سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از علما و روحانیون

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از علما و روحانیون

  • تهران - مجمع تشخیص مصلحت نظام
  • چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
بعثت پیامبر(ص)، بهترین روز در تاریخ بشریت/ پیامبر(ص)، شخصیت بی‌بدیل تاریخ بشریت/ آیه قرآن درباره پیامبر(ص)/ محمد(ص)، پیامبری از جنس مردم/ روحیه مردمی پیامبر(ص)/ معنای تفسیری حریص علیکم/ پیامبر(ص)، مشتاق سعادت انسان‌ها/ پیامبر(ص)، رئوف و رحیم/ خاطره‌ای از سخنرانی شهید مطهری در فیضیه/ پیامبر(ص)، انّک لعلی خلق عظیم/ راز آیات قرآنی و لزوم تفسیر آنها در جوامع/ تفسیر تدریجی بعضی از آیات/ اهمیت زمانی بعثت پیامبر(ص)/ اهمیت مکانی بعثت پیامبر(ص)/ حبشه، پناهگاه مسلمانان از فشارها/ امّی، ویژگی پیامبر(ص)/ پیامبر(ص)، امین مردم در مکه/ شرایط مکه و مدینه در زمان بعثت/ بعثت پیامبر(ص) از کوه حرا/ جاودانگی دین اسلام در دنیا/ برنامه‌های تربیتی پیامبر(ص) در مکه/ برنامه‌های حکومتی پیامبر(ص) در مدینه/ تأکید پیامبر بر کلیات مسائل/ جامعیت مکانی و زمانی احکام اسلام/ حکمت‌های کلمات و اعمال پیامبر(ص)/ تأکید خداوند بر حفاظت از قرآن/ تکرار مکرر استفاده از قوای مافوق طبیعی برای اهداف طبیعی/ مصونیت قرآن از تحریف/ معنای تأویل در قرآن/ پیامبر(ص) و ساخت جامعه‌ای عظیم/ بروز انحراف در جامعه نبوی/ ترک برداشتن بنای حکومتی اسلام پس از پیامبر(ص)/ روی آوردن فوج فوج انسان‌ها به اسلام/ تجلیل خداوند در قرآن/ حمد خداوند در قرآن/ جامعیت صفات و ذات خداوند/ نعمت‌های خداوندی برای انسان‌ها/ معنای حمد در قرآن/ پیامبر(ص)، اساس و رأس جامعه/ حرکات پیامبر(ص)، تفسیر عینی آیات قرآن/ اسرار رفتار پیامبر(ص) در دو ماه آخر عمر/ تأکید قرآن بر پرهیز از غرور در حمایت‌های مردمی/ تأکید قرآن بر استغفار دائمی انسان‌ها/ غرور، پایه و اساس خوی استکباری و استبدادی/ خطرناکی خودخواهی‌های انسان‌ها/ تأکید قرآن بر استغفار انسان‌ها در همه مراحل زندگی/ پوشش، زیرساخت معنای استغفار/ تفاوت زمانی برای استغفار/ لزوم شدت استغفار در زمان فتح و میراث‌بری/ افزایش نزاع‌ها پس از عبور از سختی‌ها/ بروز علائم اختلاف در پیروزی‌ها/ تعبیر عذاب برای تفرقه در قرآن/ تأکید قرآن بر استغفار در تفرقه/ جامعیت خطاب‌های قرآن/ طبیعی بودن قوس صعود و نزول برای تمدن‌ها/ هدف آیه «سیروا فی‌الارض»/ اهداف آیات تاریخی قرآن/ نگرانی پیامبر(ص) از انحراف اسلام/ اهداف اصرار پیامبر بر اعزام لشکر اسامه به روم/ اطلاع پیامبر از انحراف مسلمانان/ اختلاف اصولگرایان بر سر تقسیم پست‌ها/ شروع اختلافات سیاسی ایران از اواخر جنگ/ قداست اختلافات بر سر معنویات/ زنندگی روی آوردن بعضی‌ها به تهمت و دروغ/ اهمیت تکرار استغفار برای انسان‌ها/ تفاوت دید انسان‌ها با خدا/ تعبیر انیشتین درباره آیت‌الله بروجردی/ داستان شکستن پای پیامبر(ص) قبل از سفر معراج/ نگاه انیشتین به نسبیت زمان در تاریخ پیامبر/ عدم مفهوم زمان و مکان برای خدا/ چرایی و چگونگی آتش‌سوزی در ساختمان مجمع/ تکرار آتش‌سوزی در مجمع/ چگونگی ورود یک نفر برای آتش‌سوزی در مجمع/ حرکات مشکوک زنندة آتش اتاق مجمع/ وضوح چهره کسی که آتش زده بود، در دوربین‌های مجمع/ بیداری منشی بعد از اشتعال آتش/ ارسال فیلم آتش‌سوزی برای مراکز مربوطه/ اهداف احتمالی آتش زدن ساختمان مجمع/ احتمالات متعدد آتش‌سوزی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله

خیلی خوش آمدید و به احترام پیامبر اکرم(ص) و به احترام موسی بن جعفر(ع). دیروز چشم ما برای حضرت کاظم(ع) گریان بود و امروز هم به استقبال فردا می‌رویم که بهترین روز در تاریخ بشریت است. روزی که برای آخرین بار درهای آسمان باز شد و پیام همیشگی برای تاریخ بشر آمد و دیگر هم نمی‌آید و بشر باید با همان پیام که متن آن قرآن و شرح آن در کلمات معصومین و برداشت‌های اهل نظر است، پیروی نماید.

دیروز را تسلیت عرض می‌کنیم و برای فردا تبریک می‌گوییم. از بیانات جناب آقای رستگاری استفاده کردیم. صحبت‌های ایشان پر از نکته و سند بود. همچنین از مداحی خوب آقای رهبری و تلاوت خوب قرآن آقای جعفری استفاده کردیم.

