سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از نمایندگان اقلیت مجلس شورای اسلامی

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از نمایندگان اقلیت مجلس شورای اسلامی

  • ساختمان قدس
  • سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و اله
به ظهر نزدیک شدیم، حرفهای شما دلسوزانه بود، حرفهای من همین حرفهای شماست و خیلی متفاوت نیست. من درمورد اظهاراتی که شما کردید، روی هیچ کدام اما و اگر ندارم، لذا لازم نیست برگردم. البته من چیزهایی می‌دانم که هنوز لازم نمی‌دانم مطرح کنم. سبکی که مجلس رفتار کرد، کار درستی بود. چون اگر از روز اول شروع می‌کردید و حرف می‌زدید، آنها همین را از خدا می‌خواستند. اگر من هم به عنوان کسی که رقیب حساب می‌شوم، حرف بزنم، بعد خیلی آسان می‌گویند نمی‌گذارند کار کنیم و همه بی‌عرضگی‌ را به پای دیگران می‌گذارند. صدا و سیما هم هرچه آنها بخواهند، همانجور عمل می‌کند. لذا مجلس انصافاً عقلانیت خوبی داشت. الان مجلس در کشور جایگاه خوبی پیدا کرده است. همه مجلس نه، ولی کلیت مجلس الان جزو بهترین ارگانهای موجود کشور است. لذا حداقل در این بودجه از شما انتظار وظیفه مهمی است، حرفها را می‌فهمید، این حرفها را که می‌زنید، برای همه قابل اثبات است. البته می‌گویند تصویب می‌شود، من تعجب می‌کنم چطور تصویب می‌شود. یعنی نظر شما این است که همین تصویب می‌شود؟ نمایندگان که بچه نیستند. نمایندگان می‌فهمند، اگر واقعاً این اتفاق بیفتد، خیلی خطرناک است.
دیروز آقای ستاری پیش من آمده بود، گزارشی هم داده که شاید شما دیدید. دو حرف هم داشت. یکی اینکه دارند مدیران را اذیت می‌کنند، کسی مثل ستاری که آدم می‌داند چه جوری زندگی می‌کرد، او را هم به کسر حقوق محکوم کردند. یک بار یک سوم، یک‌بار یک ششم و دوباره یک ششم از حقوق وی کم کردند. وقتی دیروز شرح حال خود را داد، اشکم درآمد. می‌گفت آقای عارف را هم احضار کردند. یعنی چیز عجیب و غریبی است.
روزی که دخالت‌های نظامی به نام انتخابات تمام شود، خیلی خطرناک است. دل ما می‌خواست این اتفاق نیفتد و قبول کنند که بالاخره مردم رأی دادند. اما الان با انتصابات دارند این را ثابت می‌کنند که خیلی خطرناک است. صحبت‌های آنها فشار در پرونده هسته‌ای ما را تشدید کرد. اگر فضای جامعه معقول بود، می‌توانستیم از این مرحله هم خیلی خوب عبور کنیم.
بنابراین من در نگرانیهای شما شریکم. اینکه کاری کنم، کارهایی هم می‌کنم. اما هنوز کارهای من گفتنی نیست که دارم چه کار می‌کنم. قدری کمک می‌کنم. آنجایی که از من ساخته است، کار می‌کنم. جاهایی هم ساخته نیست و نمی‌توانم در این قضایا کار کنم. حرفی هم که شما زدید، از حرفهایی بود که من در محافل خصوصی که با آقایان دارم، همیشه می‌گویم.
البته تقصیر دولت آقای خاتمی بود، این اعلان و سر و صداها، نبایست آن موقع می‌شد، چیزی نبود، بالاخره اینها که می‌دانند، من هم که خوب می‌دانم. کارهای که ما در کشور داریم، یکی‌ لیزر است که در زمان آقای امراللهی اولین فرآوری را کردیم و از آنجا چیزی جلو نیامد. یکی مسأله اراک است که طرحش را آقایان قریب، کمالی و ... ابتکار کردند.
یک کارشناس روسی مشاور شد، و تأئید کرد. من بیست و پنج میلیون دلار به اینها دادم، حکم خطی دادم، ماشین نکردم که خطرناک نباشد. طرح مال آنهاست. اینها آمدند آنها را عزل کردند. بنا بود ما در الموت انجام بدهیم. آنجا که قابل حفاظت باشد. خودم رفتم وجایش را تعیین کردیم. زیر کوه باشد، چه جور باشد، همه چیزهایش را تعیین کردیم. برای انتقال از آنجا مقداری معطل شدند. مال آن دوره است که هنوز به جایی نرسیده است.
