سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از نخبگان علمی کشور
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام و علی رسولالله و آله
بیشتر مایل بودم که سخنان شما را بشنوم، ولی به هر حال وقت محدود بود و از بخشی از صحبتهایی که در انتظارش بودیم، محروم شدیم.
در مسئله انتخابات نظر و طرح من چیز دیگری بود. مایل بودم فرد دیگری که شما هم به او علاقه داشتید، این مسؤولیت را بپذیرد و بنده هم حمایت کنم. اما دیدم روند به طرفی میرود که آنی که نمیخواهم و فکر میکنم به مصلحت نیست، دارد اتفاق میافتد که خودم را در پیشگاه خداوند محاکمه کردم و دیدم جوابی برای خداوند ندارم. اگر از من بپرسند که برای توسعه کشور، تداوم انقلاب و جلوگیری از بعضی شرارتها میتوانستی مفید باشی، چرا نیامدی؟ جواب ندارم و به خداوند توکل کردم و کار را به خدا واگذار کردم و تصمیم گرفتم که اعلام حضور کنم که کردم.
مسایل فراوانی است که من بیشتر میخواهم به همین مطالبی که شما گفتید، بپردازم. والّا دلم میخواست یک بحث تحلیلیدر موردشرایط روزکنم.آن بحث را برای وقت دیگری میگذارم.
در مطالبی که شما مطرح کردید، چند صحبت از چند گوینده در توسعه منابع انسانی و تولید علم بود که خوشبختانه در این مورد فکر میکنم باتوجه به چشمانداز و برنامه چهارم مشکلی نخواهیم داشت و هزینهای برای توسعه منابع انسانی و تولید علم و تحقیقات که راه رسیدن به این اهداف است، نخواهیم داشت. اما همکاری شما و سایر نخبگان و دانشگاهها و محققان کشور یک ضرورت است.
در اینجا همانطور که شما خودتان هم معمولاً پیشنهاد میکنید، باید یک مقدار سطح توسعه منابع انسانی را از سطح کمی به کیفی ببریم. از لحاظ کمی نسبتاً وضعمان خوب است و از لحاظ کیفی حقیقتاً از دنیا عقب هستیم. در این میدان باید از محققان عالیرتبهای که در داخل و خارج داریم، استفاده کنیم. ارتباطمان را با مراکز پیشرفته دانش جهانی توسعه بدهیم و تجهیزات لازم را برای محققین فراهم کنیم ومهمتر از همه بعد از تولید علم، مهندسی پیاده شدن علم و بهرهبرداری از آن را جدّی بگیریم که در بایگانیها زحمات محققان ما مخفی نماند تا تشویق شوند و از هدر رفتن نخبگان و استعدادهای درخشان جلوگیری کنیم و هیچ راهی برای جلوگیری از فرار مغزها نیست جز اینکه شرایط را در اینجا فراهم بیاوریم که ترجیح ندهند به جای دیگری بروند.
فکر نمیکنم هیچ ایرانی مسلمانی مایل باشد در کشور بیگانه کار و خدمت کند. هر انسانی به وطنش عشق میورزد و اگر غربت را انتخاب میکند، به خاطر اشکالی است که در وطن میبیند و ما میتوانیم این شرایط را فراهم کنیم و خواهیم کرد.
مسئله دومی که روی آن تکیه کردید، یکی از اساتید بزرگوار، مسئله رونق اقتصادی و آزادی اقتصاد را گفت که چند مسئله برای ما مهم است. از لحاظ مبانی دیگر مشکلی نداریم. در سند چشمانداز و در سیاستهای کلی نظام و در اصلاح سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی از لحاظ زمینه کار همه چیز را برای اقدام آزادسازی، رقابتپذیری، جذب سرمایههای داخلی و خارجی و جذب استعدادهای مهم مدیریتی و فنی فراهم کردیم. الان مسئله، مسئله اجرایی است. هیچ راهی هم برای رفع مشکل بیکاری جز ایجاد اشتغال و رفع تورم نمیبینم. ممکن است شما نخبگان و محققان راهی دیگری داشته باشید. ما تجربه علمی و اجرایی داریم.
