بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله
بسیار خوش آمدید. برادران عزیز کارگر و همچنین خانمهای محترم کارگر که جزو زحمتکشترین و قانعترین اقشار جامعه ما هستند و همیشه هم اینگونه بوده است. این روزها دو مناسبت است که هر دو اهمیت زیادی دارد. یکی هفته کارگر است که شاید وسیعترین پهنه را در میان اقشار اجتماعی در سراسر کشور و همه دنیا داشته باشد. دیگری هفته معلم است که حقیقتاً معلمها سرمایههای باارزشی هستند که آموزش اساسی کشور ما را در مقاطع مقدماتی و متوسطه به خوبی انجام میدهند و همه خانواده ممنون آنها هستند. آنها هم این روزها گلایههایی دارند که شنیدنی است.
توضیحات مختصری که جناب آقای محجوب دادند، به نظر میرسد الان یکی از دردهای جدید قشر کارگر است. البته مؤسساتی که نمیتوانند حقوق بپردازند و الان عقب افتاده هستند، کارگران و کارکنان و تولید و بازار آنها هم دچار مشکلاتی است و آنها هم گرفتار شدند.
بعید است که یک مجموعه بخواهد نیروی کارش را ناراضی کند. چون اگر نیروی کارگر ناراضی باشد، استفاده از مجموعه چرخه تولید دچار مشکل خواهد بود. شاید بدترین گناه همین باشد که کسی کارگر را استثمار کند. کار، مصرف تدریجی از حیات و جوهر وجود انسان است.
بالاخره همه ما عمر، انرژی و قدرتی داریم. در سنی که وارد این کار میشویم، سن اوج، بلوغ و جوانی است و به تدریج اینها کم میشود و تا جایی میرسد که به تدریج افسرده، فرسوده و گاهی خانهنشین میشویم. این قطعه فعال در زندگی انسان به تدریج جوهره وجودش را در خدمت جامعه میگذارد و به مردم خدمت میکند. خودش و خانوادهاش هم باید تغذیه کنند و از یک زندگی معمولی برخوردار باشند که در اجتماع است. قاعدتاً باید از سطح قابل قبولی برخوردار باشد.
عقل و شرع هم این را میگویند. تجربه تاریخی هم این را میگوید. حقوق دیگری هم دارند که معمولاً تشکیلات کارگری و مؤسساتی که خودشان خلق میکنند، حقوق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنها را مطالبه میکنند و آنجایی که عدالت حاکم باشد، حقشان را میدهند و آنجا که نیست، از حقوق دیگر هم ناچاراً صرفنظر میکنند.
به هر حال حقیقتاً باید قشر کارگر را یک قشر سالم، قانع، بلند، سازنده و شریف که زیربنای جامعه را که تولید هست، بر دوش گرفته، به حساب بیاوریم که اگر ما هم نگوییم، واقعیت همین است. به خصوص کارگران ایرانی که ما از جوانی با اینها محشور بودیم و تا الان هم محشور هستیم.
جزو متدیّنترین اقشار جامعه هستند. انسان در نیروهای کارگری کم میبیند که دین خودشان را از دست بدهند. در هر جا چند نفری پیدا میشوند، اما در اینجا خیلی کم است. علاقمندی آنها به کشور در بازوی آنها برای توسعه کشور مصرف میشود و جزو وفادارترین نیروهایی هستند که به کشورشان وابسته هستند و کشور هم به آنها وابسته است.
در مقاطعی که تاریخ ما نیاز به حضور اجتماعی داشته، کارگران حاضر بوده اند. تاریخ همیشه اینگونه بوده است. بعد از جریان انقلاب اسلامی و پیروزی اسلام تا امروز شاید بهترین قشری که هیچ مزاحمتی در هیچ سطحی برای نظام و جامعه نداشتند، آنها بودند و حقیقتاً خدمات آنها برجسته بوده است. من در عمر خودم هم در دوران مبارزه و هم در دوران مسئولیتهای پارلمانی یا اجرایی و بعد از آن همیشه شاهد این هستم و میبینم. انسان با دیدن این انسانها در جامعه خودش سرفراز است.
