سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از اعضای حزب اسلامی کار

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از اعضای حزب اسلامی کار

  • ساختمان قدس
  • شنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
خیلی خوش‌آمدید. شما تلاشگران میدان سیاست و کار و تلاش هستید که هر دوی اینها اهمیت دارند و از نیازهای امروز و همیشگی جامعه ما و همه جوامع است. بدون سیاست نمی‌توان جامعه را خوب اداره کرد و بدون کار هم نمی‌توان به جایی رسید. طبعاً اینها همیشه هست. بالاخره نیازهای واقعی جامعه، افراد را ناچار می‌کند به هر دری بزنند و کار کنند و نیازهای زندگی مردم را در جامعه و کشور تأمین کنند که باید با مدیریت یا همان سیاست اداره کشور داشته باشد.
بحث عمده این است که چگونه کار و چگونه سیاستمداری کنیم که درست باشد. توجه به احزاب در دوران ما یکی از راهکارهای انتخاب شده است و شاید هم همیشه بوده است. جوامع بشری هرگز خالی از دسته‌بندی‌ها نبوده‌اند و ما در قرآن هم تعبیر احزاب را می‌بینیم که متعلّق به 1400 سال پیش است و باز تکرار شده و آمده است. قبل از آن هم در قرآن که به دوران انبیاء سلف اشاره می‌کند، درباره عملکرد احزاب حرف زده شد.
با این سند محکم معلوم می‌شود که افرادی که با هم منافع محکم یا سلیقه و آرمانهای مشترک دارند، وقتی نیازی در عموم مدیریت جامعه است، همدیگر را پیدا می‌کنند و وارد میدان می‌شوند و معنای حزب هم همین است. منتها در زمان ما شکل خیلی رسمی و با ساختاری مشخص گرفته و در بسیاری از امور دنیا احزاب هستند که حرف اول و آخر را می‌زنند.
حکومتهای بزرگ دنیا بر دوش احزاب هستند و کارهای بزرگ را تنظیم و عمل می‌کنند. درست هم همین است. یعنی اگر بنا باشد کشوری با آراء مردم اداره شود که در زمان ما چاره‌ای جز این نیست و قرار است اینطور شود، قاعدتاً باید از شکل احزاب عبور کند. راه دیگری به چشم نمی‌خورد. مردم طبق شرایطی که تاریخ پیش آورد، باسواد و صاحب‌نظر شدند و حاضر نیستند سرنوشت خودشان را به دست دیگران بسپارند و مایلند اظهارنظر کنند.
کشورهایی هستند که سابقه طولانی در استبداد دارند و فرهنگ استبداد در آنها وجود دارد و تا به حالت دموکراسی و آزادی و حضور مؤثر در جامعه برسند، فاصله دارند. باید رسوبات این فرهنگ کم‌کم، کم شود و مردم با تشخیص وارد میدان شوند. البته این حالت در همه جا هست و در ایران هم هست.
جای دیکتاتوری هم در دنیا خیلی باقی نمانده است. بالاخره نمونه خوبی که الان می‌بینید، همین عراق است. وقتی کشوری اشغال می‌شود، همه چیز در آن جامد و راکد می‌شود. جمعیت زیادی از نظامی‌های آمریکا و سی و چند کشور دیگر عراق را اشغال کردند و قدرت سیاسی و نظامی عراق را شکستند، پادگان‌ها و مراکز پلیس را گرفتند. همه حزب‌ها و ارتش را تصرف کردند و سازمان امنیت آنها را منحل کردند و به بیرون ریختند، به خیال اینکه با همین قدرت وارداتی می‌توانند کشور را برای مدتی اداره کنند که خیلی زود فهمیدند نمی‌شود و مردم آنها را نمی‌پذیرند. وارد انتخابات شدند، قانون اساسی نوشتند، انتخابات کردند، مجلس و دولت تشکیل دادند.
ولی این هدف آنها نبود. آنها که دلسوز دموکراسی در دنیا نیستند. دروغ می‌گویند که ما برای دموکراسی می‌جنگیم. شما که می‌دانید چقدر کشور غیردموکرات در منطقه ما وجود دارد که حتی پارلمان هم ندارند. حزب هم ندارند و اینها مورد حمایت انگلیس و آمریکا هستند و با اینها پیمان دفاعی و امنیتی بستند و با هم متحدند و از آنها حمایت می‌کنند.
