سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از فعالین انتخابات خبرگان رهبری

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از فعالین انتخابات خبرگان رهبری

  • ساختمان قدس
  • سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۸۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
خیلی خوش آمدید و محبت فرمودید. ما از زحمت‌های چند روزه شما در دوران انتخابات تشکر می‌کنیم و این محبت اضافه شما را که به اینجا تشریف آوردید و فرصتی دادید که تشکر خود را رو در رو خدمت شما عرض کنیم، ارج می‌نهیم. این جمع، سومین جمع از برادران و خواهران است که در انتخابات به عنوان وظیفه اسلامی و ملی و برای حراست از سلامت آرائ مردم در پای صندوقها، تا آخر حضور داشتند. تا جایی هم که من اطلاع دارم، وظیفه خود را با دقت و سلامت و بسیار مدبّرانه انجام دادند.
مسأله از حدّ من فراتر است، مسأله همه ما، انقلاب و اسلام واصل انتخابات است که باید سالم باشد. چون اگر جای تردید در انتخابات باشد، مردم به تدریج به بی‌تفاوتی می‌‌رسند و می‌گویند که رأی آنها تأثیری ندارد و صحنه خالی می‌شود. اگر انتخابات کشوری با حضور کمی از مردم نظام شود، دلیل بریدگی مردم از دولت است و بدترین مسأله، همین است، یعنی پشت نظام خالی است؛ مردم راه خود و نظام راه دیگر را می‌رود، به خصوص جایی مثل ایران که دشمن زیادی دارد، این حالت طعمع می‌شود تا تهاجم دشمنان ما بیشتر شود.
شما می‌دانید که انقلاب با حضور مردم پیروز شد. ما حدود بیست سال مبارزه می‌کردیم. قبل از ما هم جبهه ملی و احزاب دیگر مبارزه می‌کردند. هر وقت که مردم در صحنه بودند، رژیم را به ستوه می‌آوردند و هر وقت مردم بی‌تفاوت می‌شدند، رژیم مبارزین را منکوب و سرکوب می‌کرد و دیکتاتوری خود را شدت می‌بخشید.
ما موجی از حضور مردم را در شروع کار انجمن‌های ایالتی و ولایتی داشتیم که به طور جدی حاضر شدند و دولت ظرف دو سه ماه عقب‌نشینی کرد و خواسته علما برآورده شد. دوباره وقتی شاه به میدان آمد و این‌بار خودش سینه سپر کرد و انقلاب سفید شاه و مردم را مطرح کرد، مبارزه شروع شد. موجی از مردم آمدند و آنها در پانزده خرداد، به مردم ضربه زدند و مردم عقب‌نشینی کردند و صحنه خالی شد.
حدود هفده سال و یا کمی کمتر، رژیم، دیکتاتوری کرد و هرچه می‌توانست بر سرمردم آورد. نفسی بلند نمی‌شد، امام هم به ترکیه و بعد نجف تبعید شده بودند. ما جمع کوچکی از طلبه‌ها و دانشجوها و بازاری‌ها بودیم که نمی‌گذاشتیم مبارزه خاموش شود، ولی رژیم اهمیتی نمی‌داد و ساواک می‌گفت: «این بهانه خوبی است تا ما نیروهایمان را تقویت کنیم و اعتبارات بیشتری به دست بیاوریم.» تا اینکه مردم دوباره از سال 1356 وارد میدان شدند.
شما آن امواجی را که مردم در خیاباها از مساجد به میدان آزادی داشتند، به یاد دارید. کم‌کم طوری شد که همه مردم در همه شهرستانها حضور داشتند. همین امر، رژیم را شکست داد. ما نه زوری داشتیم و نه به کار بردیم، سلاح هم نداشتیم و حتی خیلی از ما در زندان بودیم و خبرها را در زندان می‌شنیدیم. ولی مردم فقط با مشت گره کرده و فریاد الله اکبر، در خیابانها بودند. وقتی هم خیابانها را می‌بستند، شبها به پشت بام‌ها می‌رفتند و درخانه‌هایشان شعار می‌دادند و یک دفعه همه تهران را صدای موج مخالفت‌های مردم پر می‌کرد. آن‌قدر زیاد بود که رژیم می‌گفت: «اینها نوار است.»
