سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار شرکت‌کنندگان در پنجمین گردهمای دوسالانه رایزنان و نمایندگان فرهنگی خارج از کشور

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار شرکت‌کنندگان در پنجمین گردهمای دوسالانه رایزنان و نمایندگان فرهنگی خارج از کشور

  • مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم الحمدلله و السّلام علی رسول ‌الله و آله          خوش‌آمدید. برای بنده مجلس مأنوس و محبوبی است. چون هم با بسیاری از چهره‌ها و هم با رسالت شما انس دارم و جزء تاریخ زندگی من است و طبیعی است که از این‌گونه بحث‌ها و برنامه‌ها استقبال و استفاده کنم. همه می‌دانیم که ماهیت انقلاب اسلامی ایران بیشتر از بخش‌های دیگر، فرهنگی بوده است. بیش از هر چیزی تفکرات فرهنگی، پیشتازان انقلاب، رهبر انقلاب، حوزه‌های علمیه و دانشگاهها را به میدان آورده بود. هنوز هم همان حال و هوا وجود دارد و کسانی که مسئولیت دارند، نمی‌توانند سابقه و افکار فرهنگی‌شان را از خود دور کنند. ماهیت انقلاب هم به ما این اجازه را نمی‌دهد. خوشبختانه الان شرایط جهانی هم کار فرهنگی را می‌طلبد و باید کار کرد. در قرآنی که می‌خوانید، بیشتر از هرچیز به مقوله‌های فرهنگی می‌رسید. البته قرآن کتاب جامعی است و بحث‌های مختلف و نیازهای جامعه را به صورت مختصر دارد. ولی از هرجایی که برمی‌گردد، دوباره به مقولات فرهنگی، فکری و عقیدتی برمی‌گردد و رسالت انبیا معمولاً این‌گونه بوده است. در گذشته‌ها هم همین بود. رسالت آسمانی بیشتر تلاش داشته است که انسان‌ها از ناحیه فرهنگی کمتر آسیب ببینند و مسایل زندگی خودشان را با فطریاتشان حل کنند. نیازهای خود را تحمیل می‌کند، اما مسایل فرهنگی ضمن اینکه در فطرت ما هست، می‌تواند مغفول عنه قرار بگیرد. لذا همیشه هوشیاری، بیداری و نگهبانی لازم است. الان هم همینطور است. سرمایه فرهنگی هم برای شما بسیار زیاد است. در همه این مقوله‌ها حرف داریم. ضمناً باید فضای ذهنی بازی هم داشته باشیم. یکی ازچیزهایی که می‌تواند برای ما خیلی مزاحم باشد، مسئله تحجر فرهنگی است. اگر بنا باشد دگم فکر کنیم و به مقتضیات زمان و مکان و شرایط متحول توجه نکنیم، اشتباه می‌کنیم. اسلام هم این را نخواسته و دُگم‌اندیشی در تعالیم اسلام نیست. زمانی که اصلاً این حرف‌ها در دنیا وجود نداشته است، اسلام مهمترین ویژگی بندگان خاص خود را استماع قول و انتخاب احسن معرفی کرده است. این آیه خیلی حرف دارد. هر وقت به این آیه توجه می‌کنم، به حال بعضی جاها غبطه می‌خورم که به این آیه عمل می‌کنند و ما خیلی به آن توجه نداریم. «و بشرعبادالذین یستمعون القول و یتبعون احسن» این آیه باید محور تفکر بندگان خالص خدا باشد که هوش و چشم باز داشته باشند تا دروازه‌های ادراک باز باشد. قلب سالم و پاکی هم داشته باشند تا بهترین‌ها را انتخاب و روی آن کار کنند. جالب این است که سیستم کار را هم در اسلام داریم و این هم یادگار پیشین و از صدر اسلام است و آن بازگذاشتن باب اجتهاد است که اجتهاد همراه خاتمیت است. یعنی اگر کسی بخواهد دینش خاتم باشد، شاید میلیون‌ها سال