بسمالله الرحمن الرحیم الحمدلله والسلام علی رسولالله و آله از اینکه لحظاتی را در خدمت شما علما وفضلا که دیدن شما برای ما یادآور همه ارزشهای دوران زندگی است، خوشحالیم.شاید انسی که به محافل شما داریم، هیچ وقت از دلمان بیرون نرود و فرصتی است که کمی با هم حرف بزنیم. آیتالله میانجی این محبت را ابراز میکنند، من هم خدمتشان عرض کردم که مسئولیت را کسان دیگری به عهده بگیرند که هم جوانتر باشند و انرژی بیشتری داشته باشند. مهمتر اینکه جامعه بفهمد که انقلاب به افراد خاصی وابسته نیست و باور کنیم که نیروهای خوب در کشور فراوان هستند. در عین حال من هیچوقت از زیر بار هیچ مسئولیتی شانه خالی نمیکنم، ولی در این مورد ترجیح میدهم که اینطور نشود. در مورد خودمان و روحانیت و انقلاب کمی حرف بزنیم. البته میدانم با شرایطی که در کشور وجود دارد و مردم توقعاتی دارند و فکر میکنند هر کسی عمامه بر سر دارد، حاکم است و مردم عادی به ما نگاه میکنند. همین را باید جزء مجاهدتها قرار داد و روحانیت باید نقش خود را در تاریخ ایفا کند و این مهم است. انقلاب شرایطی را برای روحانیت بوجود آورد. البته خود روحانیت در انقلاب خیلی مؤثر بود. ولی اگر مردم نبودند، انقلاب نمیشد. حال که بوجودآمده است،مسئولیت ما بسیاربسیار بالاست. نقش روحانیت به نقش دین برمیگردد و این هم پیام خداست و خدا هم همه چیز جهان است و همه موجودات غیر از خدا چیزی نیستند. موجود هستیم، ولی همه سایه هستیم و حقیقت کائنات خداست و خداوند با خلقت انسان به تعبیر خود، کار بدیعی انجام داده است.«تبارکالله» پشت آن است. این انسان گلسرسبد موجودات الهی است و خداوند برای این انسانها پیام فرستاده است و انبیا را فرستاده و همیشه در ارتباط بوده است. الآن دوره انبیا تمام شده است و دیگر پیغمبری نمیآید. در آسمان از این جهت بست شده است و انسانهایی باید باشند که راه انبیا را زنده کنند و پیام الهی را نگه دارند و برسانند و این کار بسیار بسیار مقدسی است. اگر معنای این مسئولیت را بفهمیم و اینکه ما لباسی را پوشیدیم که رسالتش این است و خودمان را برایش آماده کنیم، فکر میکنم مهمترین لطفی است که خدا به ما کرده است. شما خیلی خوب میدانید که هیچ وقت انبیا و اولیا خیلی آسان وظایفشان را انجام نمیدادند و زندگی پیامبر(ص)سراسر مرارت بود. انبیا گذشته هم همینطور بودهاند. همیشه با مشکلات و شرایط سخت در مقابل جباران، جاهلان و منحرفین پیام خدا را منتقل میکردند. اگر همه مردم خوب بودند، نیازی به آنها نبود. اینکه چقدر صلاحیت داریم، نمیدانم. ولی ما مدعی هستیم که لباس روحانیت را پوشیدیم و درسهای مخصوص هم خواندیم تا آن راه را ادامه بدهیم و اگر درست عمل کنیم، حقیقتاً افتخار و لطف خداست و چیز زیادی به دست آوردیم و اگر بد عمل کنیم، معکوس میشود و به حساب دین و انبیا میگذارند وراه خداوند آسیب میبیند. لذا مسئولیت روحانیت خیلی سنگین است و ما باید خیلی مواظب باشیم. البته نباید فکر کنیم همه ما را دوست داشته باشند، بالاخره شیاطین و دشمنان راه خدا و مخالفان حقیقت طبیعتاً نباید با ما همراه باشند. در فطرتشان چیزهای خوبی هست، ولی بالاخره در عمل این