سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار مسئولان روزنامه صدای عدالت

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار مسئولان روزنامه صدای عدالت

  • ساختمان قدس
  • یکشنبه ۹ مهر ۱۳۸۵

در آغاز این دیدار حاضران در جلسه معرفی شدند: «دکتر قاسمی، مسؤول بخش مقالات علمی، امیر کاویان، مسؤول سرویس گزارش، سمانه عطریان، خبرنگار حوزه مجلس، فریبا سلف کوشا، خبرنگار اجتماعی، عبداللهی سردبیر روزنامه، کزازی، مدیر مسؤول»
در ادامه دیدار مباحث به شرح ذیل ادامه یافت.
● مسؤولیت آقای هاشم‌زاده هریسی در روزنامه چیست؟
آقای کزازی: ایشان صاحب امتیاز بودند و به دلایلی به من واگذار کردند.
● چرا؟
○ در سال 1381 که آقای هاشم‌زاده مدیر مسؤول بودند، دادگاه روحانیت ایشان را به 5 سال انفصال از فعالیت‌های مطبوعاتی محکوم کرد. روزنامه را به همین دلیل توقیف کردند. با آقای اژه‌ای صحبت و پیشنهاد کردیم که صاحب امتیازی واگذار شود که پذیرفتند.
● چند ماه توقیف بود؟
○ بعد از سه ماه دوباره منتشر شد.
● درنامه نوشته بودید که روزنامه مشکلات مالی دارد. مگر روزنامه خودش را اداره نمی‌کند؟
○ روزنامه‌های وابسته به احزاب و گروه‌های خاص خود را اداره می‌کنند. اما روزنامه‌های مستقل مشکل دارند. در بسیاری از مواقع هزینه‌ها را خودمان پرداخت می‌کنیم. مخصوصاً روزنامه صدای عدالت که پرونده‌های زیادی در قوه قضائیه دارد. الان به سختی روزنامه را اداره می‌کنیم. سابقه روزنامه از آن زمانی که ماهنامه بود، به 18 سال پیش می‌رسد، اما همیشه اجاره‌نشین بودیم.
● از دست من چه کاری برمی‌آید؟
○ این دیدار که صرفاً آمدیم تاحضرت‌عالی را زیارت کنیم. چون دوستان علاقه زیادی به حضرت‌عالی دارند. دوستان از من می‌پرسیدند که می‌توانیم سؤال کنیم؟ من گفتم: اتفاقاً بیایید و حتی از مسایل پنهان سؤال کنید. چون سینه ایشان مملو از حرف‌های ناگفته است. نمی‌دانیم کی حرف‌های این سینه گفته می‌شود؟! فکر می‌کنم این نسل نیازمند بسیاری از پنهان‌های سینه شماست. کی می‌خواهید درباره مسایل مختلف با مردم صحبت کنید؟!
● از سال‌ها پیش روزانه خاطراتم را می‌نویسم. هرشب یک صفحه در تقویم می‌نویسم که مختصر است. مسایل مهم انقلاب در خاطراتم می‌آید. اگر مسایل مهمی درباره انقلاب و راجع به خودم اتفاق بیفتد و یا مسایل مهمی در خارج از ایران اتفاق بیفتد که تأثیرگذار است، به صورت فهرست می‌نویسم. از سال 1360 نوشتم و همین الان هم می‌نویسم. قرار گذاشتم سالی یک جلد را منتشر کنم. البته موقع انتشار به مواردی برخورد می‌کنم که هنوز از اسرار است. گاهی به آبرو و حیثیت دیگران مربوط می‌شود که باید ملاحظه کنم. این موارد خیلی کم است. به گونه‌ای می‌نویسم که حتی بعدها که چاپ می‌شود، با آبروی دیگران بازی نشود. آنچه که از طرف من به طور منظم به تاریخ سپرده می‌شود، این نوشته‌هاست. الان 25 جلد را نوشتم.
مثلاً همین مصاحبه با روزنامه شما را امشب در یک یا دو سطر می‌نویسم. ولی متن کامل و نوار کاست این مصاحبه موجود است و روزی که می‌خواهند چاپ کنند، به این متن مراجعه می‌کنند و بحث‌های مهم را در پاورقی می‌آورند. یا می‌نویسم که در نمازجمعه درباره فلان مطلب حرف زدم که یک سطر می‌شود، اما متن کامل خطبه هست و همراه خاطرات چاپ می‌شود. از نظر من تا جایی که به من مربوط می‌شود، تاریخ انقلاب و ایران ثبت می‌شود.