ببینید دولت الان در شرایطی است که بیشترین درآمد را نسبت به همه دورههای گذشته دارد. نفت را میبینید که خوب فروش میرود. قیمت نفت خیلی بالاست و در عین حال قیمت ارز هم بالاست و درآمدهای فراوانی دارد. با همین درآمدها امسال بودجهای که در مجلس هفتم بستند، حدود پنج هزار میلیارد تومان کم دارد. یعنی تکلیفهایی کردند که این مقدار کم دارد. عدم تحققها را هم که معمولاً هست، اضافه کنید. سال به سال هم هزینههای جاری اضافه میشود و کم نمیشود. همین الان معلمان، بهداشت و درمان، پرستاران، نیروهای مسلح و حتی یارانهها هل من مزید میگویند و کم دارند . واقعاً اگر بخواهیم همینها را هم به حد معقول برسانیم، دوباره هیچ چیز برای عمران و آبادانی نمیماند.
سال قبل توانستند حدود 50 درصد از اعتبارات عمرانی را بدهند. ببینید وقتی اصل اعتبارات حدود 20 درصد بودجه است و بعد50 درصد آن را میدهیم، یعنی چه؟ بعدش توسعه پیش میآید؟ اشتغال میآید؟ اشغال از کجا میآید؟ چگونه؟ استخدام بیکار که جواب نمیدهد. اینکه دولت را حجیم میکند.
پس راهی جز اینکه سرمایههای بخش خصوصی و مردم وارد میدان شوند، نیست. با مشکلات فعلی منهای توسعه و عظمتی که برای اسلام و ایران قایلیم، هیچ راهی نداریم. سرمایههای خارجی الان به خوبی در اختیار ماست. خطوط اعتباری بسیار ارزان به ایران داده میشود، چون ایران خوشحساب است. میدانم که ایرانیهای خارج از کشور عاشق هستند که امکاناتشان را داخل کشور بیاورند.
ما چه میخواهیم؟ امنیت شغلی، امنیت سرمایهگذاری و امنیت شخصی. یعنی انسانهایی که میآیند، حرمتشان نشکند. در دوره سابق مسئولیتمان راه را باز کردیم و جمع زیادی از نخبگان آمدند و موج آمدن رو به تزاید بود. در اینجا یک جریان مشکوک تصمیم گرفت با چندنفر از آنها برخورد نامعقول کند و مثل برق پخش و مسیر متوقف شد. همانهایی که برگشتندو ماندند، امروز سرمایههای ما هستند. ما باید شرایط زندگی امن را برای شخصیتهایی که هویت، شخصیت وکرامت آنها برایشان ارزشمند است و مایلند خدمت کنندولی نمیتوانند خودشان را فراموش کنند، فراهم کنیم.
کاملاً معقول میبینیم که اگر شرایط مناسبی به وجود بیاید، هم سرمایه و هم نیروهای کیفی جذب میشوند و هم دانش و هم مدیریت سطح بالا میآید. در آن فضا نیروی کار به اندازه کافی نخواهیم داشت و برای تمام فارغالتحصیلانمان میتوانیم کارهای مورد علاقه آنها را تأمین کنیم و نتیجتاً کشور هم گام بزرگی به طرف تعالی، تکامل و توسعه برمیدارد که الان قدرت خیز بزرگ برداشتن را هم داریم.
البته این موضوع بحث بیشتری میخواهد، منتهی داریم به مغرب نزدیک میشویم و نمیتوانم آنها را توضیح بدهم. شاید شما هم میدانید و احتیاجی به گفتن ندارد.
یکی از نکاتی که برادر دانشجو -اولین گوینده- مطرح کردند، مسئله مردم و اتکا به مردم و در حقیقت دموکراسی است که دیگر کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد. من خیلی راحت میتوانم با چشم ببینم که دنیا دارد به طرف حاکمیت مردم در مقابل استبداد داخلی و استکبار و نفوذ و سلطه خارجی میرود.