تقسیمبندی شده است و شیطان و فرشته در مقابل هم قرار گرفتند و مبارزه حق و باطل یک جریان تاریخی است و تا قیامت ادامه دارد. ما در دوره خوبی قرار گرفتیم. اگر به تاریخ روحانیت و ایران نگاه کنیم، در مقطع خوبی از این تاریخ قرار گرفتیم. خداوند توفیق داد که در زمان ما بعد از هزاران سال این واقعیت پیش بیاید و چیزی بعنوان حکومت اسلامی با پیشتازی روحانیت و حمایت مردم خوب در ایران و در مرکز جهان تحقق پیدا کند. این کار شیرینیها، تلخیها و مشکلات دارد و باید آنها را برای خودمان هموار کنیم. البته خداوند حافظ دینش است و با فطری کردن این الوهیت در ذهن مردم خیلی از مسایل را صحنهسازی میکند. الآن نزدیک بیش از 90 درصد مردم دنیا فطرت الهی دارند و به نحوی به خداوند اعتراف میکنند. ما شکل بهتری داریم. دیگران هم شکل خاص خودشان را دارند. این خودش دین است، اگر شریعت و احکامی داشته باشند که بعضیها ندارند، در همین حد هستند که در دلشان خدا را میپرستند. ولی فطرت همه انسانها حتی ملحدتریندر لحظات خاصی به خدا برمیگردد وحقیقت مبارکی را لحظهای در وجود خودشاناحساس میکنند. میخواهیم دراین مسیر حرکتکنیم. از لحاظسیاسی و اجتماعی الآن شرایط ویژهای در زمان ما در حال اتفاق است و این خیلی مهم است و اگر درست استفاده کنیم، نتیجه میگیریم. مستکبرین خواسته یا ناخواسته از دموکراسی و حاکمیت مردم بر سرنوشتشان صحبت میکنند و این ادبیات به جایی رسیده است که دیگر نمیتوانند در کشورهای خودشان و در دنیا برگردند. هر روز که جلوتر میروید، بیشتر نقش مردم ظاهـر میشود و حقیقتاً الآن به سرعت به طرف حاکمیت مردمبرسرنوشتشان میرویم. شکی نداریم که وقتی آمریکا به عراق میآید و میجنگد، نمیخواهد مردم را حاکم کند. او اهداف و منافع خاصی دارد که آمده است. ولی چون با این تیتر مـیتواند بیـاید، میگوید. دنیا طوری است که با این تیتر میتواند مطرح شود و پوشش دهد و چتری برای آمریکاییها باشد. صدام را خودشان بزرگ کردند و بعد خواستند حذف کنند. طالبان را هم خودشان در مقابل ما خلق کردند و به اسم مردم آنها را زمین زدند. بافتههای خودشان را پنبه میکنند. اگر چتر حمایت از دموکراسی را بردارند، خود مردم آمریکا هم از آنها حمایت نمیکنند و نمیتوانند بیایند. توجه به مردم حرکت مبارکی در منطق اسلام و ماطلبههاست. بالاخره در گذشتهها، امروز و در آینده زندگی ما معجون با مردم بوده و هست. شاید مهمترین خصیصه طلبگی تا جایی که میدانیم این است که باید با مردم مأنوس باشند. تبلیغات شفاهی داریم. این سیستم روضهخوانی و مراسم حضرت ابا عبدالله (ع) هم ظرف خوبی برای ما شیعهها و وسیله ارتباطی شده است که با مردم در شرایط مختلف ارتباط برقرار کنیم. آدمهای خوب به خانههای خدا میآیند و تعبیر خود قرآن این است که «تنزلالله ان ترفع و یتقر فی اسمه و یسبح فیها رجال باالغدو والنار رجال ال تلقیهم تجارت ولا بیع من ذکرالله» این مکانهای مقدس و این مناسبتهای مقدس مختلف که قلب و عاطفه مردم را جذب میکند، در اختیار ماست. فطرت مردم، دینی و الهی است و میخواهند کسی بیاید و برایشان از خدا و معنویت و وظایف الهی آنها بگویید که این ظرف در اختیار جریان