سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از مردم و مسؤولان استان کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله والسلام علی رسول الله و آله
برادرانی که صحبت کردند، بنده را شرمنده کردند و چیزی در جواب آنها ندارم، جز اینکه عرض کنم من خیلی کمتر از چیزی هستم که شما میفرمائید. از حسن ظن خودتان چنین تعبیراتی بکار میبرید.
بخشی از حرفهای شما در مورد کرمانشاه بود که من نیز کرمانشاه را میشناسم و در مدت جنگ مدت زیادی را در کرمانشاه بودم وجای جای استان شما را میشناسم. آب و هوا؛ کوهها؛ دشتها و مردم آن را میشناسم و در جنگ هم تا آخرین لحظه در استان کرمانشاه بودم. میدانم مردم استان کرمانشاه رنجهای فراوانی را در دوران جنگ تحمل کردند و بخش زیادی از استان شما در اشغال بود و بسیاری از شهر و روستاهای شما بطور کلی منهدم شد و بعضی از روستاهای شما از سطح زمین محو شد وهنوز برخی از مکانها به حالت طبیعی برنگشته است.
حرفهای شما هم کاملاً برای بنده قابل درک است که مشکلاتی در استان شما باقی مانده است. استان شما حقی به گردن انقلاب و کشور دارد که این حق باید در موقع خود ادا شود. هر کسی که جای بنده بود، باید فعالیت میکرد. بعداً هم هرکس دیگری رئیس جمهور شود، نمیتواند نسبت به مسائل استان شما بیتوجه باشد. طرحهای بزرگ و افسانهای برای استان شما هست. اگر خداوند توفیق دهد و این طرحها اجرا شود، مطمئن هستم یکی از بهترین استانهای کشور خواهید بود.اگر مسائل عراق به خوبی حل شود، استان شما پیشانی ما به طرف غرب است و بهترین دوستان ما در عراق خواهند بود و روابط ما آنقدر وسیع خواهد بود که فرصتهای خوبی برای استان شما بوجود خواهد آمد. از لحاظ طبیعی تمام استان قابلیت عمران و آبادانی را دارد. چون به شکر خدا آب، زمین، محصولات گرانبها و صنایع متکی به نفت وگاز در آنجا فراوان است. انشاالله امنیت در اطراف کشور نهادینه و خیالمان از مرزها راحت شود. در گذشته و با حضور صدام در عراق عاقلانه نبود که ما کارهای بزرگ را در نزدیکی مرزها انجام دهیم. اما انشاءالله در آینده اینگونه نخواهد بود.
در مورد ریاست جمهوری بنده تابحال نگفتم که نمیآیم؛ علت آن، این است که مسئولیت دارم وبه مردم بدهکار هستم. از مردم دعوت کردیم که به انقلاب بپیوندند و مردم هم آمدند و فداکاری کردند. اگر مردم در صحنه نبودند، چگونه میتوانستیم رژیم شاه را نابود کنیم؟ چگونه میتوانستیم آمریکا را از کشور بیرون کنیم؟
بنابراین همه این کارها را مردم انجام دادند و بعد از پیروزی انقلاب هم مردم از آن حراست کردند. بهترین نمونههای فداکاری را انجام دادید. مشکلات فراوانی را که جنگ برای شما بوجود آورد، تحمل کردید. در جنگ وفاداری کردید. در سازندگی صبر کردید و تا امروز هم صبورانه همکاری میکنید. هیچ وجهی نمیبینم که مردم از بنده دعوت به خدمت کنند و بنده بگویم نمیتوانم بیایم. چیزی که من تا به حال گفتم، به مصلحت مردم، نظام و مسئولین بود تا مردم احساس کنند در میان جمعیت انبوه از مدیران، متخصصان و هیأتهای علمی که در کشور داریم، کسانی هستند که بتوانند کشور را اداره کنند و این آرزوی بنده است و شاید شما هم مثل من فکر کنید.
مثل اینکه شما باغی بوجود آورید و احساس کنید کسانی هستند باغ شما را اداره کنند. ما هم چنین امیدی داریم که در دوران ما کسانی بیایند و کارها را به بهترین نحو اداره کنند. بنده هم به این امید صبر کردم و ایجاد راه بندان نکردم. اگر در روزهای اول اعلام میکردم، خیلی از افراد نمیآمدند. عقیده داشتم کسانیکه علاقمند هستند و عشق به خدمت دارند، مطرح شوند که بحمدالله افراد خوبی هم آمدند.
اما هنوز مسئلهای را که بنده انتظارش را داشتم، محقق نشده است. چند روز بیشتر به ثبتنام نمانده است و خیلی نزدیک شدیم که تصمیم خودمان را بگیریم. در زمان حضرت امام (ره) همین بحثها را داشتیم که باید به گونهای عمل کنیم که مدیران لایق و مورد قبول مردم در صف باشند و مردم با خیال راحت از میان خوبان، خوبترها را انتخاب کنند. نمیگویم کسانی که آمدند، خوب نیستند. اما علائم نشان میدهد هنوز برنامههای آنها نتوانسته مردم را در سطح وسیع جذب کند.
من فکر میکنم زحمت شما موجب شرمندگی بنده است و آدم باید خیلی گستاخ باشد که وقتی این محبتها را میبیند، جواب مناسبی ندهد. بنده عرض میکنم خیلی به تصمیمگیری نزدیک شدم و زمان هم خیلی اندک است و شرایطی است که باید برخی از زمینهها را فراهم کنیم. الان مشغول تجزبه و تحلیل و تهیه مقدمات آن شرایط هستم. هنوز هم از خداوند میخواهم که آرزوی جایگزین را با چشم خود ببینم. در جمع شما از اهل سنت هستند که در منطقه شما بسیارند. بنده نسبت به آنها احساس عاطفه دارم. به خاطر خوبیهایی که از آنها دیدیم و دیانتی که در آنها سراغ داریم، خود را به آنها نزدیک میدانیم. امیدوارم در روزهای نه چندان دور آینده، بتوانیم تکلیف نامزدی را روشن کنیم.
والسّلام علیکم و رحمه الله