بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله
بسیار خوش آمدید. انشاءالله خداوند به ما توفیق دهد و آن چیزهایی را که شما به حق نگران آن هستید، شرّش از سر جامعه ما کم شود و راه اسلام و انقلاب اصیل را بتوانیم ادامه دهیم.
شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع) را تسلیت عرض میکنیم و پیشاپیش مبعث پیامبر اکرم(ص) را تبریک میگوییم. از شهدای 72 تن یاد میکنیم که از پیشتازان مبارزه و انقلاب و از پیشتازان شهدای راه انقلاب بودند. خداوند ارواح پاک همه شهدای ما را با انبیاء و اولیاء مشحور کند.
در صحبتهای آقایان و خانم نکات مهمی بود که باید کمی به آنها بپردازیم. ولی یک پایه کلی را در صحبت میگذارم و بعد به مسائلی که شما اشاره کردید، میپردازم.
به هر حال انقلاب اسلامی با اهدافی که شروع شد، گرچه سابقه مبارزات دینی از زمان ما نیست و در گذشته هم بوده است و از مشروطه هم علما پیشقدم بودند، ولی این بار در کنار سایر نهضتهایی که در ایران بود، از انواع مختلف، ملیگرایی، سوسیالیسم، ناسیونالیسم و چیزهای دیگر و منجمله بخش مذهبی که بیشتر به حوزه و به خصوص به امام راحل(ره) به عنوان مرجع تقلید عام تکیه داشتند، این مبارزه را آغاز کردند و خیلی خوب و مسالمتآمیز کار کردند و به خاطر وجود عشق و علاقه به دین و مکتب اهل بیت(ع) در ایران، موفق شدیم دست یک رژیم استکباری و استبدادی و پشتیبانانش را که واقعاً هم شرق و هم غرب و هم ارتجاع بودند، کوتاه کنیم و براساس افکار امام راحل(ره) نظام خودمان را مشکل بدهیم.
آن چیزی که در محتوای اسلام ماست، همان است که پایههای اصلی آن در قرآن است. مکتب جامعی است. یعنی چیزی است که باید ولو با اشاره همه عوامل سعادت جامعه و دفع همه ناکامیها و شقاوت جامعه را تأمین بکند. همان تعبیری که پیامبر(ص) در حجه الوداع در سخنرانی خودشان گفتند که من در این دوره چند سالی که رسالت داشتم، هر چه که شما را به سعادت و بهشت نزدیک میکند، برای شما گفتم و هر چه که شما را از جهنم و بدبختی نجات میدهد، توضیح دادم و تنذیر کردم. یعنی یک مکتب جامع. چون آنچه که برای بشریت، خداوند، اسلام و قرآن از ما خواستند، همین است که خودمان را بتوانیم به خداوند نزدیک کنیم و خیر دنیا و آخرت و سعادت و رفاه دنیا و آخرت را برای خودمان و بشریت به ارمغان بیاوریم.
این روح حرکتی بود که از زمان انقلاب جدید اسلامی در حوزه علوم دینی و به خصوص از قم آغاز شد و سریع هم پیش رفت. علت آن هم این بود که در فطرت مردم ما، خیلی از خوبیها هست، به اضافه اینکه حب ولایت ائمه هدی و قرآن کریم با وجودشان عجین شده است. اگر هم غباری دارد، اما ته دل آنها اینگونه هستند.
به همین دلیل خیلی سریع آن امواج انقلابی را در کشور به وجود آوردند. یک بار در لایحهای که دولت تصویب کرده بود، پیشرفت کردیم و در آن تصویبنامه دولت عقبنشینی کرد. دوباره حرکت تصویب انقلاب سفید با رهبری شخص شاه شروع شد و این بار طولانی شد و مدت آن حدود 14 الی 15 سال و حداکثر 17 سال بود و موفق شدیم که کار را تمام کنیم.
این ما نبودیم که کار را تمام کردیم و در همان اوایل هم اعتراف کردیم، امام هم بارها در حقشناسی به مردم تأکید کردند و گفتند که این مردم بودند که شما را از زندان بیرون آوردند و این مردم بودند که شما را از مشکلات رژیم شاه نجات دادند. قدر مردم را بدانید.
این از حرفهایی بود که امام خیلی تکرار میکردند و ما هم این را با همه وجودمان لمس میکردیم. برای اینکه مبارزات با دولت بدون حضور همه مردم جواب نمیداد. احزاب زیاد در ایران مبارزه کرده و کشته داده و زندانی داده و زجر کشیده بودند. تاریخ ما از این موارد پر است. اما به نتیجه نمیرسید. همه نوع هم بود.