این حالت خیلی خوب بود و با همین شکل، کار به کارمندان دولت سرایت کرد. آنها وزرا را به وزارتخانه‌ها راه ندادند. کارگران نفت، شیرهای نفت را بستند. مجلسی‌ها علیه رژیم شروع به مبارزه کردند. واقعاً ما غیر از قدرت مردم چیزی نداشتیم.
از جمله کارهایی که روحانیت و طلبه‌ها کردند، این بود که سالی چند بار به شهرها و روستاها می‌رفتند و در ماه رمضان، محرم، اعیاد و وفیات با مردم حرف می‌زدند، مردم روشن و آگاه شده بودند و قیام کردند. بعد از انقلاب و تا به حال هم چیزی که همیشه حافظ انقلاب بود، حضور مردم در صحنه‌ها بوده است. در تظاهرات و راهپیمایی‌ها و در زمان انتخابات همیشه صفوف مردم خار چشم دشمنان بوده است. مهمترین آنها، انتخابات است. به خاطر اینکه در انتخابات، غیر از شعار و ظاهر آن، مهمترین مسأله رأی مردم است. مردم با میل خود نام یکی از منتخب‌ها را بر کاغذ نوشته و در صندوق می‌اندازند. بعد که آراء خوانده می‌شود، نشان می‌دهد که مردم چه می‌خواهند. پس انتخابات باید سالم باشد و به گونه‌ای باشد که برای افکار عمومی مثل آینه باشد تا دولتها بدانند که مردم چه می‌خواهند و خود را با خواست مردم تنظیم کنند.
خوشبختانه اصلی‌ترین چیز برای مردم ما اسلام است. بعد از اسلام پیشرفت کشور،سعادت و حل مشکلات آنها و خیلی چیزهایی دیگر مثل استقلال کشور مهم است.
در دو سخنرانی که برای دو گروه، قبل از این جلسه داشتم، قسمتی در همین زمینه‌ای که حالا عرض می‌کنم و قسمتی هم درباره تهدیدها و فرصت‌ها صحبت کردم. گفتم الان ما در کشورمان مواجه با تهدیدهای جدی اعم از خارجی و نوعی تهدید داخلی هستیم و هم فرصت داریم. انقلاب در مقطعی است که شرایط اطراف کشور مثل افغانستان، عراق، لبنان، فلسطین و اوضاع دنیا و مشکلاتی که برای آمریکایی‌ها به خاطر این جنگ‌ها به وجود آمده، فرصتی برای جمهوری اسلامی به وجود آورده‌اند که خودش را به خوبی تثبیت کند و به خاطر چشم‌انداز بیست ساله‌ای که در مجمع تشخیص مصلحت تنظیم شده، گامی به جلو بردارد.
امروز، دو نکته دیگر خدمتتان عرض می‌کنم. اول اینکه  شرایطی که ما از تهدیدها نجات پیدا و از این فرصت استفاده کنیم، چیست؟ چه باید بکنیم؟ مسئولین، رهبری، دولت، مجلس، قوه قضاییه و نیروهای مسلح و دیگران، وظیفه‌ای دارند و احزاب و مردم و مجموعه ملت هم وظیفه دیگری دارند. شاید مهمترین وظیفه همه ما یعنی دولت و ملت، این است که انسجام ملی را حفظ کنیم. اگر بین مردم و دولت، وحدت و انسجام وجود داشته باشد، آسیب‌ها و خطرها خیلی کم می‌شود. دشمنان به خود اجازه نمی‌دهند که به کشوری که نظام و مردم آن یک‌پارچه هستند، تجاوز و فشارها را بیشتر کنند. چون می‌دانند مثل گذشته موفق نمی‌شوند. اگر این انسجام بهم بخورد و دو دستگی و باندبازی شود. افراد و گروهها به فکر خودشان باشند، دولت و قوای دیگر برای خود، حساب ویژه‌ای باز کنند، خودخواهی جای ملت‌خواهی را می‌گیرد و اینها بدترین چیزهایی است که می‌تواند در جامعه‌ای اتفاق بیفتد که افراد یا دولت و یا ملت به فکر خودشان باشند و بخواهند از این نمد برای خود کلاهی بدوزند.
