بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
خدمت شما آقایان و خانمها خوش آمد عرض میکنم. در یکصدمین سال مشروطه با شما ملاقات میکنم و اسم مجموعه شما نمادی از آرزویی است که مدتها قبل از مشروطه در دل انسانهای فهمیده در ایران و دنیای اسلام بود و آن شکستن استبداد و آوردن آرای مردم در سرنوشت خودشان بود. الفاظ و اصطلاحات فراوانی دارد. ولی یک نکته واقعی این است که خداوند کسی را از مادر – آن روزها میگفتند – شاه متولد نکرد. همه مردم مثل هم به دنیا میآیند و حق دارند درباره سرنوشت وطن و زندگی خود صاحبنظر باشند. معلوم است که همه نمیتوانند دخیل باشند، ولی میتوانند نظر بدهند و مطرح کنند.
یک دوره طولانی طی شد تا افکار عمومی ایران آماده شد که دوران 2500 ساله شاهنشاهی را بشکند و چیزی به اسم مجلس و مشروطه درست کند. روح آن قانون بود. چون تا آن زمان قانونی نبود و همه قانون تابع اراده شاه بود و شاه هم نمیتوانست در همه جا اراده کند و شاهچهها ارادههای خود را به اسم قانون اجرا میکردند و یک والی در هر منطقهای که بود، بین مردم خدایی میکرد.
انصافاً تحول بزرگی بود، گرچه آسان به دست آمد. البته از این جهت آسان به دست آمد که زمینه آن در دنیا و در داخل کشور ما بود و ورود مراجع که بین مردم محترم بودند و فتاوای آنها باعث شد که دربار قاجار با سابقهای که در جریان تنباکو داشت، نگران شود و از حوادث احتمالی پیشگیری کند. آن موقع تلفاتی نداشت و خیلی عادی گذشت. بعداً به فکر افتادند که محتوای واقعی نداشته باشد و حتی نتوانست محتوا پیدا کند. یکی از عوامل همان اختلافات بود. جریانهایی مثل چپ، سنتی و لیبرال به جان هم افتادند و روی مشترکات تکیه نکردند و هرکدام سراغ اختصاصات خودشان رفتند که وضع دوباره خراب شد.
قبل از آن، مسایل حول محور خلافت بود. یعنی بحث جهان اسلام از ایران شروع نشد. مربوطه به خلافت عثمانی بود که مرکزش در ترکیه بود و صاحبنظران سراسر دنیای اسلام مخالف وضع آنها بودند. بحثها از آنجا ریشه گرفت و در ایران هم سرایت کرد. در این مدت صاحبنظران و روشنفکران کار کردند و مردم داشتند با حقوق خود آشنا میشدند که اینگونه شد.
بالاخره این یک اصل اسلامی، انسانی، بشری و جهانی است و همه میدانند و کسی منکر نیست که باید حق دفاع از خود واظهارنظر و حضور در جامعه را به مردم واگذار کرد. معیار آن اکثریت است و همه نمیتوانند حاکم باشند. بالاخره راهکارهای تجربی پیدا شد و به اکثریت رسیدند. وقتی اکثریت رأی آورد، چارهای غیر از این نیست و باید همانگونه شود. شما روی حقی شروع کردید. با بعضی از آقایان که آشنا هستم، میدانم با حسن نیت و علاقه به دین، کشور و انقلاب حرف میزنید و کار میکنید. امکانات محدودی هم دارید. چند نفر که همفکر بودید، دور هم جمع شدید و چند گروه که همفکر بودید، با هم همکاری میکنید. باید از کسانی که امروز در جامعه بیتفاوت نیستند، قدردانی کنیم. عدهای هستند که بیتفاوتند و میگویند به ما چه ربطی دارد!! میخواهند زندگی خود را بکنند و حداکثر این است که مزاحم کسی نباشند. کار خودشان را میکنند. اما عدهای به این قانع نیستند. کار خودشان را میکنند و دلشان میخواهد برای کشور هم کار کنند.
این گروه ارزشهای بیشتری دارند. مخصوصاً اگر انسانهای متعهدی باشند. باید روی اینها حساب کرد. انشاءالله این تلاشها که منحصر به شما نیست، مفید باشد. جریانی در سراسر کشور به صور مختلف هست. انشاءالله همیشه در ایران موقعیت مستحکمی داشته باشیم و نتیجهاش این باشد که ملت با حاکمان همدل باشند. اگر با همدلی کشور را اداره کنیم، اتفاقی نمیافتد.
کشوری مثل ایران که همه چیز دارد، متأسفانه امروز همدلی آن ضعیف شده است. باید بپذیریم که همدلی را ضعیف کردند.
