سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار مدیران مسئول عضو انجمن صنفی مراکز و مؤسسات فرهنگی و هنری

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار مدیران مسئول عضو انجمن صنفی مراکز و مؤسسات فرهنگی و هنری

  • ساختمان قدس
  • چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۶

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
بسیار خوش‌آمدید. مورد علاقه و آرزوی من بود که این بخش از فعالیتها در جامعه به طور خودجوش و با عشق و انتخاب خود افراد فعال باشد. من این را به عنوان یک حرکت کاملاً اسلامی – و نه فقط در بخش فرهنگ - انتخاب کرده بودم. در مسایل دیگر هم خواست ما همین بود.
بعد از پیروزی انقلاب شورای انقلاب کار می‌کرد و مجلس نبود و رئیس جمهور هم تازه می‌خواست انتخاب شود، دولت موقت بود. من سرپرستی وزارت کشور را داشتم. آن موقع بیکاری خیلی آزاردهنده شده بود. طرح واحدهای کوچک فنی، اقتصادی و کارگشایی را که تعاونی‌های کوچک بود، پیگیری می‌کردیم. طرحی از مشهد آمد و ما در وزارت کشور تصویب کردیم. خیلی به سرعت عمل شد. طرحهای بی‌بهره به گروهها می‌دادند و کار می‌کردند. مخصوص بخشهای اقتصادی نبود، به بخش فرهنگ و بخشهای دیگر هم داده می‌شد.
بعدها که کشور سامان گرفت، سازمان آمد و مجلس و دولت و همه چیز در ساختار خودشان قرار گرفتند. این تفکر را پیگیری کردیم که همین گروههای فرهنگی را در بخش فرهنگ بکار بگیریم. صدها عنوان را همان موقع شناسایی کرده بودیم و هر روز هم بیشتر می‌شد. باب جدیدی که در بخش فرهنگ و اطلاع‌رسانی و هنر و ادب باز می‌شود، دهها عنوان را برای خود دارد که مردم می‌توانند در آن شاغل باشند و کار کنند و با عشق و علاقه خود وارد میدان شوند.
این را عرض کردم که بگویم این طرح را یک راه اسلامی می‌دانم. وقتی به زمان پیامبر(ص) نگاه می‌کنیم، می‌بینیم سعی پیغمبر(ص) این بوده که خود مردم کارها را بکنند. پیغمبر(ص) ارتش حرفه‌ای هم نداشتند، اما هر روز و هر سال جنگ داشتند. خود مردم، یعنی آنهایی که آماده دفاع بودند، با هزینه خودشان می‌آمدند و معمولاً هم غنایم جنگ را خودشان می‌بردند. به اسلام و حکومت خمس می‌دادند و بقیه امور هم متعلق به خود آنها بود.
در زمان پیغمبر تقریباً همه امور این‌گونه بود؛ یعنی کارها به دست مردم بود. آموزشها هم این‌گونه بود. پیغمبر(ص) به مسجد می‌آمدند و می‌دیدند حلقه حلقه افراد نشسته‌اند. آن موقع که سازمان و این شکل رسمی نبود. مردم حلقه حلقه نشسته‌اند و گروهی دارند در مورد موضوعی بحث می‌کنند و آموزش می‌بیننند، آموزش می‌دهند و مشورت می‌کنند. پیغمبر(ص) می‌فرمود: «همه این کارها عبادت است.» یک بار آمدند و دیدند عده‌ای حلقه دعا تشکیل دادند و یک عده هم بحث علمی می‌کنند. فرمودند: هردو کار خوب است، ولی من با معلم‌ها می‌نشینم.» رفتند در حلقه معلم‌ها نشستند.
در طول تاریخ اسلام هم این‌گونه بود. یعنی خود مردم با ایمان، عقیده، دریافت، علاقه و سلیقه‌ای که دارند، وارد موضوعاتی می‌شوند و هزینه‌ای هم برای دولت ندارند. دولت باید تسهیلاتی برای آنها از لحاظ قانونی فراهم و از حقشان حفاظت کند.
اگر به وام نیاز داشته باشند، باید وام بگیرند و اگر نداشته و درآمدی داشته باشند، در صندوقها و در بانکها می‌گذارند و عوایدش به مملکت می‌رسد.
در این فصل مسأله اشتغال هم خود به خود حل می‌شود. یعنی هرکسی، در هر روستا و در هر شهری با تصمیم و راهکار خود منتظر نمی‌ماند که دولت بیاید و کارهایشان را حل کند. خودشان با امکانات خودشان کار را شروع می‌کنند.
ما فرزند روستا هستیم. در روستای خودمان تا همین اواخر این‌گونه بود. الان کم‌کم دارد شهر می‌شود و گرفتاریهای مسایل شهری در همه کارهای معمولی آنجا رسوخ می‌کنند. استاد کارها از خود مردم بودند. یکی آهنگر بود، یکی خرّاط بود و کارهای چوبی می‌کرد، یکی پنبه‌زن بود، یکی چوب‌تراش بود. هرکسی برای خودش و خانواده‌های دیگر کار می‌کرد.  کشاورزان برای خودشان انواع کارها داشتند، بچه‌هایشان را در آن کارها مشغول می‌کردند. مکتبی هم بود و به بچه‌ها درس می‌داد. واقعاً مردم خودکفا زندگی می‌کردند. روستای ما اصلاً از شهر منطقع بود. راهها ناامن بود. آن موقع دزدی بود و قاچاقچی‌ها در راهها بودند. مردم به شهر نمی‌رفتند و کاری نداشتند. هرچه بود، در منطقه بود.
