سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از مسئولان روزنامه جمهوری اسلامی ایران

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از مسئولان روزنامه جمهوری اسلامی ایران

  • ساختمان قدس
  • سه شنبه ۸ خرداد ۱۳۸۶

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
آقایان بخش مهم وضع فعلی را مطرح کردند. در مورد حوزه از نظر خودمان دو سه مساله را باید از هم جدا کنیم. اولاً نفس حوزه و روحانیت، چون حضور و تداوم کارش ذاتاً مهم است، ممکن است سلیقه‌های ما با بعضی‌هایشان جور نباشد. ولی مطمئناً حفظ کیان روحانیت برای ستون فقرات اسلامی و فرهنگی و ملی این کشور مهم است. در همه تاریخ این‌گونه بوده است. اینها غایب نبودند، جز در زمان پهلوی که آن هم نتوانستند غایبشان کنند. بالاخره افراد مهمی در قم و جاهای دیگر و حتی بعضی‌ها لباس هم نداشتند، ولی خوب مقاومت کردند. آن را باید جدا کنیم. یعنی ارزش روحانیت خودش مهم است. همین سبکی که داریم، خوب است. یعنی بالاخره می‌آییم از ابتدا آداب تعلیم و تعلم را می‌خوانیم و بعداً سر و کارمان با ادبیات عرب است که در زبان قرآن سیر می‌کنیم. بعد هم درس‌هایمان عربی است. ذاتاً روحانیت و طلبه‌ها و حوزه‌ها جمع خوبی هستند که سرمایه هستند. اگر شما یا ما انتقاد می‌کنیم، نباید اصل مساله گم شود. یعنی هر وقت می‌خواهیم حرف بزنیم، این را در نظر داشته باشیم.
مساله دوم اینکه در روحانیت فعلی، ما هم وقتی در حوزه بودیم، همین‌طور بود. بالاخره دو یا چند تیپ هستند. یک تیپ هست که از دید ما انسانهای مؤثرتر و امروزی‌ترند و به درد جامعه بیشتر می‌خورند. مشخصاً از آن زمان کسانی که دور و بر امام بودند بعد از آیت‌الله بروجردی، امام محورشان شد و این جریان را تا به حال اداره کردند. اینها یک تیپ هستند یک تیپ هم آدمهایی بودند که آن موقع هم نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی و جامعه خیلی بی‌تفاوت و کم‌تفاوت بودند و به کار حوزه می‌پرداختند. درس می‌دادند و طلبه ترتیب می‌کردند. هنوز هم هستند و به آنها روحانیت سنتی می‌گفتند. الان هم در حوزه همین‌طور است. الان آنچه که از ملاقات‌ها و آثار و افکار و چیزهایی که دستم می‌رسد و می‌خوانم، می‌بینم مجموعاً دو تیپ هستند. یک تیپ هستند که کم هم نیستند. نیروهای خوبی در حوزه تربیت شدند. هم درسهای طلبگی را خوب خواندند و هم با درسهای روز آشنایی دارند، اهل قلم و اهل بیان و تحقیق هستند و تفکرات نویی مطرح می‌کنند و شیوه‌هایی نویی را به کار می‌گیرند. دستشان به ابزار اطلاع‌رسانی روز باز شده است، کم هم نیستند. حوزه ما که هیچ‌وقت این‌قدر بزرگ نبوده است. همان قدر که از این نوع هستند، به اندازه حجم حوزه‌های گذشته و کل گذشته است. در کنار اینها گروههای دیگری هستند. اگر آنهایی که مزاحم نیستند، می‌گویند قال رسول‌الله، قال علی، قال‌الله تعالی و بااین چیزها مردم را تربیت می‌کنند، آنها حاضر نیستند آنطور بی‌تفاوت باشند و نیستند و کارهای دیگری می‌کنند که می‌تواند زحمت درست کند.
