بسمالله الرحمن الرحیمبسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
هنرمندان عزیز و گرانقدر از سینما و موسیقی و پیشکسوتان و جوانها خیلی خوش آمدند. فرصت خوبی بود که من درد دلهای شما را بشنوم. بهتر بود که شما حرف زدید. الان شنیدن برایم بهتر است. مایل بودم سؤالاتی هم بکنم. ولی چون وقت ما محدود است و بعد هم ملاقات داریم، از این میل بینصیب میشویم.
در دوران مسئولیت اجرائی ملاقاتهای زیادی با هنرمندان داشتم. هیچوقت جلسه اینقدر گله و اظهار شکایت نبود. چه جوری شده که به اینجا رسیده است، نمیدانم. فکر میکردم بهتر از گذشته است. همین جا میخواستم سؤال کنم که چرا شکایتها زیاد شده است؟ البته بعضیها روشن است و به سابق بر میگردد. ولی بعضیها مشخص نیست. بنده بحث کوتاهی راجع به فرهنگ و هنر میکنم و نتیجه میگیرم، انشاءالله شما را بعداً در فرصتهای مناسبی خواهیم دید. چه در قوة اجرائیه و چه جای دیگر باشم، مطمئن باشید حرف شما را به جاهای دیگر منتقل میکنم. شاید بیتأثیر نباشد.
حرف اساسی من این است که اگر بخواهیم در نظام جمهوری اسلامی برای پیشرفت و جلوگیری از خطرهائی که منطقه را احاطه کرده، یک انسجام و وفاق ملی درست کنیم، بهترین راه این است که نظام تعریف شدهای را بین مسئولان ذیربط که میخواهند کار کنند، بخصوص آدمهای حساسی مانند هنرمندان داشته باشیم که خیلی دقیق و تعریف شده باشد تا از دو طرف جای گله نگذارد. آنچه که از تاریخ معاصر تا به امروز فهمیدم، این است که رویکرد آنهائی که میخواهند دنیا را مسخّر کنند و تحت سلطه خودشان در آوردند، نسبت به گذشته تفاوت اساسی کرده است. در گذشته معمولاً از حربههای سیاست، اقتصاد یا نظامیبهره میگرفتند. مدتی است که سراغ مقوله مؤثر فرهنگ رفتند که از چهار بعد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی در این شرایط خاص، ارزانترین، مؤثرترین و آسانترین حربه است.
پنجرههایی که از این طریق برای حضور، سلطه و بهرهگیری از داخل باز میشود، کارساز است. علت انتخاب آن هم این است که الان در عصرانفجار اطلاعات هستیم و ابزار اطلاع- رسانی بطور بیسابقه، سریع و وسیع در همه جا حضور دارد و دیگر هیچکس نمیتواند دیواری بین فرستنده و گیرنده درست کند. هرچه جلو برویم، ارسال و دریافت آسانتر میشود.
معنای آن، این است که دیگر دیوارهای سانسور و جلوگیری و حراستهای فیزیکی جواب نمیدهد، اگر بناست کسی یک فیلم را ببیند یا نواری را گوش دهد و اشکالی برایش پیش بیاید، پس فرهنگ ما ضعیف است. اگر جلوی آن را بگیریم، آنقدر فیلم در اختیار دیگران هست که میتواند از رسانههای مستقیم بگیرد. اگر انسان عقلش را حاکم کند، میبیند بعضی از ممیزیها و سانسورها بیاثر است و شاید اثر معکوس بگذارد. بدلیل اینکه حالتی ایجاد میکند که توجه را به جاهای دیگر که اشکالات اساسیتر دارد، میبرد.
بنابراین منطق حکم میکند که صاحبان هنر و فرهنگ و صاحبان تصمیم با هم قرار و مدار مشخصی بگذارند و بین هم خطوط مشخصی بگذارند و با وفاق و برنامهریزی به دفاع از کشور و انقلابشان بپردازند و نگذارند منافع ملیشان در مسیر تندباد فرهنگهایی که هر روز تبدیل به طوفان میشود، قرار گیرد.