مسأله غنی‌سازی، مال دوره آقای نراقی است. ایشان کی از اینجا رفت؟ ده، دوازده سال است که رفته است. زمانی که در اینجا بود، از همین چیزهایی که از پاکستان آورده بودیم، یک واحد 19 تایی در همین امیرآباد درست کردند. من رفتم و آن واحد را دیدم. در کنارش کارگاه قطعه‌سازی بود. مواد لازم هم خریده بودند که خودمان بسازیم. بعد از آن هم آقای امراللهی وارد کارهای الکتریک شد که الان پرونده ما شد. اینها را ایشان راه انداختند. از آن وقت تا به حال اگر پیشرفت کردیم، یا ساختمان ساختیم یا قطعه‌سازی کردیم. اگر اصفهان را جلو آمدیم، اصفهان را امراللهی انجام داد، امراللهی با چینی‌ها قرارداد بست، نقشه‌ها را گرفت و همه این کارها را کرد. همین موادی که الان داریم و می‌خواهیم غنی‌سازی کنیم، دو تن آن را امراللهی خرید. کیک زردش هم مال زمان شاه است. من می‌گویم اینهایی که هست، واقعاً ارزش آن هیاهو را نداشت. بی‌خود هیاهو کردیم ودنیا را ترساندیم. البرادعی آمد و گفت: «اینها رسیدند.» من به آقایان و رهبری گفتم: «چرا این سر و صدا را راه انداختید؟» آقای خاتمی می‌گوید ما در حضور رهبری تصویب کردیم و ایشان قبول کردند. رهبری که این چیزها را نمی‌دانند. آنها رفتند و نشستند و گزارش دادند که به اینجا رسیدیم.
قطعه‌سازی 90 قطعه است. ممکن است 80 قطعه‌اش را ساخته باشیم. قطعه‌سازی که در آن مقطع کامل نبود. الان هیاهو راه انداختیم و سر و صدا شد. اگر سر و صدا به راه نینداخته بودیم، می‌رسیدیم و وقتی می‌رسیدیم، حرفمان را می‌زدیم. اصفهان هم که بعداً تکمیل شد، اتفاقاً این محصول دوره عقلانیت دولت آقای خاتمی است که مذاکره را ادامه داد. برای اصفهان اجازه گرفتند و کار را تمام کردند.
این را داریم، ولی این مال این دوره است. یعنی نقشه‌ها از قدیم بود. ولی دوره خاتمی به همان سیاست رسید. بحث کردن بر سر اینکه چه کسی کار کرد، مهم نیست. این حرفها خودخواهی است که آدم بخواهد در جامعه مطرح کند. الان به نقطه خیلی بدی رسیدیم. یعنی رسیدیم به جایی که چین، روسیه، آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان یک حرف را می‌زنند، حرف همه این است که ایران باید برگردد و هیچ حرکت غنی‌سازی که مربوط به غنی‌سازی است، نکند تا اعتماد جلب کند.
مدت اعتمادش را هم آقای البرادعی هشت سال اعلام کرد. قضیه روسیه هم واقعاً دامی برای ما بود و ما هم عجیب و غریب فریب خوردیم و این طور درآمد. الان روسیه را برای ما اتمام حجت کردند. مسأله واقعاً پیچیده است. خدا نکند که به شورای امنیت برویم. اگر به شورای امنیت برویم، دیگر چه کسانی می‌خواهند از شورای امنیت بیرون بیاورند؟ با چه بهایی می‌خواهیم بیرون بیاییم؟ چه بدهیم که ما را بیرون بیاورند؟ قطعاً آمریکاییها، حقوق بشر، تروریسم، عراق و فلسطین را در پکیج معامله می‌گذارند و می‌گویند: «بهای بیرون آمدن این است.» قطعاً این اتفاق می‌افتد، عجله هم ندارند، چه عجله‌ای دارند؟
به شورای امنیت می‌رود، بعد از یک یا دو ماه جلسه‌ می‌گیرند. اگر اولین کارشان این باشد که شورای امنیت بگوید که ایران به خاطر امنیت جهانی حق این غنی‌سازی را ندارد، حقی که ما در آژانس داشتیم، از ما سلب می‌شود. منتهی از مقامی است که نمی‌توانیم با او بحث حقوقی کنیم. باید بحث سیاسی کنیم. باید ثابت کنیم که ما امنیت دنیا را به هم نمی‌زنیم. آن‌وقت با این وضع چه جور می‌خواهیم ثابت کنیم؟
آنها درباره امنیت منطقه ادعا می‌کنند و ما هم حرف می‌زنیم. چند روز وقت داریم که باید تلاش کنیم، شاید مانع شویم. منطق استکباری حکم می‌کند که آمریکا از این موقعیت استفاده کند و به هر قیمت ما را به شورای امنیت ببرد. اگر به شورای امنیت رفتیم، کلید زندگی ما دست آمریکاست. برای هر حرکت ما یک مفهوم می‌سازند، این مفهوم را آنجا بد می‌کنند و برایمان یک مصوبه درست می‌کنند.