لذا در مجموع فکر می‌کنم در کل حوزه قابل اتکا است و می‌تواند استفاده شود. فرض کنید امثال من هم در حوزه باشند و بیشتر حرف بزنند، بخشی را می‌توانیم اداره کنیم. اینطور نیست که کل حوزه را بتوانیم تحت تأثیر قرار بدهیم. چه بی‌تفاوت و چه کم تفاوت‌های ساکت و چه آنهایی که نیستند. در بخش دیگری می‌توانیم تأثیرگذار باشیم. البته امثال ما هم زیاد هستند و حرفهایشان هم به حوزه می‌رسد.
در عین حال منکر نمی‌شوم اگر ارتباطات بیشتری باشد، می‌توان کار کرد. این که با تجربه‌های خود من و از دید من چیست وچه کار باید کنیم؟ من از جوانی معتقد شده بودم که ما راهمان از طریق حکومت اسلامی می‌گذرد؛؛ یعنی اینکه در کنار حکومت معمول کشور بایستیم و مردم را تقویت کنیم و با عده محدودی سر و کار داشته باشیم. اینها خوب بود، اما هدف اسلامی عمومی را نمی‌توانیم اجرا کنیم. یک مقدار تقویت می‌کنیم و یک مقدار بیشتر را آنها تقویت می‌کنند. مثل گذشته جریان ادامه پیدا می‌کند.
کار جدیدی که از زمان ما بعد از اینکه حوزه قوی شد و نیروهای خوبی در حوزه وجامعه پیدا شد، این بود که ما از طریق حکومت این کار را بکنیم. گروهی بودیم که موثر هم بودیم امام این تفکر را داشتند و ما این تفکر را از امام یاد گرفته بودیم. اما امام تنها بودند. خیلی درحوزه تنها بودند. اینقدر تنها بودند که اینها روزهای عید در خانه نمی‌نشستند برای اینکه به دیدن آنها بیایند. ما هم جزء آنها بودیم. امام احساس کردند بی‌یاور هستند. در زمان آیت‌الله بروجردی نمی‌شد خیلی کار کنیم. اگر کلمه‌ای که آقای بروجردی روی منبر یا جایی می‌گفتند، کسی طور دیگری می‌خواست کار کند، کارش سخت می‌شد. البته آقای بروجردی هم خیلی روشن بودند. یک وقت‌هایی از وضع خودشان گله می‌کردند. من این حرف را از زبان خودشان شنیدم که می‌گفتند وقتی به حوزه آمدیم، آرزوها داشتیم، ولی الان گرفتار شدیم که پول بگیریم و تقسیم کنیم. تعبیر خود ایشان بود. سنشان هم بالا رفته بود و درسشان هم خیلی تشریفاتی شده بود. فقط حوزه را حفظ می‌کردند. ویژگیهایی داشت که در آثارشان هست.
به هرحال تفکری که با محوریت امام شکل گرفت، این بود که ما از طریق حکومت اسلامی کار داخلی و جهانی برای اسلام انجام بدهیم. وارد شدیم و خوب هم شد و زود به نتیجه رسیدیم، مردم هم پذیرفتند و موفق شدیم. وقتی به نتیجه رسید، مثل هرکار دیگری که وقتی به نتیجه می‌رسد، خیلی میراث‌بَر پیدا می‌کند، مسایلی بروز کرد. استثنا هم ندارد. از زمان پیغمبر تا الان هر وقت را که می‌خواهید بنگرید و تاریخ را نگاه کنید، در همه جا این‌گونه است. وقتی دوره مقاومت به نتیجه می‌رسد و کار آسان می‌شود، خیلی‌ها شریک می‌شوند. در ایران این اتفاق افتاد، البته کم کم، چون آسان نبود، ولی اشکالاتی در کار ما پیدا شده است.