آینده هم وقتی که بشر خیلی عالمتر از وضع فعلی خواهد بود و فقط این دین حاکم باشد، طبیعی است که این دین فقط با اجتهاد می‌ماند. آن محور و این هم پایه و راهکار است. با این اصولی که در همه بخش‌های عقیدتی، اجتماعی و فرهنگی خاص داریم و قدرت مانوری که در اصل در اختیار ما گذاشته شده است و با آن سرمایه‌ها و با این راهکارهای مشخص می‌توانیم پیام‌دار بشریت باشیم. شرطش این است که به هرحال از خودتان خیلی نمی‌توانید صرف کنید و باید از اینجا سرمایه در اختیارتان باشد. باید با سرمایه حضور داشته باشید. ولی واقعاً عقیده دارم و با همه وجودم پذیرفتم که امروز اسلام وظیفه دارد و می‌تواند مبنای بسیار خوبی برای مسایل فرهنگی جهان باشد. خوشبختانه الان مسلمانان وضع بهتری از گذشته دارند. امروز نزدیک یک چهارم جمعیت دنیا مسلمان هستند. وجود 60 کشور مستقل با 17% تولیدات جهانی،  وزنه خیلی بزرگی است که اسلام و قرآن اینها را به هم مربوط کرده است که خیلی‌ها مسئولیت‌ها و منافع مشترک دارند. گرچه اختلافاتی هم دارند. با این زمینه‌هایی که الان در وضع فعلی دنیا داریم و با این سیستم ارتباطی، می‌توانیم کار کنیم. البته آنهایی که طراحی کردند و این تکنولوژی را بوجود آوردند و توسعه دادند، فکر می‌کنند فقط عامل افکار خودشان است. ولی عملاً دارند می‌فهمند که اینطور نیست و دیگران هم وارد این شاهراه می‌شوند و خیلی چیزها عرضه می‌کننـد و حرف دارند و در عمل هم پشتوانه خوبی دارند. البته واقعیت دیگری هم هست که خیلی اهمیت دارد که مسایل فرهنگی را بدون پشتوانه مسایل اقتصادی، سیاسی و قدرت‌های مادی یک جامعه نمی‌توان جا انداخت. بزرگان اسلام می‌گفتند وقتی که فقر به جایی رفت، کفر هم می‌گوید: من باید با تو باشم.«اذا قبل ‌الفقر‌ الی‌بلد قال له الکفر خذنی معک» ما باید با هم بیاییم. می‌خواهیم با ابزار فرهنگی برویم. اگر دستمان از مسایل قدرت‌های دیگر خالی باشد، خود این دلیل محکومیت فرهنگ ما می‌شود. گرچه این فرهنگ در فطرت خیلی‌ها هست! فرهنگ باید چیزهای دیگری خلق کند و همان هم مثل مسایل فرهنگی مورد تأکید اسلام است. آنی که واقعاً برای این مملکت مطلوب است و می‌خواهد امروز مستمع داشته باشد و حرفش قابل توجه باشد، این است که بتوان عقبه فرهنگش را حفظ کند و نیرومند نگه دارد. اگر در این مجموعه به عنوان نظام اسلامی عمل کنیم، می‌توانیم خیلی جلو برویم. غربی‌ها با آن پشتوانه و امکانات مادی و ابزاری که در اختیار دارند، به فضایی رسیدند که ما می‌خواهیم به آنجاها برسیم. برهمین اساس به فکر چشم‌انداز افتادیم. البته قبلاً نام دیگری داشت. در زمان دولت من در سال 1375 به فکر افتادیم که برنامه جامعی برای 25 سال آینده داشته باشیم و در سال 1400 به تمدن اسلامی برسیم. تمدن اسلامی مجموعه‌ای از مسایل اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی، دفاعی و اجتماعی است. مطالعاتمان را هم خوب شروع کردیم و گفتیم قله‌ای را درنظر بگیریم و به طرف آن برویم. به همه دستگاههای زیر مجموعه دولت گفتیم بررسی کنید و ببینید چه چیزهایی دارید و چه امکانات و چقدر استعداد دارید و چه چیزهایی نیاز و چه راهکارهایی دارید تا به جایی که می‌خواهید، برسید؟ در همه بخش‌ها، دانشگاهها، آموزش و پرورش، بخش‌های فرهنگی خاص، هنر و ادب و بحث‌های صنعتی، اقتصادی و زیربنایی کارنسبتاً خوبی شد و حدود دوسال طول کشید و همه امکانات و استعدادها و راهکارها و نیازهایشان را مطرح کردند و فرستادند. دوره حکومت دولت ماتمام شد و در سازمان برنامه در فایل‌های مختلف در اتاق بازرگانی جمع شد و منتظر بود که به دولت بیاید و ما جمع‌بندی کنیم و به صورت یک مجموعه جامع عرضه کنیم که دوره ما تمام شد و جزء اولویت‌های دولت بعدی هم نبود و ماند. تا اینکه دوباره این فکر شکل گرفت که برنامه‌های پنج‌ساله کافی نیست و باید به سراغ مجموعه دراز مدتی برویم و برنامه‌ها را در آن زمینه درست کنیم. خوشبختانه رهبری این دستور را دادند و برای همه مورد قبول بود و همه وارد میدان شدند. این دفعه به آن شکل انجام نشد که از پایین باشد و مدیران رده‌های پایین تا بالا درگیر شوند، کسانی که در ستادها حضور داشتند، آمادگی داشتند و ما هم در مجمع کار متمرکزی را شروع کردیم. همه اموری که فکر می‌کردیم، ضرورت دارد تا برای 20 ساله آینده ببینیم، مطالعه کردیم. بحث‌های چشم‌انداز، عقبه خیلی سنگینی دارد. اینها جمع شد و یک جمع را تشکیل داد. البته در یک بخش هم متأسفانه هنوز به نتیجه نرسیدیم. چون چیزی که گفتیم، الزاماتی دارد که خودمان باید مشخص کنیم و بگوییم. با الزامات به این اهداف چشم‌انداز می‌رسیم که الان داریم روی آنها کار کنیم. می‌خواستیم آنها را با هم بیاوریم و وقت خواستیم. دولت هم کار زیادی کرده بود که همه اینها به هم رسید. منتهی اوضاع سیاسی مملکت که گاهی برای کارهای اساسی مزاحم می‌شود و کمی این را دچار ناهماهنگی کرد. در محافل سیاسی هم  بحث مطرح شد که برنامه چهارم را مجلس ششم تصویب کند یا مجلس هفتم؟ چون بنا بود برنامه چهارم هم در بستر چشم‌انداز نوشته شود. اگر ما وقت‌ بیشتری می‌خواستیم، نمی‌توانستیم برنامه را انجام بدهیم و مجلس ششم نمی‌توانست این برنامه را تصویب کند. لذا الزامات را از اولویت خارج کردیم و گفتیم بعداً ارایه می‌دهیم که الان داریم روی آنها کار می‌کنیم. همانطور که مطلعید باز مسیر طبیعی طی نشد. گرچه بدنه برنامه چهارم را مجلس ششم تکمیل کرد، اما به دست مجلس هفتم رسید که آقایان در حال کار کردن هستند. امیدوارم مجموع این دو تجربه که با هم آمیخته می‌شود، برنامه چهارم را قوی‌تر کند و ضعیف نکند. البته طبیعی است که همه را راضی نمی‌کند. ممکن است عده‌ای روی هر مسئله‌ای حرف داشته باشند. ولی پایه اول درست شده است. با این پایه باید در برنامه چهارم برای آرزوها، خواسته‌ها و اهداف راهکارهای علمی را پیدا کنیم و بودجه، امکانات و مقررات را در نظر بگیریم. یعنی همان کاری که برنامه‌ها می‌کنند. بعد هم در شکل جزئی‌تر به بودجه‌های سالانه منتقل می‌شود. یعنی باید 20 بودجه سالانه انجام شود تا به چیزهایی که به صورت آرزو و یک خواسته حق و مقدّس در این چند سطر جلوه کرده است، برسیم و خود را با این مسایل منطبق کنیم. البته اینها وحی نیست، ولی بالاخره تصویب شده و نظر