سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از کارآفرینان استان گیلان

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از کارآفرینان استان گیلان

  • تهران - مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰
صدمات انقلاب از حضور تازه‌ به دوران‌رسیده‌ها/ سلب اعتماد مردم در دولت نهم و دهم/ اوضاع آشفته سیاست خارجی/ ارائه آمار دروغ، ویژگی مشترک همه وزرای دولت نهم و دهم/ وعده‌های بی‌تحقق دولت در سفرهای استانی/ رکود بی‌نظیر صنعت در ایران/ گسترش روزافزون بیکاری کارگران/ اوضاع بد سکه و ارز/ عدم برنامه دولت برای مسائل پزشکی مردم/ تلویزیون، بلندگوی آمار دروغ دولت/ خطر نوشتن همه این نابسامانی به پای رهبری/ تلاش بعضی‌ها برای بدنام کردن روحانیت/ عدم انگیزه مدیران صالح برای کار/ نقش رهبری در اصلاح امور/ طرح مسائل مهم با رهبری/ آرزوی توفیق برای ارائه خدمت به اسلام و انقلاب

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله

باز هم به شما خوش آمد می‌گویم که از استان گیلان و شهرهای مختلف زحمت کشیدید و به اینجا آمدید. همین مقدار که شما صحبت کردید، من خیلی بیشتر از آنچه که می‌دانستم، فهمیدم. دل من می‌خواهد که بقیه آقایان هم حرفشان را بزنند، اما وقت تمام شد.

در مجموع شما در بخش خودتان دلسوخته هستید. من هم خیلی خوب این دولت را با این شرایط می‌بینم و همه را می‌شناسم، به نظرم اینها از راههای مختلف صدمه زیادی به انقلاب زدند. اعتماد مردم را در انتخابات از بین بردند و معلوم نیست مردم روزی اعتماد کنند و بیایند. مگر اینکه بگوییم تکلیف شرعی و ملی برای حفظ کشور امام زمان(عج) است و یا اینکه بخواهند شناسنامه آنها مهر بخورد. سیاست خارجی ما را آن قدر بد کردند که کشوری سرش و کلاهش بیارزد، حاضر نیست با ما کار کند. مگر آنهایی که می‌خواهند بازار یا مواد ما را ارزان‌تر ببرند. از لحاظ اخلاقی به گونه‌ای کردند که گفتن دروغ برای مردم مثل آب خوردن شده. چون هر چه می‌خواهند دروغ می‌گویند.

همین آقای وزیر را من از مجلس می‌شناسم و تا به حال برای من آدم جالبی بود. اما الان می‌بینم وقتی حرف می‌زند، خیلی حرف‌های نادرست می‌زند. با اینکه ذاتاً فرهنگی است و نمی‌تواند بی‌اطلاع باشد. بقیه وزرا هم همین طورند. چشمشان را می‌بندند و هر عددی را که می‌خواهند، می‌گویند. رقم برای آنها اصلاً مسئله‌ای نیست.

یک دفعه به یک شهر می‌روند و در آنجا دویست مصوبه می‌گذرانند که مثلاً می‌خواهیم دویست میلیارد بدهیم. وقتی برمی‌گردند، فراموش می‌شود. البته کارشان هم خلاف است و آنها حق ندارند آن‌گونه پول بدهند. چون پول باید در بودجه بیاید و مجلس تصویب کند. آنها همین جوری می‌گویند و قول می‌دهند به امید آنکه یک لحظه که آنجا می‌روند، مردم به اطراف آنها بیایند.

در صنعت که شما در آن نمونه گفتید. با این وسعتی که گفتید، نشنیده بودم. مثلاً آخرین حرفی که شنیدم این بود که هفتاد درصد صنعت راکد یا تعطیل است. اما این جایی که شما می‌گویید، خیلی بیش از این است. در مورد واردات الان ارز ما که این قدر ارزشمند است، صرف واردات چیزهایی می‌شود که اصلاً لزومی ندارد.

کارخانه پارچه‌بافی را تقریباً فلج کردند. الان نساجی ما فلج است. با کارهایی که کردند، در شرایط بسیار بدی قرار گرفتیم. صنعت قند و شکر را ضایع کردند. شکر را از خارج می‌آورند و چه سودهایی که نمی‌برند! وعده ارزانی به قیمت پول ریختن در بین مردم دادند که کشور را این‌گونه کردند. هر روز هم قیمت و بازار جایی منفجر می‌شود، یک روز سکه، یک روز ارز، یک روز سیب زمینی و یک روز دارو منفجر می‌شود.

