بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسول الله و آله
خیلی خوشآمدید. وقتی با افرادی مثل شما مینشینم، مشعوف میشوم. نمیدانم چرا؟ ولی فکر میکنم به خاطر طبیعت دوران کودکیام باشد که با نیروی اینگونه و انسانهایی که با حالت طبیعی و فطری در جامعه حضور دارند، سر و کار داشتم.
جناب آقای دره شوری به مطالبی اشاره کردند که بعضیها برای من جالب بود. همه این موارد را قبول دارم و میدانم که تاریخ زندگی عشایر مجموعهای افتخارآمیز است. در قدیم که دفاع ایران با عشایر بود. به خصوص در مناطقی که عشایر بودند، عبور دشمنان تقریباً محال بود. امنیت راه با هزینههای خود تأمین میکردند. حتی عمده مواد مصرفی بخش دامی مردم را هم عشایر تأمین میکردند. حتی عمده مواد مصرفی بخش دامی مردم را هم عشایر تأمین میکردند. نقاط تاریخی دفاعی و نظامی که آقای دره شوری اشاره کردند، بخش جزو تاریخ است و بخشی از مشاهدات خودمان است. از زمان طلبگی مکرر از حضرت امام میشنیدم که عشایر نیروهای بالقوه اسلام و مردم هستند. وقتی مبارزات را شروع کرده بود، از ایشان سؤال میکردم که ما طلبهها چه داریم که با رژیم و آمریکا درگیر شویم، ایشان به بعضی از قدرتهای مردمی، از جمله عشایر تکیه میکردند و لابد ارتباطاتی داشتند. وقتی مرا برای سربازی گرفتند – برخلاف قانون بود. چون ازدواج کرده و طلبه بودم و معافیت داشتم – به باغ شاه بردند. آن روزها عشایر در جنوب حرکت کرده و شاه لشکرکشی کرده بود. من که در باغ شاه بودم، چتربازها و کماندوها برگشته بودند و گردانشان در باغ شاه بود. گویا آن موقع کارشان تمام شده بود. همانهایی بودند که بعدها جنایات مدرسه فیضیه را در قم مرتکب شده بودند. ماه محرم بود و روضه میگرفتند. سالن درازی بود که روضه برگزار شد و من برایشان سخنرانی میکردم. همان سالی بود که حادثه 15 خرداد رخ داده بود. اینها از دلاوریهای عشایر برای ما چیزهای عظیمی نقل میکردند. میخواستند بگویند که مسؤولیت ما سخت بود. میگفتند در فلان دره، فلان جا یا فلان قله چگونه مقابله و ما را خلع سلاح میکردند که واقعاً افسانهای بود.
این نقل بود. در جنگ تحمیلی مسؤول بودم و میدانستم که نیروهای ما در گوشه و کنار چه میکنند. طبعاً میبایست از دفاع، حمله و تدارکات مطلع باشم. هرجا عشایر بودند، خیالم جمع بود. عشایر به صورت لشکر نبودند، ولی در واحدهای کوچک خود مردانه میجنگیدند و دفاع میکردند. مقاوم بودند. اینها برای من محسوس بود.
گلهای هم دارند که اعتبار تاریخی به ایل قشقایی داده نشده که بجاست. باید به آن توجه شود. قبل از آن در مشروطه هم نقش عشایر را در تاریخ میخوانیم. یک مسئله برای من مهم بود که کمی حمل شده و هنوز تمام نشده است و آن درباره فرزندان عشایر است.
عشایری که کوچ رو هستند، طبعاً وقت زیاد خانوادههایشان تلف میشد. البته در زندگی گذشته مهم نبود، چون میخواستید فرزندان خود را مثل خودتان رشد دهید و همانجا بمانند. ولی الان اینگونه نیست. اگر بخواهید بچههایتان را تا آخر کوچ رو داشته باشید، به آنها ستم میشود. باید آنها در آینده اطلاعاتی داشته باشند و درس بخوانند و تخصص داشته باشند و خیلی چیزها بفهمند. میتوان با رفت و برگشت و معلم همراه با بچهها را به مدرسه بود. ولی زندگی زمان ما تحقیقاً به تدریج ایجاب میکند که ضمن حفظ افتخارات، روحیات و مردانگی عشیرهای به مسایل آینده بچههایتان هم فکر کنید. البته تا حدودی حل شده و بچهها درس میخوانند. وقتی خواستی طرح اسکان عشایر را جدی بگیریم، مقاومتهایی بود. بعضیها این را تشبیه به تخته قاپو میکردند و من قبول ندارم. من معتقدم عشایر به خاطر فرزندان خود وظیفه دارند به گونهای زندگی کنند که از استعدادهای آنها استفاده شود. وقتی بچهها بزرگ شدند و عالم، دانشمند و متخصص شدند، زندگی عشایر را اصلاح میکنند و وارد میشوند که حق عشایر را بگیرند. اگر همانجا بمانند، خیلی مؤثر نیستند. ولی اگر مسؤولیتهای بزرگ را بپذیرند، میدانند چکار کنند.
این کار الان خیلی کند انجام میشود. قبلاً جلسهای با نمایندگان عشایر داشتم و دیدم که گلههای زیادی دارند. ولی فکر میکنم عشایر همین الان مولد هستند. مصرف آنها کمتر از تولید است. برای کشور خود ثروت خلق میکنند و بر کشور حق دارند و انشاءالله در آینده بیشتر به آنها توجه شود. باید محیطهای مرتعی و دامداری خود را هرگونه که میخواهند، حفظ کنند و برای آینده آنها و بچههایشان شرایط بهتری فراهم نمایند.