در قدیم مثلی بود که می‌گفتند به خاطر یک دستمال، قیصریه‌ای را به آتش نمی‌کشند. اگر برای اهدف پست به کشور آسیب بزنند، خودخواهی خطرناکی است و امروزه برای ما بسیار اهمیت دارد.
سخن‌هایی که دیروز، رهبر معظم انقلاب در جمع مردم قم بیان کردند، مطالب مهمی در برداشت. ولی بخش اساسی آن، همین حفظ وحدت و جلوگیری از اختلاف بود. البته ایشان، بیشتر بر اختلاف شیعه و سنی تکیه کردند. دلیل آن هم مسأله عراق است، به این دلیل که در عراق درگیری شیعه و سنی خیلی جدی است و کم کم دارد تبدیل به جنگ می‌شود. حرم‌ها و مسجدهای یکدیگر و افراد همدیگر را منفجر کرده و از بین می‌برند.
اتفاقاً آمریکایی‌ها و غربی‌ها به این فکر افتادند که جنگ شیعه و سنی را تبدیل به یک جنگ داخلی در کشورهای اسلامی کنند. نقشه شومی است. اگر این اتفاق بیفتد، در همه کشورها به خصوص در کشورهای اطراف ما شیعه و سنی هستند. در یکجا شیعه اکثریت را تشکیل می‌دهند و در جای دیگر سنی. عمدتاً هم اکثریت را سنی‌ها تشکیل می‌دهند. مگر در بعضی کشورها مثل ایران، آذربایجان، بحرین و عراق، شیعه‌ها اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دهند، ولی در بقیه کشورها شیعه در اقلیت است.
اگر خدای ناخواسته، نزاع شیعه وسنی جدی شود، این خواسته دشمنان اسلام است. رهبر ما روی این مسأله، حساس بودند.
می‌خواهم این مسئله را به مسائل دیگر تعمیم بدهم که نکته دوم است. اینها الان با این ترفند وارد شدند. صدام را به عنوان  عنصر جنایتکاری که صدها هزار آدم را کشته است، ساقط کردند. خانواده‌ای در عراق نیست که یک یا چند شهید نداده باشد. آنها خیلی ستم کردند. به ایران ستم کرد که باعث شد ما این همه شهید و جانباز و آزاده داریم. کویت را هم اشغال و مضمحل کرد، دوباره آمریکایی‌ها آمدند و او را از آنجا بیرون کردند و کشور کویت را بر سر جای خود برگرداندند. آدمی این‌گونه که اعدام شده، به خاطر او دارند هیاهوی عجیبی بین شیعه وسنی درست می‌کنند. حرفهای عجیب و غریبی می‌زنند، مثلاً می‌گویند ایرانی‌ها او را اعدام کردند، بر فرض هم ایرانی‌ها اعدام کرده‌اند. ایرانی‌ها اگر هزار بار هم او را اعدام می‌کردند، کم بود. چون این همه بلا بر سر کشور ما آورد و این هم آدم کشت، ولی آنها می‌گویند که دعوا درست کنند.