رهبری روی آن است و برای ما مبنای کار شده است. اگر یک وقت احساس کردیم که باید بخشی اصلاح شود، در هر شرایطی می‌توان اصلاح کرد. قسمتی از اینها را آقایان مسجد جامعی و محمدی عراقی گفتند که مواردی که به شما مربوط می‌شود، در اجلاستان بحث کردید. خواهش من این است که خیلی جدّی بگیرید و در این هفت، هشت موردی که در مسایل فرهنگی با شما مربوط می‌شود، فکر کنید که برای کارهایی که می‌خواهید بکنید، چه چیزهایی لازم است. اینها را ریز کنید تا در برنامه‌های چهار، پنج ساله و بعد در بودجه‌های سالانه بیاید. زمانش هم فرق کند و به تدریج که جلو می‌روید، چیزهای جدّی‌تری لازم دارید. بنابراین یکی از کارهایی که باید بکنید، چند سرفصل هست که خیلی مهم است. گنج بی‌پایانی که در معارف اسلامی هست و اگر بخواهید به دنیا معرفی کنید و بدون تعصب و معقول با مردم دنیا در میان بگذارید، کار خیلی وسیعی است. در همه زمینه‌ها که امروز بشر نیاز دارد، حرف داریم. ممکن است بعضی از حرف‌هایمان به بعضی پیرایه‌هایی آلوده باشد که آدم‌های نادان یا زبان‌های مختلف آورده و اضافه کرده‌اند و شما باید خالص را بدست بیاورید و این چیزهای خالص را در دنیا و به زبان‌های متعدد و هرکسی در محیط کار خود مطرح کنید. الان دیگر سخت نیست. یک وقت‌هایی بسیار سخت بوده است. اما الان آسان شده است. بعلاوه فکر می‌کنم مزاحمت‌هایی که علیه انقلاب اسلامی صورت گرفته است، مخاطبان زیادی در دنیا داریم. خیلی‌ها الان می‌خواهند بفهمند ایران اسلامی در مورد این مسئله چه می‌گوید. حتی بعنوان دشمن می‌خواهند درک کنند که ما چه راهکاری داریم. واقعاً یکی از صحنه‌های خوب برای شما این است. یکی منابع کشورمان ایران است. بالاخره ایرانی‌ها سهم بزرگی در تمدن دنیا دارند. قبل از اسلام تمدن پویایی داشت و بعد از اسلام هم بخصوص در رونق اسلام که حضور اسلام در دنیا به اوج رسید. سهم ایرانی‌ها بسیار بالا بود. خیلی از محافل علمی بزرگ دنیا سهم ایرانی‌ها را قبول دارند. خیلی‌ها هنوز در ایران به صورت میراث فرهنگی یا واقعیت‌های عینی وجود دارد. خیلی‌ها را هم باید از زیر آوارهای تاریخ بیرون بیاوریم. برای این کار شما به عقبه‌ای نیاز دارید که در داخل کشور وزارت ارشاد، وزارت علوم و خیلی جاهای دیگر باید کار کنند و اینها را به صورت شسته و رفته و سهل‌الوصول در اختیار دنیا بگذاریم تا مردم متوجه شوند. یک سرمایه جدید دیگر برای ما خلق شده است که علیرغم خواست ما بوده و آن حضور ایرانی‌ها در خارج است. راضی نیستیم که این همه ایرانی‌ که خیلی‌ها هم باید در کشور باشند و کار کنند، اینطور در دنیا متفرق دنیا باشند، ولی به هر دلیلی شده است. به عوامل این مهاجرت برنمی‌گردیم. الان میلیون‌ها ایرانی در خیلی جاها هستند. انصافاً هم با استعدادند. خیلی‌ها باسواد هستند. حتی درجامعه آمریکا وقتی آمارگیری می‌کنند، ایرانی‌ها را از ابعاد مختلف علمی، فنی، مالی، فرهنگی، سیاسی و ... جزو بخش‌های سطح بالای جامعه می‌بینند. جاهای دیگر همینطور هستند. قطعاً اکثر ایرانی‌ها عاشق ایران هستند و به ایران علاقه دارند. قطعاً خیلی‌ها به انقلاب وفادارند