بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
خیلی خوشآمدید. حرف زدن با شما برای من آسانتر است. من بخشی از صحبت شما را که فرمودید نباید در شرایط فعلی ریسک کنیم، میپذیرم، شرایط دنیا و منطقه و کشور ما به گونهای است که خیلی باید مواظب و جدّی باشیم.
از لحاظ داخلی، مشارکت و انسجام ملّی دو نیاز ضروری ما است و کاری شعاری و لوکس نیست که مطرح شده است. بنده با همه وجودم مطالبی را که مطرح کردید، میپذیرم. چون جزو مهمترین نیازهای کشورمان است. اگر منسجم نباشیم، دشمن پنجرههای نفوذ زیادی پیدا میکند. الآن هم چنین بهانههایی دارند و خیلی آسان میتوانند ایجاد فتنه کنند.
شما مسائل دیروز اهواز را شنیدید. نامهای را طرح و تلویزیون و سایتهای خارجی آن را پخش و ایجاد فتنه میکنند. میتوانید نمونههای زیادی در کشور پیدا کنید. در مرکز هم متأسفانه دلها مقداری از هم فاصله گرفته است. هر چند از اوّل انقلاب جریانهایی مخالف بودند و چند سال مشکل داشتیم، ولی در جنگ آرام گرفتند و بعد از آن دوباره جان گرفتند. معمولاً دوستان انقلاب هماهنگ عمل میکردند و در موارد جزئی شاید اختلاف سلیقه داشتند. الآن اینگونه نیست. دو اردوگاهی که معمولاً رقیب هم بودند، ولی در داخل هر دو اردوگاه بطور جدّی ناسازگاری وجود دارد. رقابت چیزی بدی نیست، امّا ناسازگاری چیز بدی است. این برای کشوری مثل ما که هنوز در داخل خیلی از کارها مانده و در دنیا شرایط جدیدی داریم، خوب نیست.
حرکت تاریخ و ابزار اطلاعرسانی خیلی وسیع شده است و آمریکاییها هم هر جا که وارد میشوند، اوضاع از دست آنها خارج میشود و نمیتوانند اداره کنند. آنها با زور وارد میشوند، ولی بعد از آن برای آنها ایجاد مشکل میشود. پس دو بعد دارد: یکی حرکت درونی جوامع است که مطالبات خاصخودش را دارد که عمدتاً مردم چیز زیادی نمیخواهند و فقط حق و حقوق خودشان را در زمینههای مختلف میخواهند. از طرفی دیگر چون حکومتها در منطقه مردمی نبودند، بین مردم و حکومت فاصله انداخته است. نقطة خوبی است که کشورهایی مثل آمریکا از این طریق وارد میشوند و نظرات خودشان را تحمیل میکنند.
الآن تحلیل آمریکاییها همین است. عقیده دارند از لحاظ انرژی به خاورمیانه وابسته هستند و اگر مشکلی از نظر انرژی پیش بیاید، بیش از همه برای آنها ایجاد بحران مینماید. لذا اینجا را منطقه حیاتی تعریف کردند. منطقه حیاتی به این معنا است که به هیچ قیمتی دولتها از آن نمیگذرند و باید به هر قیمتی بدست آورند. آنها برای منطقه خاورمیانه طرحهای بلندپروازانهای از نوع سطلهجویانه درنظر دارند. هرچند که با پوشش دموکراسی وارد میشوند. میگویند خواست مردم است، ولی به دروغ وارد میشوند و کارشان را انجام میدهند. در منطقه هم که وارد میشوند، از هر جا که شروع میکنند، به ایران میرسند. سرانجام به این نتیجه میرسند که مشکل اساسی ایران است. لذا طبیعی است که با ما اینگونه باشند، امَا در حوادث اینگونه که پیش میرود، باید به خدا اتکا داشته باشیم و باید در برنامههایمان محاسبات را ملاحظه کنیم و از خدا بخواهیم که ما را به راه راست هدایت کند تا درست بفهمیم و درست عمل کنیم. امّا اگر فکر کنیم که غافل باشیم و خداوند از ما دفاع کند، چنین چیزی در سنت الهی نیست. مگر در موارد استنثنایی چنین اتفاقی بیفتد.
