سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار مسؤولین آذربایجان غربی

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار مسؤولین آذربایجان غربی

  • ساختمان قدس
  • سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۸۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
بسیار خوش‌آمدید و ما را شرمنده کردید. زحمتی که کشیدید و اظهاراتی که آقایان فرمودند، موجب شرمندگی ماست. امروز ما حادثه زلزله زرند را در استانمان داشتیم. مردمی زحمتکش و مشکل‌داری بودند. اینها در کنار معادن زغال سنگ زندگی خیلی سختی دارند. سالها پیش که به معدن آنجا رفتم، دیدم که آنها از عمق سیصدمتری زمین زغال سنگ استخراج و انرژی تولید می‌کنند و امروز حادثه تلخی داشتند. انشاءالله که خداوند به بازماندگان آنها صبر دهد و ما هم بتوانیم آن مقداری که به ما مربوط می‌شود، مشکلات آنها را حل کنیم.
این روزها به بی‌ادبی عادت کردم. چون هیچ‌وقت اینجوری نبودم که با اصرار مواجه شوم و خودم حرف همیشگی‌ام را تکرار کنم و بگویم «مرغ یک پا دارد» هیچ‌وقت برای من عادت نبود. الان به دلیل شرایطی که هست، این‌گونه رفتار می‌کنیم. شما مردم بزرگواری هستید. من با استان آذربایجان غربی انس زیادی دارم، هم پیش از انقلاب به آنجا علاقمند بودم و هم بعد از انقلاب، در جنگ و مشکلات اوایل انقلاب درجریان مسایل بودم که برای شما خیلی سخت بود.
دوران سازندگی توقیفاتی بود که از برخی خسارتها جبران شد. استعدادهای استان انصافاً مهم است. شما از لحاظ آب  و هوا و خاک، شرایط مرزی، نیروی انسانی و خیلی چیزها در وضع مناسبی قرار دارید. اینکه الان در شاخصها رتبه استان شما پایین آمده، قدری برای من تأثرآور است. شاید جاهای دیگر جلو آمدند و یا به گونه دیگری شده است.
تحقیقاً زحمت شما و این مطالبی که امام‌جمعه شما، آقای حسنی ودبیر مجمع نمایندگانتان آقای محبی‌نیا گفتند و در صحبتهای آقای عباسپور بود و مطالبی که برادران دیگر فرمودند، بسیار با اهمیت و این اظهار محبتها برای من معنادار است. شما نمونه‌ای از مردم استان هستید. احترامی که برای امام‌جمعه شما داریم، به خاطر سوابق همکاری و همفکری ماست که روشن است. طبیعی است که باید برای نمایندگان شما و همه نمایندگان احترام قائل بود. چون اینها کسانی هستند که رأی اکثریت را در یک مسابقه سخت بدست آوردند. معنایش این است که مردمی که آنها را می‌شناسند، به آنها اعتماد دارند و به آنها اجازه دادند که از طرف آنها قانونگذاری کنند و تصمیم بگیرند که این چیز کمی نیست. نمی‌توان به آسانی از اظهار عنایت آنها گذشت.
شخصیتهای دانشگاهی، فرهنگی، اصناف و همه کسانی‌که زحمت این سفر را می‌کشند، قطعاً باید روی آنها حساب کنیم و من هم این کار را می‌کنم. خیال شما را راحت کنم. قبلاً خدمت آقایان عرض کردم. برای خودم دیگر حسابی جزء انقلاب باز نکردم و هرچه انرژی داشته باشم و نفس بکشم، مایلم برای انقلاب و ایران و اسلام باشد.
بنابراین مسأله راحت‌طلبی، مسأله فرار از مشکلات، مسأله تعارضها و حتی مسائل حیثیتی برای من ارزش درجه اول ندارد. صرفاً چیزی که مرا متوقف کرده که تصمیم خود را اعلام کنم، این است که هنوز امید دارم که شاید کسانی این موقعیت را پیدا کنند که مردم آنها را بپذیرند و با برنامه‌هایشان مورد قبول مردم قرار بگیرند و با انرژی بیشتر وارد میدان مدیریت کشور شوند. شما هم حتماً این استدلال را می‌پذیرید.
اگر مردم احساس کنند که مدیریت در کشورشان به چند نفر محدود نمی‌شود و آدمهای زیادی وجود دارند، این کار برای پشتوانه انقلاب و برای آرامش خیال مردم خیلی خوب است و مردم احساس می‌کنند اگر این افراد نباشند، کسان دیگری هستند و مملکت عقیم نیست و ایرانیها، مرد، مدبر و شخصیت قابل قبول زیاد دارند. متأسفانه ما کار نکردیم که آنها را آماده و معرفی کنیم.
بنابراین آنچه که خدمت شما می‌گویم، حرف دل من است. امیدوارم هرکس بیاید، بتواند این کمبودها را برطرف کند. در مورد خودم هم عرض می‌کنم که مطمئن باشید اگر بفهمم مملکت به من نیاز دارد، یک لحظه هم صبر نمی‌کنم. این اصل را الان در وجود خودم دارم و آماده هستم. فقط دارم صبر می‌کنم و روی ملاقات شما هم صبر می‌کنم. اگر بنا باشد روی عواملی نمره بدهم، در ملاقات شما هیچ شائبه‌ای نیست. چون جز عقیده و فکر هدف دیگری در آن نیست.