فعلی روحانیت است. زمان هم زمان حاکمیت مردم است. این ظرفیت خاص را هم انقلاب در ایران تقویت کرده است و الآن وجود دارد، خیلی میتوانیم کار کنیم. اگر حقیقتاً و به معنای واقعی کلمه بتوانیم روحانی خوبی باشیم. فرض کنید یکی از ما طلبهها به روستا برود و صبح و ظهر و شام برای مردم نماز جماعت بخواند و مردم مراجعه کنند و مشکلات دینی و اجتماعی خودشان را بگویند. بین مردم آبرو دارد و میتواند کمک بگیرد و کمک کند و یک مرجع برای مردم است. اگر قرار باشد تصمیمات مهم ملی و سیاسی گرفته شود، شبکه روحانیت که در همه جا وجود دارد، قدرت بسیار عظیمی است. این کار راه و رسمی دارد که با مکتب، دین و سنت گذشتگان ما مطابقت دارد و برای روحانیتپیش آمده است ووظیفه بسیارسنگینی برای ما میگذارد. خیلی متأسفم که میبینم میگویند الآن 30 هزار مسجد درایران وجود دارد که امام جماعت ندارند و خیلی از طلبهها هم هستند که دلشان میخواهد کاری به آنها محوّل شود. باید نظمی بدهیم که در همه این مساجد یک طلبه صبح و شام با مردم مرتبط باشد. هزینه مادی زیادی هم ندارد. اگر طلبه باشد و مردم هم ببینند مثل خودشان فقیر است و زندگی میکند، زندگیاش را تأمین میکنند. عیبی هم ندارد که فکر کنند محتاج مردم است. مردم نذورات دارند و انفاق جزء متن اسلام است. خداوند انفاق را بعنوان یک عامل سازنده خلق کرده است. خداوند میتوانست همه ما را غنی کند و هیچکس انفاق نکند و همه داشته باشند. این درست است که عدهای نیازمند باشند و عدهای هم بتوانند انفاق کنند. نیاز است که انسان برود و کارهای عمومی انجام دهد. مسجد و مدرسه بسازد. اگر محتاج و فقیر نباشند،این کارها هست و باید انفاق کند. سیستم انفاق بزرگترین عامل سازنده انسانهاست. میدانیم که اگر انسان چیزی را از خودش جدا کند، چقدر او را به خدا نزدیک میکند. این ظرفیت را داریم. با بخشی از این ظرفیت مثلاً 10 درصد توانستیم انقلاب را در کشور همهگیر کنیم. در همه جا نبودیم و در جاهایی هم که بودیم، همه مبارزه نمیکردند. با عده کمی که مبارزه میکردند و دنبال امام بودند، توانستیم انقلاب را مردمی کنیم و مردم را به سمت انقلاب بکشانیم و هدایت کنیم که معجزه عجیب انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. هرکس آن صفوف راهپیمایی را در زمان سلطه طاغوت و جباران ببینید که شجاعانه حرکت میکردند و سقوط شاه را میخواستند، میتواند این قدرت را مجسّم کند. در ادامه هم همین است و باید همینطور باشد. الآن به عراق که نگاه میکنیم، چیزی که آمریکا را به زانو در آورده است، قدرت مردم است. آمریکا برای شکستش ارتش صدام اصلاً مشکل نداشت. از کشتیهای جنگیاش که در مدیترانه و خلیج فارس و جاهای دیگر بودند، به هر جایی که میخواست موشک میانداخت. هواپیماهای دور پرواز و بلند پرواز آنها هر جایی را که میخواستند با بمب لیزری میزدند و به سرعت هم پیروز شدند. انبوه نظامیان عراق و چند میلیون جیشالشعبی را در چند ساعت شکستند. حال بین مردم آمدند و اسیر شدند. مردم حاضر نیستند با آمریکاییها همکاری کنند. آنها الآن وقتی نجف را میزنند، فکر میکنند با چند نفر آدمی که در خیابانها و خانههای نجف