خیال می‌کنم اگر می‌خواهیم یک کار اساسی بکنیم، بهترین راهی که قرآن و عمل پیغمبر همین را می‌فرمایند. باید در مدیریت جامعه، الگوی مناسبی از حکومت و اجرای حق و عدالت بسازیم که محتوای قرآنی است و عجیب است که همه چیز در آن هست. هرقدر آدم با قرآن بیشتر کار می‌کند، می‌فهمد که چقدر هریک از کلمات با آهنگ و با ارتباط معنوی تأثیرگذار هستند. بتوانیم الگوی امت اسلامی و حاکمیت و جامعه اسلامی را در محدوده‌ای به وجود بیاوریم، چون امروز ارتباطات دنیا خیلی خوب است، خیلی زود می‌توانیم الگوی قابل دفاعی ایجاد کنیم و بگوییم این است و ما دنبال این هستیم که از حوزه و غیرحوزه در این باب می‌آیند.
لذا هنوز اولویت را به این می‌دهم. فکر می‌کنم اگر تلاش کنیم تا الگوی قرآنی در کشور پیاده کنیم، جواب می‌دهد. البته متأسفانه الان در الگوی قرآنی هم سلیقه‌های مختلفی وجود دارد. از مراجع گرفته تا وعاظ و دیگران انواع و اقسام نظر می‌دهند. ولی بالاخره باید یک محور باشد.
قبلاً هم شاید در مصاحبه‌ با شما گفته بودم. یکی از کارهای مهم این است که باید مرجعی را به عنوان اینکه اسلام را قبول داریم، پیدا کنیم که فکر می‌کردم شورای افتاء جامعه است. مراجع ما هریک به جای خودشان شخصیت بزرگی هستند و عابد و عالم و زاهدند. عیبی ندارند، ولی معلوم است برای کارهای بزرگی در سطح دنیا و در سطح یک کشور بزرگ که هر روز هزاران مساله جدید پیدا می‌شود، یک نفر نمی‌تواند روی همه صاحب‌نظر باشد و همه را هدایت کند. بالاخره سازمانی لازم است و آن سازمان یک وقت می‌بینید حوزه است. بله، حوزه ظرف خیلی خوبی است.
از داخل این حوزه باید شخصیت‌های زیبنده‌ای انتخاب شوند و نظر اینها مرجع باشد. معنای آن هم این نیست که همه اینها به حقیقت می‌رسند، بالاخره ما آن‌قدر مأمور هستیم که تلاش کنیم و حقیقت را بفهمیم. ما هم خطا می‌کنیم، ولی خطای جمع کمتر از خطای فرد است و سازمان و تشکیلات بهتر می‌تواند کار کند. اگر در حوزه به این برسیم، خیلی مؤثر است. این هم شاید خیلی در حوزه سخت نباشد. با این آقایان نمی‌دانم چقدر می‌توانیم این کار را بکنیم. در زمان امام محتوم بود. ایشان یاعقیده‌ای به این کار نداشت یا فرصت مناسبی ندید که برای این کار اقدام کنند.
اگر چنین مرجعی به وجود بیاید که مفسّر اسلام باشد و حتمیت هم داشته باشد و همه ازنظریات او اطاعت کنند، قوانین ما دیگر این جور نباشد که شورای نگهبان رد کند، مجمع تشخیص مصلحت وصله کاری کند. جای مشخصی است که گروهی همه چیز را می‌گویند. آدمهای آگاه به زمان، آگاه به اسلام و آگاه به حوزه که همه چیز را می‌دانند. این یک کار زیربنایی است که اگر بخواهد حکومت باشد، باید یک روز اجرا شود. اگر حکومت عرفی باشد، هرکس هرکاری می‌کند.
به هرحال اگر مسلمان باشند، کار خودشان را می‌کنند. آن جور دیگری است. اما اگر بخواهیم به نام اسلام و به نام قرآن جامعه را اداره کنیم و به دنیا بگوییم این است، نمی‌توانیم بگوییم فتوای یک نفر فتوای خداست. ممکن است باشد. اما این باید مجموعه‌ای با شرایط خاص باشد. چیزهایی متفق الهی هست که در آنها بحثی نیست. چیزهایی که زندگی را اداره می‌کند، حتماً نیاز به اجتهاد آگاهانه دارد. یک کار اساسی در حوزه این است.