یک مرحله به نتیجه رسید و حکومت دکتر مصدق و جبهه ملی شکل گرفت، اما خیلی زود از دستش پس گرفتند. در این مدت اینگونه بود. تفاوتی انقلاب اسلامی ما با انقلاب مشروطه دارد، انقلاب مشروطه را عده خاصی هدایت کردند. علما پیشقدم شدند و سران اصناف و عشایر هم بودند و توانستند که موفق شوند.
اما در اینجا اینگونه نبود. در اینجا کار اساسی را مردم کردند. اگر مردم با آن وسعت به خیابانها نمیآمدند و برای یک شهید، تشییع جنازه، شب هفتم و چهلم میگرفتند و پشت سرش هم اگر شهید میدادند، هیچ گونه عقبنشینی نمیکردند، بلکه پیش میرفتند.
حادثهای که در میدان ژاله آن روز و میدان شهدای امروز اتفاق افتاد، حقیقتاً فاجعه بود. مردم را آنچنان به رگبار بستند که تا کوچهها و پسکوچهها مردم را تعقیب میکردند و با گلوله میزدند. همان هم باعث نشد که مردم بترسند و عقبنشینی کنند. خیلی زود دوباره به میدان آمدند، وقتی هم که لازم شد در کنار حضور در میدان، کارهای دیگری هم بکنند که رژیم را به زانو دربیاورند، انجام دادند. یعنی تمام کارها از نوع مردمی بود.
مثلاً اعتصاب بسیاری از کارمندان، کارگران و نهایت بازاریها و به خصوص اعتصاب کارکنان شرکتهای نفت که خیلی مؤثر بود. چون آن روز مرکز حل مسئله انرژی برای دنیا، ایران بود و در هیچ جا نبض انرژی به اندازه ایران به شدت نمیزد. پنج، شش میلیون بشکه نفت تولید میکردیم و مقدار کمی را مصرف میکردیم و بقیه تولیدات ما سوخت دنیا را تأمین میکرد. اعتصاب باعث شد که حتی پشتیبانان رژیم شاه هم دیدند که دیگر نمیتوانند با این اعتصابات کاری بکنند.
بعداً اعتصابهایی در وزارتخانهها و ادارات پیدا شد، باز هم با پشتیبانی عامه مردم بود که از اعتصابیون حمایت میکردند که خسته نشوند و به زانو درنیایند. اینگونه پیروز شدیم، عشق اکثریت مردم ما رسیدن به عمق اسلامی بود. البته آزادی و استقلال هم از اصول اسلام است که هر کسی روی آنها حساسیت داشت و برای همه بود. آزادی انسان و انتخاب انسان جزو اساسیترین اصول اسلام است. خداوند انسان را آزاد آفریده است.
خلق خداوند در همه موجودات بیشمار و بینهایت هستند و ما خیلی کم از آنها را میشناسیم، تنها انسان است که مکلّف، مختار و آزاد آفریده شده است و حق تصمیمگیری دارد و باید پاسخگو هم باشد. این روح موجود مکلفی به نام انسان است. بر این اساس کلماتی مثل آزادی و حق مردم و غیره مال امروز و دیروز نیست، اینها از اول در خلقت خداوند بود و همه انبیاء هم به این اصول احترام میگذاشتند و بیش از همه اسلام است که آن جمله معروف قرآنی را دارد که همه ما بلد هستیم «لا اکراه فی الدین» در این آیه خیلی حرف است.
یعنی اصلاً ماهیت اکراه و اجبار در دین نیست. حتی پذیرفتن عقاید نمیتواند اجباری باشد و کسی که قانع نشد، میتواند نپذیرد. باید قانع شد و پذیرفت. عبادات را با این تأکیدی که شده، نمیتوان اجبار کرد. البته باید جوابش را خودش به خداوند بدهد. اگر خوب عمل کرد، پاداش میگیرد و اگر هم بد عمل کرد، باید مکافات را قبول کند. خداوند به ما تکلیف کرده، اما اختیار داده که تصمیم بگیریم. تعبیراتی که بزرگان ما کردند خیلی معنا دارند:
- خداوند تو را آزاد آفریده است و چرا میخواهی بنده دیگری شوی؟
- شما از مادر آزاد آفریده شدهاید، با دست خودتان به گردنتان زنجیر نیاندازید.