بنده هم چند جمله را تا اذان، در مورد فضای شخصیت پیامبر(ص) عرض می‌کنم. همان‌طور که ایشان گفتند، ما در فرهنگ قرآن آیاتی را که صریح یا به صورت ظاهر یا کنایه به پیامبر(ص) لقبی داده، از تفسیر قرآن جمع کردیم که خیلی زیاد است. حقیقتاً همه اینها قله‌های اوج بشریت است برای یک انسان که از طرف خداوند هم مبعوث است. یکی از آیه‌ها را برای استفاده در صحبت‌‌هایم قرائت می‌کنم. لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیهم ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم. چند عنوان به پیامبر(ص) داده است. یکی اینکه از خود شماست. این خیلی مهم است. البته مفسران و روایات از خودتان را خیلی جولان دادند و مطالب زیادی گفتند که ما در اینجا نمی‌توانیم همه آنها را بگوییم.

به نظر من دو مورد مهم است. یکی از نظر اجتماعی که می‌گوید پیامبر(ص) از خود مردم و از جنس مردم است. عمدتاً می‌گویند ملائکه نیست. چون در آن زمان انتظارشان این بود که پیامبری از جنس ملائکه بیاید و دیدید که در قرآن خیلی تکرار شده و جوابش را هم خداوند می‌دهد. این تفسیر معروف و معمول است.

تفسیر دیگری که این روزها در حال نشان دادن خودش است، این است که پیامبر(ص) جزو این مردم و در بین مردم است و به اصطلاح مردمی است. به دلیل اینکه مردمی می‌دانند. صفات بعدی را که در لقب‌های بعدی می‌آید، تفسیر همین مردمی بودن است. «عزیز علیهم ما عنتم» هر چه که برای مردم سخت و مشکل‌آور باشد، برایش سخت است. عزیز جمله معناداری است. بیش از سختی است که ما می‌گوییم. یعنی برای او فوق‌العاده گران است که مشکلی برای شما ببیند، چون از خود شماست.

«حریص علیکم» برای سعادت شما حرص می‌زند. باز با صیغه مبالغه است و با تأکید بسیار بالا می‌گوید فقط اینکه دلش می‌خواهد مردم سعادتمند باشند، کافی نیست. بلکه حرص دارد. حرص، زیاده‌خواهی است. یعنی بیش از حدّ معمول مشتاق سعادت ماست. آن هم برای همه مردم و نه فقط مؤمنین. «لقد جائکم رسول من انفسکم» یعنی همه بشریت چون پیامبر(ص) خاتم الانبیاء است، یعنی از آن روز تا قیامت که دهها میلیارد انسان ممکن است بیایند و بروند، سعادت همه اینها برای پیامبر(ص) آن قدر بالاست و حرص دارد که بیشتر سعادتمند شوند. اما وقتی که به مؤمنین می‌رسد، اضافه هم می‌شود.

«رئوف رحیم»، یعنی نسبت به مؤمن‌ها و کسانی که راهش را قبول کردند، رحمت اضافه‌ای دارد. چون مردم تقسیم می‌شوند و بعضی‌ها ایمان نمی‌آورند و بعضی‌ها ایمان می‌آوردند.

این چند جمله در صحبت‌های جناب آقای رستگاری در غالب حدیث و آیات قرآن بود. این صفات مشخص پیامبر(ص) را اولین بار در زمان جوانی که حدود 60 سال قبل می‌باشد، وقتی به قم آمده بودم، یک بار مراسمی را برای روز بعثت در مدرسه فیضیه گرفته بودند، به طبقه دوم که بالکن‌های بزرگی دارد، رفتم. شهید مطهری مشغول صحبت بودند. همین آیه را برای مردم می‌خواند. من اولین بار این آیه را آنجا شنیدم. چیزهایی که در جوانی به قلب انسان می‌نشیند تا آخر عمر ماندگار و همراه است و حافظه به گرفته‌های آن زمان اولویت می‌دهد.

الان که انسان چیزی را یاد بگیرد، یک ساعت بعد از یاد می‌رود و اگر ننویسد، گم می‌شود. ولی حالات جوانی، حالات خوبی است. در جلسه ما جوانان کم هستند. این را برای جوانان می‌گوییم که فرصت را غنیمت بشمارند.

این بخشی از دهها صفات و القاب خوب پیامبر(ص) است که خداوند به او داده است و کل قضیه این که «انک لعلی خلق عظیم». تو یک اخلاق عظیمی داری. خلق جمع است و همه صفات را دربر می‌گیرد. آنچه که برای ساخت یک انسان خوب لازم است، در وجود پیامبر(ص) هست. این‌گونه اشخاص، طبعاً باید این‌گونه باشند و بناست که پیام خداوند را بگیرند. پیامی که تا آخر عمر و حتی باید همراه بشر با همه تطورات و تحولات باشد و در اوج خفیفی که در زندگی‌ها می‌آید و برای هر شرایطی تطبیق کند. پس پیامبر نمی‌تواند یک گیرنده معمولی باشد. باید گیرنده عظیمی باشد که آنها را بگیرد و معصومانه تحویل بدهد و اگر لازم بود، شرح بدهد. البته تا آنجایی که در حد فهم مردم آن زمان است. مطمئن نیستم که همه شرح‌های قرآن در زمان پیامبر(ص) و ائمه داده شده است. آن مقداری که شرح دادند، در حدّ فهم آن مردم است و اگر چیزهایی گفتند که آن مردم نمی‌فهمیدند، موکول به زمانی کردند که دانش بشر بالا می‌رود، مردم نسبت به آن آیات درک و فهم پیدا می‌کنند.

این حالتی که پیامبر اکرم(ص) با این وضع داشتند، کار بزرگی کردند. نکته مهمی را که حالا به زمان ما می‌خورد، می‌گویم. بعثت پیامبر(ص) در دنیایی آغاز شد که برای آن زمان بسیار مهم و بسیار سخت بود. تقریباً پانصد سال از زمان انقطاع وحی از زمان حضرت عیسی(ع) می‌گذشت و دوران فترت است که در این حد فترت، پیامبری نیامده است و بسیاری از متونی که از انبیاء گذشته آمده بود، منحرف یا منهدم شدند. بشریت حالت سرگردانی دارد.