اگر بیماری سروکارش با بیمارستان بیفتد، اگر کسی پشت کارش نباشد، اورژانس نمی‌پذیرد و اگر هم بپذیرد، هر چه را که می‌خواهند، به خانواده می‌گویند که بخرد. این‌گونه با مردم رفتار می‌کنند.

تلویزیون الان چند روزی که بینشان دعوا شده، این کار را نمی‌کند، ولی قبلاً بوق اینها شده بود و هر روز از صبح تا شب آمار دروغ به مردم می‌داد و حرف‌های بیخود می‌زد. ما کشور ایران و اسلامی را داریم بد اداره می‌کنیم.

خطر مهمتر این است که خیلی از اینها به پای رهبری نوشته می‌شود. چون رهبری حمایت می‌کند. اگر حمایت نمی‌کردند، نمی‌توانستند این مقدار اوج بگیرند. الان می‌بینید که یک ماهی است این‌گونه ضعیف شدند. چون وقتی رهبری حمایت را کم کرده است، به جان آنها افتادند. همه اینها پای ایشان نوشته می‌شود. ولایت و رهبر ضعیف می‌شود. اسلام ضعیف می‌شود. روحانیت را به گونه‌ای بدنام می‌کنند که مردم دلسرد می‌شوند. این دولت آسیب زیادی به جامعه می‌زند. الان هم که به این صورت، خودشان به جان هم افتادند، باز دودش به چشم مردم می‌رود. چیزی به مردم نمی‌رسد. آنها همدیگر را رسوا می‌کنند و دودش به چشم مردم می‌رود. انگیزه را از مدیران گرفتند. مدیری نمانده بود. کسانی هم که مانده بودند، انگیزه‌ای برای کار ندارند. الان هفت الی هشت وزارتخانه فلج است و مدیران می‌ترسند که تصمیم بگیرند.

به هر حال حالت تأسفی است. اما به خدا امید داریم که اگر ما احتیاج به تنبیه داشتیم، تنبیه ما همین مقدار باشد و تمام شود و برگردیم و بتوانیم کشور را بهتر اداره کنیم.

هشت سال تنبیه شدیم، بس است.

· شاید بس باشد. البته مهم این است که رهبری قانع شوند که اینها دارند بد کار می‌کنند. تا زمانی که رهبری آمارهای آنها را قبول داشته باشند و بگویند که بروید به مردم بگویید، همین می‌شود. خودتان بهتر می‌دانید که اوضاع اقتصاد کشور چگونه است! اوضاع صنعت چگونه است!

صنعت توریسم را به حدی رساندند که زیر صفر است. یک تعداد جانبازان هستند که با هم این کار را انجام می‌دهند. حتی یکی از این شرایطی که به وجود آوردند که کشورهای اطراف ما برای ورود ایرانیان شرط می‌گذارند. مثلاً الان ویزا از ایران به آذربایجان و باکو خیلی گران شده است. کشوری که تمام غذای آنها را ما می‌دادیم، آن موقع آنها که می‌خواستند وارد ایران شوند، 40 دلار می‌دادند و ما که می‌خواستیم به آنجا برویم، 20 دلار می‌دادیم. الان طوری کردند که آنها برای ورود ویزا نمی‌خواهند، اما اگر ایرانی بخواهد به آنجا برود، وقتی ویزا را گرفت، مسائل زیادی را برایش به وجود می‌آورند.

به هر حال زیارت حضرت‌عالی برای من خیلی باعث سعادت بود. من مدت‌هاست که با هیچ یک از مسئولین نظام، ملاقات نداشتم. اگر وقت هم گذاشته بودند، نرفتم. امروز واقعاً برای من سعادت بود. ولی وقتی دیروز آقای قلی پور زنگ زدند، با اشتیاق پذیرفتم و وقتی به دوستان خودم گفتم، چندین نفر از جانبازان التماس دعا داشتند.

· کار خوبی کردید که آمدید. چون خانواده شما از دوستان ما بودند و کسی را هم نمی‌دیدیم.

