بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله و السلام علی رسول الله و آله
خیلی خوشآمدید. قرار بود که بنده به خدمت شما برسم، ولی متأسفانه شرایط اینگونه پیش آمد که نتوانیم آن برنامه را تنظیم کنیم. لذا برنامه این کار به شما داده شد. به هرحال فرصتی شده که شما را ببینم تا هم از کارهای خوب انجام شده قدردانی کنم و هم حرفهایی که دراین مورد هست، با هم در میان بگذاریم.
بنده از اول طرح تفکر و الفبای وجودی دانشگاه علمی کاربردی جامع در جریان این تفکر بودم و با تفکری که در این زمینه داشتم، همخوانی داشت. لذا بعد از تصمیمگیری این طرح، بدون فوت وقت آن را عملی کردیم. بعد از انقلاب و خاتمه جنگ تحمیلی و شروع کار سازندگی احساس کردیم که نیروهای کاردان و دانشآموخته و ماهر در همه سطوح در داخل کشور اعم از دانشگاهها برای تعلیم و حتی در آموزش و پرورش، صنایع و ادارات، کم داریم. هر نقطهای را که مورد بررسی قرار دادیم، دیدیم سطح مدیران و نیروهای کار متناسب با تحصیلات و مهارت آنها نیست. لذا این سیستم اقتصادی نیاز به یک سطح علمی و مهارت بالاتر دارد.
این نیاز، طبیعی بود. چون در رژیم سابق وضع خیلی خراب بود و عدّهای از کشور رفتند و خیلی از آنها بعد از انقلاب تسویه شدند. بعد از انقلاب نیروهای جوانی آمدند که قطعاً آن آمادگی را نداشتند. چون به سرعت وارد این کار شدند. همچنین کشور هم توسعه پیدا کرد که موجب بروز این مشکل شد.
گرچه این مشکل خود را در سطح سیاسی و بیرون نشان نمیداد، ولی یک مسئول دلسوز میفهمید که از ظرفیت کشور خوب استفاده نمیشود. ماشینآلات، فضای کار آزمایشگاه و غیره وجود داشت، ولی بهرهوری کم بود. فعلاً هم کم است که باید بهتر شود. بهعلاوه در سطح آموزش که نگاهی داشتیم، انبوه داوطلبان آموزش پشتصفهای طولانی کنکور و غیره حضور داشتند که قدرت جذب آنها نبود. لذا در مقطعی تصمیم گرفیتم که حرکت جامعی در همه سطوح بکنیم تا نیروها را از حالت تئوریک، کاربردیتر کنیم.
بنا بود در درجه اول در دبیرستان انجام شود که طرح جدید آموزش و پرورش تصویب شد. ولی متأسفانه برای هنرستانها سرمایهگذاری نشد، چون نیاز این بود که دبیرستانها مجهز شوند و کارگاههای گران قیمتی به تدریج باید ساخته میشدند که در این مورد بودجهها کم بود. پیگیریهای لازم در این موارد انجام نشد. با پیگیریهای کم مقداری از آنها به نتیجه رسید. در وزارت کار هم برنامه وسیعی طراحی شد که نیروها را آموزش بدهند و مهارتها را بالا ببرند. چون کارگرانی که کار میکردند، مهارتهای لازم را نداشته و گاهی مصالح هم خراب میشد و مواد استفاده شده هم کم بهره بودند. ولی فعلاً آموزشگاههای زیاد، کارگران را آموزش میدهند و در این مورد پیشرفتهای زیادی دارند که جزء مهمترین مواد دانشگاه جامع علمی کاربردی بود.
مبنایی که در این مورد برای فوری و ضروری بودن آن فکر شد، نکاتی بوده که درعمل هم به همین صورت انجام گرفته است. طبق گزارشهای آقایان دکتر توفیقی و حقپناهی که به ما داده شد، درست همان بوده که ما فکر میکردیم. درحال تحقیق است که این نشاندهنده یک فکر درست بود و خیالپردازی و بلندپروازی نبوده است. فکر کردیم که ظرفیتهای زیاد در کشور و وزارتخانهها و بخشهای خصوصی و کارخانهها هست که میتوان از آنها برای آموزش استفاده کرد، ازجمله آزمایشگاهها مجهز، فضای آموزشی، نیروهای باسواد به عنوان مدیر و استاد وجود دارند و دستگاهها هم نیاز دارند و باید نیروها را ترتیب کنند و کیفیت آنها را بالا ببرند. لذا حاضر هستند که دراین مورد هزینه کنند. درآن زمان فکر میکردیم که باید عمدتاً به سمت نیروهایی که مشغول کار هستند، برویم و آموزشهای آنها را بالا ببریم.