دنیا هم بین چند امپراطوری تقسیم شده است و خالی‌ترین نقطه دنیا هم نقطه عربستان بود که پیامبر(ص) در آنجا بودند. یعنی جایی بود که تحت حکومت یک امپراتوری قدرتمند آن زمان نبود. ایرانی‌ها از طریق یمن و عمان به آنجا اشراف داشتند. غربی‌ها یعنی رومی‌های آن زمان از طرف سوریه و حواشی شمالی عربستان به آنجا اشراف داشتند و قدرتی را نشان می‌دادند و گاهی هم دخالت می‌کردند. از طرف آفریقا، حبشه آن روز جای مهمی بود و مرکز فرهنگی مهمی بود و آنها هم به نحوی مرتبط بودند. البته آنها قدرت امپراطوری به صورتی که ایران و روم داشتند، نداشتند. اما جای فرهنگی تأثیردار بود. لذا مسلمان‌ها وقتی که تحت فشار قرار می‌گرفتند، به آنجا هجرت می‌کردند، چنین فضایی بود.

شخص پیامبر(ص) هم از لحاظ محتوا طبیعی بشری، خیلی خالی بودند. یعنی وقتی که مبعوث می‌شوند، به رابطه ایشان که نگاه می‌کنید، نه سوادی داشتند که کتاب بخوانند، نه قلمی داشتند که بنویسند، فقط انسان 40 ساله‌ای که در زندگی خودش تجارت آن هم برای دیگران می‌کردند و در جوانی به شبانی می‌گذرانده است. البته شخصیت امینی بود که مورد اعتماد همه بود.

به خاطر صداقتی که از او دیده بودند، در آن 40 سال هیچ نقطه ضعفی از پیامبر(ص) در ذهن مردم نبود. شخصیتی خالی از هر رنگ و در محیطی خالی از هر قدرت و کاملاً محیط طبیعی بشری که با عشایر و گروهها طبق مقررات موجود اداره می‌شد. به خصوص مکه، اما مدینه به خاطر اینکه ادیان زیادی بودند و همه ادیان در آنجا قدرت داشتند و حنفا هم قدرت دیگری داشتند، درگیری بود و فضای تند سیاسی و فرهنگی در آنجا بود. اما در مکه قضایا یک مقدار خالص‌تر بود و بیشتر با حاکمیت قریش و چند فامیل بود. البته در آنجا هم تنازع قدرت بود، اما نه مثل مدینه.

پیامبر(ص) در چنین فضایی و با این شخصیتی که هیچ رنگ دنیایی به خودش نداشت و یکپارچه سالم، صدیق و مثل آینه بود، مبعوث شدند که بایستی وحی و پیام آسمانی آن آیینه و ظرف را به مردم برسانند. چنین شخصیتی از کوه حرا اولین پیام رسمی را گرفت. البته قبلاً هم به صورت‌های دیگری در خواب و القای در ذهن مطالب زیادی را طبق روایات گرفته بودند. اما آنچه را که به طور رسمی گرفتند، همان موقع بود که درهای آسمان باز شد و فرشته امین خداوند نازل شد و قدم اول رسالت پیامبر(ص) برای همیشه تاریخ که نمی‌دانیم چه مقدار است، برداشته شد. شاید میلیاردها سال دنیا عمر داشته باشد و ما از آن زمان تاکنون 1400 سال را گذراندیم و خدا می‌داند که چقدر دیگر تا قیامتی که خداوند می‌گوید نزدیک است، طول می‌کشد! این از نظر خدا نزدیک است. اما از افق دید ما دور است.

پیامبر(ص) کارش را شروع کردند. پیامبر(ص) سیزده سالی که در مکه بودند، به صورت فردی بود و کم کم با افراد رابطه برقرار می‌کردند و آموزش و تربیت می‌کردند و آن بخش از نیروهایی که می‌بایست پایه و اساس باشد، تربیت شدند. وقتی به مدینه آمدند، کار جمعی را شروع کردند. حکومت، دولت و رسالت عملیاتی بود که تحقیقاً اکثر احکام به صورت الزامی در آن ده سال آمده است. بقیه آن کلیات است. انفاق، زکات، نماز، عبادت، سجده و اخلاق از این جمله‌اند. اما همه به صورت یک تکلیف مشخص نیست. نوعاً کلیاتی است که انسان‌ها را پرورش می‌دهد. اما وقتی که به مدینه می‌آیند، شروع به پیاده کردن می‌کند. اینها در صحنه عمل به صورت قانون درمی‌آید و لازم الاجرا و مشخص و طبقه‌بندی می‌شود. همه اینها در مدینه و در آن ده سال اتفاق افتاده است.

به هر حال کار مهم پیامبر(ص) این بود که در این دو بخش از عمرشان یعنی مکه و مدینه پایه محکمی برای دینی که بتواند در همه شرایط یعنی در شرایط جهالت بشریت و در شرایط علم بسیار اعلای طبیعت که در اختیار بشر از اعماق زمین تا تخوم آسمان‌ها و دانش بشر به آن می‌رسد و تجزیه و تحلیل می‌کند و می‌تواند با حس تشخیص بدهد و حرف بزند و بفهمد، برای همه این دوره‌ها، باید مطالبی بیاورند که محکم باشد و هیچ وقت قابل خدشه نباشد و فکر می‌کنم چیزی بهتر از قرآن نیست.

البته در کلمات و اعمال پیامبر(ص) خیلی حکمت است. اما آنچه که معجزه خالده است، همه معجزاتی که در زمان انبیاء پیدا شدند، مربوط به زمان خودشان است. ما الان اژدها شدن عصای موسی را نمی‌بینیم. شکافته شدن دریا یا رود نیل را که در زمان حضرت موسی(ع) به عنوان یک معجزه بود، نمی‌بینیم.