الان من جانباز 50 درصد هستم و به خاطر درگیری‌هایی که بین من و آقایان پیش آمد، سعی کردند درصد جانبازی مرا پایین بیاورند و به 65 درصد نرسد. لذا پنجاه درصد کردند. حتی در رابطه با اعزام به خارج گفتند که شما در فلان جا در رابطه با انتخابات فلان کار را انجام دادید. ماشین را آتش زدند. خانه را از دست من درآوردند. در آخر هم گفتند که اگر می‌خواهید اعزام شوید، باید یک نامه به فلان دکتر بزنید و ایشان دستور بدهد. حتی تمام کمیسیون پزشکی نوشته که باید اعزام شود. شما روی خانواده ما شناخت دارید. این برای من سعادتی بود که خدمت شما برسیم.

· خداوند به آبروی شهدا، جانبازان و آنهایی که در جنگ از خودشان رشادت نشان دادند، ما را ببخشد.

آقای بزرگ‌زاده: از خداوند برای شما تندرستی و سلامتی می‌خواهم. چون همه امیدها اول خداوند و بعد شما هستید. من بزرگ‌زاده، جانباز هفتاد درصد هستم.

· جانبازی شما از چه ناحیه‌ای است؟

شیمیایی هستم و پایم از پایین تا بالا ترکش خورده است. هشت بار اعزام به خارج داشتم. در انگلیس و سوئیس بودم. سه بار خودم رفتم. الان هم اعزام دارم که اعزام نکردند و مجبورم شهریور خودم بروم. با این تن مریض سالهاست که کار می‌کنم. تا الان از بنیاد چیزی نگرفتم و نخواهم گرفت. خودم را شاگرد کوچک حضرت‌عالی می‌دانم. در حزب به عنوان بازرس کار می‌کردم و آقای نوبخت مرا می‌شناسد. الان هم در صنعت هستم. از بچه‌های قدیم سپاه هستم. مهندسی شیمی دارم. سالها فرماندار بودم. زمان ریاست جمهوری حضرت‌عالی در آستارا بودم. در کارخانه زامیاد به عنوان معاون فروش و خدمات پس از فروش فعالیت می‌کنم. اخیراً در صنعت سایپا تغییراتی صورت گرفته که تمرکزی کار می‌کنند. شرکتی که خصوصی است و سهامدار دارد، فروش را تمرکز می‌کردند. مدت‌ها بود که می‌خواستند این کار را از زمان آقای قلعه‌بانی انجام بدهند. اما انجام نشد و مسئولین شرکت جلوی آنها ایستادند. چون در نهایت این شرکت‌ها تبدیل به یک کارگاه تولیدی می‌شوند، وقتی که اقتدار فروش و خدمات فروش را از دست بدهند، کارگاه تولیدی می‌شوند و در حال انجام دادن این کار هستند و کردند. روی شرکت زامیاد این کار را کردند. روی شرکت پارس خوردو، آقای دکتر ملک مقاومت می‌کرد، ایشان را برداشتند و از افراد خودشان گذاشتند و بلافاصله ادغام را انجام دادند. ما ضربه این کار را در شش ماه یا یک سال دیگر خواهیم خورد. این شرکت‌ها ورشکست خواهند شد. با این برنامه‌ای که در پیش گرفتند، ارزش افزوده را از دست دادند و تولید و فروش کم شده است. ما با هزار حیله می‌توانستیم فروش را نگه داریم و بازار را از دست ندهیم. اما متأسفانه این کار در حال انجام است. چون روش فروش خودروی تجاری با سواری خیلی متفاوت است. ولی اینها ادغام کردند. خواهش می‌کنم دستوری بدهید که روی این موضوع هم بررسی شود.

· من همه این حرف‌ها را در ذهنم سپردم که اول با رهبری صحبت کنم. ایشان گاهی از این کارها خیلی اظهار خوشبختی می‌کنند. خوب است که این نمونه‌های عینی را به ایشان بگویم. حتی ایشان را با آمار و ارقام فریب می‌دهند.

به هر حال خیلی خوش آمدید و امیدوارم خداوند به ما توفیق دهد تا آنچه که به صلاح اسلام، تشیّع، ایران و انقلاب اسلامی است، انجام دهیم. شما را به خدا می‌سپاریم و برای توفیق بیشتر شما دعا می‌کنیم.

والسلام علیکم و رحمه الله