نکتهای که برادرم در خصوص اعتدال گفتند، درست است. روی اعتدال کار کردیم تا به آن رسیدیم و دوباره داریم دور میشویم. اگر نگوییم تندروی است، باید بگوییم که غیرمتعادل است. اینکه به کدام طرف تندروی است، بحث دیگری است. این برای کشور ما، به خصوص الان سمّ است. یکی دو سال است که هشدار میدهم. در آستانه شرایطی هستیم که همدلی برای ما ضرورت است. نمیتوانیم از همدلی چشم بپوشیم، چون ما به طرف خطر نمیرویم، خطر به طرف ما میآید. ما که نمیخواهیم اینگونه شود.
بهترین حال برای ما این است که کار خود را در کشور بکنیم و اهداف، آرزوها، خواستهها و عقاید خود را پیاده کنیم و به ارزشهای خود پایبند باشیم. دیگران نمیخواهند اینگونه باشند و ما باید مواظب باشیم که بهانهای به دست دیگران ندهیم. ایران جایی نیست که قدرتهای بزرگ از آن چشم بپوشند. ممکن است کشوری در گوشهای از دنیا حرفهای ما را بزند، ولی برای آنها مهم نیست. اما ایران مهم است و حرفهایش اثر میگذارد.
الان دو جریان بد ما را احاطه کرد که یکی مسئله هستهای و دیگری مسئله لبنان است. در لبنان، حزبالله - خداوند به آنها خیر دهد و حفظشان کند – در مقابل یک توطئه برنامهریزی شده، مقاومت کردند. اگر همین امروز آتشبس داده شود، حزب الله – و نه اسراییل – پیروز است. چون نشان دادکه جمعیتی کوچک و به تعبیر قرآن جمع قلیلی در مقابل انبوهی از قدرتها که پشت سر اسرائیل هستند، مقاومت کرد، ولی بعید است کسانی که این برنامه را طراحی و شروع کردند، کوتاه بیایند. حتی برنامه را به گونهای شروع کردند به اسم حزبالله تمام شود و این مسئله مهمی است. میخواهند افکار عمومی دنیا را با خود همراه داشته باشند و بگویند ما شروع کننده نیستیم و دفاع میکنیم. حتماً شنیدید که رئیسجمهور آمریکا گفت: اسراییل از خودش دفاع میکند.
قاعدتاً برای این مراحل فکر و برنامه دارند. اینگونه نیست که طراحی کرده باشند که اگر ده پانزده روز در مقابل آنها مقاومت شد، بگویند به خانههای خود برمیگردیم. بعید است اینگونه باشد، ولی ممکن است خداوند اینگونه کند. اما ما به عنوان کسانی که موظف هستیم آینده را با همه جوانب ببینیم، باید احتیاط داشته باشیم که این برنامه اولاً محدود در خود لبنان نیست، ممکن است برای جاهای دیگر برنامه داشته باشند و شاید اصلش ایران باشد. چون حزبالله برای آنان در همراهی با ایران معنا دارد و جدای از ایران اینقدر برای حزبالله برنامهریزی نمیکنند. این یک احتمال است و حتماً نمیگویم. به عنوان احتمال هم باید مواظب باشیم. این احتمال تکلیف میآورد. در فقه اگر محتمل مهم و احتمال ضعیف باشد، باید احتیاط کرد و مواظب بود. اگر درجایی محتمل ضعیف و احتمال بالا باشد، الزامآور نیست، ولی اینجا محتمل بزرگ است و میتواند حوادث بزرگی داشته باشد.
لذا مسئله لبنان خیلی مهم است. در خود لبنان مهم است و برای ما زیادتر مهم است. چون باید مواظب خودمان باشیم. حتی اگر میخواهیم حزبالله را حفظ کنیم، اول باید خود را حفظ کنیم. اینجا باید قوی باشد تا حزباللهها بتوانند در همه دنیا کار کنند.