اگر بنا بود که برای دموکراسی بجنگند، در ابتدا همین‌ها را که آسان‌تر بود، دموکرات می‌کردند. حتی آن جاهایی که خودشان به سمت دموکراسی رفتند، اینها متوقفشان کردند. چون دیدند که نمی‌شود. در عراق اینها چنین شعاری دادند، اما در عمل همین شد که می‌بینید. دولتی آمده که منتخب مردم است، ولی آقای نوری مالکی صریحاً گفت که من اختیار ندارم. نمی‌گذارند کارهایی که می‌خواهم، انجام دهم. آمریکایی‌ها برای اجرای تصمیمات ما همراهی نمی‌کنند.
ما خودمان سابقه اشغال را داشتیم و تاریخ خودمان را می‌دانیم. وقتی ایران را اشغال کردند تا آخر زمان شاه هم همین وضع بود که حاکم واقعی، اشغالگران بودند. سفرای کشورهای اینها، در امور اساسی دیکته می‌کردند و شاه بایستی اجرا می‌کرد. میدانهایی هم هست که نیازی به دخالت آنها نیست. چرا نیرو صرف کنند؟ هر طوری که باید بشود، می‌شود. آنجایی که باید باشند یعنی در ارتش، دفاع، نفت، سازمان برنامه، ساواک، تصمیمات روابط خارجی و امثال اینها بودند و تا روز آخر حضور شاه در ایران فرمان می‌دادند.
اینها همین را می‌خواهند، ولی دیگر نمی‌شود. عرض کردم که در عراق و حتی در افغانستان هم نمی‌شود. در افغانستان کسی فکر نمی‌کرد اینقدر مردم به سرنوشت خود حساس باشند. بعد از این اشغال ناتو آمد. قبلاً چند کشور بودند و این‌بار سازمان عظیمی مثل ناتو آمد. آمریکا هم جداگانه حضور دارد. ولی مردم بازهم مقاومت می‌کنند و ایستاده‌اند. در همه دنیا همین است. در جاهای دیگر هم کم‌کم این مسئله اتفاق می‌افتد. در این شرایط قاعدتاً تحزّب و همراهی کردن نیروهای همفکر و همراه و هم هدف و هم سلیقه می‌تواند خیلی کارگشا باشد.
شما هم که میدان خیلی خوبی دارید. آقایان و مدیرانی که در این بخش در خانه کارگر، حزب اسلامی کار و در جاهایی دیگر هستند، نیروهایی هستند که حقیقتاً از حقوق کارگران دفاع کردند. خودشان، پدرانشان و فامیل‌هایشان کارگر بودند. بعد هم ایستادند و همانطور با کارگران هستند. دراین مدت هم حقیقتاً تا جایی که می‌شد، دفاع کردند. هیچ وقت تعصبات کارگری باعث نشد که منافع ملت را نبینند و ندیده بگیرید.
من این را خوب احساس کردم و شهادت می‌دهم و فکر می‌کنم از افتخارات شماست. اصناف و صنف‌های خاص بیشتر بر منافعشان تکیه می‌کنند، گاهی هم این منافع با منافع ملی ناسازگار می‌شود و آنجا مشکل به وجود می‌آید. علت موفقیت شما این است که ذاتاً کارگران ما پیش از اینکه به کارگری خودشان برسند، به دین اسلام و وطن خود توجه دارند. غیر از قطعات کوچکی، هیچ وقت کارگران آلت دست سیاست‌بازان دنیا و داخلی قرار نگرفتند. گروههایی هم وارد شدند و کارهایی کردند و عملیاتی انجام دادند، ولی بدنه کارگری ایران واقعاً مسلمانند و اولویت اول آنها اسلام و دینشان است و این را ثابت کردند.
در دوران دفاع، مبارزه و سازندگی، دورانی که من خیلی در آنها حضور داشتم و نقش بخشها را لمس می‌کردم، نقش نیروی کار را در درجه بسیار بالایی می‌دیدم. الحمدلله این نیروی کار تا امروز با همان روحیه در صحنه است. لذا اینکه شما حزب اسلامی کار دارید، کار خیلی درستی است. این به طبیعت قلمرو هدف شما می‌خورد. جای این هم هست. البته باید روی این اسمی که انتخاب کردید، کار بیشتری کنید. احتیاج به انسجام بیشتری دارید. باید بین روحیات کارگران و این اسم و جمع شما هماهنگی به وجود بیاورید که آنها بدانند به دنبال چه هستید و آنچه می‌خواهید همان است که آنها می‌خواهند.