از صحبت کوتاهی که آقای محجوب کردند، ناراحت شدم. میدانم ایشان خیلی دلسوز کارگران است. ایشان و رفقای ایشان را از روز اولی که شناختیم همیشه سینه آنها برای حفظ حقوق کارگران سپر است و تا حدودی هم موفق هستند و در هر مقطعی کارهای خوبی هم انجام شده است. انشاءالله این دوره را هم به خوبی بتوانید پشت سر بگذارید. من هم میفهمم که دوره خوبی نیست.
معمولاً این جزوههایی که از دستگاهها به ما میرسد و گزارشهای نیروی انتظامی که میرسد و حوادث روز را مینویسند، میبینم در این حوادث قسمت زیادی مربوط به تجمع کارگرهاست که برای دریافت حقوق عقب افتاده خودشان تلاش میکنند.
کمتر روزی است که این جزوه را ببینم و آن ستونها را نخوانم. واقعاً انسان متأثر میشود. مگر همه حقوق یک کارگر چقدر است؟ حداقل معاش است. وقتی 5 یا 6 ماه تأخیر میافتد، کارگر و خانوادهاش دچار مشکل میشوند. مثل دیگران نیستند که اندوختههای زیادی دارند و کم و زیاد برای آنها مهم نیست و زندگی آنها را تحت تأثیر قرار نمیدهد، ممکن است سودشان را کم و زیاد کند. اما واقعاً زندگی روزانه و معاش کارگر است. چون زن و بچه دارند، بچه آنها به مدرسه میرود، مریض میشوند، مسافرت میروند. حقوق آنها اگر خوب باشد، زندگی معمولی روزانه را اداره میکنند. بنابراین قطعاً تأخیر پرداخت حقوق کارگران، مصیبتی برای جامعه است و باید تدبیری درست شود که این اتفاقات خیلی کم شود.
در آن طرف قضیه بیکاری است. یعنی اگر همین کارگرها با این مطالباتی که دارند، کارگاه به جایی برسد که نتواند حقوق را بپردازد و کارگرها را بیکار کند که امروز متأسفانه یک مرض جدی شده است و گفته میشود که ما یک میلیون و هشتصد هزار شغل ایجاد کردیم و سال آینده دو میلیون و ششصد هزار، ولی این موج عظیم بیکاری که امروز دیدم و به طور رسمی صحبت از 16 درصد است، ولی آنجاهایی که خودمان ارتباط داریم، بیش از این میبینیم که واقعاً مصیبتی در کشور ماست. آن هم وقتی قشر جوان ما کار نداشته باشد.
تعریف خاصی برای کار کردند که برای من مایه تعجب است. ما در کمیسیون نظارت مجمع، مسئولان را دعوت کرده بودیم و سؤال کردیم که شما میگویید هفتهای یک ساعت کار اگر باشد، کارگر شاغل است. یک ساعت کار که چیزی را ادا نمیکند. میگویند این تعریف بینالمللی است. خیلی گشتیم که ببینیم کجای بینالملل و چرا این حرف را میزند. اینکه کسی هفتهای یک روز کار کند، با آن میتواند زندگی کند، یعنی چه؟ باید به اندازهای دریافت کند که معاش انسان تأمین شود. حداقل عدالت این است و اندوختهای هم برای دوران مشکلات داشته باشد. یک ساعت چیزی در هفته نیست. قبلاً با همان تعریف دو روز در هفته بود و ما مخالف بودیم و میگفتیم این تعریف جواب نمیدهد. باید هر روز کار داشته باشند. با همین تعریف خودشان این رقم بیکاری خیلی نامعقول است.
به وضع نقدینگی بازار که نگاه میکنیم، میبینیم این قدر پول ریخته است که از سروکله همه دارد بالا میرود و در حال خفه کردن همه است. این بحران سکه که الان پیدا میشود، تحلیل همه این است که این معلول نقدینگی بیحساب در بازار است که مردم برای سود کوتاه مدت و موقتی به هر جایی میروند و مصرف میکنند. یک روز در سکه، یک روز در زمین، یک روز در مسکن و یک روز در بورس میرود.
بیکاری از عقب افتادن حقوق هم بدتر است. عقب افتادن حقوق یک بلیه عام شده است. اما بیکاری برای بخشی از مردم است. اگر آن بخش را 15 یا 16 درصد حساب کنیم و در خانوادهها سرشکن کنیم، میبینیم که چه تعداد خانوادهها گرفتار فرد بیکار هستند. نوعاً هم این افراد کسانی هستند که احتیاج به کار دارند. غیر از اینکه الان بیکار گشتن برای هیچ کس مطلوب نیست.