اینکه جناب‌عالی می‌گویید اسراری در سینه شماست، درست است. از دوران مبارزه تا پیروزی انقلاب، جنگ، پذیرش قطعنامه، دوران سازندگی، اصلاحات و الان حرف‌های زیادی دارم که گفته نشد و الان هم گفتن آنها آسان نیست. اگر روزی تشخیص بدهم که گفتن مطلبی به نفع جامعه است، می‌گویم. یا گاهی مطلبی را تصادفی می‌گویم. الان سیاست این است. ولی خودم را مسؤول می‌دانم که تاریخ انقلاب را آن قدر و آن‌گونه که می‌فهمم، برآن اساس ضبط کنم که این کار را می‌کنم.
○ ما نسلی از انقلاب هستیم که در جنگ هم بودیم. در طول این 27 سال، سؤالی برای ما مطرح بود که می‌خواهم امروز بپرسم. شما یک بار فرمودید: «می‌خواستیم نمونه باشیم که نشدیم.» سؤال خود را با این مقدمه می‌پرسم که پس از 27 سال آمار واقعی درباره اقتصاد، مسایل اجتماعی، مسایل امنیتی و سیاست خارجی حرف‌هایی می‌زند که نگران کننده است. باتوجه به اینکه امروز به اوایل دهه 60 برگشتیم و حتی در انتخابات هم کسانی سر کار می‌آیند که تفکر و عملکرد گذشته را دارند، سؤال این است که با توجه به تمام توان و تفکراتی که مسؤولان ما داشتند، چرا آمار ما این‌گونه است؟! آیا ضعف مسؤولین است؟ آیا انسانهای باتجربه نداریم؟ آیا ضعف تئوری داریم؟ آیا باید تئوری را اصلاح کنیم؟ در برخی از محافل علمی صحبت می‌شود که تئوری ما مشکل دارد و باید اصلاح شود.
● ما که از سال 1340 مبارزه را به طور رسمی شروع کردیم و قبل از آن، یک دهه، کارهای فرهنگی می‌کردیم. خودم فصلنامه مکتب تشیّع را منتشر می‌کردم، بحث و هدف داشتیم. من و خیلی از مبارزینی که با هم مبارزه می‌کردیم، اسلام را در زمان فعلی یک مکتب کامل می‌دانیم، برای اینکه یک کشور اسلامی بتواند برای کشورهای دیگر سرمشق و الگو باشد. از همه جهات، یعنی از لحاظ فلسفه جها‌ن‌بینی که جهان را چگونه می‌بیند و از لحاظ ساختار حکومتی و اصول راهنمای زندگی و شیوه برخورد با مقررات مورد لزوم، از لحاظ فقه و مسایل فقهی و روابط اجتماعی و اخلاقی، تأمین عدالت و پیشرفت و استفاده از منابع خدادادی، رشد انسانی و هرچه که جزو اهداف انسانی یک جامعه خوب است، اسلام سرآمد است و ما مکلف هستیم که آنها را انجام دهیم.
مبارزه را با این آرزو شروع کردیم. خداوند کمک کرد که به پیروزی رسیدیم. پیشرفت‌های خوبی داشتیم، ولی در اینجا دو نکته وجود دارد: یکی اینکه به اهداف خود نرسیدیم و دیگر اینکه پیشرفت نداشتیم. قبول ندارم که پیشرفت نداشتیم. الان که به ایران نگاه می‌کنیم، با جنگی که پشت سر گذاشتیم و با مشکلات دیگری که داشتیم، متوجه می‌شویم که با آن  زمان قابل مقایسه نیست.
دانشگاهها را می‌بینید که به سرعت رشد کردند و این همه انسان را آموزش دادند. مهمترین مسئله انسان است که انسان‌های باسواد و تکامل یافته تربیت کنیم. توسعه دانشگاه و علوم در ایران خوب بود. البته این گونه توسعه‌ها طول می‌کشد تا کشوری به استانداردها برسد.
ما بعد از انقلاب تقریباً از صفر شروع کردیم. چون بسیاری از نیروهای کیفی بعد از انقلاب رفته بودند. الان همه تصدیق می‌کنند که ایران دارد کشور باسوادی می‌شود. در مسایل زیربنایی هم کارهای مهمی کردیم. الان آب، برق، راه، گاز و بهداشت به بسیاری از نقاط کشور رفت. خیلی از روستاهای ما که اصلاً فکر نمی‌کردند، مثل شهرها از رفاهیات برخوردار هستند. دست ما در صنایع بزرگ باز شد و می‌توانیم بسیاری از پروژه‌های ارزشمند جهانی را در همه بخش‌های نفت، گاز، پتروشیمی، سیمان، سیلو، متروسازی، نیروگاه سازی، پالایشگاه سازی و ... با موفقیت بسازیم.