مسأله کار را هم امروز همه برای زندگی قبول دارند که مهمترین مسأله شد. بخش زیادی از نیروی کار یا کار ندارد و یا کار برایش قانع کننده نیست و وقتی می‌گذراند. یا شاید عیبی در جامعه باشد. قبلاً زیاد بود. الان نمی‌دانم چقدر است. بالاخره وقتی افراد درس می‌خوانند و باسوادتر می‌شوند، فکر می‌کنند کارهای پشت میزی و مدیریتی زیبنده آنهاست. ولی مشخص است که نمی‌شود. چون کم کم همه ما با سواد می‌شویم، یک دهه دیگر را که بنگریم، همه بچه‌ها بعد از دیپلم هم درس خوانده‌اند و به یک رشته تخصصی دیگر می‌پردازند. اگر ما بخواهیم بعد از تحصیلات عالیه در ستاد کار کنیم و به صف نرویم، معلوم است که نمی‌شود.
درکشورهای پیشرفته صنعتی تا حدودی اینگونه نیست، چون خیلی از آنها آمادگی رسیدن به کارهای یدی را دارند. به علاوه مشکلشان را با کارگران وارداتی حل کردند. از سراسر دنیا کارگر به آنجا می‌برند و کارها را به آنها می‌دهند. کم کم هم در حال پشیمان شدن هستند، منتها چاره‌ای ندارند. چه کار باید کنند؟ فکر می‌کنند اگر اینها نباشند، چرخه زندگیشان نمی‌چرخد و اگر هم باشند، کارگر که نمی‌آید خودفروشی کند. اول می‌خواهد زندگی‌اش تأمین شود و کم کم خواسته‌های واقعی او بروز می‌کند. اگر مسلمان است، افکار اسلامی او، اگر عرق وطن‌دوستی دارد، مسائل وطنش، اگر عرق انسانی دارد، مسائل انسانی باعث می‌شود که با ظلم و ستم و تبعیض مبارزه کند.
مهاجران فرانسه می‌بینیم که چه وضعی دارند. فرانسه مهد آرامش اروپا بوده است. الان واقعاً نگرانند و چاره‌ای هم ندارند. اینگونه ارتباطات جهانی به این سادگی حل نمی‌شود. می‌خواهم نکته‌ای را یادآوری کنم و آن، این است که ما قبل از اینکه به آن مراحل برسیم، باید فرهنگ کار را فراگیر کنیم. البته رسیدن به آن مراحل هم آنقدر آسان نیست، چون الان اکثر کشورها همین راه را می‌روند. اینطور نیست که بخواهند کارگر ساده صادر کنند.  همه در حال رفتن به این سمت هستند و دیر یا زود می‌رسند. ما باید با روحیات ملی و اسلامی فرهنگ کار را به معنای واقعی آن تعریف کنیم و به همه بگوییم و خودمان عمل کنیم و بپذیریم که در صف کارهای جسمی، بدنی و یدی شویم و داخل میدان شویم. بیش از آنکه افتخار را به کارهای ستادی، مدیریتی و فرماندهی بدهیم، به کارهای عملی توجه کنیم.
این واقعیتی بین مسلمانهاست و فرهنگ واقعی اسلام است. همان کاری که خود پیغمبر(ص) می‌کردند. پیغمبر(ص)، روزی که پیغمبر هم نبود، از خانواده خیلی مهمی بود. خانواده ایشان جزو بزرگ‌ترین خانواده منطقه بودند. در آن زمان از چوپانی شروع کردند و کار می‌کردند. بعد هم هرگاه کاری پیش می‌آمد، به عنوان کارگزار یک خانم پولدار وارد میدان می‌شد. تجارت و سفر می‌کرد و برای او کار انجام می‌داد.
در زندگی ائمه(ع) ما می‌بینید. حضرت علی(ع) و دیگران هیچ ابایی از انجام کار یدی نداشتند. موارد خیلی زیادی وجود دارد. برای احتیاج نان شب این کار را نمی‌کردند، بلکه درس بود. طبیعت آن اینطور است. قبلش هم این‌گونه بوده است. حضرت موسی در خانه فرعون بزرگ شد، در جایی بزرگ شد که قلدرترین و نیرومندترین مرکز منطقه بود. خانه کسی که ادعای خدایی می‌کرد. تا زمانی که علیه آنها قیام نکرده بود، خیلی هم محبوب بود و در همان خانه خیلی‌ها دوستش داشتند. وقتی کنار آمد، با حضرت شعیب قرارداد بست که دو، هشت یا ده سال در مقابل مهریه ازدواج خود برای آنها چوپانی کند. گله و رمه‌داری آنها را انجام دهد. در آخر هم که پیغمبر(ص) شد، در همان کلمات اول وحی که بر وی نازل شد، خداوند از او می‌پرسد چه در دستت است؟ می‌گوید: عصا است و با عصا هم برگ درختان را برای گوسفندان می‌ریزم و هم زمانی که خسته می‌شوم، برآن تکیه می‌کنم و هم از خودم دفاع می‌کنم. یعنی کار چوپانی و دفاع از خود را در بیابانها انجام می‌داد. این مسئله اسلامی و قرآنی درس بزرگی است که انسان تا آنجایی که از عهده‌اش ساخته است، آماه باشد. البته کاری کند که بهتر می‌تواند انجام دهد. اگر کارهای بهتر و پرثمرتر به او دادند، آنها را انجام دهد. نباید بیکار بماند. هرکاری که توانست انجام بدهد.