بنابراین خدمت شما اطمینان می‌دهم که آماده‌ام و هر وقت احساس کردم که الان نیاز کشور است که حضور پیدا کنم، اعلام خواهم کرد و شما هم اجازه بدهید و مثل من صبر کنید. شاید منحصر به من نشود و شرایط به گونه دیگری پیش بیاید. شرایط کشور به گونه‌ای است که نمی‌توانیم بگوییم کارمان را کردیم و با خیال راحت در خانه می‌نشینیم و کشور روی ریل پیش می‌رود. چون نمی‌گذارند روی ریل پیش برود و اذیت می‌کنند. همین جنگ روانی که آمرییکاییها راه انداختند، نشان‌دهنده اهداف آنهاست. حال روانی دارد و هیچ تأثیری هم ندارد و ماهواره‌های آنها همیشه دارند از اینجا تصویر می‌گیرند و یا هواپیماهای بدون سرنشین آنها، اشیاء نورانی و ... را بیان می‌کنند که همه اینها مهمتر از ماهواره نیستند. چون دوربینهای بسیار قوی دارد. بویژه ماهواره‌های نظامی خیلی حساس‌تر و بهتر می‌توانند از همه چیز عکس بگیرند. چیزی مخفی نداریم و هرچه هستیم، همین است. منتهی آنها جنگ روانی درست می‌کنند تا سرمایه‌گذاری را در کشور ما راکد کنند. آدمهای پولدار می‌ترسند و اگر احساس خطر کنند، سرمایه‌گذاری نمی‌کنند. یا اگر بناست وامی از بانک بگیرند، تعهدی ایجاد کنند و ملکشان را وثیقه بگذارند، وقتی احساس کنند ممکن است خبری باشد، این کار را نمی‌کنند و رکود در کشور ما الان به معنای بیکاری بیشتر و تولید کمتر و سلب آرامش مردم است. آنها جنگ روانی می‌کنند و ما هم در این شرایط به آسانی تصمیم نمی‌گیریم. همان هوشیاری که اول انقلاب در برابر خطرها داشتیم، الان هم باید داشته باشیم و آمادگی خود را حفظ کنیم.
مسائل دیگری هم در منطقه هست که مهم است، آمریکاییها در عراق شکست خوردند و الان مثل مار زخمی هستند. بالاخره آنها برای تصرف یک کشور آمدند، ولی الان احساس می‌کنند انتخابات شده و مردم سرکار آمدند و آمریکایی‌ها هم از این پس کاری در آنجا ندارند دلیلی برای ماندن ندارند. اگر بخواهند بروند، جوابی برای کشورشان ندارند. این‌همه خرج کردند، کشته و مجروح دادند و آبروی آنها در دنیا رفت و خسارت بزرگی را در عراق متحمل شده است. هنوز هم آینده سختی در پیش دارد و ماری زخمی است و باید فریاد به راه اندازد تا قدری این مسائل را بپوشاند. بحث تروریسم، حقوق بشر، سلاح هسته‌ای و امثال اینها را تحکم و با افکار عمومی بازی می‌کند. به هرحال وضع الان به گونه‌ای است که فکر می‌کنیم باید مواظب، هوشیار و آماده و مسئولیت‌پذیر باشیم و هرجا که می‌توانیم، مفیدتر کار کنیم، همانجا وارد شویم و کار کنیم تا اولاً کشورمان را حفظ کنیم. بالاخره ایران غیر از اینکه الان هست، خیلی باید پیش برود. اهدافی که در چشم‌انداز 20 ساله ترسیم کردیم، ایرانی بسیار پیشرفته، متمدن و عالم است که منابع‌اش را نقد کرده باشد و مردمش در رفاه زندگی کنند و دستش در دنیا باز و قدرتمند باشد. چنین چیزی آرزوی ماست و با همکاری و همدلی می‌توانیم به جایی برسیم.
بالاخره این انتخابات به خوبی برگزار می‌شود و ان‌شاءالله مایه تفرقه نشود. تفرقه برای کشور ما خیلی بد است. شما در استان خودتان طعم تفرقه را چشیدید و مشکلات آن را دیدید. مناطق مرزی ما باید متحد و منسجم و با هم همراه باشند. در مرکز باید همدل باشیم. یکی از عواملی که تشویقم می‌کند، همین است که اگر ببینم ضرورت دارد و بیایم و بتوانم به همدلی مردم کمک کنم و جلوی دعواها، نزاع‌ها و باندبازیها را که وجود دارد، بگیرم. آخرین حرف من این است که مطمئن باشید این زحمت شما در وجود من بی‌اثر نیست و از محبت و اظهارات شما ممنون هستم و خودم را کوچکتر از آن می‌دانم و بالاخره این محبتها جواب دارد و جوابش را هم باید درعمل بدهم و خواهم داد. شما را به خدا می‌سپارم. به امید اینکه شما را در آذربایجان غربی زیارت کنم.
والسّلام علیکم و رحمه الله و برکاته