هستند، طرفند، ولی اینطور نیست. اگر مردم آنها را نمیخواستند، آنها را بیرون میکردند و نمیگذاشتند در آنجا باشند. باید فکری به حال مردم بکنند و این کار را نمیتوانند بکنند. بالاخره سمبل کفر و تجاوز با شعار آزادی مردم به کشورشان آمده و طاغوت را شکست و مردم همه شاکر بودند و هیچ مخالفتی نکردند. وقتی ارتش صدام را شکست، مردم جمع شدند و مجسمه صدام را پایین انداختند. این یک نوع استقبال بود. استقبال از کسانی که این کار را کردند. اما انتظارشان این بود که حال استقبال شد، بروید و اینجا نمانید که مردم را بکشید و نفت را ببرید و کسانی را بر مردم تحمیل کنید. بگذارید مردم خودشان تصمیم بگیرند. این تعبیرات ادبی است و این تفکر روشن است که دنیا به طرف حاکمیت مردم میرود و روحانیت بهترین وسیله است تا رابطه مردم با حکومت صالح برقرار شود و پایههای مردمی را تحکیم کند. البته دیگران هم هستند. معلمان در مدارس هم نقش اساسی دارند و اساتید در دانشگاه خیلی نقش دارند. آنها از راههای دیگر این ارتباط را با مردم دارند و آنها به این معنایی که ما میگوئیم روحانی هستند، البته اگر در همین راه حرکت کنند. ولی روحانیت با دین، اخلاق وعدالت سروکار دارد و بیشتر در این مایهها درس خوانده است و برای این مایهها بیشتر تلاش میکند. اگر حضور واقعی در میان مردم داشته باشیم، پیروزیم. باید در صد هزار سنگر مساجد در سراسر کشور حضور داشته باشیم، شبکه باشیم و ارتباط داشته باشیم و یک برنامه مشترک و برنامههای انفرادی داشته باشیم، میتوانیم اسلام، دین، قرآن و تشیّع را در کشور نهادینه کنیم و هر کسی بخواهد این کشور را اداره کند، نیازمند این مسایل است و باید به این معنویتها توجه کند. لذا بنده فکر میکنم یکی از قطعات استثنایی تاریخ در اختیار ما روحانیت قرار گرفته است. باید از این فرصت به خوبی استفاده کنیم و خوب درس بخوانیم و شفاهاً بحث کنیم و به سؤالات پاسخ بدهیم. البته یک عده که تخصص بیشتری دارند، وظایف مهمتری دارند، باید اسلام ناب و واقعی را بشناسند و به طلبهها آموزش بدهند. نباید اینطور فکر کنیم که هر چه در این کتابها نوشته شده، همان اسلام است. بالاخره سلیقهها و نظرات مختلف عمدتاً با حسن نیت به چیزهایی که ما آنها را معارف اسلامی میدانیم، تبدیل شده است. اجتهادی که در اصول و فقه داریم، در اخلاقیات نداریم. اصلاً دنبال این اجتهاد نمیرویم. در مورد مباحث اخلاقی کافی است چیزی را در کتابی بخوانیم، همان را برای مردم بیان میکنیم. چه بسا این روایت در مجموعه روایاتی که داریم، با روایات معتبرتری متعارض باشدوباید از آن صرفنظر کنیم. ولی مردم بعنوان کلمات حضرت علی(ع) و یا امام صادق (ع) از ما میشنوند. لذا باید کارهای از این نوع انجام شود که محققین حوزهها باید این کار را بکنند و زمان ماهم ایجاب میکند. شاید در گذشته چنین نبوده است. ما الآن دین را محور حکومت و محور همه مصالح جامعه قرار دادیم و باید جوابگوی خیلی چیزها باشیم. ممکن است با یک انحراف اخلاقی یا بحثهای اخلاقی که به خاطر چند روایت در جامعه پخش میکنیم، به خیلی از منافع مملکت و مردم آسیب بزند و در زندگی آنها تأثیر بگذارد. بعد درستی هم