اما قرآن را می‌بینیم و هست. خداوند هم تضمین کرده که قرآن بماند. «انّا نحن نزلنا الذّکر و انّا له لحافظون». همه تأکیدها آمده که این محفوظ می‌ماند. هر وقت هم از پیامبر(ص) معجزه می‌خواستند، پیامبر(ص) می‌فرمود که معجزه من آیات قرآن است. البته موارد زیادی در روایات از انواع معجزه‌ها نقل شده است و ما نمی‌خواهیم منکر آنها شویم. اما آنچه که قرآن می‌گوید بیشتر به خود قرآن محدود بود و گاهی هم موارد مثل نزول ملائکه که برای عامه مردم نمی‌توانست معجزه باشد، چون آنها نمی‌دیدند مثلاً در جنگ بدر ملائکه چه کار کردند، همه اینها در قرآن هست. اینکه از قوای مافوق طبیعی برای اهداف طبیعی استفاده می‌شود، در قرآن هست و مکرر هم آمده است. اما آنچه ک الان برای ما محسوس است، قرآن است که حقیقتاً محکم است.

متون قرآن کاملاً صحیح است. مثلاً اینکه در تاریخ حرف‌هایی می‌زنند که مثلاً این آیه کم یا زیاد شده و یا این آیه عوض شده و یا قرائت این آیه این‌گونه یا آن‌گونه است. اختلاف قرائت زیاد است. اما در اصل آن باید بپذیریم که دست نخورده است و از خود قرآن باید بفهمیم که قابل فهم هم است. البته الان چیزهایی برای ما قابل فهم است که برای زمان پیامبر(ص) قابل فهم نبود. در آینده هم چیزهایی قابل فهم می‌شود که امروز برای ما نیست. اینکه قرآن هفت یا هفتاد تأویل دارد، همین هاست. تأویل قرآن یعنی بتون معنایی که فعلاً قابل درک نیست و راسخون فی العلم در زمانی می‌دیدند و در آینده هم به تدریج همه مردم خواهند دید.

پیامبر(ص) یک جامعه بسیار بسیار باارزشی را این‌گونه ساختند که در آخر می‌فرماید: اذا جاء وقتی که حق آمد و مشخص شد برای مردم، آن موقع، موقعی است که می‌توان محکم‌تر حرف زد. وقتی که حقیقت را به طور ملموس دیدند با این شرایطی که پیامبر(ص) درست کردند، جامعه عظیمی را از لحاظ متن و یا حجم کم ساختند. وقتی هم که می‌خواهند از دنیا تشریف ببرند، در این زمان شرایط گونه دیگری است.

در صحبتم گفتم که این نکته می‌تواند صحبت روز باشد و آن این است که آن جامعه آن‌گونه را پیامبر(ص) در آن مدت کوتاه و با آن سرعت ساختند، اما به محض اینکه معلوم می‌شود که پای پیامبر(ص) از جامعه باید بیرون برود، علائم انحراف و اختلاف بروز و ظهور می‌کند.

این باید خیلی معنادار باشد که حرف عجیب و غریبی است. از هیچ و منفی، آن همه انسان‌های بزرگ را ساختند. از بزرگانشان نمونه زیادی نبود، اما یک دفعه ببینیم این بنایی را که پیامبر(ص) ساختند، وقتی که از دنیا می‌روند، ترک برمی‌دارد و اولین آثار شکست و انهدام این بنا در زمان خود پیامبر(ص) بروز پیدا می‌کند. به این سوره کوتاه نگاه کنید:

اذا جاء نصرالله والفتح، و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا، فسبح بحمده ربک واستغفره انّه کان توابا.

وقتی که فتح خداوند آمد و دید که مردم فوج فوج یک دفعه آمدند. اگر در مکه در سیزده سال به صورت فرد فرد می‌آمدند و اگر در مدینه ابتدا به صورت گروه‌های کوچک می‌آمدند، در آخر وضعی به وجود آمد که امواج بزرگ انسانی می‌پیوستند. وقتی این‌گونه شد، اولاً خداوند را تسبیح و شکر و تنزیه کن و حمد هم داشته باش. معمولاً تسبیح و حمد در قرآن خیلی از جاها با هم می‌آیند. در نماز، اینها را با هم می‌بینیم.

فسبح بحمد ربّک هم تجلیلی از خداوند است. به خاطر اینکه منشاء و منبع همه خیرات است و همه چیز مال خداوند است. ما از خودمان هیچ چیز نداریم و سایه هستیم. همه عوامل طبیعی سایه هستند. لذا باید مبدأ را حمد کنیم.

الحمدلله رب العالمین، یعنی حمد اختصاص به خداوند دارد. اگر دیگران را هم حمد می‌کنیم، در حد خودشان هستند که یک وسیله شدند. والاّ حمد اساسی مال خداوند است. تسبیح هم یک نکته دیگر است و آن این است که این خدا را با همه عظمتش بی‌عیب ببینیم و منزه از همه چیزهای بد که خیلی‌ها را ما نمی‌فهمیم.

در خداوند هیچ نقصی نیست و همه محاسن در ذات خداوند هست و هیچ کمبودی از لحاظ ذات و هیچ نقصی در صفات ندارد. لذا این مأموریت پیامبر(ص) است. ولی در جمله بعد یک مقدار مبهم است. وقتی به اینجا که رسید، باید تسبیح و تحمید بکند. بعد می‌فرماید: واستغفره انّه کان توابا. این استغفار و توبه برای چیست؟ حالا که جهاد و تلاش کرد و مردم هم پذیرفتند و فوج فوج می‌آیند و نصر و فتح خدا هم آمده است و همه اینها نعمت‌های خداوند است. الان جای استغفار و توبه است؟ البته خداوند هم می‌پذیرد. در همین آیه وعده داده که اگر این کار را کردی، می‌پذیرم. اگر به طرف خدا رفتی، خدا هم به طرف شما می‌آید.

معانی زیادی هست و الان نمی‌خواهم تفسیرهای متعددی که اینجا هست، بگویم. دو نکته که در حد برداشت است، باید روی آن یک مقدار بیشتر فکر کنیم. یکی اینکه می‌تواند خطاب به خود پیامبر(ص) به عنوان اساس و رأس جامعه باشد. یکی هم می‌تواند به جای دیگری اشاره داشته باشد. رئوس هر جامعه‌ای در هر مقطع یا مردم هستند و یا همان کسانی که آمدند. «و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا» دو جور می‌شود. می‌توان یک برداشت مهمی از اینها کرد.