بعداً متوجه شدیم که داوطلبان جدید هم باید بیایند و آموزش ببینند. ولی فعلاً مثل این که مخلوط است و هرگروه آنها در دانشگاه شما در حال آموزش هستند.
بههرحال هر دو گروه آنها مد نظر بودند. دولت هم قدرت توسعه مالی دانشگاهها را نداشت و اگر هم توان مالی داشت، باز این روش بهتر بود. چون از ظرفیتهای موجود بهرهبردای میشد و در موارد اضافی صرفهجویی میشد. از لحاظ انسانی و افراد هم تفکر مهمی وجود داشت. کسانی که در سطوح علمی کار میکردند، سطح زندگی آنها بهطبع پایین خواهد بود. ولی اگر آنها هم دورههای آموزشی را ببینند و از سطح بالاتری از مهارت و آموزش و درجه تحصیلی برخوردار باشند، زندگی خود، بچهها، خانواده و آیندهشان تحت تأثیر قرار میگیرد و سطح علمی و اجتماعی جامعه هم بالاتر میرود. در برآورد همه این امتیازات و امیدها و انتظارات اصل خود جامعه است. چون یک جامعه دانشمند، باسواد و عالم حتماً گلیم خود را خوب میتواند از آب بیرون بیاورد و خود را اداره و مسائل سیاسی خودش را حل میکند که طرفداری از آزادی و توسعه سیاسی خواهد بود. بالاخره سطحی میرسد که مایل نیست تحمیلات را تحمل کند و توفیقات جامعه مطابق سهم اجتماع بالا میرود و میتواند از ذخایر و طبیعت جامعه استفاده بیشتری کند. میتواند در روابط جهانی و ارتباط نسبت به دیگران یک سر و گردن بالاتر داشته باشد. افتخاری نصیب کشور کند.
بههرحال بین یک جامعه کم سواد و بیسواد با یک جامعه دانشمند و باسواد خیلی فرق هست. قبلاً که بحثهایی در مورد دانشگاه میشد، بسیاری از شخصیتهای علمی ما فکر میکردند که دانشگاه محلی نیست که همه مردم بتوانند بیایند و تحصیلات عالیه داشته باشند. این تحصیلات را برای عده خاصی تصور میکردند که اصلاً این تفکر را قبول نداشتیم. فکر ما این بود که همه باید باسواد شوند. البته نه این که هم آنها استاد دانشگاه و یا در مراکز بالادستی باشند.
این مراحل مثل مسابقه است که هرکس بیشتر تلاش کند، راه خود را به مراکز بالاتر باز میکند. ولی با باسوادی جامعه وضع خیلی فرق میکند. بنده هیچوقت قبول نداشتم که قانع باشیم دیپلم بیکار داشته و لیسانس بیکار نداشته باشیم. اگر بنا باشد کسی بیکار باشد، لیسانس و دیپلم فرقی با هم ندارند. منتها تفکر و خلاقیت افراد لیسانس بالاتر استو به همین خاطر برای خود جایی باز میکند.لذا بیکار نمیماند وحتی این دورهسه ویا چهار سالی که در دانشگاه درس میخواند، کمی از فشار فعلی بیکارها را در جامعه کم میکند.