دارد که ما از آن بعد حرف میزنیم. تعارض و تداخل و دخالتهایی که در آنها شده، مهم است. اگر بخواهیم دین بعنوان حاکم و مبانی حکومت مطرح باشد، قطعاً باید تلاش کنیم تا اسلام خالص را داشته باشیم و آن هم تلاش و مجاهدت جدّی محققان کاملاً آزاد را میطلبد که کار کنند. شما میدانید تا به حال هیچوقت دین بعنوان حاکم که بخواهد در مسایل نظامی، سیاسی، اقتصادی و مدیریتی جامعه مرجع تصمیمگیری باشد، نبوده است. همه اینها به مطالعه نیاز دارد و باید تحقیق بیشتری شود که ما اسم آن را فقه حکومتی گذاشتیم که باید دنبال آنها برویم. در مجموع اگر انسان با اخلاص و با قصد قربت این راه را انتخاب کند و ادامه بدهد، هیچ وقت پشیمان نمیشود و سرتاسر آن سعادت است. حتی اگر در تشخیصهایمان اشتباه کنیم. این را خداوند برای ما مجاز شمرده است که چون بشر هستیم، ممکن است اشتباه کنیم و خداوند هم میبخشد. هم آثارش را برطرف میکند و هم خودمان را میبخشد.ولی مهم این است که با اخلاص و تلاش و پشتکار بتوانیم طلبههای خوبی برای امام زمان (عج) باشیم. امام راحل کار بزرگی در تاریخ انجام دادند. وقتی که پیش از اینها مبارزه میکردیم، این امید را نداشتیم که در زمان خودمان به این تحوّل برسیم. واقعاً این امید را نداشتیم. فکر میکردیم وظایفمان را انجام میدهیم و هرچه پیش آمد، آمد. امام ما را از گردنه بسیار بزرگی گذراندند. رسیدن به بحث ولایت فقیه که جزء سرمایههای فقهی و کلامی ماست، خیلی مهم بود. این بحث در تاریخ فقه و در کتب فقهی ضعیف شده و چیزی نمانده بود. در کنار همان ولایت عمومی، کلمهای گفته میشد. ولی امروز بعنوان مبنای درست پیش آمده و بین ماست و این هم به حضانت و حفاظت احتیاج دارد و نباید پیرایههای بیخودی به آن ببندند. بعضیها میخواهند طوری ترویج کنند که به دیکتاتوری تبدیلشود. خیلی هوشیاری میخواهد که نگذاریم این اتفاق بیفتد. در اسلام میبینیم پیامبر اسلام (ص) علیابن ابیطالب (ع) را به عنوان امام به حق تعیین کرده بودند، ولی وقتی دیدند اراده مردمهمراهشان نیست،نیامدند وحتی نجنگیدند. برای پیغمبر(ص) هم مسئله بیعت و شورا و مسایل دیگر از مسائل بسیار جدّی بود. امتیاز آن، این است، که شرطهایی برای مدیریت گذاشته است که در سایر مکتبها نیست. اگر همان شش شرطی که در قانون اساسی برای ولی فقیه آمد، نگاه کنیم که حقیقت همین است، امتیاز بزرگی است و کسی باید باشد که لیاقت جانشینی ائمه معصوم(ع) را داشته باشد که آن هم باید عادل، متقی، شجاع، مدیر، جامعهشناس و وارد به مسایل باشد تا بتواند مصالح جامعه را بفهمد و پای آن بایستد. اگر کسی این را دیکتاتوری آخوندی بخواند، ظلم بزرگی است. در همین کار مردم میتوانند انتخاب کنند، ولی آن شخص ناسالم باشد. این اتفاق هم میتواند بیفتد.ولی اگر ناصالح انتخاب شود، اصلاً درست و تصرفش مشروع نیست. ولو انتخابش کرده باشند. طبق مبانی دینی باید این امتیازها را داشته باشد. این امتیاز خیلی بزرگ است که ما داریم. خدا کند توقیق داشته باشیم در تاریخ به گونهای عمل و تثبیت کنیم که بماند و آیندهها بتوانند استفاده کنند. به هر حال از زیارت شما خوشحالیم.والسّلام علیکم و رحمهالله و برکاته