بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله
مدتی منتظر بودیم که در یک فرصت خوب، شما را ببینینم و حرف بزنیم و از تجربیات شما استفاده کنیم. متأسفانه امروز هم به هر دلیلی، مدتی تأخیر داشتید. در ساعت 5 ملاقاتی با جانبازان عزیز داریم. لذا چند کلمهای با هم حرف میزنیم.
اولاً اینکه قم برای من جاذبه دارد. قم جایی است که از صدر اسلام تاکنون مرکز اهل بیت (ع) و دوستداران مکتب اهل بیت (ع) بود و افتخار زیادی از این جهت دارد. ثانیاً حضور حضرت معصومه (س) و جمعی از امامزادههای معزز در آنجا، این شهر را مقدستر کرده است.
جمکران یک الگوی جداگانه است که در کنار قم، شرافت بیشتری ایجاد کرده است؛ اما از همه مهمتر مردم قم هستند که مخلص اهل بیت (ع) و اسلام هستند. مهمان آنها، حوزههای علمیه هستند که برکات معنوی آنها به سراسر کشور و خارج از کشور میرسد.
در این دوره اخیر، انقلاب از قم ریشه گرفت و بعداً به قم رسید. امام از قم حرکت کردند و باز هم به قم برگشتند. شاگردان امام هم همچنان در قم ماندند. این افتخار مال قمیهاست. امثال ما هم اگر یکی از سربازان انقلاب و امام زمان (عج) قبول شویم، شاگردان امام هستیم که مدیون قمیها هستیم.
کوهنوردی یکی از زیباترین ورزشها است که برای سلامتی انسانها خیلی مفید است. من با سن بالایی که دارم، مدتی مقید بودم که هفتهای یکی، دو بار به کوه بروم. ولی این اواخر زانوی پایم یک مقدار آسیب دید و از اینکه الان نمیتوانم بروم، متأسف هستم.
هم روح انسان را شاد میکند و هم جسم انسان را آماده میکند. لحظات بسیار باارزشی را انسان در دامان کوهپایهها میگذراند.
من به شما آقایان و خانمها و جمعیتی که اسم بردید، تبریک میگویم که در این بخش فعالیت و تلاش میکنید. اینکه حدود دو هزار نفر با شما همراه و همکار هستند و هر کس که پیشقدم شده و این جمعیت را به کوه کشانده، کار باارزشی است و انشاءالله توسعه پیدا کند و بیشتر شود.
اگر در موقعی میآمدید که دستم باز بود، خیلی کمک میکردم و علاقمند هستم و میدانم در سلامتی جامعه تأثیر دارد. الان هم آن مقداری که از من ساخته باشد، کوتاهی نمیکنم و سعی میکنم که اگر همراه شما نمیتوانم به کوه بیایم، دلم با شما باشد و انشاءالله جوانهای قم بیشتر به فضای کوهها بیایند.
ما در زمانی که طلبه بودیم، یکی از کارهای ما این بود که گاهی به کوه میرفتیم و پیرمردی را آنجا میدیدیم که یک مشک بزرگ آب را با خودش بالا میبرد و متعجب میشدیم. چون سنش بالا بود. فکر میکنم الان زنده نباشد. چون در آن موقع پیرمرد بود. گاهی به بعضی ارتفاعات دیگر میرفتیم.
به هر حال از اینکه زحمت کشیدید و به اینجا تشریف آوردید، مایه خوشحالی من است و شنیدم که بعضی مزاحمتها را برای شما فراهم آوردند. من راضی نیستم که اینگونه شود. ولی زورم به دیگران نمیرسد. ما از دور به شما ابراز ارادت میکنیم. خودتان را به زحمت نیندازید. پیامهایتان را توسط آقای قریشی به من برسانید. ما هم در خدمت شما هستیم.
از اینکه این محبت را کردید، باز هم تشکر میکنم. خوب است به هر یک از آقایان و خانمها لوح فشرده آثار مرا بدهید. در این لوح هم تفسیر و فرهنگ قرآن و هم خاطرات من هست. با یکی از جانبازان ملاقات دارم و باید به ملاقاتش بروم.
والسلام علیکم و رحمه الله