بنابراین در دنیا و منطقه شرایط حساس است و ما هم باید خیلی هوشیار باشیم و چیزی هم که شما فرمودید شرایط به گونهای نیست که هر کس بتواند کشور را اداره کند. این حرف را قبول دارم، شاید اداره کند. چون رهبری هستند و ایشان جوهر ثابت نظامند و از قدرت و نفوذ لازم برخوردارند. اگر کسی در کنار ایشان باشد، خیلی کارها آسان خواهد شد. امّا در همین حال مسئولیت چیز دیگری است و باید کار خود را انجام بدهد. بنظرم الآن ما حق داریم که با وسواس و ملاحظات فراوان مواظب باشیم که رئیس جمهوری داشته باشیم تا همه رأی خوب و کارایی داشته باشد. این حداقل چیزی است که در این شرایط باید انتظار داشته باشیم. مشارکت هم باید بسیار خوب باشد. اگر مشارکت پایین باشد، قطعاً در دنیا اینگونه محاسبه میشود که بین مردم و نظام فاصله است و به همین دلیل دشمنان تشویق میشوند که وارد میدان شوند و به هر نحو ممکن به کشور و نظام آسیب برسانند.
در چنین حالتی مردم و کشور متضرر میشوند. نیروها به هدر میروند. کارهای مهم به تأخیر میافتد و همه چیز بصورت منفی اتفاق میافتد. لذا باید با احتیاط جلو برویم و به همین دلیل آمادگی خودم را حفظ میکنم که اگر چنین شرایطی احساس شد که بنده بیشتر میتوانم کارساز باشم، بیشک تردید نخواهم کرد و همانند شما دلسوز این نظام و مملکت و مردم هستم. اینکه شما که نیازی ندارید و در اینجا جمع شدهاید، وجهی ندارد جزاینکه تشخیص دادید کشور و مملکت نیاز دارد. من هم همین دلسوزیها را دارم و مواظبت میکنم. در زمان ما از لحاظ داخلی و در درجه اول نیازمند انسجام هستیم و درگیریهای جناحی و باندی برای کشور ما سم است. خصوصاً که این درگیریها برای کسب قدرت و جناح باشد. این چیزها در این شرایط حکم گناه کبیره را دارد.
بنابراین هم در انتخابات و هم بعد از انتخابات باید منسجمتر باشیم. مسائل داخلی، خواستههای مردم و نیازهای واقعی مردم باید بصورت جدّی پیگیری شود. شرایط فعلی با سالهای قبل تفاوت بیشتری دارد و مردم خواستههای بزرگتری دارند. بخش زیادی از آن هم حق آنهاست. مثلاً در همین بخش پزشکی، بسیاری از بچههای با استعداد درس میخوانند، پزشک میشوند و بعد بیکار میمانند. این در صورتی است که این کشور باتوجه به استانداردهای معمول دنیا خیلی بیش از این به پزشک نیاز دارد. باید از پزشکان به گونهای استفاده کنیم که هم مردم بهره بگیرند و هم آنها استفاده کنند و زندگی جامعه رشد نماید. این کار شدنی است. با همین طرح پزشک روستا که از مدتها پیش مطرح بود، عملی است. در بقیه رشتهها هم این مسأله به همین شکل است که هم نیاز مردم است و هم امکانات آن وجود دارد. خودش جواب میدهد و بعد از مدتی کار کرده و آثار آن به کل جامعه باز می گردد.
بنابراین باید تدبیرهای جدیدی در سرمایهگذاری، صنعت، کشاورزی، آموزش، فرهنگ و مسائل اجتماعی اتخاذ کرد، مسائل اجتماعی امروز با ده پانزده سال پیش بسیار تفاوت دارد و دست ما هم نیست. همه بدنبال دلیل میگردند که چرا اینگونه شد. این حرکت طبیعی است که جوانها و نسل جدید میآیند و اطلاعات پیدا میکنند و فضای جدید ایجاد میشود و افکار جدید هم در این فضا وارد میشود. آنها هم مثل دیگران به قافله حرکت تاریخ میپیوندند و به همة این مسائل باید به شکل جدید نگاه کرد و حرف زد. این حرف بدان معنی نیست که عوض شدیم، ما مسلمان هستیم و افکار خودمان را دیدیم و یا جوانها تفاوت چندانی ندارد. اما جامعه و شرایط متفاوت است که تطبیق افکار با جامعه شکل دیگری پیدا کند. باید حرفهای نو زده شود و اقدامات نو و راههای تازه پیدا کرد که چندان هم سخت نیست.
اختلاف ما و آمریکا تا حدودی از حدّ خود خارج شده است و باید با حفظ منافع و اصول و مصالح کشور و واقعیات موجود از گسترش تنشهای بیش از حد متعارف جلوگیری کنیم که یکی از کارهای دشوار این دوره میباشد.