بنابراین حوزه جوابگوی نیازهای دینی و معنوی جامعه و حکومت باشد و حکومت هم با معیارهایی که حوزه تعیین می‌کند، جامعه را اداره کند و آن وقت ما می‌گوییم این اسلام ماست. ایران هم برای این کار جای خوبی است. جزو بهترینهاست. در اطراف ما و در کشورهای اسلامی الان جایی به خوبی ایران برای چنین کاری پیدا نمی‌شود.
احساس خود من این است که ما چنین وظیفه‌ای داریم. یک وقتی آدم به جایی می‌رسد، احساس می‌کند که نمی‌تواند پیش برود. کار خراب می‌شود و ممکن است همین وضع موجود را که به طور نسبی خوب است، ضایع کنیم. لذا آدم توقف می‌کند و می‌گوید از راههای دیگر پیش می‌رویم. ذهنیت من این است.
اینکه حالا در حوزه افراد بیشتری را به وجود بیاوریم، خوب است، ولی همه مساله نیست. به نظر من همه مساله را باید از این دو قطب در بیاوریم. این کار را در حوزه باید فضلای بنام، مدرسین، شخصیت‌های کاملاً حوزوی و غیرسیاسی، کسانی که درباره آنها نگویند جناحی‌بازی و خط‌بازی می‌کنند، شکل بدهند.
ما هم باید در اینجا تلاش کنیم که راه اجرایی اینها را بیشتر پیدا کنیم. این ذهنیت من است.
○ اجازه می‌دهید من دو حاشیه عرض کنم؟
● بله، سه تا هم می‌توانید بگویید.
○ اگر طبق تعبیر حضرت‌عالی افرادی در حوزه باشند که تدریس کنند و قال الصادق و قال‌الباقر بگویند، خیلی خوب است و مشکلی نیست، ولی الان کسانی که قال‌الباقر و قال‌الصادق می‌گویند، جریان‌ساز هستند.
● بعضی‌هایشان که من از آنها گله کردم. دو جریان مثبت و منفی هستند. به نظر من حالت سومی در حوزه نیست. نمونه که الان در ایام فاطمیه هستیم. در چند سال اخیر در قم باب شده که در ایام فاطمیه دسته‌های عزاداری بیرون بیایند و بعضی از مراجع و بزرگان خودشان با پای برهنه می‌آیند و مجلس‌هایشان را هم گرفته‌اند و توزیع کرده‌اند. از کارهای دیگری که سالهای اخیر انجام گرفته، بعضی از همین اعاظم برنج و روغنی را تدارک دیدند و در سراسر کشور توزیع می‌کنند، برای دسته‌جاتی که هیأت عزاداری در روزهای فاطمیه بیرون بیاورند و در شهرهای مختلف ستادی را تدارک دیدند. الان دیگر در حوزه‌ها فقط قال‌الصادق و قال‌الباقرگویی نیست. اینها هرکدامشان دارند یک جریان خاصی را هدایت می‌کنند.
○ چه مقدار از حوزه این جور هستند؟
● من نظرم اکثریت حوزه از رده‌های میانی به بالا همین‌گونه هستند.
○ نسل جدید الورود حوزه با الگویی مثل امام کم آشنا هستند. امام نوعاً در سطح طلبه‌های جوان آن‌گونه که برخی جریانها و برخی افراد قصوراً یا تقصیراً می‌پسندند و می‌شناختند، معرفی می‌شود. به نظر می‌رسد که بدنه جوان حوزه برای چیزی که ایشان می‌فرمایند، حالت سپماتی دارد. عده‌ای هستند که شاید دیگر نشود آنها را اصلاح کرد، ولی حیف است.