دیروقتهایی بود که مردم میخواستند در قهوهخانهها و میدان بنشینند. اما الان اینگونه نیست و هر کسی میخواهد شغلی داشته باشد و کار هم باید به تناسب شأن و قدرت افراد وجود داشته باشد.
کشور ما کشور ضعیفی نیست که نتواند کار ایجاد کند. شما یادتان است که ما در بدترین شرایط بودجهای سال بعد از جنگ تا هشت سالی که من بودم، بیکاری را از 16 درصد به 9 درصد رساندیم. نفت هم بین 7 و 6 دلار نوسان داشت. کارخانهها هیچ انباری برای تهیه به روز مواد اولیه نداشتند، ولی به تدریج اینگونه شد. چگونه الان که ما صد میلیارد دلار درآمد خالص داریم، نمیتوانیم؟ این همه زمینه کار هست که میتوان کار ایجاد کرد. الان در همه زمینهها ظرفیت ایجاد شغل و کار داریم. بالاخره یک جایی لنگ است و مدیران و کارشناسان باید آن را پیدا کنند و راه حل آن را هم پیدا کنند. بهترین حالت برای یک جامعه این است که بیکاری در آن ریشهکن باشد.
گرانی داشته باشد و رکود اقتصادی هم باشد، این دیگر قوز بالای قوز است. این حقوقی هم که دارند تأخیر میاندازند، به آنها ندهند. بالاخره این نقدینگی جامعه است. من معمولاً از مسئولان اقتصادی که میآیند، سؤال میکنم و هیچ کس به من جواب نداده است. میگویم شما میگویید الان نقدینگی به طور بیسابقهای بالاست. مثلاً سیصد هزار میلیارد است. این پول کجاست؟ اگر در بانکهاست، قاعدتاً باید اعلام شود.
الان کسی در خانه پول نگه نمیدارد، به خاطر اینکه گردش حساب داشته باشد، پول قرض میکند تا حسابش فعال باشد. پس این همه نقدینگی کجا مصرف میشود؟ چرا بانکها نمیتوانند وام بدهند؟ چرا نمیتوانند وام اشتغال بدهند؟
یک جای کار گیر دارد. شما باید جواب بدهید که این پول کجاست. یا نقدینگی نیست که ما میبینیم هست. چون هر سال با کسر بودجهها این پولهای نادرست وارد کشور میشود و با تزریق وارد چرخه میشود. هیچ جوابی ندارند.
در مدیریت یک جایی اشکال دارد که این نقدینگی به این فراوانی وجود دارد. بانکها هم برای تولید و اشتغال درست سرمایهگذاری نمیکنند و پول را وارد نمیکنند و یا به بانکها برنمیگردد. فرض هم این است که مردم دارند و به بانکها برنمیگردانند. پس پول کجا میرود؟ اصل پول که باید در بانک باشد، بر فرض در بانک نباشد، افراد پول را در کجا نگه میدارند؟ به بازار میبرد. سرمایهگذاری میکند. ربا میدهد و یا از این کارهایی که الان در بازار است. بالاخره پول بیکار نمیماند و هیچ پولداری، پولش را بدون جهت نمیگذارد که بماند و مثل قدیمها زیر تشک و متکا بگذارد و یا در لحاف بدوزد. حتماً پول در کشور فعال است. الان اشکال در مدیریت پول است و واقعاً هم همین است.
هر چه ما بحث کردیم، کسی جواب این سؤال را نداد. اگر در بین شما کسی است که جواب را میداند، یک وقتی به من بگوید. چطور میشود که این هم نقدینگی باشد و مردم این همه مشکل داشته باشند؟ برای وامی، بانکها بگویند اعتبار نداریم. تضاد و تناقضی در وضع موجود است.