بحث دومی که خیلی مهم است، این است که بودجه دارد موقعی بسته می‌شود که احتمال دارد ما این ذخایر ارزی را نداشته باشیم. یعنی اگر چند روز دیگر بگویند حسابهای ایران در همه دنیا مسدود شود، نمی‌توانیم یک سنت هم برداریم. بنابراین چگونه می‌خواهیم اینها را بیاوریم؟ فقط ما می‌مانیم و فروش نفت. البته چون دنیا به نفت احتیاج دارد، می‌توانیم بفروشیم. مثل لیبی می‌کنند و می‌گویند: «بفروشید و به این حساب بریزید. هرکس می‌خرد، باید پولش را به این حساب بریزد و هر کس می‌خواهد بردارد، باید با امضاء نماینده سازمان ملل بردارد.»
مشخص می‌کنند از کجا بخرید، چه بخرید، چگونه بخرید. در آن صورت هم باید سراغ زندگی معمولی خود برویم. یعنی روز نفت بفروشیم و شب پولش را بیاوریم. همانطور که اینها برای انتخابات تکنولوژی دارند که هرچه می‌خواهند، دربیاید، آنها هم برای بازی کردن با ما و این مردم تکنولوژی دارند. آنها الان در کارشان خیلی ماهرند، لیبی و عراق را دارند، جاهای دیگر را دارند، تجربه‌اش را دارند. اشتباهاتشان را هم توجیه می‌کنند.
به نظرم نگرانی شما واقعی است، راه‌حلش هم دعوا نیست. باید یک فکری کنیم. آن بیانیه اولی را که برای انتخابات دادم، یک‌بار برای خودتان بخوانید. اکثرتان آمدید و اصرار کردید، من هم می‌گفتم نه، واقعاً نمی‌خواستم بیایم، تنها چیزی که مرا آخر وادار کرد، همین بوده که الان شده است. یعنی من حس می‌کردم که داریم به اینجا می‌رویم.
همه آقایانی را که در میدان بودند،می‌شناختم. اینها جوانهایی‌هستند که ما سی‌سال با اینها کارمی‌کنیم. روحیه آنها را می‌دانیم، وضعشان را می‌دانیم. همه چیزشان را خوب می‌شناسیم. هیچ بدی هم برای اینها سراغ ندارم، آدمهای خوبی هستند، جزو مدیرانی بودند که ما داشتیم. در آنجایی که بودند، کار می‌کردند. خوب هم کار می‌کردند و هیچ گله‌ای هم از هیچ‌کس نداریم. ولی این را می‌دانستم که اینها نمی‌توانند رئیس‌جمهور باشند. اگر بخواهند در شرایط فعلی رئیس‌جمهور کشور باشند، همین اوضاع اتفاق می‌افتاد.
روی یک نفرشان قدری فکر می‌کردم که اگر بشود، می‌توانیم وضع بهتری داشته باشیم. به همین دلیل دیدم چاره‌ای ندارم. جواب خدا را چه بدهم؟ من هم وظیفه‌ام را انجام دادم. آنچه که تشخیص دادم که خداوند از من مطالبه خواهد کرد، آمدم تا تکلیفم را انجام بدهم. مردم و شما هم حق داشتید که از من درخواست و نصیحت می‌کردید. می‌بایست اجابت می‌کردم که کردم. من وظیفه‌ام را انجام دادم.
الان که شما به من می‌فرمایید که تو باید همه این کارها را درست کنی، این یک تکلیف ما لایطاع است، یعنی من با این جور آدمها و این موجی که اینها الان درست کردند و این شرایطی که بوجود آوردند و این وضعی که الان درست کردند، نمی‌توانم کار کنم. البته آنجایی که می‌توانم کار کنم، دارم می‌کنم. من همین امشب با رهبری ملاقات دارم، حرفهای شما را می‌گویم، مطالبی هم که می‌فهمم می‌گویم، چیزهای دیگری هم که خودم می‌دانم، می‌گویم و با ایشان بحث می‌کنیم.
گاهی اوقات برای بعضی از جلسات حساس دعوت می‌شوم و می‌روم حرف خودم را می‌زنم. کمک هم می‌کنم، در جامعه هم سعی می‌کنم، آرامش را حفظ کنم. نمی‌توانیم شلوغ کنیم. ولی الان که شما دارید بحث بودجه می‌کنید، چه کاری بهتر از این؟ همین جلسه‌ای که آقای روحانی گذاشتند، همه چیز دست شماست. چند نفر عالم در آنجا سخنرانی کردند، چپ، راست و معتدل، در بین آنها بودند. از آقای رهبر هم دعوت کرده بودند که در جلسه باشد و جواب بدهد که ایشان نرفت. دیروز به اینجا آمد. من هم حرفهای دیگری گفتم. این بحثها را با ایشان هم کردم.