در مورد مسایل سیاسی و آینده مطالبی مطرح کردید که جواب آن آسان است. این حرفها باعث شرمندگی من است. در مورد اینکه چکار کنیم، به هرحال ناچاریم در این دنیای پرخطر وحدت ملی و هوشیاری خود را حفظ و برای ایران بیشتر از الان کار کنیم. ایران کشور مهمی است. در دنیای کشوری نمیشناسم که به اندازه ایران اهمیت داشته باشد. البته آمریکا و روسیه و چین بزرگ و چند برابر ما هستند. ما از خاک و جمعیت کشور متوسطی هستیم. ولی منابع، مردم، سوابق تمدنی، اوضاع جغرافیای، آفتاب، چهار فصل، دریاها، نفت و گاز ما مهم هستند. آب ما کم است، ولی به اندازه جمعیت خود داریم. هنوز جمعیت ایران انبوه نیست. حقیقتاً ایران میتواند کشوری مقتدر، زیبا و مرفه در دنیا باشد. در قدیم هم بود. دورههای طولانی تضعیف شد. الان شرایط به گونهای است که میتوانیم ایران را به عظمت گذشته برسانیم. یکی از چند تمدن بزرگ است.
این مرهون این است که مردم ما همراه، متحد و همدل باشند و دعواها را کم کنند. دعواها غیر از بحثهای سیاسی است. بحث سیاسی جامعه را رشد میدهد و هوشیار میکند. نقادیها مسؤولان را محتاط میکند که کارهای بدی نکنند. ولی این غیر از دعوا، جنگ، طرد، کینه و خشونت است. اولین شرط هوشیاری است. الان در خطر هستیم، ولی ایران نشان داده که میتواند خطرها را دفع کند و باز هم میتوانیم. دیگران هم محتاط هستند. که خود را به دردسر بیندازند. مهم اوضاع داخل کشور است. اگر خود را درست اداره کنیم و ظرفیتها را بشناسیم و برای استفاده از آنها برنامه داشته باشیم، ایران جای خود را پیدا میکند. به خصوص با مکتب اسلام و اهل بیت (ع) که حقیقتهای آسمانی فطرتی بشریت هستند و راه ما را باز میکنند.
یکی از مظاهرش همین انتخابات است. معمولاً در انتخابات دچار موارد بدی میشویم. کینه درست میشود و بعد از آن طرد است. هرکس پیروز میشود، میخواهد خدا را بنده نباشد و با هرکس هرگونه که خواست، برخورد میکند. در صورتیکه درست نیست. انتخابات باید مایه رشد باشد. آزادیخواهی شرایط خاصی دارد. انسان باید سطحی از رشد و کمال را داشته باشد که آزادیخواهی را تحمل کند و بعداً در محیط آزاد کار کند که یکی از راهکارها انتخابات است. فکر میکنم که همه باید بیایید – نه اینکه فکر کنیم بهتر است نیاییم. کسانی که انحصارطلب هستند، همین را میخواهند. مردم کاری به کارشان نداشته باشند و آنها هم کار خودشان را بکنند. مردم که بیایند روی آنها حساب میشود. وقتی نیایند، چه حسابی میشود؟ در قهر کردن که چیزی به دست نمیآید. کشور ضرر میبیند. بالاخره عدهای میآیند و رأی میدهند و قانونی میشوند اما به ضرر تمام میشود. باید همه سعی کنیم همه مسئولیت خود را به عهده بگیریم و بیاییم. میتوان تلاش کرد تا افرادی را که قبول داریم، مسؤول کنیم و به آنها رأی بیاوریم. در میان نامزدها هم انسانهای خوب پیدا میشوند.
ثانیاً واقعاً باید با روحیه اسلامی، انسانی، هوشیار و عدالت منش برخورد کرد. چنین انتخاباتی ثمر میدهد. در مورد خود بنده بگویم که به نفع جامعه نیست که به کسانی برگردد که به تجربه خود عمل کردند. هرکاری بلد بودیم، کردیم. در دورهای که انرژی بیشتری داشتیم، کار کردیم. الان باید انسانهای قویتر، امروزیتر، آمادهتر و با انگیزهتر که کم نیستند، بیایند. باید در جامعه اینها را پیدا کنیم تا بیایند و کار کنند. ما هم کمکشان میکنیم. اگر خوب کار کنند، مثل برادر با آنها همکاری میکنیم و هرچه بلدیم به آنها میگوییم. خوب است که اینگونه شود. گرچه تا زندهام، مدیون این مردم هستم. بنده هم مثل شما از روستایی بودم که وضع ما از عشایر هم صحراییتر بود. تا موقعی که قم بیایم، اصلاً شهری را ندیده بودم. در روستا زندگی میکردم. چهارده ساله بودم که اولین بار در جاده شوسه ماشین سوار شدم. 8 فرسخ دورتر از روستای ما بود. مردم بودند که ما را به اینجا رساندند. حتی مدیون مردم هستیم. نمیتوانیم آسوده خاطر در منزل بنشینیم که هرچه میخواهد، بشود. اینگونه نخواهد بود. ولی دعای من این است که نیازی به من نباشد که انشاءالله نیازی به من نخواهد بود. ولی اگر روزی فهمیدم – ولو اشتباه – باید بیایم، چارهای ندارم. کاری غیر از این ندارم. ولی دعا میکنم و از شما هم خواهش میکنم، به فکر افراد مناسبتری باشید. ما هم به شما کمک میکنیم. اگر قرار شد روزی بیایم، شما به من کمک میکنید. به هرحال خیلی خوش آمدید و ما را خوشحال کردید.
والسلام علیکم و رحمه الله