بخشی از جامعه در همه جا فقط برای آزادی مبارزه میکنند، البته پشت آزادی چیزهای دیگری لازم دارند و میخواهند. اما ما یک مجموعه را هدف قرار داده بودیم.
جامعه ما هم اینگونه بود. به اسلام مثل یک کپسول حاوی همه نیازهای انسانی، معنوی و مادی نگاه میکرد. لذا پیروزی انقلاب اسلامی خیلی امیدها آفرید. خیلیها که اصلاً در صراط اسلامی نبودند و فاصله داشتند، فطرتشان آنها را هدایت کرد و وارد شدند. اگر آنچه که اهداف ما را تعیین میکرد، همان را همیشه تعقیب کرده بودیم و تا امروز ادامه میدادیم، این سؤالاتی را که شما الان مطرح میکنید، جواب همه سؤالات در آن بود.
بالاخره عمدهترین نکتهای که روی آن تکیه میکردیم، اراده مردم بود. چون اساس کار در مبارزات حکومت بود و در معارف ما هم پنج چیز را خیلی مهم معرفی کردند که مهمترین آن را امامت و ولایت معرفی کردند. چون اگر این نباشد، بقیه هم نمیتواند شکل بگیرد.
با این حساب محور اصلی ما به سراغ این میرفت که با اراده مردم حکومت تشکیل بدهیم. حقیقتاً هم با اراده مردم بود. پیروزی در انقلاب مال مردم بود و بعد هم هر کاری که خواستیم انجام بدهیم با انتخابات کردیم. اولین کاری که امام ظرف چند هفته بعد از پیروزی انقلاب کردند، این بود که از مردم پرسیدند: «شما چه میخواهید؟ حکومت یا نظام اسلامی میخواهید یا غیراسلامی؟ هر چه میخواهید بگویید.» در آن رفراندوم عجیب نزدیک 99 درصد رأی دادند و حکومت اسلامی را میخواستند.
بعد به سراغ قانون اساسی رفتیم و براساس همان ایده اولی با آن رأی بسیار بالا قانون اساسی تصویب شد. بعد سراغ انتخابات رفتیم و انتخابات هم تا این اواخر انتخاباتی بود که قابل توجه بود. یعنی در دنیا استاندارد یک انتخابات را همیشه داشتیم. از لحاظ شرکت مردم در سطح بالا بود و از لحاظ منتخبین هم با آرای خوب انتخاب میشدند و واقعاً اراده مردم حاکم بود.
البته حالا بعضیها میگویند که چون مراجع و علما میگفتند، مردم اینگونه رأی میدادند. این هم بیتأثیر نبود. اما اینها خواست مردم بود. چون اگر نمیخواستند، رأی نمی دادند.
چون علما و امام را قبول داشتند، رأی میدادند و ممکن بود که متوجه بعضی چیزها نمیشدند و رأی میدادند، اما به هر حال رأی میدادند و شرکت میکردند. هیچ کس را به زور پای صندوق نمیبردند و به هیچ کس زور نمیگفتیم که به فلانی رأی بده. در تبلیغات مردم به گونهای هدایت میشدند. همیشه و در همه جا اینگونه است. احزاب در همه دموکراسیها برای این به وجود میآیند که مردم را هدایت کنند. تبلیغات میکنند، اطلاع رسانی میکنند و مردم را جذب میکنند و بعد هم رأی میگیرند.
اوایل انقلاب که پیروز شده بود، بحثی را معمولاً در شورای انقلاب با آقایان دیگر داشتیم، آقایان میگفتند که نباید روحانیت نامزد شود و نباید در بین مردم تبلیغ کند. برای اینکه میدیدند که اگر روحانیت تبلیغ کند، مردم به آنها رأی میدهند. این روشن بود و در مساجد، مدارس، نماز جمعه و جاهای دیگر تبلیغ میشد. زمانی کار به جایی رسید که امام دیدند اینها خیلی مؤثر هستند، فرمودند: «تریبونهای نماز جمعه جزو احزاب نباشند.» حتی گفتند که نیروهای مسلح وارد تبلیغات انتخاباتی شوند. نیروهای مسلح آن روز عمدتاً بچههای انقلاب بودند، به خصوص سپاه و اکثریت ارتش که اینها را از دخالت در انتخابات ممنوع کردند، میتوانند رأی بدهند، اما دخالت نکنند که مبادا بوی زور و اجبار بدهد.