ایران تا چند سال قبل در همه این صنایع وابسته مطلق بود. الان در مسیر تکنولوژی افتاده است. البته کشورهای زیادی از ما جلوتر هستند، ولی ما اگر با سیاست خارجی درستی برخورد کنیم، می‌توانیم در خیلی از مسایل با بسیاری از کشورها رقابت کنیم. حتی می‌توانیم با کشورهای پیشرفته هم رقابت کنیم. در دریاهای اطراف هندوستان با اینکه رقبای قدرتمندی از شرکت‌های اروپایی و آمریکایی حضور داشتند، در مناقصه‌های طرح‌های نفتی برنده شدیم. اینها نشان از پیشرفت است.
از لحاظ سیاسی هم ساختار درستی پی‌ریزی شد و الان همه چیز با انتخابات انجام می‌شود. همه مسؤولیت‌ها به صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق مردم واگذار می‌شود.
حرفی که از من نقل کردید که می‌خواستیم نمونه باشیم و نشدیم، مربوط به چگونگی برگزاری انتخابات بود. چون باید به گونه‌ای برگزار شود که حقیقتاً نظر مردم را تأمین کند. مردم ما که با اسلام، ایران و پیشرفت مخالف نیستند. شاید راه‌های دیگری را برای توسعه و پیشرفت می‌پسندند که ما باید این تنوع را ایجاد کنیم تا مردم نظرات خود را بگویند و اکثریت بپذیرند.
من برای اجرای ایدئولوژی اسلامی در ایران مانعی نمی‌بینیم که بتوانیم کشوری پیشرفته بسازیم. به خصوص که منابع پیشرفت در ایران وجود دارد. منابع در همه دنیا وجود دارند. چون مهمترین منبع پیشرفت هر جامعه‌ای انسانها هستند که اگر باسواد و پیشرفته شوند، کشورشان را به هر نحوی پیشرفته می‌کنند. ولی ما امتیازاتی داریم که می‌توانیم خیلی جلوتر باشیم. منابع نفت و گاز، معادن، نور زیاد، دریا، باد، زمین و سایر امتیازاتی که ایران دارد، خیلی مهم هستند.
ایران جزو دو سه کشور اول دنیاست که کلکسیونی از امکانات طبیعی را در اختیار دارد. آرزوهای من اینها بود که نرسیدیم، ولی معنای حرفم این نیست که درجا زدیم. نباید چنین استنباط شود. من تئوری‌ها را درست می‌دانم و می‌بایست ساختار را شکل می‌دادیم که شاید اشکال داشته باشد.
همین الان در مجمع درباره سیاست‌های ساختار مدیریتی کشور بحث می‌کنیم. داریم بررسی می‌کنیم که در گذشته چگونه بود و در آینده چگونه باشد. شاید مقررات اشتباهی تصویب کرده باشیم. شاید در ترکیب نیروهای دولتی اشتباهاتی کرده باشیم. شاید هم نه، حتماً اشتباه بود. ولی اصل و پایه را درست می‌دانم.
از لحاظ زمانی هم درست عمل کردیم و پیروزی انقلاب اسلامی یک حادثه ممتاز برای ایران و خیلی از کشورهای جهان بود. البته مزاحمت‌ها سرعت ما را کم کرد. ده سالی را که به خاطر شورش‌ها و جنگ از دست دادیم، خیلی کارساز بود. به اندازه بیش از 10 سال ما را معطل کرد. چون آثارش در سال‌های بعد مشهود بود و هنوز هم هست. تحریم‌ها هم کم و بیش بود و هست. یک مقدار به خاطر طبیعت انقلاب در ظلم ستیزی، استکبار ستیزی و عدالت‌خواهی است که باید مشکلاتی را در این میدان تحمل کنیم. این، مجموعه نظر من است. اگر بخواهم مورد به مورد بگویم، وقت زیادی می‌خواهد که ان‌شاءالله به تدریج می‌گویم.