خودم مردم هم حاضر هستند هزینه تحصیل را به هرشکل ممکن بدهند. حتی با قرض و یا فروختن وسایل زیادتر منزل و غیره، تا این که بتوانند درس بخوانند. همه عوامل برای این که ما یک جامعه باسواد و دانشمند داشته باشیم، وجود دارد. الحمدالله امروز فضای آموزشی، استاد، مربی و معلم داریم. ولی با توجه به این وضعیت فعلاً بازار کار برای این افراد کم است. باید بازار را خلق کنیم. یعنی خود جامعه این وضعیت را خلق میکند. اگر مردم باسواد باشند، این اتفاق به طور طبیعی رخ میدهد و اینها راه جامعه را عوض و به آن سوی هدایت میکنند. افراد تحصل کرده دیگر به شعارها اکتفا نمیکنند که بتوان آنها را فریب داد و معتقدند که در کشور استعداد داریم و طبیعت کشور قوی است. دنیا هم راه را به روی ما نبسته است. ما هم استعداد و خلاقیت داریم. در کشور ما هم همه چیز هست. لذا این جمعیت 60 تا 70 میلیون نفری به راحتی میتواند در این کشور کار کند و خود را به پیش ببرد.
بنابراین ادله به ما دیکته میکند که باید ملت را باسواد کنیم. اگر از این به بعد نخواهیم ملت را باسواد کنیم، دیگر توان آن را نداریم. چون شما خودتان آگاه هستید، کسانی که از دانشگاهها و مراکز عالی باز میمانند و موفق به درس خواندن نمیشوند، خیلی از آنها به هرقیمتی که شده، به خارج از کشور میروند و با هزینه بیشتر و با شرایط سخت و یا شاید در مراکز کم ارزشتر از دانشگاههای داخل درس میخوانند. ولی شاید دستهای دیگری که با این وضعیت نتوانند به خارج برای ادامه تحصیل بروند، بسیاری از آنها در داخل کشور دچار افسردگی میشوند.
بنده فکر میکنم که یکی از کارهای با ارزش ایجاد دانشگاههای جامع علمی کاربردی بوده است. بخصوص خبرهایی که آقایان امروز به ما دادند که جامعه فارغالتحصیلان این دانشگاه را خوب جذب میکند و حتی منتظر فارغالتحصیل شدن آنهاست. بهطبع هم باید اینگونه باشد. چون اینها خود را از میدان تئوریک نجات میدهند و به میدان کار وصل میشوند. یعنی نیروهای صف هستند و ستادی نیستند. یعنی وارد میدان عمل بودهاند. حتی شیوه و محیط آموزشی آنها به این طریق است که کاری کنند. بنده ذاتاً نگران این قضیه نیستم که آموزشهای عالی ما دچار تورم نیروی تحصیل کرده است. به شرط این که عاقلانه کشور را اداره کنیم. اگر شعارهای بیعمل ندهیم و هیچوقت مردم را به امید واهی مشغول نکنیم و از منابع کشور اعم از منابع انسانی و منابع طبیعی و مادی درست استفاده کنیم، روابط خارجی خودمان را معتدل کنیم و دشمن تراشی و ماجراجویی نکنیم، خیلی چیزها و خیلی افراد در دنیا هستند که میتوانیم آنها را جذب کنیم. مانند ایرانیان که در کشورهای خارجی هستند و ثروتهای انبوهی دارند و خیلی از آن ثروت خودشان را از داخل کشور میبرند. یا خیلی از آنها در خارج کشور از طریق کاسبی، ثروت بدست آوردند که در مجموع همه آنها فرزندان کشور ما هستند و باید آنها را تشویق کنیم و به آنها امنیت و اعتماد بدهیم که به کشور خودشان برگردند. چون همراه آمدن آنها به کشور فن، حرفه، تکنیک و حتی مال به کشور میآید. حتی خودشان هم از آوارگی و بچههای آنها از بیگانگی نجات پیدا میکنند که این موارد مسایل انسانی زیادی دارد.