پنبه می‌کاشتیم و حیوانات ما از چوب و علوفه پنبه، ارتزاق می‌کردند. چوبهایش را نگه می‌داشتیم و زمستان می‌سوزاندیم و حرارتمان را تأمین می‌کردیم. دانه پنبه هم برای حیوانات بود و هم روغن‌گیری می‌شد. خود پنبه وسیله کار در خانه‌ها بود. مردم با چرخ می‌ریسیدند و پس از نخ شدن، دیگران لباس می‌بافتند. این کارها در آن سطح در روستاها بود. الان هم می‌تواند باشد. یعنی از یک محصول مثل پنبه دهها شغل پیدا می‌شد. از گندم هم همین‌طور، از سایر محصولات هم همین‌طور. ما الان طرفدار آن سبک نیستیم، آن دوره گذشت. ولی به تناسب روز، کارهای جدیدی پیدا شد. مثلاً وقتی اینترنت وارد جامعه‌ای می‌شود، هزاران شغل درست می‌شود. گروههای مختلف NGO بیایند انواع و اقسام کارها را از آن درست و بهره‌گیری کنند. سازمانهای مختلف می‌توانند برای همه نوع کارهای محیط‌زیستی، تولیدی و دیگر کارها فعالیت داشته باشند.
در مسأله فرهنگ فکر می‌کردیم که باید در این بخش که شامل دهها رشته می‌شود و هر رشته‌ای هم زمینه‌های بسیار بسیار زیادی در همه کشور دارد، موافقت کنیم تا مردم خودشان بکنند. البته نظارت می‌شود تا چارچوب سیاستها و اصولی که حکومت در نظر می‌گیرد، مراعات شود که خوب هم استقبال شد.
فکر می‌کردم بعداً در هر شهر دهها گروه و در هر روستایی چند گروه روی کار می‌آید و هیچ‌وقت کسی نمی‌تواند بیکار باشد. آنها هم که از نوع کارهای معمولی این جوری ندارند، به کارهای خودشان مشغول می‌شوند و لااقل اوقات فراغتشان را پر می‌کنند.
این کار راه  درستی است. واقعاً کار خیلی درستی است. البته یک مشکل این وسط وجود دارد. اگر سلیقه‌های حکومتی بخواهد با اینها مختلف برخورد کند، درست نیست. باید یک وضع عمومی انتخاب شود. براین فرض جامعه ما خود به خود فرهنگی می‌شود.
وقتی به اصل اسلام نگاه می‌کنید، می‌بینید اسلام یک نهضت فرهنگی است، اقتصادی، نظامی و سیاسی هم است، اما عمدتاً فرهنگی است، یعنی انسان‌ساز است. می‌خواهد انسان را رشد بدهد. تصادفی نیست که وقتی قرآن بعد از 500 سال که بین آسمان و زمین فاصله بوده و دینی و پیغمبری نبود، برای اولین بار توسط جبرئیل می‌آید، با کلمه «اقراء باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقراء و ربک الاکرم، الذی علم باالقلم» آمد.
یک سطر و دو سطر مطلب از آسمان آمد که نصفش مربوط به تربیت، تعلیم، انسان، قرائت و علم است. وقتی  شروع کار این‌گونه است، معلوم است که تا آخر هم باید این‌گونه باشد. یکی از دردهایی که در جزیره‌العرب بود، این بود که آنها اصلاً احساس بی‌سوادی نمی‌کردند و اصلاً به فکر سواد نبودند. افتخاری نبود. شاید ده پانزده نفر در همه منطقه حجاز بودند که می‌توانستند بخوانند و در حدّی ساده بنویسند. بعدها هم این‌گونه بود.
تا آخر قرآن را که نگاه کنید، می‌بینید در هر مقطعی بر تعلیم، تربیت، آموزش و رشد فکری تأکید می‌کند. قرآن که می‌خواهد همه انبیاء را به مردم معرفی کند، اولاً می‌گوید: «اینها از خودتان هستند.» «ارسلنا الیکم رسول منکم» این جمله بعد مردمی دین را نشان می‌دهد و بعد می‌گوید: «یعلم الکتاب یزکیهم.» بهترین معرف پیغمبر، حالت تربیت و تعلیم و کارهای فرهنگی است.
کارهای فرهنگی در هر مقطعی مختلف است. لذا کاملاً می‌بینم که ادیان آسمانی بخصوص اسلام روی بعد فرهنگی جامعه تکیه کرده‌اند.