آنچه که گفتم در آخر عمر پیامبر(ص) آن‌گونه شد، خودش یک نمونه تفسیر عینی است. پیامبر(ص) بعد از اینکه حضرت علی(ع) را در غدیر به خلافت معرفی کردند، امتحان بزرگی از مردم شد. پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) را در عید غدیر و قبل از محرم معرفی می‌کنند و رحلت پیامبر(ص) در اواخر ماه صفر است که حدود دو ماه طول می‌کشد. در همین دو ماه علائم تفرقه، جدایی و نفاق در حال بروز کردن است. همین انسان‌هایی که آمدند و فتح حساب شدند و پیغمبر(ص) باید در اینجا شکر کند که اینها آمدند و پیروزی آوردند، حالا برعکس آن باید مواظب باشد تا ملت استغفار کند. اگر استغفار را متوجه رأس جامعه و نظام بدانیم، شاید دلیلش این باشد، این یک برداشت است و نمی‌توانیم تفسیر قطعی بگوییم.

می‌گوید وقتی که می‌بینی این همه مردم استقبال کردند و مثل امواج دریا پشت سر هم به دورت جمع می‌شوند، اینجا جای استغفار هست. مواظب باش که مبادا این شرایط تو را فریب بدهد و دچار غرور شوی و خیال کنی از خودت هست و پایدار ماندی و جاویدان هستی.

این احتیاج به استغفار کل لحظه دارد. یعنی آدم همیشه باید مواظب باشد که در اینجا فریب نخورد. در بعضی کلمات بزرگان هست که صدای پای نعلین یا کفش افرادی که پشت سر بزرگان راه می‌روند و یا صدای شعارهایشان آدم را فریب می‌دهد و گول می‌زند و انسان خیال چیزهای دیگری رامی کند. به دنبال این حالت، استبداد، دیکتاتوری، زورگویی و عدم پاسخگویی می‌آید.

هم این دردهایی که مستبدین دنیا دارند، یک مقدار از اینجا شروع می‌شود. انسان از اول که مستبد از مادرش به دنیا نیامده است. آن موقعی که پیشرفت را شروع می‌کند، آن موقع هم احتیاج دارد و هر لحظه به مردم احتیاج دارد. مردم کمک می‌کنند و می‌دانند که با کمک مردم آمده است. انسان وقتی که پایگاهش را محکم دید، زمانی است که به خودش برگردد و خیال کند که همه چیز را از خداوند دارد.

این مضمون در قرآن خیلی است که انسان به جایی برسد که بگوید، این مال خودم است. این تصور بسیار بسیار خطرناک است و هیچ یک از ما از این حالت مصون نیستیم. وقتی که به اوج می‌رسیم، گذشته‌های مشکل و پرپیچ و خم را فراموش می‌کنیم.

پس این «واستغفره» می‌تواند خطاب به خود پیامبر(ص) باشد و هر کس که جانشین پیامبر(ص) است و هر جا شخصیت‌هایی که در این سطح، البته نه در سطح پیامبر(ص) قرار می‌گیرد. از نظر اجتماعی و در بین مردم، قلمرو حکومت خیلی وسیع می‌شود. این است که آسیب می‌زند. نه مجموعه کوچک یا بزرگ. به هر حال این یک احتمال است.

یک احتمال دیگر هم مال مردم و مخاطبان است. این مردم تا دوره‌ای که درد، بلا، فشار، جهاد، فداکاری و ایستادگی بود، از روی اخلاص می‌آمدند. یعنی اینجا دیگر جای خوشه‌چینی نیست، جای فداکاری است و آمده ایم که چیزی را بدهیم، از مال و سلامت گرفته تا جان و هر چه لازم باشد، بدهیم. این حالت استغفاری ندارد. استغفار برای این است که همین حالت را حفظ کنیم. در ریشه کلمه استغفار و مغفرت یک نوع پوشش است. وقتی که از خداوند استغفار می‌کنیم و غفران می‌خواهیم، می‌خواهیم به کارهای بد ما پوشش بدهد و انحرافات ما را پوشش بدهد. یکی از معانی غفران، این است.

اما موقعی که انسان کوله‌بارش را برمی‌دارد و به جبهه می‌رود و شهید می‌شود و در بین راه زمزمه شهادت می‌کند و عشقش هم شهادت است و می‌خواهد آن طرف ماده حرکت کند، این انسان زیاد استغفار نمی‌خواهد. البته در هیچ لحظه ای، هیچ کس نباید از استغفار بی‌نیاز بماند. ولی آن موقع فرق می‌کند. یعنی دوران مبارزه، مجاهدت و فداکاری می‌آیند و با اخلاص، قابل اداره و هدایت هستند و مشکلی در راه به وجود نمی‌آورند.

اما مرحله‌ای که مردم آمدند و فتح آمد و همه چیز تمام شد، آن موقع نوبت میراث است و باید میراث ببرند. این موقع جای استغفار است و باید مواظب باشیم.

آنچه که می‌گویم الان باید زمان خودمان را درنظر بگیریم، باید ببینیم این دعواها، نزاع‌ها، تهمت‌ها، بدگویی‌ها و تفرقه‌های کسانی که دیروز دست در دست هم با فداکاری و حتی در یکی سلول زندان با هم زندگی کردند برای اینکه انقلاب را پیش ببرند، به جان هم می‌افتند و همدیگر را طرد می‌کنند. چه چیزی تفاوت کرده است!؟ وقتی که به جایی رسیدیم، سر تقسیم میراث است؟ اگر بنا باشد که به خودخواهی بیفتیم و انحصارطلبی کنیم، در اینجا استغفار بسیار مهم است. مسئله قابل توجهی است.

یعنی ما باید مواظب لغزش‌ها در این مقاطع باشیم. این در دنیا طبیعی است که وقتی جریانی در مسائل اجتماعی و سیاسی پیروز می‌شود، قبل از پیروزی همه متحد هستند و با هم پیش می‌روند. علائم پیروزی که پیدا می‌شود، به سراغ آینده، میراث، برنامه ریزی، گروه‌بندی و نقشه‌کشی برای سهم می‌روند. تقریباً تاریخ همین است. در هر جای تاریخ که نگاه کنید، همین را می‌بینید.