● شاید من نمی‌دانم و شما بیشتر از من می‌دانید. من حوزه را این‌گونه نمی‌بینم که اکثریت آنها آن جور باشند.
○ کسانی که با جناب‌عالی ارتباط دارند، بیشترشان این‌گونه نیستند و شما هم همانها را معیار قرار می‌دهید. این‌جوری نیست.
● حوزه که فقط همان طلبه‌های قم نیستند. مجموعه را ببینید. تریبونهای نمازجمعه، وعاظ و شخصیت‌ها مبلغی که در همه بخش‌های تبلیغی داریم، اکثریتشان این‌گونه هستند که شما می‌گویید.
○ ما فعلاً از حوزه‌های قم داریم صحبت می‌کنم. آن جور دیگر حکم دیگری دارد.
● نه، حوزه که می‌گوییم، مجموعه مدّ نظر ماست. آنهایی که در حوزه هستند، خودشان خیلی مؤثر نیستند. همین‌ها به شهرستانها و جامعه می‌روند. من شاکله حوزه و حوزه به معنای اعم را که نگاه می‌کنم، می‌بینیم به اندازه کافی نیروی قابل اتکا در آن هست. ممکن است واقعاً اشتباه کنم، آماری هم ندارم، ارتباطات من آن‌گونه نیست که نگرانیهایی را که شما می‌گویید، حس کنم. گاهی از دیگران می‌شنوم که می‌آیند و می‌گویند دارد این جور می‌شود. در مجموع این است. مثلاً از شخص رهبری شنیدم که اظهارنگرانی کردند. اینکه دسته برای حضرت زهرا و ... راه می‌اندازند، نمی‌دانم وجه شرعی اینها چیست؟ آنی که می‌توانند و قدر مسلم است، اباعبدالله است. از ایشان که بگذریم، اصلاً معلوم نیست سینه زنی و هیأت درست کردن برای دیگران مشروع باشد. البته شاید ایشان سابقه‌ای در قمه‌زنی داشتند و اظهاراتشان موفق نبود، نمی‌خواهند وارد این میدان‌ها شوند. رهبری هم مرجع تقلیدند، هم مسئول سیاسی‌اند، هم مسئول اداره کشورند، حرفشان هم بیشتر از همه برد دارد. قاعدتاً باید رهبری برای علاج این مسئله تلاش کنند. صدا و سیما و تریبونها در اختیارشان است. حتی من دیدم ایشان از صدا و سیما گله می‌کنند و می‌گویند در ایام فاطمیه خوانندگان با صداهای چند رگه را می‌آورند و می‌خوانند. این‌گونه عزاداری‌ها جاذبه‌ای هم ندارد. حتی صدا و سیما که متعلق به خودشان است، این‌گونه عمل می‌کند.
اگر الان بنا باشد تصمیم گرفته شود، روشن‌تر است. این کارها را رهبری می‌توانند در سطح نیروهای انقلاب بگویند و آنها را به اطاعت وادار کنند که عده زیادی از ایشان اطاعت می‌کنند. اشکالی را که جناب‌عالی و آقای حسینی می‌فرمایید که به این بپردازیم، تا حدودی همین است. رهبری هم صدا و سیما را می‌شناسند هم هنر سرشان می‌شود و هم ظرافت‌های ادبی و هنری را که دراین چیزها هست، خوب درک می‌کنند. قدرت هم دارند. ممکن است یک عده آدمهای تند بی‌حساب از ایشان برنجند که مهم نیست. اما در مقابل خیلی از آدمهای بهتر به ایشان علاقه‌مند می‌شوند. یکی از نقش‌های ما باید همین باشد. با ایشان صحبت کنیم و از ایشان بخواهیم برای این مسایل اقدام کنند.