در انقلاب ما که خود ما و شما در آن بودیم، چیزی که ما را برای مبارزه با رژیم شاه به میدان آورد، همان بعد عقیدتی، دینی و فرهنگی بود. عمدتاً برای اینها آمدیم. البته این نمی‌تواند از سایر بخش‌ها جدا باشد. همان موقع هم بحثهای اقتصادی، سیاسی، وابسته بودن رژیم شاه به خارج و نفوذ آمریکایی‌ها و استعمارگران در ایران و ... مطرح بود، اما حرکت، از بعد عقیدتی بود. گروههای دیگری هم بودند که مبارزه می‌کردند و شاید معیارهای دیگری هم داشتند که نتوانستند در توده مردم نفوذ کنند.
چیزی که نفوذ کرد و مردم راجذب کرد و به میدان آورد و مردم به خیابانها آمدند و برنگشتند تا به هدفشان رسیدند، همین عقاید و افکار تربیتی و فرهنگی بود. مردم هنوز هم روی اینها تکیه دارند و می‌ایستند. ضمن اینکه به زندگی‌شان بسیار علاقه‌مندند و باید رسیدگی شود.
اگر الان روی مسائل فرهنگی تکیه می‌کنم، به خاطر این است که شما وارد این میدان شدید. دنیا هم روی این مسئله خیلی سرمایه‌گذاری کرده است. این همه رسانه که در دنیا است و صنعت دیجیتالی که وارد زندگی مردم شد، همه چیز برای دریافت و تعلیم و تربیت و ضبط و پخش بین مردم است که وسیله ارتباط را آسان کرده است. ماهواره‌ای که به وجود آمد و مسایل را از اعماق فضا دریافت می‌کند و به همه دنیا می‌رساند، ارتباطی که دور کره زمین به سرعت می‌چرخد، به خاطر تعلیم و تربیت است.
اگر در همین جلسه ما مسئله قابل توجهی باشد، به محض اینکه ضبط و منتشر شد، مردم آن طرف دنیا مطلع می‌شوند.  سرعت رفت و آمدها، کوتاه شدن فاصله‌ها، آسان شدن پیام‌رسانی‌ها و پیام گرفتنها، با دانش و علم و فن به وجود آمد و این فضاهای عجیب و غریب را درست کرده و فضاهای دیگر هم اضافه شده است.
از زمانی که بشر غارنشین بوده تا بعدها که جنگل‌نشین و روستانشین شده و عشیره درست کرده و تا شهرنشین شده یا مملکت پیدا کرده و جهانی شده، در همه این مدت همیشه بخشی اضافه شده است. این اوج حرکت تکامل بشر است که در ابعاد ارتباطی، اطلاعاتی و اطلاع‌رسانی مسائل فرهنگی همراه تکامل انسان تکامل یافته و بی‌پایان است و هر روز اضافه می‌شود.
راه درستی است که ان.جی.اوُهای فرهنگی با عشق و علاقه و انتخاب و البته با ضابطه و مشخص شدن حدود و قلمرو کار وارد میدان شدند. بالاخره نظم برای کارها لازم است که باید آن را تقویت کنند.
در سند چشم‌انداز بیست ساله، توجه ویژه‌ای به مسائل فرهنگی کردیم، در چند بند آن - بیش از سایر بخشها - به مسائل فرهنگی و انواع قلمروهای فرهنگی تکیه کردیم و فکر می‌کنیم اگر روزی به اهدافی که در سند چشم‌انداز در نظر گرفتیم، برسیم، جامعه ما یک جامعه علمی، فرهنگی و کاملاً آگاه، روشن، تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر خواهد بود. در همه کارها و بخشهای سیاسی، نظامی و اقتصادی، اصل را دانایی قرار دادیم و گفتیم باید دانش و فرهنگ محوری باشد و بقیه مسایل باید حول این بچرخد.
البته هنوز از بعد اجرایی شکل نگرفته است. باید در برنامه‌های پنج ساله، در بودجه‌های سالانه و در مقررات قضایی، فرهنگی و سیاسی امور اجرایی تبلور پیدا کند و مأمورین کشور آموزش داده شوند. باید هربخشی برای زندگی خود برنامه بیست ساله تعیین کند تا همه بدانند بیست سال آینده در بخش خود به کجا می‌رسند. آنها را ارائه بدهند و بگویند ما می‌خواهیم این بیست گام را در بیست سال برداریم و به اینجا برسیم. حرکت اجرایی قدری کند شد، ولی باید این را تحرک بدهیم که در آن حالت بخش فرهنگ جایگاه ویژه‌ای دارد.
از شما آقایان و خانمها که مشتاقانه وارد میدان شدید، قدردانی می‌کنیم و امیدواریم که دیگران قدر شما را بدانند. البته در حدی هم که به ما مربوط شود، به عنوان ناظر سیاست‌های کلی، مسائل را پیگیری می‌کنیم. ان‌شاءالله دیدار ما بی‌نتیجه نخواهد بود. از آمدن شما خوشحالیم. فقط می‌خواهم بگویم که اگر مشکلاتی دارید، خسته نشوید. کار فرهنگی به خود انسان انرژی می‌دهد. چون فرض بر این است که با علاقه وارد یک میدان می‌شوید. خود این علاقه انرژی‌زاست.
والسّلام علیکم و رحمه الله