○ سوال من مربوط به مسایل اخیر، مثل انتخابات است. برخی از احزاب و گروههایی که اتفاقاً ریشه‌دار هستند، نسبت به انتخابات خبرگان و شوراها اظهارنگرانی می‌کنند که مربوط به سلامت انتخابات است. از طرف دیگر وقتی مطرح می‌شود که آقای هاشمی رفسنجانی وارد انتخابات می‌شوند، جبهه‌بندی‌های جناح‌ها و گروه‌ها هم متفاوت و فعال می‌شود و بحث تخریب هم شروع می‌شود.
به هر حال آقای هاشمی رفسنجانی شناسنامه انقلاب هستند. چه دلیلی دارد و چه اتفاقی افتاده که با مطرح شدن حضرت‌عالی برای انتخابات، تخریب‌ها شروع می‌شود؟ چرا مردم را نسبت به نظام و انقلاب بدبین می‌کنند؟ واقعاً چه شد که ورود کسی که سابقه مبارزاتی دارد و از پیروزی انقلاب تا الان منشاء خدمات فراوان بود، بعضی‌ها را نگران و بعضاً عصبانی می‌کند؟ موضوع دیگر درباره تغییر و تحولاتی است که برای مجریان انتخابات صورت گرفته است. دلیل این مسایل چیست؟ الان همه کسانی که درباره انقلاب تحلیل و نظر ارائه می‌کنند، اولین سخن آنها نقش حضرت‌عالی در انقلاب است. البته هشدارهای حضرت‌عالی را قبلاً در دیدار اعضای احزاب سیاسی شنیدیم، ولی لطفاً بازتر کنید.
● در مورد خودم فکر می‌کنم قضایا مقداری طبیعی است، چون افراد و جریان‌های فراوانی بودند که با اصل انقلاب و یا با شیوه مبارزه و بعدها شیوه اداره کشور مخالف بودند و مرا در همه مقاطع مؤثر می‌دیدند. طبیعی است که مخالف باشند و از هر وسیله‌ای استفاده کنند.هیچ حدّی برای خود قایل نیستند. این‌گونه افراد در داخل و خارج زیاد هستند. در بین نیروهای انقلاب هم همه تفکرات شبیه به هم نیست. فکر می‌کنم دو جریان افراطی که از اوّل در کشور بودند و هنوز هم هستند، مشی اعتدالی مرا مانع می‌بینند. در خیلی از مسایل افراطی عمل می‌کنند. مثلاً در سیاست خارجی می‌خواهند با همه دعوا کنند. در سیاست اقتصادی هم دوگونه افراط را شاهد بودیم. بعضی‌ها می‌خواستند همه چیز دولتی باشد و مثل کشورهای سوسیالیستی عمل کنیم و بعضی می‌خواستند همه چیز باز باشد. اینها خصومت‌های ذاتی نداشتند. نظرشان این بود. باهم درگیر بودند و من هم هیچ‌وقت حاضر نشدم در باندهای هریک از دو گروه افراطی قرار بگیرم. با همه آنها دوستی دارم و آنها را در انقلاب سهیم می‌دانم، ولی افکارشان را قبول ندارم.
همین کلمه اعتدال که الان زیاد مطرح می‌شود، اساس تفکرات من است. قبل و بعد از انقلاب براساس برداشت اسلامی این‌گونه بودم. مصلحت را هم چنین می‌دانم. البته مواضع افراطی‌ها هم در شرایط زمانی جابجا می‌شود. یعنی کسانی که قبلاً مدافع دولتی کردن امور بودند، الان 180 درجه تغییر موضع دادند و می‌خواهند همه چیز را به بخش خصوصی بدهند. طرفداران آن موقع بخش خصوصی الان طرفداران بخش دولتی هستند.
در مجلس که بودیم، اختلاف زیاد ما با شورای نگهبان این بود که جلوی دولتی کردن امور می‌ایستاد. مثلاً وقتی می‌خواستیم بازرگانی را دولتی کنیم، شورای نگهبان خلاف شرع و خلاف قانون اساسی می‌دانست. اگر لوایح آن زمان را ببیینید، متوجه می‌شوید که اوضاع چگونه بود.
گروه‌های به اصطلاح چپ که آن موقع رادیکال بودند، الان در مواضع خود 180 درجه عوض شدند. همه این افراد که در مجلس و شورای نگهبان نبودند، در بدنه همه کشور حضور داشتند. در حزب جمهوری هم این گونه بود که سه گروه معتدل و افراطی و تفریطی داشتیم. اینها به خاطر باند که منافعشان ایجاد می‌کرد و هم به خاطر عقایدشان بامن مخالف بودند و سازگار نیستند. دشمنی خاصی ندارند، می‌خواهند دست من باز نباشد که راه آنها بسته شود.
