سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از اعضای ستاد انتخاباتی کارگزاران سازندگی
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسولالله و آله
دوستان و همراهان و انشاءالله همسنگران در راه خداوند و شوکت و پیشرفت کشور و انقلاب، بسیار خوش آمدید.
آقای طاهرنژاد، سه پیام راگفتند. من هم یک پیام اضافه میکنم و آن این بود که مردم به خارجیها و داخلیها گفتند که راهشان، راه اعتدال است. شما به مجموعه آراء نگاه کنید. میبینید که افراد افراطی از هر دو طیف رأی درستی نیاوردند. نه اینکه آدمهای ناسالمی هستند، بلکه میگوییم افراطی یعنی کسانی که در خوبی افراط میکنند، یا چپ و یا راست هستند وزیادی جلو میروند. وگرنه با نیّت خوب و برای اینکه فکر خودشان را جدّیتر بگیرند، وارد چنین فضای تندی میشوند.
آدم نمیتواند نسبت به بچههایی که در جهت تفکر خود، تندروی میکنند و عصبانی میشوند و کارهای بیقاعده میکنند، بدبین باشد. منتها این احتیاج دارد که فرهنگ کشور انسانها را همانطور که قرآن خواسته، تربیت کند.
مجموعهای از عوامل میتواند امتی را وسط قرار بدهد که یکی از آنها بحث اعتدال است که در مسائل افراط و تفریط نکنند.
اما صحبتی که با آقایان و خانمها خواهیم کرد، این است که مسئله را بسیار جدی میبینم. چون شما به دنبال انتخابات تشریف آوردید و همچنین به دلیل اینکه در انتخابات زحمت کشیدید، ما توفیق زیارت شما را برای تشکر پیدا میکنیم.
الان انتخابات، شکل پیشرفته و عالمانه درک حضور مردم در جامعه است. مردم انواع حضورها دارند، یکی حضورهای موقت مثل حضور تظاهرات، راهپیمایی و امثال اینهاست. ولی در انتخابات حضور دیگری دارند که میآیند و نظر خود را در صندوق میاندازند و اعلام میکنند. به خصوص وقتی که کاندیداها برنامه و فکری داشته باشند و چیزی برای مملکت مطرح کنند، مردم میآیند و رأی میدهند. قویترین نوع حضور این نوع است، حتی افکارسنجیها و امثال اینها هم نمیتواند این را نشان بدهد. ولی رأی مردم میتواند. اگر کسانی دخالت نکنند و یا تبلیغات گمراه کننده نشود و یا در آراء مردم خیانت نکنند و بگذارند آراء مردم همان که هست دربیاید، من فکر میکنم راه درستی پیش روی هر ملتی میآید. برای اینکه در توده مردم، آدم باسواد و متفکرزیاد است و خانوادهها برای خود مرجعی دارند و به آنها مراجعه میکنند. در دانشگاه، مدرسه، بازار و اداره به افرادی مراجعه و مشورت میکنند و جوابی که از صندوق خارج میشود، سرجمع مشورتهای مردم است. به همین دلیل در انتخابات میتوان روی افکار عمومی حساب کرد.
هرکس در دنیا این راه را در زمان ما اینگونه تنظیم کرده و به آن ساختار داده، به پیشرفت بشری خدمت کرده است. از لحاظ دینی، ما از 1400 سال پیش که کسی به فکر رأی نبوده، مثلاً در زمان پیغمبر(ص)، حکومت تقریباً در همه کشورهای دنیا موروثی بوده است و هر حاکمی که از بین میرفت، اگر بچهای در رحم مادر بود و فرزند او محسوب میشد، حاکم متولد میشد و مردم هم معمولاً اطاعت میکردند. ابزاری هم داشتند که او را حفظ کنند. پیغمبر اکرم در همان موقع بدون بیعت فرمان نمیداد و با مردم بیعت میگرفت و براساس بیعت وارد مسئولیت میشد.
وقتی که مردم با حضرت علی(ع) بیعت نکردند و با دیگری بیعت کردند، ایشان به خانه رفتند. با اینکه حق با حضرت علی(ع) بود. چون در اسلام دوازده نفر را تعیین کرده بودند. این هم منافاتی با بحث آراء مردم ندارد. دلیل آن هم این است که دوازده نفر تعیین کرده بودند و بیش از آن نه. برای اینکه میخواستند در یک دوره افراد زبده و معصوم، امت را اداره کنند و بعد از این دوره چند نسل میگذرد و مردم به کمال و بلوغ میرسند و راه خودشان را پیدا میکنند و جلو میروند.