در حال حاضر احساس نزدیکی زیادی درخصوص مسئولیت اجرایی پیدا کردم. اما هنوز فرصت برای روشنتر شدن وضعیت و روابط مردم و کاندیداها وجود دارد. ظاهراً مسائل به گونهای است که با داشتن فرصت اندک هر روز به ورود به صحنه انتخابات نزدیکتر میشویم. چون چند روز قبل از ثبتنام باید تکلیف روشن شود، بنابراین زیاد عجله به خرج نمیدهیم. لذا به نظر شما نزدیکتر شدم. درخصوص جوانان، همیشه فکرم این بود که برای آنها اولین کار، تحصیل است. باید شرایط تحصیل برای آنها از لحاظ کمی و کیفی فراهم شود. جوانان باید مسائل کشورشان را بفهمند و فضای لازم برای ابرازنظر آنها وجود داشته باشد و جواب آنها را هم بشنود که به فضای باز سیاسی در مراکز تحصیلی برمیگردد.
موافق بیبندوباری و ایجاد هرج و مرج و تشنج در فضاهای تحصیلی نیستم که دانشجو، ابزار فشار مدیریت دانشگاه و اساتید باشد. لذا اصل بر تحصیل علم است و فضا هم برای آنها باید در حدّ معقول باز باشد. درخصوص آینده جوانان اگر برنامه دولتی ارائه کنیم، یا جوانان خوش فکر از کشور خارج نمیشوند و اگر هم میروند، با برنامه ما بروند و برای کسب دانش بیشتر و تجربه بیشتر بروند و بازگردند. کشور ما ظرفیت جذب اینگونه استعدادها را دارد و لازم است به خوبی سازماندهی شوند و صاحبنظران و دانشگاهها باید طراح این موضوع باشند. ما هم ابزار و وسایل لازم را برای آنها فراهم کنیم.
اگر فضای تحصیل را فراهم کنیم و فضای سیاسی را نبندیم و برای آیندة آنها هم از مسیر رونق اقتصاد کشور چارهاندیشی کنیم، راضی میشوند. چون اگر مسأله اقتصاد حل شود، بحث اشتغال در همه سطوح حل خواهد شد و توسعه کشور نیز تضمین خواهد شد و به دنبال آن تجارت و توسعه بازرگانی نیز رونق خواهد یافت. در نتیجه تعامل و تبادل ما با دنیا بیشتر خواهد شد. چون ما در کشور منابع بسیار بسیار خوبی داریم، همان چیزی که برای خانمهای ما اتفاق افتاد، اکثر خانمهای کشور خیلی کم به تحصیل میپرداختند و از دانش و رشد اجتماعی محروم بودند و نیازمند زمینهای بود که آنها در این مسیر قرار بگیرند. الان به جریان نیرومند و باسوادی تبدیل شدند و هر روز نیز بر تعداد آنها افزوده میشود. باید برای بعد از تحصیل و چگونگی اشتغال آنها در جاهای مختلف بیشتر فکر کنیم. چون در گذشته در بحث اشتغال خانمها مطرح نبودند و بیشتر آقایان حضور داشتند. اما در شرایط فعلی خانمها هم نیاز به فضای جدیدی برای اشتغال دارند و حق آنها هم همین است. به غیراز وظایف طبیعی خانهداری و تربیت فرزندان فرق چندانی با آقایان ندارند. لذا اگر تصمیم به آمدن و حضور در صحنه انتخابات گرفتیم، برنامههای آینده را نیز اعلام خواهیم کرد. در گذشته هروقت تقسیم کار میشد، بنده مشکلترین آنها را میپذیرفتم. در نزدیک انقلاب تقسیمکاری بین من، شهید بهشتی، آیتالله خامنهای و شهید باهنر ایجاد شده بود. در این تقسیمکارهای پرخاشگری را به من و آیتالله خامنهای دادند و کارهای بنیانی را آنها قبول کردند، آن موقع پرخاشگری در مقابل ساواک و نیروهای رژیم شاه بسیار خطرناک بود. لذا مصالحی را در نظر میگیرم. اگر آن مصالح در خطر قرار نگیرد، نمیآیم. اما اگر در خطر باشد، مطمئناً تردیدی در آمدن من نخواهد بود. با رهبری هم که صحبت کردم، تعبیرایشان این بود که بنده در همان موضع که انتخاب کردم، باشم و اگر ضرورت داشت، اعلام حضور خواهم کرد.
والسّلام علیکم و رحمه الله