شما هر دو مورد را در عراق میبینید. با اینکه مردم خیلی استبداد زده و اسیر بودند و ترسیده بودند، آمریکا با این همه قشونش همه جای عراق را گرفته، ولی خواست مردم، آمریکا را مجبور کرد تن به انتخابات آزاد و تن به مجلس مردمی و تن به دولتی بدهد که خود مردم عراق میخواهند. این، اتفاق خیلی مهم کیفی است که افتاد. این باعث شد که جمعی از استراتژیستهای آمریکایی به آقای بوش گفتند: شما رفتید در منطقه هزینه کردید و تبدیل به مزدور ایران شدید. چون با کاری که کردید، ایران را مقتدر کردید، موانع ایران را از جلوی راهش برداشتید. یعنی طالبان، بعثیها و منافقین را برداشتید و الان دارید دو ملت بزرگ ایران و عراق را متحد میکنید که اینها تعادل جدیدی در منطقه ایجاد میکنند.
این حرفها دنباله همان نکتهای است که عرض کردم مردم این کار را میکنند. نمیتوان مردم را در قفس کرد و ناآگاه نگه داشت. مردم، به خصوص جوانان همه اطلاعات دنیا را لحظه به لحظه جلوی چشمانشان دارند. هرچه بخواهند، مطلع میشوند. دیگر نمیتوان چیزی را سانسور کرد. دیگر نمیتوان چیزی را از مردم مخفی کرد. در مقابل مردم آگاه، حربههای ارعاب و زدن و بستن جواب نمیدهد. دنیا را دارید میبینید.
بنابراین چه من مسؤول اجرایی باشم و چه دیگران باشند، یعنی هرکس باشد، مسیر به طرف مردم است و این اتفاق نه تنها در ایران، در همه جا خواهد افتاد و باید خودمان را برای حرکت عمیقی که امواج بیهدایت مشکلی برای کشور درست نکند، آماده کنیم.
مسئله بعدی که در بعضی از صحبتها بود و من خیلی روی آن حساب میکنم، مسئله اعتدال است. اگر هفت، هشت سال پیش صحبت از اعتدال میکردیم، خیلی مقبول نمیافتاد، هو میکردند، ما کردیم و روی آن ایستادیم، اما بعضیها باور نکردند. امروز که به اینجا رسیدیم، آنچنان آگاهی مردم بالا رفته که افراطیترین افراد جناحهای چپ و راست هم در شعارهایشان حداقل صحبت از اعتدال و واقعگرایی میکنند. شما ببینید در شعارهای آقایانی که نامزد شدند، از هر دو طیف هم که هستند، جرأت نمیکنند چیزی غیر از اعتدال و واقعگرایی در سیاست داخلی و خارجی بگویند. چون جامعه پذیرا نیست.
کار ما نیست، اعتدال را جامعه با آگاهی و پیشرفت علمی به دست آورده و فهمیده که چپ و راست افراطی راه انحرافی است و راه درست همانی است که علیبنابیطالب(ع) میفرماید: «جان وسطی همان جان معتدلی است که مردم را به جایی میرساند و یمین و یسار انحراف است.» این سرمایه بزرگی برای شماست. با اتفاقی که الان افتاده، نگران افراطگرایی نباشید. البته ممکن است اینجا و آنجا موجهای افراطی دیده شود، اما این موج یک موج کوچک است و میشکند و میرود. بدنه جامعه به اعتدال رسیده است.
این هم مخصوص شما مردان پخته و عالم نیست. در این دوره ملاقاتهایم با بچههای رأی اولیها هم که صحبت کردم -چه دختران و چه پسران- دیدم اینها تقاضاهایی دارند که باید انتظارش را از انسانهای تحصیل کرده، پخته و دوره دیده داشته باشیم. اصلاً تمایل به آن حماسهسازیهای از نوع افراطی که اوایل انقلاب داشتیم- چه نیروهای افراطی رادیکال و چه محافظهکار مطرح میکردند - در ذهن بچهها نیست. آنها ما را محاکمه میکنند و میگویند شما چرا آن کارها را کردید؟ چرا هنوز هم بعضی کارها را میکنید؟ با منافع ملی سازگار نیست و حالت خاص دیگری دارد.
این، اتفاق بزرگیست. اینکه حماسه از جوانها بیرون رفت، بزرگ نیست، اینکه حماسهشان اعتدال باشد، مهم است. این اتفاق افتاده و از این به بعد –خواهی، نخواهی-بستر جامعه افراط و تفریط را رد میکند و پس میزند و شما باید از این فضا درست استفاده کنید.