فلسفه اینکه چرا دوازده نفر – و نه بیشتر - را میتوان اینگونه حساب کنیم. معصومین مثل حضرت علی(ع) که با بیعت مردم آمدند، وقتی فرمانداری یا کسی را تعیین میکردند، میگفتند: «وقتی وارد شهر شدی، به مسجد برو و مردم را دعوت کن و برنامه خود را عرضه کن. اگر مردم برنامهها را پذیرفتند، بمان، وگرنه نمان.» همین کار را میکردند و به افکار مردم اهمیت میدادند.
این روزها هم دهه فجر و هم محرم است. مقایسهای میکنم بین دو مقطعی که به محرم و دهه فجر مربوط میشود تا تفاوت آنها را ببینید. در انقلاب ما بالاخره کسی که پیروز شد، مردم بودند. تا انبوه مردم به خیابانها نیامدند و دست به اعتصاب و تظاهرات نزدند، رژیم عقبنشینی نکرد و همینطور ماند؛ میگرفت، میبست، زندانی میکرد و شکنجه میداد. امام(ره) را تبعید میکرد و هرکاری که میخواست، انجام میداد. ولی وقتی مردم به خیابانها آمدند و به خانه نرفتند، شکست خورد.
یک بار در پانزده خرداد آمدند، ولی قساوت شد و مردم به خانه برگشتند و دیگر نیامدند و رژیم هم به کار خود ادامه داد. اینبار مردم آمدند، کشته هم دادند، ولی فردای آن روز آمدند. تحصنها و اعتصابات، مثل اعتصاب کارگران شرکت نفت و وزارتخانهها و جاهای دیگر ضربه سنگینی به آنها زد.
آمدن مردم این انقلاب را پیروز کرد و نیامدن مردم در هرجایی کار را مشکل میکند. میتوان مثل ارتش کودتا کرد. ولی تا حالت کودتا هست، میماند. ولی بعد دوباره که مردم تصمیم گرفتند، همه چیز را عوض میکنند. در نهضت جمهوری اسلامی، این اتفاق افتاد و تا امروز هم بحمدلله ادامه دارد.
یکی از کارهای خوب جمهوری اسلامی این بود که همه چیز را انتخابی کرد. ما را به یک نوع دیکتاتوری متهم میکنند، ولی در قضاوت خود ظلم میکنند. ممکن است در عمل بعضیها دیکتاتوری عمل کنند، اما همه نظام ما انتخابی است. رهبری، قانون اساسی، اصل نظام ما اینکه مسلمان باشیم یا غیراسلامی و یا آزاد باشد، مجلس، شوراها و ریاست جمهوری، انتخابی است، شکی نداریم. حالا اگر افراد نابابی در انتخابات کار بدی کنند، این از بدی آدمهاست، نه از بدی انقلاب.
انقلاب اینگونه درست کرده که اینطور باشید. این هم با دید اسلامی واقعی است، دید عرفی نیست. ما عقیده داریم که اسلام از ما اینگونه میخواهد. با همه سختیها، گرفتاریها، تحریمها، جنگها و کارهایی که علیه انقلاب کردند، ماندیم و بحمدلله امروز هم انقلاب مانده و در آینده هم خداوند این انقلاب را از شرّ دشمنان خارجی و افراد نادان داخلی- انشاءالله- حفظ میکند که کشور را دچار مشکل نکنند.
اما سراغ عاشورا میرویم. اقدام امام حسین(ع) براساس آراء مردم شروع شد. یعنی مردم کوفه به ایشان نامه نوشتند. وقتی امام حسین(ع) با یزید بیعت نکرد و خبر آن در دنیا پخش شد، مردم کوفه که به طور تاریخی شیعه بودند، نامه نوشتند. عدّه زیادی از آنها هم ایرانی بودند، چون ایرانی بودند، حضرت علی(ع) در اظهارات و موضعگیریهایشان با تعصّب عربی مخالفت میکردند.
یک مسأله جدّی درصدر اسلام و بعد از پیغمبر(ص) به وجود آمد که خلفا بین عرب و غیرعرب فرق گذاشتند. به غیرعرب موالی میگفتند و عربها شهروند اصیل بودند، حقوق بیشتر و امتیازات زیادی به اعراب میدادند. حتی عربهایی که به ایران میآمدند و فتح میکردند، در اینجا برای خود امتیازاتی قائل بودند و میگفتند: این عرب است، آن عجم است یا ترک است.
حضرت علی(ع) با این مسئله مخالفت میکردند. همیشه هم میگفتند. به همین دلیل وقتی این تفکر و حرف به گوش مردم ایران رسید، کم کم شیعه شدند. مردم کوفه که آن موقع جزو ایران بود، شیعه بودند. شما مطلع هستید که کاخ مدائن مقرّ امپراطوریها ایران بود و بیشتر ایرانیها در آنجا بودند و از آنجا حکومت میکردند. حضرت علی (ع) دوستان شیعه زیادی از ایرانیها داشتند که عمدتاً در کوفه بودند. لذا کوفه مرکزی برای تشیّع و اهل بیت(ع) بود.