اگر این روحیه را در کشور و در جوانانمان زنده کنیم، فکر می‌کنم بیکاری در کشور ما خیلی زمینه ندارد. ما از لحاظ بنیه خیلی نیرومند هستیم. امکاناتی در سالهای بعد از انقلاب فراهم شد که اگر الان نظام تصمیم بگیرد کاری در مملکت انجام دهد، نیروی کار پیچیده‌ترین صنعت و تکنولوژی‌های مهم در ایران وجود دارد. یعنی اگر اعلام کند که ما به چنین نیرویی برای طرح یا پروژه‌ای و یا تکنولوژی‌ای نیاز داریم، دانش‌های مربوط به آن در ایران وجود دارد.
اگر هم در خود ایران نباشند، ایرانی‌هایی هستند که در خارج به سر می‌برند و مایلند در اینجا کار کنند. ما اگر محیط کار درستی برایشان فراهم کنیم، فکر می‌کنم الان برای کشور ما زمینه‌های مختلفی وجود دارد. باید متأسف باشیم که از این زمینه‌ها استفاده نشود. دانشگاهها، دانشمندان، مجاهدان، نیروهای سیاسی و کسانی که خالصانه در میدان بودند، در طول این حدود 30 سال زحمات فراوانی کشیدند و مجموعه امکانات و استعداد را به وجود آوردند. اگر از اینها - چه از نیروها و چه از امکانات - به خوبی استفاده نکنیم، واقعاً به کشور ظلم کرده‌ایم. ما می‌توانیم یک کشور قوی و نیرومند باشیم.
قبل از اینکه شما بیایید، با رئیس مجلس فیلیپین ملاقات داشتم. ایشان در حرفهایش کانونهای بحرانهای مذهبی دنیا را شمرد، فیلیپین، تایلند، اندونزی، کشمیر، افغانستان، پاکستان، بعضی از کشورهای جنوب خلیج فارس، عراق، لبنان، فلسطین، سودان، نیجریه و چچن را نام برد که مسلمان با مسلمان، مسلمان با مسیحی یا یهودی یا هندو یا خود آنها با هم اختلاف دارند. در اکثر این موارد که فکر می‌کنم، می‌بینم ایران می‌تواند به عنوان یک داور خوب تأثیرگذار باشد و وارد میدان شود. دیگران نمی‌توانند تأثیر چندانی بگذارند، ولی ایران در اکثر این میدانها برای موقعیت، ظرفیت و رفتاری که در این مدت نشان داده و قابل اعتماد شده است، می‌تواند تأثیرگذار باشد. اگر باید مبارزه شود، مبارزه را تشدید کند و اگر باید آرامش برقرار شود، آرامش برقرار کند. واقعاً ایران در دنیا وزنه است، به شرط اینکه موقعیت خودمان را با دروغ ضایع نکنیم و دست خودمان را نبندیم و بدانیم که می‌توانیم کارهای بزرگ انجام دهیم.
به هرحال از زحمتی که می‌کشید تا با حزب خود تأثیری روی کشور بگذارید، تشکر می‌کنم و از محبتی هم که کردید و به اینجا آمدید، متشکرم. امیدوارم بتوانید کمک کنید که کارگران ما حق واقعی خود را بگیرند. ما هنوز نمی‌توانیم ادعا کنیم که کارگران را درست تأمین کرده‌ایم. نمی‌گویم در این مدت به کارگر ظلم شد، هر وقت توانستیم جلو رفتیم. ولی بهتر از این می‌توانیم آنها را راضی کنیم. آنها انسانهای قانعی هستند. زیاده‌خواه نیستند و تقاضاهای ساده دارند. هم در خدمت هستند و هم کمک می‌کنند و هم می‌توانند میدان سیاست را مؤثر کنند. خداوند به شما توفیق بیشتری عنایت کند.
والسّلام علیکم و رحمه الله