اگر واقعاً فکر کنیم که همه این کارگاههای ما درست تولید میکنند و اگر این باشد، ما که الان خیلی کارخانه و کارگاه داریم. شهرکهای صنعتی ما همه مشغول کار هستند، اگر واقعاً این باشد و بعضیها ادعا میکنند که اینگونه است، پس بازار ما باید مملو از کالای ایرانی باشد. پس چرا این مقدار کالا وارد میکنیم؟ چرا این همه ذخیره ارزی خودمان را برای وارد کردن کالا مصرف میکنیم؟
یا تولید نمیشود که ظاهراً این مهمتر است. باید این جوابش باشد. ظرفیت کمی از نیروهای کارگری ما و کارخانههایمان و اخیراً هم کشاورزی درست کار میکنند. قطعاً در هدفمند کردن یارانهها، ما باید به تولیدهای کشاورزی و صنعتی اولویت میدادیم و تدبیری میاندیشیدیم که آنها بتوانند تولید بکنند. کشاورزی که برق و گازوئیل را به قیمت قبلی میخرید، چگونه میتواند الان یک دفعه چند برابر بخرد و باز هم بتواند تولید کند؟
بالاخره یک کشاورز، تراکتور و وسیله نقلیه دارد و برای حمل و نقل و بردن به صحرا و از صحرا آوردن به انبار احتیاج به سوخت دارد. مگر با این وضع و با این شکل میتواند کشاورزی بکند؟ مخصوصاً که بعد محصولش را به قیمت درست نتواند بفروشد. معمولاً کشاورزها جزو مظلومترین هستند. چون با یک سال زحمت محصول به دست آنها میآید، بعد یک میدان دار یا دلاّل به قیمت ناچیز میخرند و با قیمت بالاتر به دست مردم میرسد. پس ترتیب مدیریتی اشکال دارد.
کارخانهها هم همین طور هستند. آقای محجوب و امثال ایشان قاعدتاً باید همیشه طرفدار این باشند که جنس زیاد و ارزان باشد و مردم هم بتوانند بخرنند و تولید بالا برود که این کار را میکنند. الان میبینید که کارخانهها نمیتوانند اینگونه تحویل بدهند. تذکری بدهید که کار کنید تا بتوانند کار کنند. فکر میکنم یکی از کارهایی که حتماً امسال ضرورت دارد این است که کل نظام، مجلس، دولت و دیگران همه به این بپردازند که صنایع و تولید ما مختل نشود. کشاورزی ما بیشتر آسیب نبیند. از این ناحیه هر چه آسیب ببیند، ما مجبور هستیم که ذخایر خودمان را به خارج بفرستیم و کالاهایی وارد کنیم و هزینه حمل و نقل اضافه بدهیم و بعد به کشور بیاوریم و بازار تولیدات داخلی خودمان را با واردات پر کنیم. اینکه اقتصاد نمیشود.
در مجموع فکر میکنم الان قشر کارگر و قشر مولد نیاز به توجه ویژهای دارند و بیش از هر جایی باید به فکر آنها باشیم. انشاءالله با توضیحاتی که خودتان میدهید و دیگران میدهند، کارها درست میشود. همین طور که آقای محجوب گفتند، صداوسیما باید در این قسمت واقعیات را برای مردم مطرح کند. این کار به مدیران و دلسوزان کمک میکند که بتوانند کارهایشان را پیگیری کنند.
شرایط دنیا را میبینید. الان منطقه ما، همین مشکلاتی که کشورهای دیگر داشتند، میبینید که در حال اتفاق افتادن است. از مدیترانه تا اقیانوس اطلس و اندونزی، سر تا پا همه دچار التهاب هستند و میبینید که التهابها چگونه هستند.
البته این یک بعد سیاسی دارد و آن این است که مردم با آگاهی قیام کردند تا حقوقشان را بگیرند و این ذاتاً کار مثبتی برای آینده است و حکومتهای مردمی شکل میگیرد. اما در کوتاهمدت همه این کشورها دچار یک افت اقتصادی میشوند و بیکاری اوج میگیرد و گرانی اوج میگیرد. ولی مردم حاضرند تحمل کنند، برای اینکه به آن هدف مقدسی که دارند، برسند.
به هر حال الان منطقه ما و هم جوامع ملتهب هستند و ما اصل کار را مرحله مبارکی میدانیم و فکر میکنیم این برای بشریت و منطقه ما خیلی خوب است. این التهاب، التهاب مثبت است. ولی در همین مقطع، مشکلاتی هم برای اقشار مستضعف پیش میآید. واقعاً اینهایی را که در میدانها میبینیم، اکثراً مستضعفها هستند. اینها حاضر شدند که اینگونه به میدان بیایند و این اتفاق در حال شکلگیری است.
