سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از مسؤولین استان آذربایجان غربی
بسمالله الرحمن الرحیم
برای فرد فرد شما احترام زیادی قایل هستم. آذربایجان هم سر ایران است. حتماً روی اظهارات شما حساب میکنم. الان مراجعات زیادی دارم، ولی روی این جلسه حساب ویژهای میکنم. صبح برخی از استانداران آمده بودند و به آنها گفتم: شما نباید در انتخابات از کسی طرفداری کنید. چون قوانین وزارت کشور این اجازه را به شما نمیدهد. گفتند: کاری به این قوانین نداریم. نظر شخصی ماست. به هرحال با شما خیلی صریح حرف میزنم.
من هم قبول دارم شرایط کشور ویژه است. شاید مسایل داخلی بیشتر از خارجی باشد. همین اختلافات، چالشها و طردها و بحثهایی که مثلاً درباره انرژی در مجلس و دولت مطرح است، بحثی نیست که در روزنامهها مطرح شود. باید عقلای قوم بنشینند و وقتی به نتیجه رسیدند، عمل کنند. ولی الان دارند حرفهای خود را در روزنامهها میگویند.
مسایل خارجی ما هم کم نیست و جدّی است. برنامه زندگی خودم را به گونهای تنظیم کرده بودم که مسئوولیتی مثل ریاست جمهوری را برعهده نگیرم. یک ذره هم تردید نداشتم. فکر میکنم دیگر نیازی نیست که به این سمت برگردم. خیالم از جهات زیادی راحت بود. ولی امروز صبح یکی از استانداران میگفت: چند وقت پیش در نیامدن قاطع بودید و الان در اظهارات شما تردید است. واقعاً هم اینگونه است. قبلاً حتی حاضر نبودم بحث کنم. با بحثها و مراجعات و حرفهایی که بود، تردیدی در من به وجود آمد. ولی واقعاً هنوز ترجیح من این است که نیایم. همین جا دارم کار میکنم که کمک به رهبری، رئیس جمهور و جاهای دیگر است. ولی الان احتمال آن برایم جدّی شد. خیلیها میگویند افراد مطرح نمیتوانند کار کنند و برخیها میگویند دیگر انتظار نیست که فرد دیگری بیاید. هنوز به این نقطه نرسیدم. الان هم تا زمان نامنویسی وقت داریم.
شاید بگویید اگر اعلام نکنیم، برگشت کسانی که کار خود را شروع کردند، سخت است. اگر دیدم خوب شروع کردند، و حرفها و برنامههای خوبی دارند و مردم استقبال میکنند، همانی میشود که من میخواهم. فکر نمیکنم در آرای مردم تفاوت زیادی به وجود بیاید. الان آماری را آقای کلانتری خواندند که من نمیدانستم. کسی که روی اینها تبلیغ نکرد. خودشان کارهایی زیربنای کشاورزی و سابقه را دیدند و نظر دادند. البته نمیدانم تبلیغ شد یا نه؟
دکتر کلانتری: روی فرد تبلیغ نشد، فقط بحث شد. البته روی حضرتعالی بحثهای انتقادی داشتند.
● به هرحال یکی از شرطهای من برای آمدن عبور از خودم است. اگر چنین شود، دو سه کار باید انجام شود. اولاً باید با رهبری صحبت کنم. الان ذهنیت من و رهبری این است که نمیآیم. بحثی نکردیم که نظرات خود را بگوییم. زمینه بحثهای ما در نیامدن است. اگر به این نتیجه برسم، اول با رهبری صحبت میکنم.
مسئله دوم این است که پشتوانه مردمی و نخبگان باشد. با مسایلی که شما میگویید، رئیس جمهور نمیتواند با پشتوانه ضعیف مردمی کار کند. الان نظام یکپارچه نیست. قوه قضاییه، مجلس، صدا و سیما، نهادها و همه هرکدام راه خودشان را میروند. نیروهای مسلح برای خود حکومت دیگری دارند. با این شرایط آسان نیست که کسی بیاید و کار کند. شما تعبیر میفرمایید که قدرتمند هستید. ولی من میگویم قدرت در اینهاست. اگر حوادثی مثل: دانشگاه، فرودگاه و قراردادها اتفاق بیفتد، رئیس جمهور باید حرف آخر را بزند و تمام کند. نمیتواند صبر کند تا ببینید نهادها چه میگویند یا اینها و آنها را قانع کند. درست است که در شرایط فعلی باید رئیس جمهور مقتدر و صاحب اختیاری در صحنه باشد تا بتواند تصمیمات اساسی بگیرد. الان تصمیمات کشور جدّی است. خیلی از کارهاست که باید برای آنها تصمیم قاطع بگیریم و در جاهایی مخالفت میشود و چالش دارد. باید کار خود را انجام دهیم.
به هرحال الان تا این حد جلو آمدم و منتظرم کمی جلوتر برویم. فکر میکنم اگر احساس تکلیف کنم، دریغ نمیکنم و وارد میدان میشوم. باید ببینم. چه اتفاقی میافتد. به شما عرض میکنم که جلسه شما تأثیر بیشتری داشته است. میتواند برای تصمیم من مؤثر باشد. ولی قول نمیدهم که میآیم. شرایطی میخواهد و مهمترین آن حرف زدن با رهبری است که چگونه کشور را اداره و مسایل را حل کنیم. مطمئن باشید زحمتی که کشیدید، ضمن خوشحالی از دیدار شما، در روحیات و تصمیمات من بیثمر نیست.
آقای جبارزاده: فرمودید که منتظرم تا افراد برنامههای خود را بدهند. شاید خیلی چیزها را در برنامههای خود بگویند. اکثر عزیزان مسئوولیت داشتند و عملکردشان روشن است.
• من هم اینها را میشناسم و هم حرفها را میدانم. میدانم چقدر عقیده دارند. با مجموع این حرفها بررسی میکنم. ولی شیرینتر این است که بعد از 70 سالگی ببینم انقلابی که به جانم بسته است، با نیروهای انقلابی به خوبی اداره میشود. واقعاً خیالم راحت میشود. من که تا هستم، حاضرم قربانی انقلاب شوم. الان چیزی جز انقلاب و ایران برایم مفهوم ندارد. آرزو دارم ایران سرفراز باشد و انقلاب نتیجه بگیرد.