مسئله دوم داستان هستهای است. وقتی نگاه میکنیم، میبینیم خیلی با برنامه جلو رفتند. در مقاطعی با تیترها و تبلیغات میگوییم شکست خوردند و اختلاف دارند. ولی آنها قدم به قدم جلو آمدند. در هر مرحله با حوصله کار کردند و به اجماع رسیدند. هرچه قطعنامه در شورای حکام تصویب کردند، به اجماع رسیدند. بیانیه را با اجماع دادند. کار آخرشان را با شبه اجماع کردند. کشوری مثل قطر که کشور مسلمانی در آنجا بود، حرف جدیدی زد و مخالفت کرد. ولی مخالفت قطر برای آنها تأثیری ندارد. اجماع بدی است. اصلاً یک تحول کیفی است. تا به حال طرف ما آژانس بود که ما عضو آن هستیم. حقوق متقابلی داریم. حقوق ما این است که از امکانات آنها برای تکنولوژی هستهای استفاده کنیم. حقوق آنها این است که به طرف هستهای مسلحانه نرویم. اگر کسی بخواهد با آژانس کار کند، عضو میشود و اگر نخواهد، بیرون میآید. کشورهایی کهعضو نیستند، نه تعهدی میدهند و نه تعهدی میخواهند. ما ترجیح داده بودیم عضو آژانس باشیم. چون بنای هستهای مسلحانه نداشتیم. الان دیگر اینگونه نیست. چون شورای امنیت حکم داده که ما حق نداریم حتی تحقیق و توسعه داشته باشیم. این از حرفهای عجیب و غریب دنیاست. هیچ کشوری را نمیتوان در هیچ فنی از تحقیق منع کرد. تحقیق یعنی اینکه کسی میخواهد بفهمد. بحث عملی نیست، بحث فهمیدن است. بشر در همه چیز حق فهمیدن دارد. این حکم یعنی عقل خود را ببندیم و مغز خود را تعطیل کنیم.
چنین حکمی علیه ما صادر کردند و الان شورای امنیت مدعی ماست. نقص مصوبات شورای امنیت هم آسان نیست. چون احتیاج به عدم وتو است. معلوم است که آمریکا وتو میکند. یعنی هر وقت بخواهند این حکم را حذف کنند، آمریکا مخالفت میکند. حتی اگر 14 کشور با ما متحد باشند، آمریکا میتواند جلوی آن را بگیرد و میگیرد. کاملاً روشن است الان وارد مرحله نادرستی شدیم.
اگر یک ماه مهلت دادند، برای اتمام حجت و آماده کردن افکار عمومی دنیا، تأمین اجماع و خود را منطقی جلوه دادن است. مسایلی هست که باید خیلی هوشیار و متحد باشیم. من هم در این مدت خیلی تلاش کردم و معمولاً اعلام نمیکنم که چه میکنم. البته الان کار زیادی از دست من برنمیآید، ولی این مقدار که میتوانستم، در هر محفل، ملاقات و پیامی تلاش کردم که کار ما به اینجا نرسد که الان رسید و وظیفه همه ما سنگین است.
بالاخره کشور ایران، انقلاب، اسلام، با خون شهدا و این همه ایثارگری هزینه داشت که مردم کردند و ما بهره آن را بردیم. در مقابل این مسئله، وظیفه ما سنگین است و باید جواب خداوند را بدهیم که چه کردیم.
یکی از راههای حل این مسئله بحثهای شماست. اگر احزاب در کشور جایگاهی داشته باشند، حتی اگر کوچک یا بزرگ باشند، به واسطه اصالت و همکاری با مردم و اتکای به انسانهایی که با فکر و برنامه وارد احزاب میشوند، میتوانند کارگشا باشند. کشور هم نمیتواند بدون احزاب، ساختار درستی داشته باشد. شما باید در هر حدی که هستید، کار کنید. قبول دارم که امکانات شما ضعیف است و الان هم ضعیفتر شد. البته این اشتباه است. اینکه میگویم احزاب بزرگ کارساز هستند، به این معنا نیست که احزاب کوچک نمیتوانند کار کنند. احزاب کوچک هم صدای یک جمع هستند. وقتی اعضای 100 حزب حرف میزنند، حرف یک حزب بسیار بزرگ میشود. مخصوصاً اگر مثل شما ساختار مجموعهای داشته باشند و جبههای حرکت کنند که تأثیر بیشتری دارد.
به هرحال بنده از حضور شما در اینجا و از دلسوزیهای شما تشکر میکنم. سالهاست که آرزوی من این است که بازنشسته باشیم و محصول تلاشهای مجاهدین گذشته و صدر را تماشا کنیم. ولی حوادث ما را به میدان میکشد و این خوب نیست. خوبی این است که ثبات و آرامش روند درستی در کشور داشته باشد و افراد تا زمانی که انرژی دارند، کار کنند و بعد با فکر خود کمک کنند. نباید تا آخر عمر میدانداری کنیم. این کار یعنی خالی کردن میدان از نیروهایی که میتوانند با انرژی و اطلاعات روز و بدون رسوباتی که ما از دهها سال پیش داریم، مثمر ثمر باشند. شما را به خدا میسپارم.
والسّلام علیکم و رحمه الله