مسایل ظریف‌تری هم داریم که وقتی بگوییم، هیاهو می‌کنند. اخیراً با عجله دنبال ارث زوجه (همسر) رفتم و دیدم فتوای علمای ما در شیعه درست مخالف قرآن است. ظاهر قرآن هیچ احتمالی نیست که بخواهد استثنا بکند هوایی، زمینی و اینهایی که می‌گویند یک هشتم مال اینهاست و یک هشتم مال آنهاست. روایات را هم که نگاه می‌کنیم، روایات معتبر را تأیید می‌کنند. از آن طرف روایاتی داریم که آنها هم معتبر است که جور دیگری می‌گویند. سنی‌ها هم که یکپارچه آن را می‌گویند. من نمی‌دانم چطور به خودمان حق می‌دهیم که 1400 سال حق زنها را ضایع کنیم؟ چه کسی خود را ذی‌حق می‌داند؟ وقتی مادری مردش می‌میرد، حقی دراین خانه نداشته باشد یا حقی از زمین نداشته باشد. در این‌باره با آقای مکارم صحبت کردم و دیدم ایشان احتیاط می‌کند. به آقای هاشمی شاهرودی گفتم، رفت مطالعه کرد، برای جلسه رهبری در شب پنجشنبه آورد و ثابت کردند که این است. قبول کردند، ولی نتوانستند چیزی بگویند. خود رهبری هم نظرشان تغییر کرد. البته مطلق نیست و هنوز چیزهایی در ذهنشان هست، اما جرأت نمی‌کنند این را بگویند. 
○ حضرت‌عالی یک بار مطرح فرموده بودید، قبل از انقلاب با شهید بهشتی و دیگران صحبت می‌کردید. ظاهراً به نتیجه رسیده بودید که فتوایی که براساس موازین صادر شود. اتفاقاً اینکه فرمودید من دیروز آخرین جلسه درس آقای صانعی بودم. دیدم ایشان صحبت می‌کنند. از حضرت‌عالی هم دفاع کردند و اسم آوردند و همین مسأله را مطرح کردند.
● با ایشان هم صحبت کردم.
○ اگر این قضیه در نظام جا بیفتد، خوب است. یعنی مساله حکومت اسلامی براساس موازین باشد. قانون براساس اجتهادی که روی موازین صادر شده، باشد. البته بزرگانی مثل حضرت‌عالی می‌توانید این مساله راجا بیندازید.
● می‌توانستیم، ولی الان این کار قدری دشوار شده است. یعنی حال و فضای الان به گونه‌ای است که ممکن است نتیجه عکس بدهد و آثار منفی داشته باشد. بالاخره من می‌گویم که راه این است. ما الان مرکز قدرتی در نظام ساختیم و ساختاری به وجود آوردیم، حقی در قانون اساسی تثبیت کردیم و همه لوازم را دیدیم. این مشکلی هم نیست، بیایید، برویم و انجام بدهید. زحمت دارد، ولی زحمت آن را باید تحمل کرد. بالاخره ما باید عمرمان را با جهاد تمام کنیم. اگر بناست نفسی داشته باشیم، چه بهتر که این نفس را تا آخر بتوانیم در راه خدا بکشیم. اگر اینطور بتوانیم رفتار کنیم، برای ما بهترین چیز است. این دوره که استراحت نمی‌خواهد.
○ می‌خواستم دو سوال عرض کنم. مشکل اولش این بود که به‌هرحال قال‌الصادق گوها جریانهایی را می‌سازند.
● من قدرتش را به اندازه قضیه مجمل قبول دارم، اما درحدّش شاید با شما اختلاف‌نظر داشته باشم.