در اینجا خداوند می‌فرماید که وقتی به این حالت رسیدید، استغفار کنید و لحظه لحظه مواظب باشید که مبادا فریب بخورید. لذا اول همه متحد هستیم و بعد به تدریج تفرقه ایجاد می‌شود و عده‌ای حذف می‌شوند و باقی مانده‌ها هم چند صباحی می‌مانند. بعد دوباره اختلاف به وجود می‌آید. این‌گونه پیش می‌رود. تا جایی می‌رسد به قول قرآن که می‌فرماید: یکی از عذاب‌ها مثل صاعقه، زلزله، طوفان و امثال اینها می‌آید که بدتر از تفرقه است. تفرقه را در قرآن در کنار همین عذاب‌های الهی می‌آورد که جامعه‌ای دچار تفرقه شود و به جان هم بیفتند و همدیگر را بخواهند از میدان بیرون کنند و یا بدنام و بیکار و حذف کنند. برای اینکه جایشان را بگیرند و یا دوستانشان را جای آنها بگذارند. این کار نیازمند استغفار است.

پس اگر خطاب به مردم باشد و یا با هر دو باشد، قرآن را که نمی‌توان محدود کرد. به سران می‌گوید که شما مواظب باشید و خیال نکنید که مردم آمدند و صدای پای آنهایی که شما را مشایعت می‌کنند، در پشت سر شما بلند می‌شود و یا شعارهایشان گوشتان فریاد می‌کند، اگر اینها را دیدید، خیال نکنید این فتح آمده است. اما این فتح احتیاج به مواظبت دارد و مواظبت آن هم با استغفار است.

اگر هم مربوط به مردم باشد، مردم باید مواظب باشند. اگر روزی رهبری مثل امام(ره) آمد و یا حتی پیامبر آمد و مردم را هدایت کرد و همه به هدایت رسیدند، بعد اگر مواظبت و مراقبت نکنند، یک حالت انحطاط و سقوط پیدا می‌شود. اینکه جزو تاریخ‌شناسی و فلسفه تاریخ، امروز معمولاً مورخین و فلسفه تاریخ که می‌خواهند بگویند به اینجا می‌رسند که تمدن‌ها قوس صعود و قوس نزولی دارند. مدتی مثلاً ممکن است ده سال، بیست سال، پنجاه سال باشد و متفاوت است و بستگی به اتقان دارد، بالا می‌رود و دوباره برمی گردد و کسی دیگر جای آن می‌آید. قرآن از این درس‌ها در آیات زیاد دارد و به ما می‌گوید: «سیروا فی الارض»، زمین را نگاه کنید و آثار دیگران را ببینید و عبرت بگیرید و مواظب باشید.

گاهی به مسلمان و یا به دیگران می‌گوید که ما در گذشته تمدن‌هایی آوردیم که خیلی از شما قوی‌تر، عالم‌تر و نیرومندتر بودند و همه آنها رفتند. گذشته‌ها را ببینید که چگونه هستند. تاریخ در اینجاهاست. انسان اگر به قبرستانی می‌رود یا میراث فرهنگی را می‌بیند و یا جاهایی مثل تخت جمشید، پاسارگاد و خیل جاهای بزرگ دیگر را می‌بیند، همه اینها می‌تواند این درس را به آدم بدهد و هم می‌تواند عظمت تاریخی را نشان بدهد که آن هم آثار خودش را دارد.

پیامبر(ص) در اواخر عمر مبارکشان، تباهی محصول کارشان را می‌دیدند، نه اینکه کاملاً تباه شده باشد و حتماً هم تباهی نیست و انشاءالله روزی دین حاکم بر جهان می‌شود، اما پیامبر(ص) قوس نزولی را از لحاظ معنوی می‌دیدند. از لحاظ مادی توسعه پیدا می‌کرد. نگرانی پیامبر(ص) از روح قضیه و از متن رسالت است. در اواخر عمر به قبرستان بقیع می‌روند و به مرده‌های آنجا سلام می‌کنند و به آنها می‌گویند که خوشا به حال شما که نیستید و امواج ظلمانی را که در پیش هست، نمی‌بینید.

هنوز پیامبر(ص) زنده و دارای عظمت هستند و لشکر را به سوی شامات می‌فرستند تا آنجا را از دست امپراتوری روم بیرون بیاورد. یعنی احساس ظاهر ایشان این نیست. هنوز مریض نبودند و در سلامت بودند.

پیامبر(ص) می‌دیدند که توطئه‌ها برای تقسیم میراث پیامبر(ص) شروع شده است. با اینکه تذکر می‌دادند و می‌گفتند. در آثار آن زمان که نگاه کنید، زیاد می‌بینید. با اینکه اینها را می‌دیدند، اما واقعیت هم برایشان مکشوف بود که این اتفاق در حال افتادن است و زود هم می‌افتد. هر چه جلوتر می‌آمدند، در زمان مریضی، علائم آن بیشتر می‌شد تا جایی که پیامبر(ص) از حال می‌رفتند و می‌گفتند: «جیش اسامه را بفرستید، چرا نمی‌فرستید؟»

حالشان چندان مساعد نبود که جواب سؤالشان را بگیرند، لذا از حال می‌رفتد. دوباره وقتی که بیدار می‌شدند، می‌پرسیدند که آیا جیش اسامه رفت؟ می‌گفتند: نه. آنها فکر دیگری می‌کردند و پیامبر(ص) فکری دیگر. حساب، حساب آینده بود.

در ذهن من تفسیری از اختلافاتی که بین اصطلاح اصول‌گراها به وجود آمده، پیدا شده است. البته خیلی‌ها اصول‌گرا هستند و خیلی هم اسمشان اصول‌گراست، اما اصول‌گرا نیستند. دعوایشان سر همین است. یعنی انتخابات آینده مجلس، همان تقسیم میراث بین اصول‌گراهاست. ببینید که چه دعوایی راه افتاده است و چه حالت عجیب و غریبی است! ما هیچ وقت به این زودی نمی‌دیدیم و هنوز تا آن موقع 7 الی 8 ماه وقت داریم. قبلش هم بین اصلاح‌طلب‌ها و اصول‌گراها یا محافظه‌کاران و رادیکال‌ها دعوا بود. البته این دعواها از اواخر جنگ و شروع تقسیم‌بندی‌ها، پیش‌بینی‌ها و اوج‌گیری اختلافات شروع شد.