در سیاست خارجی هم این‌گونه است. من فکر می‌کردم که نباید برای خود مشکل درست کنیم. می‌گفتم زمینه‌های فراوانی در دنیای اسلام، جهان سوم و حتی در کشورهای پیشرفته داشتیم و داریم که می‌توانیم کارهای فکری، فنی و علمی کنیم که بعضی‌ها این سیاست را به هر دلیلی نمی‌پسندند. فکر می‌کنم اختلافات من با دو گروه افراطی برسر این مسایل است.
وقتی این اختلافات طولانی شود، تبدیل به کینه و زخمهای کهنه می‌شود و هرکس برای خود پرونده‌ای درست می‌کند و حرفهایی می‌زند. انتخابات هم زمان بروز این گونه اختلافات است.
خود من هم در زمان انتخابات بیشتر روی اعتدالی که گفتم مشی‌ من است، تأکید می‌کنم. چون فکر می‌کنم هیچ راهی بهتر از این نیست که مردم خودشان را نسبت به انقلاب و نظام متعهد بدانند و وفادار بمانند. سرمایه ثبات، استقلال و پیشرفت کشور انسجام مردمی با مسؤولان است. در سایه حضور مردم پیروز شدیم، جنگ را به خوبی تمام کردیم و دوره سخت سازندگی را تا حدودی پشت سر گذاشتیم و الان هم باید در سایه حضور مردم ادامه بدهیم و نباید به گونه‌ای عمل کنیم که مردم احساس کنند هیچ اعتنایی به آرای آنها نمی‌شود.
دخالت دولت و دخالت نامشروع باندها به هر شکلی که باشد، مردم را مردد می‌کند. در مجلس که بودیم، قانونی گذراندیم که مربوط به انتخابات بود. چند بند و تبصره در آن قانون آمده که نامزدها حق ندارند در تبلیغات روی جهات منفی رقبای خود تکیه کنند. باید جهات مثبت خود را بگویند. یعنی بگویند اگر ما بیاییم، این‌گونه عمل می‌کنیم و نگویند طرف ما اینگونه کارکرد بدی دارد. این کاری که الان می‌شود، خلاف قانون است. پس چرایی سؤال شما از نظر من روشن است و این هم تا حدودی طبیعی است و نباید غیراز این انتظار داشته باشیم.
○ اگر سرعت تغییر و تحولات سازمانی درحد یک کشور، کمتر از سرعت تغییرات و تحولات رقبا باشد، در واقع آن سازمان در حال عقب‌نشینی است. درست است که ما در این 27 سال رشد داشتیم، اما فکر می‌کنم فاصله ما با کشورهای پیشرفته درحالی که امکانات زیادی داشتیم، زیادتر شده است. منابع فراوانی داشتیم که اگر چیدمان نیروها در رأس هرم خوب بود، می‌توانستیم پا به پای رقبا پیشرفت کنیم. حتماً تصدیق می‌فرمایید که چیدمان نیروها در بالا مهم است. ایجاد تغییر در بدنه جامعه بدون ایجاد تغییر در بالا خیلی سخت است. بخصوص در ساختار کشور ما که هنوز نظام دمکراسی و مشارکت جا نیفتاده است. دانشگاه آزاد را مثال می‌زنم که کارهای خوبی کرده است. در دانشگاه‌های معروف دنیا معمولاً 30 عنوان برای دروس عمومی است. ولی در ایران 6 عنوان برای دروس عمومی داریم که در راهنمایی و دبیرستان می‌خوانیم و در دانشگاه هم تکرار می‌کنیم. فکر می‌کنم مهمترین مشکل مسؤولان ما فاصله از مردم است. خوب است که مسؤولان یا مشاوران بیشتر با بدنه جامعه تماس داشته باشند. مثالی بزنم.
در دور دوّم انتخابات از طرف ستاد حضرت‌عالی به زنجان رفتم تا در طارم صحبت کنم. کمی دیر رسیدم و به بخش چمن‌زن رفتم که دیدم مردم آنجا باغی را به من نشان دادند و گفتند: «این باغ مال آقای رفسنجانی است.» من که نمی‌دانستم درست است یا نه؟ الان این دیدگاه در کشور فراگیر شده است.