وقتی حزب جمهوری اسلامی را داشتیم، در اوایل همه علما در سراسر ایران آمدند و اکثراً عضو شدند و اکثراً در مساجد و حسینیهها بودند. کار به جایی رسید که امام گفتند که از تهران نمیشود برای شهرستانها تکلیف تعین کرد. چون میدیدند که هر چه مرکز حزب جمهوری اسلامی یا علمای ما میگفتند، همان در شهرستانها هم پیش میرفت. فقط برای این بود که میخواستند مردم روی پای خودشان و با فکر خودشان باشند و کم کم عادت کنند که دنبال پیدا کردن نظر و دادن رأی بروند.
تا این اواخر و قبل از دولت نهم، وضع ما اینگونه بود که انتخابات کاملاً مردمی در همه زمینهها برگزار میشد. مثلاً رهبری امروز دو دوره ریاست جمهوری داشتند که در دور اول 15 میلیون رأی و دور دوم 11 یا 10 میلیون رأی داشتند. دوره ریاست جمهوری من هم اینگونه بود. دور اول 16 یا 17 میلیون رأی و دور دوم 10 یا 11 میلیون رأی داشتم.
با اینکه رئیس جمهور بودیم، اگر دفعه دوم میخواستیم در صندوقها اعمال نفوذ کنیم، دست ما بازتر بود. طبیعی بود که بعضیها انتقاد داشتند و کارهای ما را نمیپسندیدند و رأی نمیدادند. حقیقتاً متعهد بودیم که با موازین قانون اساسی، نظر مردم مراعات شود.
از نظر بنده در انتخابات نهم این وضع شکست. ادلهای دارد که نمیخواهم به آنها بپردازم. انتخابات دهم بدتر از آن شد که شما آزرده همان جا هستید و میبینید. با این شرایط اساس تفکر اسلامی ما، در سالهای اخیر آسیب دید. وقتی که در اینجا مردم و مخصوصاً جوانان احساس آسیب کنند، روی افکار، عقاید و رفتار آنها اثر زیادی میگذارد. یعنی تردید به وجود میآورد که آیا این حکومت، همانی است که ما میخواستیم یا نه؟
رفتار مسئولان هم خیلی مهم است. چون این حکومت و مدیران هستند که اینها را شکل میدهند. وقتی که در اساسیترین مسئله مردم صداقت نبینند، این مسئله مسری است و به سایر مسائل هم میرسد. صداقت و امانت یک مجموعه است. اگر گوشهای مخدوش شود، به نقاط دیگر سرایت میکند و رخنه میافتد. حالت سرایت و مسریگری در مسائل معنوی بیشتر از مسائل مادی است. در آنها آهسته پیش میرود، اما اگر اعتماد مردم آسیب دید، خیلی از مسائل را زیر سؤال میبرد. مقدار زیادی از مسائل مردم تعبدی بوده است. وقتی جایی را ببینند که اشکال پیدا کرد، همان تعبدیات مسئله میشود.
شما به بحث اخلاق پرداختید. واقعاً یکی از اهداف مهم اسلام و این انقلاب اخلاق اسلامی است. عبادت یک مسئله بین انسان و خدا است. البته عبادت – اگر درست باشد- باعث خودسازی انسان و باعث خوب شدن اخلاق و رفتار میشود.
اما اخلاق یک مسئله اجتماعی است. حقوق مردم، روابط مردم و حدود زندگی و معاشرت و خیلی از مسائل دیگر در آن است. ابتدائاً از اخلاق بیشتر خوش اخلاقی و خوشرویی و اینگونه موارد متبادر میشد، ولی اخلاق مجموعه عظیمی است و همه زندگی ما را دربرمیگیرد. روابط بشری با اخلاق یا حسنه و یا آلوده میشود. اینکه خداوند وقتی میخواهد پیامبر(ص) را ستایش کند، میگوید که «انّک لعلی خلق عظیم» در بین آن همه خوبیهای پیامبر(ص) خلق عظیم پیامبر(ص) مطرح میشود. این از اخلاق است.
شما آیاتی را که به نظرم در اواخر سوره فرقان است و عبادالرحمن را معرفی کرده است، نگاه کنید. هفت الی هشت صفت برای عبادالرحمن ذکر کرده است و اکثر آنها اخلاقی و عملیاتی اجتماعی است که باید خانوادگی، اجتماع خودمان و در خیلی جاهای دیگر اینگونه باشیم.