و دلشان می‌خواهد انقلاب به جاهای بهتری برسد. بعضی‌ها هم یا دشمن یا بی‌تفاوت هستند. مثل همه جاهای دیگر است. اگر مجموعه‌ای را در نظر بگیریم - مجموعه خالص که نداریم و ترکیبی از اینهاست- باید برنامه‌ای داشته باشیم که ایرانی‌ها را بیشتر به ایران علاقمند و با ایران مرتبط کنیم. بعضی‌ها تا حرف می‌زنیم، فکر می‌کنند ما محتاج 500 یا 600 میلیارد دلار سرمایه آنها هستیم و به آنها فکر می‌کنیم. نه اینکه به آنها فکر نکنیم، ولی خیلی از این چیزها به تدریج از ایران رفتند و در آنجا هم کمی خلق کردند. فکر می‌کنیم مهمتر از آن این است که بالاخره آنها با ایران مرتبط باشند. بالاخره از دانش، علاقه و عشق آنها به وطنشان و از حضورشان در خارج و از موقعیت آنها استفاده شود و هم خود آنها محفوظ بمانند و کم کم استحاله نشوند و از حالت اسلامی و تشیّع و یا چیزهایی که برای ما مقدّس است، خارج نشوند. حقیقتاً این برای ما یک هدف مهم است. ما طلبه‌ها و آقایانی که اهل تبلیغ هستند، همیشه دنبال جایی هستیم که با تبلیغ و هدایت انحراف‌ها را کم کنیم. این مجموعه چند میلیونی آدم در دنیا اهداف خوبی هستند و بر دیگران هم مقدم هستند. لذا فکر می‌کنم یکی از کارهای شما آقایان رایزن و پشتوانه عقبه شما این است که سعی کنید راهکارهایی را که لازم دارید، پیشنهاد دهید و ابتکار کنید و در جایی تصمیم‌گیری به شما کمک شود. مسایل مسلمان‌ها – چه غیرایرانی و چه ایرانی – مهمترین الویت‌های ما هستند. بالاخره یک ربع جمعیت دنیا، با همه این امکانات رسالت قرآن را روی خود دارند. در سال‌های اخیر هم نشان دادند که مسلمان‌ها درمقابل پیشروی غرب مقاومت می‌کنند. آمریکا الان در هرجا که جلو می‌آید، سرش به سنگ می‌خورد. واقعاً شرایط جدیدی برای ما خلق کرده است. شاید یکی از آثار جمهوری اسلامی همین باشد که این حالت را و تفکر مقابله با کفر و استکبار و حمایت از مظلوم و حمایت از کسانی که استقلال می‌خواهند و خیلی چیزهایی که از اصول پذیرفته شده ماست و ما براساس آنها حرف زدیم و کار کردیم که کمی را خودمان انجام دادیم و کمی هم مردم انجام دادند، به دیگران منتقل کردیم. خودمان که نمی‌خواستیم این انقلاب را صادر کنیم. الان امواج خوبی در دنیا از این جهت حرکت کرده است. شما واقعاً می‌بینید که در عراق دیگر آمریکایی‌ها به زانو در آمدند. تحرکاتی که از خودشان نشان می‌دهند، از افراد مستأصل است. کارهای احمقانه‌ای که الان در نجف انجام می‌دهند، با هیچ منطقی سازگار نیست. نمی‌دانم اینها اینقدر بی‌فکر هستند یادیگر چاره‌ای ندارند؟ اگر این کارها را نکنند، چه کار کنند؟ چه اتفاقی می‌افتد که شما بروید شهر قدیمی نجف را تسخیر کنید و سر هر کوچه‌اش یک تانک و یک سرباز بگذارید و کسانی را که در آنجا هستند، بیرون کنید؟! آنها به شهرهای دیگری می‌روند و کار خودشان را می‌کنند و بیشتر عصبانی می‌شوند. نمی‌توانند برای همیشه در نجف بمانند. به محض اینکه شرّ آنها کم شود، دوباره به شهر و خانه خودشان برمی‌گردند. اینطور که با تانک و هلی‌کوپتر و بمب مردم را بکشد و به حرم تعرض کند، جواب نمی‌دهد. بالاخره این گلوله‌هایی که