از طرف دیگر نیروهای بسیج هم به صورت جدّی علیه شما و به نفع آقای احمدی‌نژاد کار می‌کردند. دست شما درد نکند که کشور را باسواد کردید و الان نیروهای تحصیل‌کرده دانشگاهی فراوان داریم. ولی این سؤال برای خیلی‌ها پیش آمده که اینها را چگونه مشغول کار کنیم؟ شورای نگهبان هم که در ردّ صلاحیت‌ها نگاه نمی‌کند که این انسان است و می‌خواهد زندگی کند. الان بخشی از مغزهای ما فرار کردند. چندین میلیارد دلار از سرمایه کشور در بیرون بکار گرفته شده است. اصلاً آمریکا را که این قدر بزرگ شده، ما ایرانی‌ها و اتباع دیگر کشورهای آسیایی می‌گردانند. چرا؟ چون ما نمی‌گذاریم این افراد در ایران کار کنند. الان ریاست جمهوری دفتر جذب نخبگان تأسیس کرد. چندروز پیش یک فوق‌تخصص جراح ایرانی از انگلیس به ایران آمده بود و به او گفتند: نمی‌توانیم شما را جذب کنیم. ما کجا به نخبگان اهمیت دادیم؟ کاری کردیم که خودشان بروند.
شما علاوه بر شخصیت حقیقی خود، الان از لحاظ حقوقی هم مشاور رهبری هستید. خواهش می‌کنیم که به این مسایل توجه شود. حداقل دیدارهایی بگذارید تا حرف‌های همه شنیده شود. ما انتظار داشتیم که مقام معظم رهبری یا حضرت‌عالی در مقابل ردّ صلاحیت‌های شورای نگهبان موضع بگیرید و بپرسید چرا چنین شد؟ مجمع تشخیص مصلحت نظام وظیفه نظارتی مهمی دارد و انتظار داریم که شورای نگهبان هم خارج از نظارت نباشد. در همه جا باید نظارت شود.
مطلب دیگر این است که شما حق ندارید در این برهه حساس دوستان خود را تنها بگذارید. باید در صحنه باشید. اخیراً پیش آقای کروبی بودیم و از ایشان هم خواستیم از آقای هاشمی و خاتمی دفاع کنید. مسایل گذشته را فراموش کنید. گذشته‌ها گذشت. الان هم در فضای دمکراسی هرکسی حق دارد حرفش را بزند. ولی می‌گوییم اگر گروهی حق دارند در تخریب آقای هاشمی یا خاتمی حرف بزنند، دفاع کنندگان هم حق داشته باشند حرف بزنند. چرا باید صدا و سیما در اختیار یک گروه باشد؟ قانون اساسی ما می‌گوید صدا و سیما دولتی باشد. وقتی دولتی شد، اوضاع چنین می‌شود. چرا مجمع تشخیص مصلحت نظام نباید تریبونی داشته باشد که حرفش را بزند؟
مطلب دیگر، تهدید‌های موجود است که مهم‌ترین آن تهدیدات داخلی است. تا زمانی که ما در داخل زبان مشترک داشته باشیم، دشمنان ناموفق هستند. البته باید توجه داشته باشیم که دشمنان با برنامه کار می‌کنند. اگر فاصله دولت و ملت کم باشد، هر دشمنی که می‌خواهد به ایران حمله کند، باید همه را بکشد. اما عملکرد گروهی که در رأس دولت هستند، به گونه‌ای است که هر روز مردم را از نظام دورتر می‌کنند. می‌گویند دمکراسی است و نمی‌گذارند مثلاً روزنامه شرق منتشر شود.
شما می‌گویید در ایران انتخابات برگزار می‌شود و من می‌گویم انتخابات ایران آزاد نیست. عده‌ای را از اوّل ردّ صلاحیت می‌کنند. عده‌ای را تخریب می‌کنند و برای باقیمانده هم در انتخابات دستکاری می‌کنند. الان به هر کسی که می‌گوییم بیا برای شورا نامزد شو، می‌گوید چرا بیایم خود را خراب کنم؟ نخبگان خودشان را کنار کشیدند. برنامه‌‌ریزی‌های ما برخلاف مسایل علمی است. ما الان در پزشکی به بسیاری از بیمارستانها توصیه می‌کنیم که به موسیقی درمانی توجه کنید. از آن طرف آقای احمدی‌نژاد به آقای ضرغامی نامه می‌نویسد که از صدا و سیما موسیقی پخش نکنید. این آقا نمی‌داند موسیقی یک علم است، هنر است و تعریف علمی دارد.
خواهش می‌کنم مثل سابق همچنان نقش مؤثر خود را ایفا کنید و روی تغییر برخی ساختارها کار کنید.