اگر این مسائل روی واقعیت‌ها، معنویت‌ها و مسابقه در راه خدا باشد، خیلی مقدس است. اما انسان بعید می‌داند. اگر مسئله سر آن باشد، نیاز به دعوا، فحش و گناه ندارد. انسانی که می‌خواهد برای خدا کار کند، مرتکب گناه نمی‌شود. تلاش می‌کند و نیرو جمع می‌کند و در راه خدا هم صدا می‌شوند و از محبت می‌گویند. ولی دعواهایی از این نوع که بخواهند همه چیز را به هم بریزند و آبروی اشخاص را ببرند و اشخاص را در زندان و یا بیرون بکشند و قتل نفس شود، این کارها نمی‌تواند برای خدا باشد. البته موردی می‌تواند برای خدا باشد. اما خیلی‌ از کارها توجیه کردن برای خود است و عنوانی مثل حفظ نظام و یا از این قبیل می‌دهند که این بلاها بر سر مردم می‌آید.

فکر می‌کنم اگر انسان واقعاً دنبال میراث واقعی خودش باشد و فکر کند که این میراث معنوی پیامبر(ص) را حفظ کند، بسیار مقدس است و مبارزه آن هم مقدس و مثل جهاد است. منتها علائم این کار این‌گونه نیست و نمی‌تواند باشد. علائمی که ما می‌بینیم و در همه دوره‌های گذشته هم می‌دیدیم، کم و بیش این است. ما باید این دو جمله «فسبح بحمده ربک و استغفره انه کان توابا» را دائماً تکرار کنیم. البته یک مقدار مجمل است و آیات صریح داریم که من خواستم از این جمله استفاده کنم.

از نظر خداوند همه زمان را که نگاه کنیم، هیچ نیست. «انّکم ترون‌ها بعیداً و نراها قریبا». ما نزدیک را می‌بینیم. به تازگی از مطلبی مطلع شدم. شاید شما مطلع بودید و من مطلع نبودم. در سایتی که بیت آیت‌الله العظمی بروجردی دارند، مطلبی را یک نفر که از نوار پیاده کرده بود به من داد و خواندم و دیدم چیز جالبی است. ما آن زمان که سرمان هم توی سرها بود، هیچ وقت این را نفهمیده بودیم و آن این بود که انیشتن در اواخر عمر خود با مطالعه بعضی از آثار ادیان به حقانیت شیعه رسیده بود و او دید که در شیعه، آیت‌الله بروجردی نقطه اوج هستند. لذا مکاتبه را شروع کردند. انیشتن دانشمند فوق العاده‌ای بود و دارای استعداد بالایی بودند. استدلال‌هایی برای علت ایمان آوردنش می‌کند و می‌گوید روایتی از بهار شما را که برای من آوردند، خواندم و آن روایت مرا مطمئن کرد که این مذهب بر حق است و آن درباره معراج پیامبر(ص) شماست.

پیامبر(ص) وقتی که می‌خواستند به معراج بروند، اتفاقی افتاد و پایشان به کوزه‌ای خورد و کوزه کج شد و آب آن شروع به ریختن کرد. پیامبر(ص) به معراج رفتند. وقتی برگشتند، دیدند که هنوز آب در حال ریختن است. یعنی از نظر زمان این مقدار طول می‌کشد که کوزه‌ای می‌افتد و آبش شروع به ریختن می‌کند. می‌گوید که نسبیت زمان را پیامبر(ص) در آن روز این‌گونه به مردم گفت. ما زیادی داریم می‌گوییم. من می‌خواهم بگویم که یک دانشمند از دید خودش این‌گونه می‌رسد. او به نسبیتش ایمان داشت.

خداوند هم که همه چیز را نزدیک می‌بیند، چون بالای همه اینهاست و زمان و مکان برای خداوند مفهومی ندارد. ما مسائل را در زمان و مکان تفریق می‌کنیم. چون ما محدود هستیم.

ظاهراً شما سؤال داشتید. چون وقت زیادی نمانده، سؤالات را مطرح کنید.

تقریباً به سؤالات پاسخ فرمودید. اگر در مورد آتش سوزی مجمع مصلحت می‌دانید، بفرمایید.

· در بیانیه‌ای که مجمع داد و همچنین خودم در مجمع گفتم و در خبرها هم آوردیم، همه مسائل آمده است. البته ما دو بار آتش‌سوزی داشتیم. آتش‌سوزی قبلی این مقدار مشکوک نبود. در همین اتاق بالای مجمع، یک بار سیم برق وصل شد که ظاهراً این بود. آن موقع فرض ما هم این بود که با اتصال سیم برق اتفاق افتاد و آتش‌سوزی شد و منشی ما که در آنجا خوابیده بود، مجروح شد. چون اتاق از لحاظ میراث فرهنگی به خاطر گچ‌بری‌ها، رنگ‌آمیزی‌ها و تابلوها مجلل بود، دو سال طول کشید تا یک مقدارش را آماده کردیم و هنوز هم تابلوهایش را نگرفتیم که برای مرمت به میراث فرهنگی دادیم.

آن موقع ما به کسی یا جایی سوءظن نداشتیم. فکر کردیم یک آتش‌سوزی معمولی است. آتش هم زیاد به جاهای دیگر سرایت نکرد. اما این دفعه خیلی بدتر است. البته اتاق من، اتاق معمولی  است. نسبت به اتاق قبلی معمولی است. البته همه مجموعه مرمر و ساختمان قدس میراث فرهنگی بسیار عظیمی است.

این دفعه اتاق آتش گرفت و صبح زود که ما آمدیم، آتش را خاموش کرده بودند. به من گفتند که نیایید، چون اینجا ناامن است. ولی دیدم که باید بیایم. آمدم برای اینکه کنترل کنیم. در اینجا در نقاط حساس دوربین گذاشتیم. این دوربین‌ها همین الان هم جلسه ما را ضبط می‌کنند. در حیاط، راهروها و خیلی جاها دوربین داریم و اگر اتفاقی در شب بیفتد، ضبط می‌شود.