بعلاوه ما در کمیسیون نظارت آقایان انصاری، نبوی و زنگنه را مأمور کردیم که به مجلس بیایند. آنها حرفهای ما را می‌زنند. شما به عنوان نماینده مجلس که می‌خواهید رأی بدهید، به این آسانی نگذارید که هرچه خواستند، تصویب کنند. دولت بعد از این بودجه به روزمرگی می‌افتد. برای اینکه ضد همه سیاستهایی است که همه قبول داریم. هر هزینه جاری که شما به عهده بگیرید،سال بعد نمی‌توانیم پس بگیریم. برای سال بعد پایه می‌شود. حداقل نرخ تورم باید اضافه شود.
یک فرضیه علمی است که اگر حقوق یک خانواده را هم اضافه کردید، این حقوق بعد از یک سال قابل برگشت نیست. یعنی زندگی جوری می‌شود که نمی‌توان برگرداند و می‌ماند. بنابراین این بودجه جواب نمی‌دهد. دروغ هم می‌گویند که ما 68% درصد برای عمرانی گذاشتیم. چند روز رادیو تبلیغ می‌کرد، من که می‌دانم اینها چه کار می‌کنند.
در قضایای بانک آمدند گفتند می‌خواهیم به فقرا و تعاونیها بدهیم. در مشهد بودم. آنجا فشار واقعاً عجیبی روی مردم آمده بود. چون بانکها وامهای قبلی را الان نمی‌دهند و وام جدید هم هیچ ساز و کاری ندارد. استاندار می‌گفت: «گفتند استاندارها اختیار دارند، ولی به ما نگفتند چگونه. اصلاً بانکها می‌گویند ما هیچ دستوری نداریم.» اصلاً پولی نداریم، منبعی نداریم. وزیر کار به جلسه مدیرها رفته بود که جمع شده بودند. گفته بودند نیروها دارند تارومار می‌شوند. این کارگرها، کارخانه دارند و ورشکست می‌شوند. گفته بود: وظیفه ما صیانت نیروهای موجود است. اشتغال نیروهای جدید نیست. الان داریم می‌بینیم که وضع چگونه است. یعنی وضعی که شما می‌گویید، همین طور است، بد است، شما به وظایف خودتان عمل کنید. ما هم عمل می‌کنیم، تنش را نمی‌پسندم.
البته حرف تنش ندارد. یعنی آدم حرفش را بزند، عدد بگوید، رقم بگوید، مطلب بگوید، اینها با نحوه بیان و تهمت خیلی فرق می‌کند. نکته‌ای هم که آقای قمی گفتند، واقعاً دردآور است، ما افراد را می‌شناسیم که چگونه بودند. اگر بخواهند به افرادی مثل شما ضد ارزش بگویند، خیلی ستم است.
درباره سفر به قم هم آنچه که گفتم، همان بود، الان سالهاست که آقایان از من گله دارند. این مراجع را از وقتی که مرجع شدند، ندیدم، جز آنهایی که مریض شدند و به تهران آمدند و ما به دیدن بعضی‌ها رفتیم. می‌خواستم بروم و آنها را ببینم. اگر در انتخابات زمان می‌رفتم، شاید دلیل بر درخواست رأی می‌شد. نخواستم بروم تا آن‌گونه نباشد. این‌دفعه رفتیم و همه را دیدیم. خیلی خوب بود، دو جور بود.بعضی‌ها تقاضای جلسه خصوصی می‌کردند که حرفهای مهمی مطرح می‌شد. در جلسه علنی هم خبرنگاران و همراهان بودند و همان حرفهای درس و بحث ... بود.
جلسه در حضور رهبری هم جلسه مهمی بود. جلسه مربوط به مسایل هسته‌ای بود که تصمیم خوبی هم گرفته شد. خوب شد من آمدم، البته آن تصمیم هنوز عمل نشد. قرار شد آن بحث را در بیرون نگوییم، شما هم نگویید. خودشان اگر خواستند، می‌گویند. جلسه مربوط به همین بود. چیز دیگری نبود. با آن چیزی که در دو سه روز اخیر شده، خیلی امید من کم شد. فکر می‌کردیم انجام می‌شود. این پنجشنبه هم احتمالاً اتفاقی می‌افتد. بستگی به این دارد که این دو روز ما چگونه حرف بزنیم و چکار کنیم. امشب رهبری را می‌بینم، باید بدانم که می‌خواهیم چکار کنیم.
والسّلام علیکم و رحمه الله