کوفیها وقتی که یزید امنیت امام حسین(ع) را در مدینه سلب کرد و نگذاشت که بماند و تهدیدشان کرد، ایشان را دعوت کردند تا به کوفه بیایند. در مکه هم برنامه ترور امام حسین(ع) را داشتند. وقتی مردم کوفه امام حسین(ع) را دعوت کردند، ایشان مسلم را فرستادند تا ببینند مردم راست میگویند یا نه؟ مسلم هم انسان باسواد، عاقل و رشیدی بود. آمد و بررسی کرد و دید که درست است. مردم وفادار هستند و هزینه میکنند و آماده دفاع هستند و به دعوت مردم کوفه، امام حسین(ع) به عراق آمدند.
اما مردم به هر دلیلی با ایشان همکاری نکردند، شاید ترسیدند. مردم کوفه در طول تاریخ، آدمهای خوبی بودند. ما کار بدی میکنیم که در شعارهایمان میگوییم «ما هل کوفه نیستیم»، چون فقط همین کوفیها بودند که با اهل بیت(ع) بودند و بقیه جاها اینگونه نبود. منتها سخت بود. هر امامزادهای میخواست قیام کند، از کوفه شروع میکرد و موجی میآمد. ولی وقتی حکومتها لشکرکشی آنها را سرکوب میکردند، آنها هم شکست میخوردند و یا بیوفایی میکردند، ولی میآمدند. در صورتی که در جاهای دیگر به این صورت نمیآمدند.
بهرحال چون مردم کوفه خدمت حضرت اباعبدالله(ع) نیامدند و امام حسین(ع) تنها بود – البته ایشان برنامه دیگری داشت – کم کم روشن شده بود که این مردم با فاصله گرفتن 60ساله از وحی، به آن صورت درمیدان نمیمانند و خیلیهای آنها مسخ شدهاند، امام حسین(ع) راه دیگری انتخاب کردند و آن فتح قلوب مردم در تاریخ است که موفق شدند.
برنامه از اول هم اینگونه تنظیم شده بود. ولی صورت ظاهر آن همان حرکت برای حکومت، دعوت و لشگرگیری بود، ولی میدانستند که این لشگرگیری با شکست مواجه میشود و وارد مرحله دیگری میشوند و آن مرحله فتح قلوب و دلهاست. با معرفی کردن ظلم بنیامیه و مظلومیت اولاد پیغمبر(ص) واقعیتی در تاریخ اسلام نمایان شد و نتیجه آن، این شد که از 1400سال پیش تا الان میبینم که امام حسین(ع) همیشه لشگر عظیمی از مردم دارد. فقط ما شیعیان نیستیم، سنیها با مکتب تشیّع خوب نیستند، اما خیلی از آنها با امام حسین(ع) خوب هستند و به ایشان عشق میورزند.
امام حسین(ع) فقط الگوی ما نیست، بلکه الگوی خیلی از آدمهای مجاهد و مبارز دنیاست، امام حسین(ع) کار بزرگی کردند. باز به مردم برمیگردد، یعنی با حرکت مشخصی که خودشان و خانوادهشان باهم انجام دادند، یعنی شهید و اسیر شدند، آنها با شهادت و اینها با اسارت و اظهارات و تبیین مظلومیتشان این شعله را در جامعه و تاریخ باز کردند و هنوز هست و هرچه جلوتر برویم، بیشتر خواهد بود و کم نمیشود.
ممکن است در تاریخ پر و بالهایی به آن داده باشند، اما واقعیت آن همین است. واقعاً گروه کوچک هفتاد و چند نفری درمقابل سی هزار نفر ایستادند و شهید شدند و پیام خود را در اظهارات کوتاه در مقاطع مختلف اعلام کردند و بقیه پیام را هم حضرت امام سجاد(ع) و زینب(س) و بقیه بچهها در مسیر کوفه و شام دادند و مشعل هدایتی در تاریخ برای فتح دلها و قلبها درست کردند و از انسانهایی که صدها هزار سال بعد هم بیایند – چون نمیدانیم تا کی خواهد بود – سربازگیری میکنند.
انقلاب ما هم مقدار زیادی متّکی به همین داستان کربلا بود، ما در این مسأله برای شما کارشناس هستیم. ما از روضهها، مساجد و تشبیه حکومت شاه به یزید و تشبیه راه خودمان به اصحاب اباعبدالله(ع)، دلهای مردم را همراه انقلاب کردیم.