با این وضعی که پیش میآید، کمکم مردم و به خصوص جوانها گرفتار انحرافات میشوند و به خصوص اگر این انحرافات در طبقات بالا مشهود باشد.
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی برآورند غلامان او درخت از بیخ
«اذا فسد العالم فسد العالم» دو عنصر برای جامعه سازنده است. به تعبیر روایات چون در آن موقع ملوک بودند و رئیس جمهور و اینها نبود، علما و ملوک، پادشاهان و علما بودند که جامعه را میساختند. وقتی که خودشان گرفتار اشکالاتی شوند، این ویروس به سرعت در همه جا پخش میشود و این اتفاقات میافتد. وقتی که مردم این همه دروغ بشنوند و وعدههایی بشنوند که عمل نمیشود، ادعاهایی بشنوند که خودشان میفهمند نیست، به مردم وعده امانتداری در انتخابات بدهند، اما وقتی رأی دادند، احساس کنند آنچه که بود، نیست. مردم برای رأی دادن هزینه میکنند. اثر این دروغها بیشتر از یک دروغ معمولی است که در زندگی گفته میشود. اینها اثر سیاسی و اجتماعی دارد و جامعه را آلوده میکند.
تهمت زدن از طرف کسی که تریبون در دستش باشد، خیلی بد است. تریبون نماز جمعه، مجلس، صداوسیما، مطبوعات و امثال اینها ابزار حکومتی هستند و اگر بنا باشد که اینها وسیله تهمت زدن، بدنام کردن و وسیله پیروزی باندی باشد، دیگران بدبین میشوند. براساس اعتقادات ما، حزب اللهی که در قرآن است، منظور حزب سیاسی نیست، مجموعه انسانهایی که در راه خدا با هم تعهد دارند، اینها حزب خدا میشوند. یعنی هر یک از ما تعهد الهی داریم و اگر همدیگر را هم بشناسیم، جزو یک حزب و آن حزب خدا هستیم و اگر هم تعصبی داشته باشیم، روی کل مسئله یعنی همان راه خدا است.
در اینجا، تعصب مذهبی را میپذیریم که انسان برای عقاید خودش تعصب داشته باشد و روی آن بایستند. اما در همان جا هم تعصب به معنای ضایع کردن حق دیگران نیست. در همان جا هم باید عدالت را داشته باشیم و مواظبت کنیم. چون در کنار همه شاخههای اخلاق، غیبت کردن، دروغ گفتن، عدم صداقت و عدم محبت، همه اینها ضداخلاق هستند و متأسفانه در جامعه از همان ریشهای که عرض کردم و از آن تعهدی که از بالا نقض شد و به اینجا رسید، سرایت میکند.
نباید از یک جامعهای که احساس کند در اصول به او دروغ میگویند، انتظار تعبد در فروع داشته باشیم. باید قانع کننده عمل کنیم و پیش برویم. بعضی از مهمانان پرسیدند که باید چه کار کنیم؟ فکر میکنم از همان راهی که شروع کردیم، یعنی به اسلام دعوت کردیم و بر مردم تکیه کردیم. مبارزات مسلحانه در اواخر بود، اما آن مبارزات مسلحانه نبود که اسلام و انقلاب را پیروز کرد. چون اکثر مبارزان گرفتار و در زندان بودند. دستهایشان بسته بود. عدهای هم اعدام شدند. آنچه که انقلاب را پیروز کرد، توده مردم بودند که در روستا، شهر و همه جا بودند و حمایت میکردند. ما به مردم متکی بودیم.
در جنگ هم اینگونه بود. من فرمانده جنگ بودم و میدیدم که وقتی میخواستیم عملیاتی انجام بدهیم، اگر درست سرشماری میکردیم، میدیدیم که از همه کشور هستند. از روستاها، شهرها، اهل سنت، شیعه، اقلیتها، مسیحیها و کلیمیها در جنگ بودند. ما تعداد زیادی شهید غیرمسلمان داریم.