در چنین شرایطی که وجود دارد و ما که در ایران همه چیز داریم و الان نفت ما با قیمت بالا فروش میرود که قبلاً کشتیهای متعددی روی آب داشتیم و مشتری نداشتیم و همه اینها در این مدت فروش رفته است و به اندوخته ارزی ما با قیمت نسبتاً بالاتر اندوخته شده است، سرمایه خوبی است و امکانات درستی است.
امیدواریم طراحان، مجریان و مدیران از این موقعیت استفاده بهتری بکنند و مردم را راضی کنند. مدیران سعی کنند که همه اقشار را راضی کنند. اگر جامعه ناراضی باشد، تبدیل به خطر میشود. راههای راضی کردن مردم برای افراد مجرّب و آشنا خیلی واضح است و باید از این راه وارد شوند و کار کشور را به گونهای انجام بدهند که ما بتوانیم در دنیا به عنوان یک نقطه مستقر و با ثبات و نمونه باشیم که میتوانیم اینگونه باشیم. با زیربناها، نیروها و دانش روز کشور که داریم و الان هست و با موقعیت جغرافیایی کشور و با مواد موجود، میتوانیم اینگونه باشیم.
انشاءالله توجه کنند و راه درستی را انتخاب کنند تا به جای بهتری برسیم و شما کارگرها هم مثل بقیه راضی و خوشحال باشید. انشاءالله
○ اگر اجازه بفرمایید یک دقیقه وقت شما را بگیریم.
· بفرمایید.
○ ما نمایندگان کارگر در اینجا هستیم. هر وقت عرصه بر ما تنگ شود و فشار روی کارگر و فرزندانمان بیاید، پیش دو یادگار امام میرویم و درد دل میکنیم. یک مطلبی را در مورد دستمزد میخواهم بگویم. دستمزدی را که اینها بر مبنای تورم اعلام کردند که 9 درصد به اصطلاح است. این 9 درصد حداقل دستمزد 27 هزار تومان میشود. نمیدانم اینها سند هزینه تهیه میکنند وقتی تورم را اینگونه کنند، آیا نمیدانند که تخم مرغ شانهای 5500 تومان است. این فکر را نمیکنند؟ کارگر بیگانه در مملکت ما هست. در اول سال بر مبنای تورم اگر در روز 15 هزار تومان حقوق بگیرد، حقوقش را در روز 20 تا 25 هزار تومان میکنند. شما نگاه کنید که تورم چیست که در مقابل ما روزی 500 تومان و برای کارگر افغان روزی 15 هزار تومان اضافه میکنند.
خدا شاهد است هر زمان که چهره شما را میبینم، به عنوان یادگار امام و به عنوان اینکه از قانون کار حمایت کردید، آرام میشوید. وگرنه درد دل کارگر بسیار است. اول اینکه فرزندان همه ما امنیت شغلی ندارند با این قرارداد موقت. امروز فرزندمان سرکار میرود و فردا هیچ امیدی ندارد. بارها گفته ام که پنج فرزند من ازدواج میکنند و در جایی کار میکنند مثل کارخانه سیمان که 50 سال قدمت دارد. بعد از دو ماه بیکار میشوند. چرا؟ چون کارگر موقت بودند، بلای دیگر پیمانکاری است که هنگام بستن قرارداد، استعفا هم میگیرند که بیست روز بعد با اتمام کار همانند دستمال کاغذی بیرون میاندازند. چون قبل از اتمام قرارداد استعفا گرفتند.
ما این را از شما به عنوان یادگار جامعه کارگری میخواهیم.
رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد
بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد
· من حرفهای این برادر کارگر را با همه ابعاد تأیید میکنم. اینها خلاصهای از رنجهایی است که طبقه کارگر دارند. امیدواریم آنهایی که مسئول هستند، به این حرفها توجه کنند و اقدام مؤثری را انجام بدهند. اگر از من کاری ساخته باشد که البته الان کار دست من نیست، ولی جاهایی که میتوانم نصیحتی کنم و یا مسئله را تصویب کنم، انجام میدهم. الان کار دست دیگران است و امیدواریم آنها این درد شما را بهتر بفهمند.
بسیار خوش آمدید. من از حرفهایی که از شما میشنوم، شرمنده میشوم. شما را به خدا میسپارم.
والسلام علیکم و رحمه الله