درسی که میخواهم از این بحث در این جمعیت کمی فشرده عرض کنم، این است که شما هم به عنوان حزب و تشکیلات سعی کنید مردم را قانع کنید که میخواهید در خدمت آنها و در خدمت حق باشید. این راه هرگز شکست نمیخورد. ممکن است در شرایطی آدم ناموفق باشد، اما بالاخره این حرف همیشه در تاریخ اعتبار دارد. خودخواهی و امثال اینها مردم را دور میکند. هر وقت مردم بفهمند که کسی خودخواه است و میخواهد منافع ملت را به نفع خود مصادره کند، از او جدا میشوند. البته اگر منافع آنها ایجاب کند، میمانند. ولی دل آنها جدا میشود و فاصله میگیرند. ما باید برای مردم اثبات کنیم که در خدمت کشور، دین و مردم هستیم. اگر سیاستمدار هستیم و دنبال حکومت و موفقیت در انتخابات هستیم، به این منظور است.
اثبات آن مهم است، باید در عمل اثبات کنیم و این باید برای اعضای حزب درس شود. یعنی در کلاسهایی که میگذارید و بحثهایی که میکنید، از اینگونه مطالب جمع کنید و کسانی که مردم را برای کار حزبی تربیت میکنند، همیشه این اصل را مراعات کنند و اینگونه آدمها را برای کار تربیت کنند.
اگر روزی حزب نماند، مواضع و آثاری را که خلق کرد، در اختیار تاریخ بگذارد، در آن صورت پیرو پیدا میکند و مردم میآیند.
شرایط فعلی کشور ما را هم همانطور که میبینید شرایط دشواری است، در داخل مشکل داریم و انسجام واقعی مخدوش شد و دلها یک مقدار از هم فاصله گرفته است. تردها، حذفها، تهمتها و آدمها را بیجهت از کار معلق کردن و ... انسجام کشور را بهم میریزد. ما الان تهدید خارجی داریم. به دروغ میگویند شما دنبال سلاح هستهای هستید که واقعاً نیستیم. البته آنها میتوانند حرفی بزنند و آن، این است که کسی که تکنولوژی غنیسازی دارد، میتواند سلاح بسازد. بله، این درست است. اگر کسی این صنعت را داشته باشد، میتواند. اما ما ثابت کردیم که نمیخواهیم این کار را انجام دهیم. ما در جنگ ثابت کردیم و نه در صلح.
روزی که عراقیها علیه ما مواد شیمیایی میریختند، ما هم میتوانستیم خطرناک تولید کنیم و بر سر مردم بریزیم. ولی وقتی پشت بصره رسیدیم و توپخانه ما بصره را میزد، امام فرمودند: «هر وقت میخواهید بزنید، چهل و هشت ساعت قبل اعلام کنید که مردم از آنجا بروند تا به مردم نخورد.» بنا بود اینگونه بجنگیم و این را ثابت کردیم. ولی عراق ثابت کرد که مردم خودش را برای اینکه از نیروهای پیروز ما در حلبچه استقبال کردند، بمباران کرد. ما ثابت کردیم که اهل استفاده از سلاحهای کشتار جمعی و سلاحهایی که بیگناهان را میکشد، نیستیم و دینا هم این را میداند و میفهمد، ولی بهرحال به این بهانه سختگیری میکنند.
اظهارات دیروز اتحادیه اروپا خطرناک است. تصمیم به ادامه و تقویت تحریم گرفتند، بهانهگیریها هم خیلی زیاد است. در داخل هم آنهایی که مسئولیت دیپلماسی کشور را در اختیار دارند، کاری را که باید، نمیتوانند انجام بدهند. شاید میخواهند انجام بدهند. نمیتوانیم بگوییم که آنها مایل به انجام نیستند، خیلیها مایلند که کار انجام بدهند. اما بالاخره مواضع، سوابق یا ظرفیت حضورشان امکان انجام کار را برایشان کم کرده است.
انشاءالله که خداوند لطفی که به ما داشت و در انقلاب ما را پیروز و تا الان آن را حفظ کرد، همان لطف را ادامه بدهد. این لطف هم فقط با صلاحیت خود ماست. اگر ما صالح نباشیم، خداوند لطف خود را به ما نمیدهد و سنت الهی این است. خداوند بنا ندارد انسانهایی که ناصالح هستند، موفق شوند. خودشان را به خودشان واگذار میکند. حداکثر آن خذلان است. یعنی اینکه هرچه شد، به عهده خودتان است. ولی خداوند به کسانی که صالح هستند، قول و وعده داده است و وعده خدا هم قطعی است که حمایت میکند. شما را به خدا میسپاریم. انشاءالله در زندگی، فعالیتهای سیاسی، معاش و تحصیلتان موفق باشید.
والسّلام علیکم و رحمه الله