ما پیرو علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) هستیم، یعنی امام اول و الگوی ما، ایشان هستند. ایشان کاری کرد که همه ما شیعیان و سنی‌ها می‌دانیم، وقتی که پیغمبر(ص) از دنیا رفتند، معلوم بود که ایشان جانشین هستند. چون پیامبر(ص) در غدیر خم ایشان را معرفی کردند که اکثریت مردم بودند، چندهزار نفر از حج برمی‌گشتند، پیغمبر(ص) آنها را در جای معینی جمع کرد و صبر کرد تا همه رسیدند. وقتی همه جمع شدند، پیغمبر(ص) فرمان خدا را ابلاغ کرد و بعد هم وقتی حاجیان به خانه‌هایشان رفتند، این خبر را به همه جا منتقل کردند. در همان جا هم، همه با حضرت‌علی(ع) بیعت کردند ولی بعد از پیغمبر(ص) این حق را از علی‌ابن ابی‌طالب(ع) گرفتند. علی(ع) هم کسی نبود که بترسد، وقتی جایی با ذوالفقارش حاضر می‌شد، کسی در میدان نمی‌ماند. می‌فرمود: «اگر همه عرب درمقابل من بیایند و جلوی من بایستند، من به جمعیت پشت نمی‌کنم.» هیچ وقت برای زره خود، پشت درست نمی‌کرد، بلکه فقط سینه خودرا حفظ می‌کرد. چنین شخصیتی بود، ولی ساکت شد، چون می‌دید که اگر در برابر فتنه‌ای که برپا شده، بایستند، جنگ می‌شود. پیغمبر(ص) هم ده سال بود به مدینه آمده بود  که به تدریج جامعه‌ای درست کرده بود، دشمنان هم در اطراف بودند، ایران، روم، مصر، حبشه، جزیره‌العرب و ... خیلی دشمن داشت. کافی بود بین شیعه و سنی دعوایی درست می‌شد تا اسلام به کلی نابود شود. ایشان از خودشان دفاع کردند، دیگران نپذیرفتند، به خانه برگشته و نشستند. کار به جایی رسیده بود که حضرت زهرا(س) که مثل ائمه ما معصوم است و اشتباه نمی‌کند، جلوی حضرت علی(ع) فرمود: «این چطور فضل است که شما درخانه بنشینی و من با بچه‌ها در خانه مهاجر و انصار بروم و از حق تو دفاع کنم و آنها هم به من جواب ندهند و مرا مأیوس برگردانند.» تعبیراتی هم به حضرت علی(ع) دارد. فتوای مهمی است که حضرت زهرا(س) به علی بن ابی‌طالب(ع) می‌گوید: «تو مثل جنینی که در رحم مادر نشسته، دستهایت را بستی و آرامی و یا مثل انسانی که متهم است و به خاطر اتهام منزوی است، با این همه افتخاراتی که داری، خود را منزوی کرده‌ای.» این حرف از حضرت‌زهرا (س) به علی بن ابی‌طالب(ع) در آن زمان است. حضرت علی(ع) هم صبر می‌کنند. هنگام اذان وقتی که صدای اذان بلند می‌شود و به اسم پیغمبر(ص) که می‌رسد، به حضرت زهرا(س) می‌فرماید: «اگر مایلی اسم پدرت تا قیامت همینطور بر مأذنه‌ها بلند باشد، باید صبر کنی.» البته حضرت زهرا(س)  همین طور بود و می‌خواست و همین کار را هم که انجام داد، برای این بود که در تاریخ بماند و بعد از 1400 سال، ما درس علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) را تکرار کنیم و بگوییم وقتی مصلحت عمومی برای کشور پیش می‌آید، آدم‌هایی که دلسوزترند، باید صبر کنند، اتحاد را بهم نزنند، دعوا نکنند و بگذارند خطر دشمن خارجی برطرف شود و بعد مسایل داخلی را حل کنند.
این درس را حضرت‌علی(ع) به ما داده است. من هم الان فکر می‌کنم که این درس مهمی است.
اختلافی که بین شیعه و سنی انداخته‌اند، کاری که بعضی‌ها در مداحی‌ها به بزرگان اهل سنت اهانت می‌کنند و حرف‌های تندی می‌زنند و یا در مورد ائمه افراط می‌کنند، ائمه که خدا نبودند، بندة خدا بودند و خود پیغمبر(ص) روزی چندبار که نماز می‌خواند، به خدا می‌گفت: «مرا به راه راست هدایت کن و مرا حفظ کن.» آنها که ادعایی نداشتند. الان بیاییم حرف‌هایی بزنیم تا دشمنان بگویند اینها مشرک هستند و برای خدا شریک قایل هستند و یا به مقدّسات آنها اهانت کنیم. قرآن به مسلمان‌ها زمانی که عصبانی بودند و با مشرکین درگیر می‌شدند و به بت‌ها که از چوب بودند، اهانت می‌کردند، می‌گوید: «شما به بت‌های آنها اهانت نکنید، چون در مقابل، آنها به خدای شما اهانت می‌کنند.» این درست نیست. با منطق عمل کنید. شیعیان الان باید خیلی مواظب باشند تا دشمنان نتوانند ما را از هم جدا کنند و دعوای شیعه و سنی درست کنند و خودشان راحت نشسته و بین ما نفوذ کنند.