یک نفر از جنوب ساختمان و از منطقه خبرگان از دیوار بالا آمده است. اولاً این آدم را ساعت یک نصف شب در خیابان ولیعصر نشان می‌دهد که در راههای خلوت در حال راه رفتن و منتظر فرصت است. این دوربین‌ها زمان‌ها را هم نشان می‌دهند. ساعت 2 به بعد از دیوار سمت جنوب خیلی راحت - چون جوان 24 ساله است- وارد می‌شود و با اطمینان می‌آید و پشت درب ورودی شیشه می‌آید و فشار وارد می‌کند تا باز شود. دوباره هم این کار را می‌کند، اما درب باز نشد. بعد از آن به طرف پشت ساختمان، انتهای این راهروی ورودی که پنجره دارد، می‌رود. این پنجره‌ها الان از داخل بسته است و پشت آن تور دارد و اگر کسی بخواهد از پنجره بیاید، چون از داخل بسته است، نمی‌تواند وارد شود. اما در آن شب پنجره باز بود، در آنجا پنج، شش دقیقه‌ای معطل می‌شود و با کارد موکت‌بری، توری را می‌برد و از پنجره وارد می‌شود و تا همین جا در کنار پله، مدتی را رفت و آمد می‌کند که نمی‌دانم دنبال چه چیزی بود، تا اینکه به بالا می‌رود.

وقتی که بالا می‌رود، در زیر گنبد دو، سه بار دور می‌زند و به هر دری نگاه می‌کند که ببیند آیا باز است یا نه؟ ما هم نمی‌دانیم که چه می‌خواست. تا اینکه به اتاق منشی‌ها می‌رود. منشی کشیک در آن موقع خواب بود، در آنجا کمی توقف می‌کند و بعد بیرون می‌آید. در آنجا دوربین نیست که ببینیم در آنجا چه کار کرده است؟ بعد مدتی بین آن اتاق و این اتاق رفت و آمد می‌کند و به ساعت نگاه می‌کند. گویا منتظر وقت خاصی بود. تقریباً سه الی چهار بار در اینجا دیده می‌شود و بعد به بالا می‌رود و خیلی زود به پایین می‌آید و از راهرو فرار می‌کند و از همان جا هم به بیرون می‌رود.

حدود یک ساعت و ربع را که در اینجا بود، هر یک از دوربین‌ها به صورت یک دقیقه یا دو دقیقه ضبط کرده‌اند که حدود 17 یا 18 دقیقه است که قابل تحلیل است.

عکس هم خیلی واضح است. البته به جاهایی که می‌توانند شناسایی کنند، عکس را دادیم. ظاهراً چیزی را در کامپیوتر می‌خواست. چون نقطه آتش‌سوزی از کامپیوتر است. یعنی از آنجا شروع شده و کامپیوتر کاملاً سوخته است. حتی معلوم نیست که هارد کامپیوتر چه شده است. نمی‌دانم برده یا سوزانده و یا چیز دیگری بوده است.

وقتی منشی می‌بیند که پرده کنارش آتش گرفته با دست پرده را کنار می‌زند که دست و سرش می‌سوزد و با این حال بیرون می‌آید و با داد و فریاد کمک می‌خواهد. دو پاسدار که نزدیک درب خواب بودند، بیدار می‌شوند و بالا می‌روند تا آتش را خاموش کنند. می‌بینند به صورت دستی نمی‌توانند خاموش کنند، آژیر را می‌زنند و آتش نشان‌ها از دو، سه جا آمدند و خاموش کردند. اما چیزی نمانده بود. چون صندلی‌ها، میزها و فرش و سقف و حتی لوستر و زنجیر کلفت آن آب شد و از درها هم یک مقدار دود آمد و بیرون را سیاه کرد. ماجرا این بود.

ما این فیلم را آماده کردیم و قطعات زمان‌بندی شده آن را پشت سر هم قرار دادیم. البته یک ماه قبل هم یک نفر از شمال آمد و از جنوب بیرون رفت و پاسدارها او را گرفتند و تحویل سپاه دادند. آنها گفتند: دله دزد بود و ما هم باید نفهمیم که قضیه چه بوده است.

البته حواشی دیگری هم دارد که به ما مربوط نیست و یا مربوط است و گفتنی نیست. ما فیلم را به آگاهی، سپاه، قوه قضائیه و جاهای دیگر دادیم که بررسی کنند. شاید به جایی برسند. می‌تواند یک دزد باشد و می‌تواند از این فتنه‌گرهای خاص باشد که می‌خواهند الان در کشور ناامنی ایجاد کنند. هر روز هم می‌بینید که از یک جایی یک ناامنی ایجاد می‌کنند. این ناامنی گاهی ناموسی و گاهی اخلاقی، گاهی دزدی و از این چیزهایی است که دائماً داریم و الان می‌خواهند کشور ما را ناامن جلوه بدهند. طبعاً سروصدای آتش‌سوزی در مجمع زیادتر از جاهای دیگر است. می‌تواند عوامل خارجی باشد و می‌تواند داخلی باشد. الان ما داوری نداریم. بحمدلله الان در حال تعمیر و آماده کردن اتاق برای استفاده هستیم.

نظر حضرت‌عالی در مورد باز بودن پنجره چیست؟

· همه پنجره‌های پایین شب بسته می‌شوند و از اینکه این پنجره باز بود، یک احتمال این است که قبلاً به اینجا آمده باشد و کاری کرده باشد که ما نمی‌دانیم. ممکن است تصادفی باشد. چون اینجا نزدیک دستشویی است و معمولاً گاهی پنجره را باز می‌کنند که بوی آن اذیت نکند و احتمال می‌دهیم که در آن شب بسته نشده باشد. لذا الان کسی را متهم نمی‌کنیم تا قضیه روشن شود. اگر همکاری بکنند، کاملاً کشف می‌شود.

باز هم خوش آمد می‌گوییم و از خانم‌ها و آقایان تشکر می‌کنیم. ابتدا نماز می‌خوانیم و بعد برای ناهار آماده می‌شویم.

والسلام علیکم و رحمه الله