وحدت اینگونه دینی بود که توانستیم در مقابل این همه قدرت که علیه ما بود، پیروز شویم. شرق، غرب و ارتجاع با همه امکانات پشت سر صدام ایستاده بودند و توانستیم هم خاکمان را حفظ کنیم و هم حقمان را در سازمان ملل بگیریم. پیروزی مهمی برای یک کشور است. هم سیاسی، هم نظامی و هم اخلاقی است. تخلفهایی که عراقیها میکردند و شهرها را بمباران میکردند، شیمیایی میزدند، کشتی را غرق میکردند، هواپیما را ساقط میکردند، نشان از عصبانیت آنها در شکستها بود. ما این کارها را نمیکردیم. ما فقط میجنگیدیم. فقط زمانی که میخواستیم مقابله به مثل کنیم، آن هم وقتی در دریا کشتیهای ما را میزدند یا در شهرها اعلام میکردیم تا مردم بیگناه کمتر کشته شوند. میدیدیم که نمیشود آنها نفت خودشان را به آسانی عرضه کنند و تبدیل به بمب کنند و علیه ما به کار ببرند و ما نتوانیم نفت را صادر کنیم، این راه دیگری بود که قدرت خود را به آنها نشان بدهیم.
بنابراین فکر میکنم آنچه که برای ما اهمیت دارد که راهمان را دوباره به همان فطرت و راه اولی برگردانم، به خصوص الان که مردم ما تحصیلکرده هستند، الان ما میلیون هانفر دانشجو و میلیونها نفر فارغ التحصیل و میلیونها نفر معلم و دانش آموز داریم، این همه ماهواره، سایتهای مختلف و تریبونهای آزادی که به روی دنیا باز است، همه مردم مطلع هستند و نمیتوانیم فکر کنیم که مردم بدون اطلاع و جاهل میمانند و اگر کسی هم بخواهد، نمیشود. بنابراین فکر میکنم در این شرایط راه درست این است که به مردم اعتماد کنیم.
از سران کشور که بگذریم، مدیران متوسط و نهادهای سیاسی، اجتماعی، احزاب، جمعیتها و جریانها هم اینگونه هستند. اگر جریانی تعصب زیادی به خرج بدهد که حقیقت را زیر پا بگذارد برای اینکه چند رأی بیشتر بیاورد، تهمت بزند، دروغ بگوید، تقلّب کند و قانونشکنی کند، نمیتواند ادعا کند که مسلمان و یا حتی ملی است. نمیتواند اینگونه باشد.
فکر میکنم دوران دیکتاتوری، استبداد و حتی استعمار به شکل قبلی گذشته است. یعنی مردم این قدر هوشیار و آگاه شدند که برای حق خودشان میایستند. الان کارهایی را که در کشورهای عربی میبینید، ایران همیشه پیشقدم بود. مشروطه را ما آوردیم و سالهای بعد ترکیه و بعضی جاهای دیگر این کار را کردند. انقلاب مردمی را ما آوردیم و قبل از ما هیچ انقلابی نبود که مردم به خیابان بیایند و این قدرتهای عظیم جهانی و سیاسی را بشکنند و پیروز شوند. این کار را ما یاد دادیم.
بعد از سی سال الان میبینیم مردم همه کشورهایی که در غل و زنجیر استبداد بودند، شروع کردند. بعضی از کشورها حرکات ابتدایی دارند و بعضی کشورها پیشرفته هستند. در تونس و مصر موفق شدند و در لیبی مردم خیلی میجنگند و تلفات زیادی میدهند و دائماً زیر موشک و بمب هستند، ولی مقاومتهای عجیبی میکنند. با مقاومتهایی که در سوریه، لیبی، یمن و بحرین میبینم، فکر میکنم از ما هم خیلی جلوتر هستند. ما تعداد محدودی کشته میدادیم. اما آنها خیلی کشته میدهند. صحبت از هزاران کشته و دهها هزار مجروح، زندانی و آواره است. خیلی بیشتر از ماست. اما مردم مقاومت میکنند و دنیا را به تحسین وادار کردند.
فکر میکنم این مسئلهای است که در سراسر دنیا در حال اتفاق افتادن است. البته اگر اینها پیروز شوند و بعد از اصولشان منحرف شوند و استبداد دیگری درست کنند، تاریخ دوباره تکرار میشود. این طبیعت تاریخ است و سنت الهی در تاریخ این است.
انشاءالله خداوند به مااین صلاحیت را عطا کند و اگر کوتاهی کردیم، کوتاهیهایمان را بتوانیم جبران کنیم و واقعاً با مردم یکپارچه باشیم. یکپارچگی نمیتواند بدون اختلاف باشد. اختلاف وجود دارد. راهحل آن هم همین اکثریت است، اما اکثریت واقعی. اگر این راه را پیش بگیریم، هم اتحاد، هم اخلاق و هم همکاری و همدلی میآید و انشاءالله موفق خواهیم شد.
بیشتر از این مهمانان را خسته نمیکنیم. همه شما خوش آمدید.
والسلام علیکم و رحمه الله