مسئله پنجم ما تعامل جهانی است که این هم باز در بحث اعتدال میگنجد. دلیلی ندارد ما منافعمان را در منطقه و در دنیا به خاطر افراطیگری از دست بدهیم. دلیلی ندارد کاری کنیم که منافع عظیم مردم که خیلی فراوان است، از دست ما برود. از اول هم بنای ما این بود که با همه دولتها، جز یک دولت همکاری کنیم که این نامشروع است و نمیتوانیم آن را بپذیریم. اسراییل را میگویم. از اینکه بگذریم، با همه میتوانیم کار کنیم. این حرف امام است.
در دولت مرحوم شهید رجایی بعضیها از آقایان، شاید دانشجویانی از نوع همین دوستانی که الان صحبت کردند، اعتراض داشتند به اینکه ما میخواهیم با دولتها همکاری کنیم. میگفتند باید با ملتها کار کنیم. این حرف به گوش امام رسید و فرمودند: «چه حرفی میزنید؟ ملت با ملت، دولت با دولت یعنی چه؟» امام هم آن موقع در آن فضای داغ که همه چیز را میخواستند از این طریق حل کنند، این حرف را زدند. اصلاً بنای ما بر این نبود. منتهی شرایط یک مقدار به گونهای بود که نمیشد. بنابراین تعامل جهانی برای ما -اگر بخواهیم مشکلاتمان را حل کنیم -یک ضرورت واقعی است و الان کسی نمیتواند مخالفت کند.
آخرین حرفمان بحث عدالت است. ما خیلی باید متأسف باشیم که بخش قابل توجهی از مردم ما به خاطر شرایطی که داشتیم، زیرخط فقر زندگی میکنند. البته وضع نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است. در زمان شاه 43% زیرخط فقط بودند. قبل از دولت سازندگی حدود 30 درصد زیر خط فقر بودند و بعد از دولت سازندگی به 17 درصد رسید. الآن نمیدانم چنددرصد زیرخط فقر هستند. چون تازگیها آمار را ندیدم.
به هر حال ما باید با یک برنامههای خاص با سه اقدام، عدالت را در کشور ایجاد کنیم. یک قسمت در پهنه جغرافیایی کشور بیعدالتی است. نقاط محروم و عقبافتاده داریم که باید به سیاست توازن توجه کنیم که مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب کرده و در برنامه چهارم هم آمد. باید سطحش را تا قدری که ممکن است، بالا بیاوریم. دوم برای آنهایی که میتوانند روی پای خودشان فقیر نباشند، راهی جز اشتغال نیست. باید اشتغال ایجاد کنیم تا کسانی که قدرت کار دارند، روی پای خودشان زندگی متوسطی داشته باشند که میتوانند به ما هم کمک کنند. سوم آنهایی هستند که واقعاً آسیب دیدند و به هر دلیل، به خاطر عقبافتادگی جسمی، روحی و خانوادههای بیسرپرست، زنان سرپرست خانواه و امثال اینها نمیتوانند مانند دیگران باشند. باید نیازهای اینها را با یک بیمه اجتماعی کامل که حداقل غذا، مسکن، تحصیل، درمان و حقوق بیکاری- اگر بیکار بودند– است، تأمین کنیم که در این فرض دیگر مشکلی آنگونه در جامعه نخواهیم داشت، مستأصل نخواهیم داشت. میتوانیم در فضای رقابتی اقتصاد خود را فعالتر کنیم.
بحثهایی در مورد جوانها و خانمها بود که امروز حقیقتاً تأثیرگذار جدّی هستند. یکی از بحثهایم خواستههایی بود که خانمی درباره کرامت و حقوق زنان مطرح کردند. فکر میکنم این هم در اختیار کسی نیست که نکند. وقتی نصف جامعه ما باسواد و اهل نظر باشند، چه طور میتوان سدی جلویشان گذاشت که پشت سد بمانند؟ اینها مصداق همان مثل معروفی هستند که میگوید: «خانمها مثل آتش هستند هرجا افتادند، جای خودشان را باز میکنند.» زنان ایرانی جای خودشان را باز کردند و الان باید مردها قدری از خود حراست کنند که آنها را بیرون نکنند. شما را به خدا میسپارم.
والسّلام علیکم و رحمهالله