این مسأله را به صورت وسیع‌تر در خود کشور می‌گویم. در کشور ما همه طرفدار اسلام و انقلاب، استقلال کشور و مخالف تجاوز خارجی هستیم و می‌خواهیم از حقوق خودمان دفاع کنیم و مشترکات به این مهمی داریم. کشور مشکلاتی دارد و مردم مشکل دارند، گرانی است، گاهی ناامنی هست و کارهایی صورت می‌گیرد که مردم رنج می‌برند و از این چیزهایی که می‌بینید. حالا با وجود اینها، اگر گروه‌ها به هم بتازند و همدیگر را بدنام کنند و از میدان به در کنند، خیانت به کشور است. وظیفه اسلامی، ملی و انقلابی برگردن ما است که از انسجام و اتحاد حمایت کنیم و جلوی تفرقه‌ها و دعوا را بگیریم. البته منظور این نیست که بحث نکنیم، باید نظرات را بگوییم، آزاد مرد و آزاد زن باشیم و هرجا برخلاف عقیده خود چیزی می‌بینیم، باید بگوییم و اگر اهل قلم هستیم، بنویسیم و راه را روشن کنیم. همیشه نقد خوب است.
ممکن است شما ده مورد را به من بگویید و من پنج، شش مورد را قبول نکنم و اشتباه باشد. اگر انصاف داشته باشم، چند مورد را قبول می‌کنم. مؤمن، آیینه مؤمن است. این از جمله‌های معروف ما است که «المؤمن مرآه المؤمن»، همه مردم باید مرآه حکومت خود باشند و باید عیبی را که می‌بینند، بگویند و مطرح کنند. حقی را که می‌بینند، بگویند و امر به معروف و نهی از منکر یعنی همین.
به هر حال بنده هم مثل یکی از شما هستم. برادران من چیزهایی فرمودند دربارة اینکه از ابتدا حرف‌هایی می‌زدند و ما هم همیشه سکوت می‌کردیم و باز هم سکوت خواهیم کرد. جایی که لازم است، توضیح می‌دهیم. بالاخره این طبیعت امور سیاسی است و این اختلافات هم در هر جامعه‌ای اتفاق می‌افتد. ما باید اسلامی عمل کنیم. همانطوری که پیغمبر(ص) و ائمه(ع) ما عمل می‌کردند. حق حضرت علی(ع) غصب شده بود، اما در جلسات مشورت خلفا شرکت می‌کرد و رأی می‌داد. اگر می‌فهمید که دارند اشتباه می‌کنند یا نباید جنگ شود و یا فلان کار نباید انجام شود، به مسجد می‌رفت و نظرش را مطرح می‌کرد تا اشتباه نکنند و راه بهتر را بروند. ما هم باید اینگونه باشیم. یعنی وقتی که نظامی داریم و وضعی را که خودمان به وجود آوردیم، همه باید با هم متحد و دوستانه عمل کنیم و چه انتخاب بشویم و چه نشویم، وظیفه اسلامی و دینی داریم.
بنده هم ان‌شاءالله تا آخر عمر و تا وقتی خداوند بخواهد و زنده باشم، برای ملت کار می‌کنم و منت هم بر سر هیچ کس ندارم، خودم فردی از این کشور هستم، کشور و انقلاب و اسلام را دوست دارم و در قبال آنها وظیفه دارم. شما هم همینطور هستید، شما هم دارید عمل می‌کنید.
به هر حال بنده از الطافی که از شما دیدم که داوطلبانه و با میل خود از آراء مردم حراست کردید، صمیمانه تشکر می‌کنم. حضور شما خیلی مؤثر بود. همین روزها یکی از بزرگان یکی از استان‌های کشور به اینجا آمده بود، می‌گفت: «کاری که شما در تهران کردید و بر سر صندوق‌ها ناظر گذاشتید، خبر آن در همه ایران پخش شد و در همه جا از این سنت تبعیّت شد و تأثیر گذاشت و به مردم روحیه داد تا بیایند و از رأی خود حفاظت کنند.» خدا را شکر می‌کنیم. این کار هم به همّت شما صورت گرفت. خداوند به شما بیشتر توفیق بدهد و همیشه ان‌شاءالله منظور نظر خداوند و امام زمان(عج) باشید.
والسلام علیکم و رحمه‌الله