○ دومین مساله که می‌خواستم عرض کنم اینکه فرمودید شورای افتایی باید وجود داشته باشد و مساله را حل کند. چند سال قبل هم درجلسه جامعه مدرسین طرحی برای دانشگاه مفید مطرح شده بود که حوزه از این وضع باید بیرون بیاید. اینها طرحهای اساسی و بنیادی هست، ولی اگر الان شرایط و مقتضیات بالفعل چنین آمادگی‌هایی را نداشته باشد، نمی‌توانیم به امید آن طرح‌های بزرگ بنشینیم و دست روی دست بگذاریم. عرضم این است که برای شرایط موجود و با توجه به اقتضائات فعلی چه باید کرد؟ پیشنهاد خود من این بود که حضرت‌عالی می‌توانید تجربیات و برداشتهایی که دارید، به یک کار گروه طلبه فاضل اهل تحقیق منتقل کنید. اگرچه ما در کل حوزه نمی‌توانیم تغییری را به وجود بیاوریم و توقعی هم نیست. مدرسین، اساتید، مراجع و بزرگانی هستند. در شرایط فعلی شما می‌توانید کار مهمی انجام بدهید.
● در این حدی که شما می‌گویید، می‌توانم انجام بدهم. ولی این را کافی نمی‌دانم. ببینید همان قضیه دانشگاه که می‌گویید، من گفتم و قبول کردند. جامعه مدرسین هم قبول کردند. بلافاصله آقای مسعودی آمد و امکانات آستان هم در اختیار قرار گرفت. شهرداری قم هم آمد. یعنی همه آمدند. من دیدم این کار را بدون مراجع و بدون رهبری نمی‌توان انجام داد. آمدم با رهبری صحبت کردم. گفتم نظرم این است که من و شما الان این کار را بکنیم. ایشان فرمودند خیلی خوب است. ولی باید اساسنامه‌ای برایش تهیه کنیم. ایشان افرادی را معین کردند که هم طلبه‌اند و هم دانشگاه سرشان می‌شود. مثل آقای صدر، آقای قمی و آقای اعرافی که نوعاً با خودشان هم کار می‌کنند. گفتند اینها بنشینند اساسنامه‌اش را تهیه کنند. ما هم از اینها دعوت کردیم و گفتیم تهیه کنید. بعد از هفت هشت ماه دیدیم اساسنامه‌ را نمی‌آورند. روزی اینها را دیدم و گفتم چرا نمی‌کنید؟ گفتند ما با رهبری صحبت کردیم و دیدیم ایشان جدّی نیستند. گفتیم حالا وعده‌اش تمام شد. تفکر این نیست. این واقعاً قابل اجراست. این معجزه‌ای نیست. باید دانشگاه جامعی در قم داشته باشیم که برای همه نوع تخصص آدم مجتهد داشته باشیم. من می‌گفتم شاگردش باید حداقل اجتهاد متجزی باشد که بیاید وارد آن تفحص شود و از داخل آنها که عده زیادی هستند، شورای فتوا در مراحل نهایی در می‌آید.
حتی قبل از انقلاب روشنفکرانی مثل آقای مطهری و آقای بهشتی ‌چنین تفکراتی داشتند. این بحث شورای افتا مال قبل از انقلاب است. ما آن موقع به نتیجه رسیده بودیم که می‌شود. آن موقع هم به سبک اجتهاد حوزه اعتراض داشتیم. منتها آن موقع حکومت نداشتیم. الان ضرورت حکومت است. آن موقع برای همین بود که فتوای خوب بدهیم. اما الان برای این است که حکومت نمی‌تواند به فتوای افراد متکی باشد. باید به جایی متکی باشد و سند باشد. شرعی و عقلی و عرفی باشد. می‌توانست انجام شود. به هرحال من فکر می‌کنم این یک بحث واقعاً جدّی است.اینکه من می‌توانم درست است. با عده‌ای از اشخاص عالم آشنا هستیم. می‌توانیم جمع شویم و باهم بحث کنیم و افکار را به تدریج منتقل کنیم. ما راههای میانبر بهتری داریم، تا بخواهیم از آن ناحیه فضایی درست کنیم و بعد فضایی پیش بیاید، آنها این مجموعه را می‌خورند.
○ همه چیز دست ماست و باید اقدام کنیم. مبانی روشنی هم دارد. برای اینها که لازم نیست بنشینیم و خون دل بخوریم. مبانی‌اش را همه قبول دارند. شخصیت‌هایی که ما می‌شناسیم. از رهبری گرفته تا همه این مبانی را قبول دارند.