خواهش میکنم سازمانی از خودتان داشته باشید و کسانی را که نماینده واقعی شما باشند، انتخاب کنید تا مشکلات را با مسئولان در میان بگذارند. ما هم کمک کنیم تا به توافق واقعی برسید. این حرف را فقط برای شما هنرمندان سینما و موسیقی عرض نمیکنم. این مسئله در مطبوعات و کتاب هم هست. در عرصههای فکری و هنری مسائلی وجود دارد که باید این اتفاق بیفتد، باید وارد یک سیستم جدید شویم که صاحبان کار با آشنائی به محیط و رمز و راز کار، آن چیزی را که به نفع کشور است، تولید و عرضه کنند. آن بخش از حمایتهایی را که به عنوان وام یا امکانات مطرح کردید، اگر دولت بخواهد آسانترین کمکهای دولتی است. چیزی که الان اهمیت دارد، این است که بهرحال راه مشخصی باشد تا هم دولت تکلیف خود را بداند و هم شما بتوانید برنامههای دراز مدت داشته باشید و از نیروهائی را که میخواهید، استفاده کنید.
بحث پیشکسوتان یک بحث جدّی است. چهرههایی هستند که هم پیش مردم و هم پیش ارباب هنر محترم هستند. باید این مسئله برای مسئولان در چنین شرایطی قابل توجه باشد. اگر بخواهیم شکوفائی داشته باشیم که میخواهیم، الآن در شرایطی قرار گرفتیم که میتوانیم گامهای بلندی برداریم. نیروی انسانی به اندازه کافی در کشور هست و اساتید خوبی داریم که میتوانند آنها را تربیت کنند. الان در همه بخشها مخاطب، مستمع و مصرف کننده برای دستاوردهای هنری و ادبی بخشهای مختلف در کشور وجود دارد و حتی خیلیها قابل صدور هستند. به همین دلیل است که از حضور شما در محافل خیلی پیشرفته فرهنگی و هنری دنیا استقبال میشود و احترام زیادی برای شما قائل میشوند. چون هنر را در شما میبینند.
باید این را هم بپذیرند و بپذیریم که بالاخره کسی که در این دنیای پرغوغا دلش را به کارهای هنری خوش میکند، متکی به احساس ظریفی است که آن احساس او را به این وادی میآورد. شاید دیگران این احساس را درک نکنند. این پنجرهای است که هنر به طرف واقعیتهایی میبرد که غیرمحسوس و غیرملموس است. رمزش در اختیار صاحب پنجره است که میتواند دلهای خاصی را به این وادی بیاورد. مجموعة اهل هنر در این جهت مشترکند. بعضیها قویتر و بعضیها ضعیفتر هستند.
زبان هنر زبانی است که بدست آوردن آن آسان نیست. با این زبان میتوان چیزهایی را به مخاطب گفت و القاء کرد که با اشکال دیگر نمیشود. رابطهای بین هنر و عشق به هنر که در دل خیلیها هست، وجود دارد که حتی اگر هنرمند نباشد، تبادلی صورت میگیرد.
فکر میکنم الآن شرایط ما اینگونه است. البته مخصوص ما نیست. سیاست سلطه جهانی است که برای همه دنیا پیام دارند. بخصوص در ایران به خاطر ایرانی بودن، شرقی بودن و مسلمان بودن که معارف بسیار لطیف قرآنی داریم، صاحب فرهنگی از اسلام، قرآن و ملیّت و آثاری هستیم که از ایرانیهای قدیم مانده و بسیار ارزشمند است. این فرهنگ به درد خیلی از جاهای دنیا میخورد. اگر برنامهریزی کنیم، میتوانیم پیام فرهنگی بفرستیم. خیلی چیزها داریم که برای محیطهای خنثی در جاهای دیگر مؤثر هستند. دلها را نرم و محبت ایجاد و رابطه برقرار میکند. فضا را به گونه دیگری عوض میکند. بهرحال شاید وقتش الان باشد.
تجربه خوبی در چند ماه پیش اتفاق افتاد، وقتی خارجیها خواستند اسم خلیج فارس را عوض کنند- اسم بود، ولی یک خطر بود- ایرانیها خیلی زود دریافت کردند و پیش از اینکه مسئولان ما در داخل اقدام کنند، همان ایرانیهای خارج نشین که منتقد ما و قهر هستند، خیلی مبتکرانه وارد دفاع شدند و آنها را وادار به عقبنشینی کردند. میخواهم به این اشاره کنم که چیزهایی بین ما مشترک است و میتوانیم از آنها استفاده و دفاع و منافع مشترکمان را حفظ کنیم. امیدواریم که این ملاقات و محبتهای شما و این گلایههای محبتآمیزی که کردید، بیاثر نباشد و خدا کند مسئولان توجه کنند و شما هم همکاری کنید که از این گلایهها در آینده کم داشته باشیم.
شما را به خدا میسپارم و برای توفیق روز افزونتان دعا میکنم.
والسّلام علیکم و رحمه الله