● مسایل فراوانی را مطرح کردید و عمده حرف‌های شما درد دل ما هم می‌باشد. در برخی از صحبت‌های شما ملاحظاتی دارم. آماده چنین مصاحبه‌ای نبودم. وقت خود را به گونه‌ای تنظیم کرده بودم که حرف‌های شما را درباره مشکلات روزنامه بشنوم و اگر می‌توانم، کمک کنم.
در عین حال من اکثر حرف‌های شما را قبول دارم. بعضی نکات قابل  بحث است. گفتم که در کشور به طور کلی پیشرف داشتیم، ولی همانجا گفتم که پیشرفت‌ها درحد انتظارات نیست. ادلّه فراوانی برای عدم رضایت کامل داریم. یکی جنگ بود. یکی مسایل اوایل انقلاب بود. دو سال گرفتار شورش‌های عجیب و غریب بعد از انقلاب بودیم که خیلی از توان ما را گرفت. بعد از آن تا 8 سال گرفتار جنگ بودیم. تحریم که همیشه بود. اختلاف‌نظرها هم پای مسؤولان را در قانون‌گذاری و اجرا می‌بندد. مثلاً همین مسئله بنزین که معضل شده است. همه مسؤولان قبول دارند که شیوه فعلی درست نیست و روزی به بن‌بست می‌رسیم. به خاطر انتخابات جرأت نمی‌کند، روی این مسئله بایستد و بگوید با یک جراحی تمام شود. هربار که می‌خواهیم برسیم، فضای کشور انتخاباتی می‌شود. الان انتخابات شوراها و فردا انتخابات مجلس و پس‌فردا انتخابات ریاست جمهوری است. هیچ دولتی نمی‌آید چنین کاری کند. کاش در دوره من می‌شد که اصلاً به فکر این مسایل نبودم.
فکر می‌کنم اگر روی موانع حساب کنید، حق می‌دهید که پیشرفت‌های خوبی داشتیم. موانع را ارزیابی کنید. درباره برخی از اوضاع فعلی حرف شما را قبول دارم. من هم بسیاری از محدود کردنهای فعلی را مفید نمی‌دانم. در حرفهای سابق من بود که این عملکرد در این سطح جواب نمی‌دهد.
به هر حال در حرف‌های شما آن قدر مسایل مهمی بود که هرکدام آنها وقت زیادی را می‌خواهد. خوشحال شدم که درد دل شما را شنیدم.
○ سؤال دیگر ما درباره پرونده هسته‌ای ایران است. می‌دانیم که بسیاری از مسؤولین در شرایط بحرانی کنونی با خوش‌بینی صرف می‌گویند، مسئله حل می‌شود. شاید این حرفها برای افکار عمومی قابل قبول باشد، ولی ما که سیر پرونده را دنبال می‌کردیم، نگرانیم. به نظر می‌رسد که آمریکا برنامه‌هایی برای ایران داشته باشد. نباید بگوییم این پرونده مختومه می‌شود. می‌خواستم از حضرت‌عالی بپرسم که باتوجه به شرایط حساس منطقه و کشور، ضریب نگرانی حضرت‌عالی و نظام در مورد پرونده هسته‌ای ـ جدای از مسایلی که درباره مقاومت گفته می‌شود ـ چقدر است و این پرونده به کجا ختم می‌شود؟
● این هم از آن مسایلی است که نمی‌توان درباره آن حرف زد. نه اینکه شهامت گفتنش را برای کشور نداشته باشیم. طرف‌های ما برنامه و راهکار دارند و ما هم باید مسایل را باتوجه به مصالح انقلاب، کشور و مردم مطرح کنیم. من هم مسئله را پیچیده می‌بینم. دلیل پیچیدگی این است که غربی‌ها و آمریکایی‌ها و حتی اعراب منطقه نمی‌خواهند که ما غنی‌سازی داشته باشیم. حتی دوستان نزدیک ما تا این حد راضی نیستند. چون غنی‌سازی را مساوی با ساختن سلاح هسته‌ای می‌دانند. درست هم می‌باشد. چون هرکسی که غنی‌سازی داشته باشد، قدرت ساختن سلاح هسته‌ای هم دارد.