اگر اینگونه عمل کنیم، میتوانیم این کشور را سریعاً تبدیل به مرکزی کنیم که همه بتوانند در آن کار کنند. به عنوان نمونه فکر میکنیم در کشاورزی به علت کم آبی نمیتوانیم خوب کار کنیم. در صورتیکه بخش زیادی از نیروهای ما در این بخش مشغول هستند. اگر همین آب موجود را به صورت عالمانه و درست، بجای آبهای فعلی که زمین را هم خراب میکند، مصرف کنیم و به جای آن از آبیاری قطرهای و تحت فشار بارانی استفاده کنیم، میتوانیم زمینهای تحت کشت فعلی خود را با همین مقدار آب مصرفی دو برابر کنیم. از زمانی که کشتهای گلخانهای مطرح شدند، چون آب کمتری مصرف میکنند و شرایط بهتری برای کشت ایجاد میکنند، موجب رشد جهشی در کشاورزی شدند که این نتیجه تکنولوژی و علم است. باید بذر و کود خوب را به موقع در اختیار نیازمندان آن قرار بدهیم. با این آب کم بهترین شرایط را داریم که بخشی زیادی از نیروهای خود را وارد کشاورزی کنیم. فعلاً بخش زیادی از کشاورزی ما فاقد دانش کاربردی است. البته کشاورزان ما آموزشهای تجربهای دارند. ولی نوع علمی آن فرق میکند. اگر در مزرعهای مهندس کشاورزی باشد و عالمانه عمل کند، محصول آن مزرعه خیلی تفاوت میکند. بنده در صحنه کار هستم و اطلاع کامل دارم. عمده گلههای دامداری محروم از افراد تحصیل کرده است که میتوانند از نقطه لقاح تا آخر این بخش را تحت مراقبت علمی قرار دهند. البته فعلاً گلهدارها و دامداران به صورت تجربهای کار میکنند و این وضعیت درست نیست. چون میتوانیم بسیاری از نیروهای تحصیل کرده را در این بخش جذب کنیم. البته همه کار ما پشت میزنشینی و با کامپیوتر کار کردن نیست. وقتی نیروها در قسمتها قرار بگیرند، کار میکنند وضعیت آنها عوض میشود.
هنوز محیطهای بکری در کشور داریم که میتوانیم هزاران هزار نفر طالب کار، در آن بخشها مشغول کنیم. حرکتی که در این دانشگاه ایجاد شده، انشاءالله حرکت مبارکی است که شما به خوبی بتوانید آن را ادامه دهید و راه باز کنید. ظرفیت مراکز دولتی آمادهتر بود و بخش خصوصی در این مورد کمی با تأخیر عمل کرده است. در صورتیکه نیازهای زیادی دارد. شهرک صنعتی داریم که جای دارد یک واحد از دانشگاه جامع علمی کاربردی در آنجا طراحی شود تا بتوان از واحدی موجودی آنجا استفاده کرد. فعلاً شما برای آنجاها نیرو تربیت کنید. شهرکهای صنعتی به سرعت در حال رشد هستند.
مسئلهای که همیشه دلمان برای آن میسوخت ، این بود که بین دانشگاه و صنعت رابطهای وجود نداشته و دانشجو تئوریک بار میآمد که در این مورد صنعت میدان عمل آنها و این دانشگاه شما پلبین آنها شده است که دانشگاههای دیگر هم از تجربیات شما استفاده کنند. امیدواریم جملهای را که در برنامه چشمانداز 20 ساله قرار دادیم، تا 20 سال آینده کشورمان را یک جامعه دانایی محور تعریف کنیم. البته دانایی محوری بیشتر از یک کلمه نیست، ولی خیلی حرفها را درون خود دارد که همه امور کشور با افراد متخصص، کاردان و عالمانه اداره شود. با افراد صاحب دانش و تجربه مطمئناً بهرهبرداری بالاتری خواهیم داشت. فعلاً یکی از دردهای مهم اقتصاد، کمی بهرهوری است. اگر از سرمایه و طبیعت و ابزار که این 3 ابزار در هر کارخانه و یا واحدی اقتصادی وجود دارد و یا درست استفاده کنیم، میتوانیم با همین وضعیت موجود 5 درصد رشد اقتصادی در سال به کشور اضافه کنیم. یعنی مقدار 5 درصد سرمایه کشور به خاطره بهرهوری بالا میرود. البته با همین امکانات موجود. البته اینها از علم و دانش و مدیریت بدست میآید که انشاءالله هدف چشمانداز در تمام کشور فراگیر شود. از همه شما تشکر میکنم و برای توفیقات شما دعا میکنم.
والسّلام علکیم و رحمه الله