به حرم می‌خورد. علیه کسانی که این جنایات را مرتکب می‌شوند، در دنیا سرباز خلق می‌کند. اگر دولتی که خودشان آوردند، بخواهد با آنها کار کند، ریشه‌های خودش را می‌زند. با کاری که کردند، عراق و همه دنیا را به حرکت درآوردند. احساس می‌کنم یک نوع استیصال برآنها حاکم است که چه بکنند و یک حرکت‌هایی می‌کنند. آمدند و انتخاباتی درست کردند که به شکل خودشان بود. آمدند کنگره ملی درست کردند و دیدند نشد. آنهایی که آمدند، اکثرشان کسانی هستند که آنها نمی‌خواهند در کنگره ملی باشند. دو سه هفته به تأخیر انداختند و 400 نفر اضافه کردند تا شاید بتوانند تعدیل کنند که معلوم نیست نتیجه چه خواهد شد. چون شنای برخلاف مسیر و جهت  آب است، می‌مانند. می‌خواهند زور و ناحق بگویند که مردم هوشیار شدند. در افغانستان هم به شکل دیگری تقریباً همینطور است. برای ایران این همه مزاحمت ایجاد کردند، ولی ایران راه خود را می‌رود. جاهای دیگر هم همینطور است. در فلسطین آبروی استکبار به خاطر این رفتاری که می‌کند، رفته است. چقدر می‌توانستیم کار کنیم تا اینکه اکثر مردم اروپا را با صهیونیست‌ها مخالف کنیم؟! اصلاً آنها متعصبانه از آنها حمایت می‌کردند. الان کارشان به اینجا رسیده است. ما چقدر می‌توانستیم کار، هزینه و تبلیغ کنیم تا آمریکا را در دنیای اسلام تا این حد منفور کنیم؟ مگر شما رایزن‌ها می‌توانستید این کار را بکنید؟ اعمال و رفتارشان به همراه پیام‌های صریحی که می‌دهیم، اثر می‌گذرد. بنابراین راه ما برحق و با مبانی درست است. البته باید راهکارهای مناسبی پیدا شود که این به ما مربوط می‌شود و عرفی است و از خود ما باید باشد. امیدوارم که آینده جهان اسلام و مردم مظلوم و تحت سلطه و گرفتار بهتر از گذشته باشند و در دنیا به طرف عدالت جلو برویم. امیدوارم شما هم سهم مطلوبی در این حرکت داشته باشید. اگر می‌خواهید مسئله مهمی را مطرح کنید، بفرمایید. ○ در دنیا اگر بخواهیم به هدفی برسیم، به دو چیز وابسته است: یکی طراحی و برنامه‌ریزی خوب و یکی هم بحث کنترل پروژه و برنامه‌هاست. چون واقعاً اگر رسیدگی در برنامه‌ها نباشد، به آن هدف نخواهیم رسید. می‌دانیم خیلی‌ها با این چشم‌انداز موافق هستند و خیلی‌ها نیستند. برنامه هم پنج ساله و سالیانه است. شاید اگر با اهداف تطبیق داده شود، فرض می‌کنیم که در جمهوری اسلامی آنقدر قوی شدیم که بتوانیم خوب برنامه‌ریزی کنیم، ولی ضعفی که وجود دارد و در این چند سال خیلی دیدیم، بحث کنترل برنامه است. اصلاً هیچ کنترل برنامه‌ای در ایران وجود ندارد. مثلاً برنامه‌هایی در مجلس یا سازمان مدیریت مطرح می‌شود و اصلاً کسی نمی‌پرسد این برنامه‌ها به کجا رسید و کسی پیگیری نمی‌کند. فقط گزارش‌ می‌دهند که آن هم هر طور بخواهند گزارش می‌دهند. ولی اصل این است که برنامه‌هایی را که دولت گفته است، باید ببینیم این کارها را کرده یا نکرده است؟ اصلاً هیچ کنترلی برنامه‌ای در ایران نمی‌بینیم. پس پایه‌اش می‌لنگد. مثلاً الان تقریباً یک سال از برنامه بیست ساله می‌گذرد، ولی هنوز هیچ تغییری در برنامه‌ریزی نمی‌بینیم. مضاف بر اینکه هیچ کنترل در برنامه‌ریزی‌ها وجود ندارد. ما اگر به گذشته خودمان نگاه کنیم، الان 25 سال گذشته است و آدم احساس می‌کند چشم‌انداز هم تحولی در ایران ایجاد نمی‌کند. 25 سال گذشته و باید ببینیم چقدر کار کردیم. البته خیلی کار شده است، ولی انگیزه‌های قوی که وجود داشت، الان در خیلی جاها وجود ندارد. احساس می‌کنیم بعد از 25 سال انگیزه‌ها کاهش پیدا کرده است و به اندازه اول انقلاب نیست. لذا کسانی که این چشم‌انداز را می‌خوانند، به این باور می‌رسند که دور از دسترس است و اجرایی نیست. در دنیا وقتی رئیس‌جمهوری سرکار می‌آید، در نهایت 1 یا 2 درصد بیکاری را کاهش می‌دهد. در کشور ما می‌گویند بیکاری را از 13 درصد می‌خواهند به صفر برسانند. احساس می‌شود اهدافی که در چشم‌انداز در نظر گرفته شده است، خیلی دست‌یافتنی نیست. • در مورد حرف آخرتان یکی از بحث‌های مهم ما هم همین بوده است که با توجه به واقعیت‌ها، چیزهایی را بگوییم که دست‌یافتنی باشد و معتقد هستیم که اینها هم دست‌یافتنی است. هر مورد را بحث کردیم و کلی نگفتیم. اگر کسی می‌خواهد موردش بیاورد و بگوید نمی‌شود، می‌گوییم می‌شود و دلیلش را هم می‌آوریم. در مورد قسمت اول صحبت شما خوشبختانه در قانون اساسی داریم و الان هم دارد شکل درستی می‌گیرد. در قانون اساسی در اصل 110 که اختیارات و مسئولیت‌های رهبری است، اولین مسئله تعیین سیاست‌های کلی است. این همین است که ما انجام دادیم. یعنی به ما محول شده است. ما هم مشورت دادیم و رهبری هم تأیید کردند. دومین بحث، نظارت است که جزء وظایف رهبری است. ایشان باید نظارت کنند تا سیاست‌هایی که گفتند، در عمل اجرا شود. ایشان این مسئله را هم به مجمع واگذار کردند تا نظارت کنیم. آیین‌نامه‌ای برای نظارت تهیه کردیم. البته همان بحث‌هایی که در مورد برنامه چهارم داشتیم، در اینجا هم داشتیم. یعنی به گونه‌ای بود که دولتی‌ها احساس می‌کردند که در کار آنها مزاحمت درست نشود. چون بالاخره آنها از نظارت‌های موجود دل خوشی ندارند و احتیاط می‌کنند. من هم بعنوان کسی که به مسایل اجرایی واردم، مایل نبودم مشکلی برای مجریان درست کنیم. این برنامه طول کشید. الان کمیسیون کارش را تمام کرده و در دستور کار ماست و مجمع در شش ماهه دوم آن را تصویب می‌کند و ما نظارت جدّی خواهیم داشت. البته نظارت ما اینطور نیست که بیاییم در وزارتخانه و‌بگوییم چه‌شده است. از همان‌ مجلس شروع می‌کنیم. قوانین و تصویب‌نامه‌ها و تصمیمات بنیانی را که گرفته می‌شود، بررسی می‌کنیم تا مخالف مبانی در نظر گرفته نباشد و در جهت آن باشد. طبعاً به خاطر اینکه به وظیفه رهبری متکی است، شورای نگهبان همکاری می‌کند و از چیزهایی که خلاف مبانی باشد، نمی‌گذرد. از لحاظ اجرایی و اینکه در میدان چه اتفاقی بیفتد، هم پیش‌بینی‌هایی کردیم و آیین‌نامه که بیرون آمد، خواهید دید. البته نمی‌توانم صددرصد قول بدهم که با دقت و ریزه‌کاری انجام می‌شود، ولی امیدواریم بتوانیم نظارت قابل قبولی ارایه بدهیم اهداف چشم‌انداز را عملی می‌دانیم ونظارت را طراحی کردیم. تمایل داشتم بیشتر با شما باشم، اما فرصت نیست. شما را به خدا می‌سپارم. والسّلام علکیم و رحمه‌الله