با توجه به این مسایل، میدان سختی است. این طرف قضیه هم آسان نیست. مسئله‌ای است که حق ایران است. ما در ایران ظرفیت عملی، اقتصادی و فنی انرژی هسته‌ای را داریم. در اطراف ما هم می‌بینید که چه خبر است! تاریخ را می‌بینیم که اوضاع چگونه است. نمی‌توانیم از سندی مثل انرژی هسته‌ای به سادگی بگذریم و به آسانی مصالحه کنیم و بگوییم صرف‌نظر می‌کنیم. شاید این کار مساوی با عملکرد وثوق‌الدوله در کشور فروشی باشد. تاریخ که به این آسانی این مسئله را فراموش نمی‌کند. حتی اگر قضاوت تاریخ را حساب نکنیم، حق مردم کشور ماست که داشته باشند. به هر حال مسئله پیچیده است و باید قدرت دیپلماسی خود را بکار بگیریم. تدبیرهای محکمی داشته باشیم. با راه‌کارهای محکمی که می‌توانیم پیش برویم، باید از این مرحله عبور کنیم. همه راه‌کارها گفتنی نیست. چون کافیست گفته شود تا آن راه‌کار بسته شود. نمی‌توان بحث علنی کرد. امیدوارم با مشورت‌هایی که هست و مراقبت‌هایی که می‌شود، ان‌شاءالله خطر را از خودمان دور کنیم.
○ چقدر امیدوار هستید!؟
● این هم از مسایلی است که نباید در جلسه روزنامه‌ای بگوییم. در جلسات خصوصی هم درصد نمی‌گوییم.
○ برخی از پرونده‌ها در انقلاب اسلامی هست که هنوز هم مسؤولان نظام می‌خواهند بسته بماند. ولی ما که جزو نسل سوم انقلاب هستیم، حق داریم واقعیت‌ها را بدانیم. بکی از این پرونده‌ها مربوط به جنگ است. واقعاً چرا جنگ شروع شد؟ چرا ادامه پیدا کرد؟ گفته می‌شد که جنگ می‌بایست اوایل تمام می‌شد که نشد. این مسایل از مواردی است که شما و مسؤولان باید درباره آنها با مردم به خصوص جوانان حرف بزنید. شما روند بیان برخی از مسایل مهم انقلاب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا حرفهایی برای گفتن دارید؟
● در خطبه‌های نمازجمعه قبلی این مسایل را توضیح دادم و به صورت طولانی صحبت کردم که چرا جنگ شروع شد و چرا ادامه پیدا کرد و چرا قطعنامه را در سال 1367 پذیرفتیم. نامه‌ای که اخیراً پخش کردیم، خیلی از مسایل را روشن کرد. البته این نامه محرمانه نبود. امام این نامه را برای جلسه‌ای نوشته بودند که خیلی از مدیران جمع شده بودند. این نامه در آن جلسه خوانده شد و رونوشتی از آن را به خیلی‌ها، از جمله من دادند. اصل نامه به خط و امضای شخص امام(ره) است و محرمانه نیست. اینکه چرا در این زمان پخش کردم، به خاطر این بود که دیدم شبهه‌ای در حال ایجاد است که کسانی با سیاسی‌کاری سرنوشت جنگ را به گونه‌ای دیگر کرده‌اند. خواستم نسل جدید بداند که جنگ چگونه و چرا تمام شد.
○ بازهم حرفهایی هست؟
● حرفهای زیادی هست. 8 سال جنگ مسایل فراوانی داشت که مطمئناً برای نسل آینده مفید است. ولی چون هنوز آتش‌بس است و صلح نهایی را با عراقی‌ها امضا نکردیم، نمی‌توانیم همه حرفها را بگوییم. نمی‌خواهم وارد این بحث‌ها شوم. نامه‌ای از امام بود که قبلاً در سایت‌های متعددی آمده بود و من گفتم به روزنامه‌ها بدهند.
○ مطلب دیگر درباره امنیت حرفه‌ای روزنامه‌نگاری است. روزنامه‌ای مثل ایران چهارماه بسته است و همکاران ما هم ممر زندگی آنها از این طریق بود. متأسفانه به خاطر تحولات پشت پرده که عمدتاً سیاسی است و اختلافاتی که بین وزیر ارشاد و رئیس خبرگزاری به وجود آمد، زندگی بسیاری از همکاران ما دچار مشکل شده است. باید این خلاء امنیتی پر شود. واقعاً همکاران مطبوعاتی امنیت شغلی ندارند. شما چه تصمیمی در این باره گرفتید؟
● من هم معتقدم که باید خبرنگاران امنیت شغلی داشته باشند و کمک می‌کنیم که ان‌شاءالله از این مسایل در کشور تکرار نشود.
○ خیلی ممنون.
● موفق باشید.