○ دوسه کار خدمت شما صحبت شد. اگر خاطرتان باشد کار بزرگی که با آقای رحیمیان و دیگران خدمتتان آوردیم، مبانی اصل نظام بود که با همین دانشگاه که الان صحبتش هست، می‌توان حل کرد. ولی نمی‌توان بدون هماهنگی بعضی جاها انجام داد، ممکن است به مانع بربخورد. کما اینکه همین جور شد. پیش نمی‌رود. اما پیشنهادی که آقایان دارند، احتیاجی به این جور چیزها ندارد.
● نه، مقدمه نمی‌خواهد. اما اثرش آن‌طور که فکر کنید در عمر ما خود نتیجه‌ جامع بگیریم، نیست. جریانی راه می‌افتد که بعد از ما وسعت پیدا می‌کند. با این تفاوت که الان حکومت در دست ماست و بعدها معلوم نیست چگونه باشد.
○ با اینکه حکومت در دست ماست، هرکاری را که می‌خواهیم انجام بدهیم به همان دلیلی که الان صحبتش شد، به بن‌بست می‌خورد و پیش نمی‌رود. بهتر نیست همان کاری را که اگرچه نتیجه نمی‌دهد، الان شروع کنیم؟
● روشنفکرترین روحانی زمان خودمان را رهبری فعلی می‌شناختیم. از خودمان بهتر است و ما را گاهی اُمُل می‌گفتند.
ایشان هستند و قدرت هم دارند. سواد هم دارند. این کار جوانهاست. کار ما نیست. ما هم در جوانی شروع کردیم. وقتی ما این کارها را شروع می‌کردیم، سال 35 و 36 بود و الان 86 سال است.
○ نمی‌توان توقعی از ایشان در حوزه داشت. در صدا و سیما می‌شود.
● اگر صدا و سیما درست تغذیه بشود، در حوزه خیلی اثر می‌گذارد. با صدا و سیما خیلی کارها می‌توان کرد. اگر برنامه درستی به صدا و سیما بدهیم، خیلی کار می‌توانیم بکنیم. علاوه بر این ایشان در حوزه هم لشکر زیادی دارد. گروههایی که الان خلق شدند، پژوهشگرها و سازمانهایی که هستند و طلبه‌های خوبی هم که در آنها هستند، اگر سازمان‌دهی درستی با این هدف شوند، نتیجه می‌دهد.
○ لشگری که درست شده کم کم دارد از بدنه حوزه فاصله می‌گیرد. ما حوزه‌ای داریم که مرجعیت و درسها و سنت‌هاست و عده‌ای هم در کنار حوزه فعالیت می‌کنند.
● من حرف شما را در آن حدی که می‌فرمایید، رد نمی‌کنم. بدم نمی‌آید جلسه‌ای داشته باشم و افرادی که دلسوزند با هم مباحثه کنیم. جلسه‌ای باشد که بنشینیم و مسائلی را از پیش مطرح کنیم و روی آن بحث کنیم. آقایان می‌روند زحمت می‌کشند و تحقیق می‌کنند و ما هم روی آن کار می‌کنیم. کارهای روزانه وقت ما را می‌گیرد. از صبح که از خواب بیدار می‌شوم تا شب که به منزل می‌روم، کار دارم. ولی می‌توانم یکی دوساعت را جدا و بحث کنیم. اگر جدی بگیرید، ما هم هستیم.
○ بحث فرهنگی هم مهم است.
● من هم به همان حرف برگشتم شما مثالش را از صدا و سیما زدید که گفتید فیلمی این جوری را می‌آورند و من هم گفتم. یکی از راههای مهم این است که - این مهم‌ترین بوق ماست - بروید روی این کار کنید. یعنی بگذارید با اصولی انجام شود و سخت هم نیست. موفق باشید.