بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
از طرح مسایل شما استفاده کردم. به ترتیب مسایل، حرفهای آقای باهنر تقدم طبیعی دارد. چون مجموعه نیروهای انقلاب باید به گونهای عمل کنیم که اصالت با انقلاب اسلامی باشد. باید این هدف در کارهای ما اصل باشد. باید برای این کار کنیم. ما که دلسوزتر از اقشار دیگر هستیم، باید کار کنیم. ایشان روی بخشی از آن تکیه کردند که حزب است. باید تحزب قابل قبولی در جامعه باشد تا با مبانی و شعارهای مشخص بتواند جامعه را براساس همان تفکر منسجم کند. ممکن است سه حزب یا بیشتر باشند. باید احزاب نیرومندی در جامعه باشند که بتوانند خطوط کار را مشخص کنند. قبل از اینکه به این بحث بپردازیم، باید بحث دیگری را مطرح کنیم.
نمیدانم شما قبول دارید یا نه؟ فکر میکنم جامعه بشری، از جمله ما به خاطر شرایطی که داریم، به طرفی میرویم که دیر یا زود افکار عمومی و آرای مردم حرف اوّل و آخر را خواهد زد. ممکن است با ابزار خوبی مثل ولایتفقیه، نیروهای حزبالهی، سپاه، بسیج، صدا و سیما، شورای نگهبان و ... که با تجربیات خاص در گذشته تهیه کردیم، بتوانیم کنترلی روی جامعه داشته باشیم. ولی اگر افکار عمومی با نظام نباشد و یا اکثریت و یا بخش قابل توجهی از راه ما جدا باشند، دوام انقلاب تضمین ندارد. مطمئناً در جایی متوقف میشود. به خصوص الان در یکی از برهههایی هستیم که ممکن است این اتفاقات بیفتد. چون شرایطی پیش آمده که قدرتهای بزرگ دنیا هم میخواهند دخالت کنند. بهانه هم دارند. یا خودمان به دست آنها میدهیم و یا زندگی ما به طور طبیعی این بهانهها را ایجاد میکند.
لذا نیروهای مخلص انقلاب و کسانی که میدانند چه هزینهای برای انقلاب شد و خودشان هم هزینه کردند، باید اصل را بر این قرار دهند که انقلاب را نگه داریم که آن را تعریف کردیم. به هر حال براساس مبانی اسلامی جلو آمدیم. ساختار را براساس آنچه فهم ما از اسلام بود، تنظیم کردیم. قانون اساسی و سایر ساختار نظام اینگونه هستند. شاید بعضی از ساختارها باید اصلاح شود که امکانپذیر است.
اگر بناست روی افکار عمومی در این زمینه حساب درجه اوّل باز کنیم، تحزب واقعی خیلی مهم است. آنچه که الان داریم، جامع نیست. حزب جمهوری میتوانست جامع باشد که اشکالاتی پیش آمد. الان چنین حزبی در جامعه نیست. اشکالی که آقای باهنر درباره نظام ولایی و حزب اشاره کردند، باید بپذیریم حزب در نظام ما به اندازه احزاب در سیستمهای غربی قدرت ندارد. حداقل این است که سیاستها را قانون اساسی به رهبری دادند که باید اعلام کنند. احزاب نمیتوانند خارج از این سیاستها عمل کنند. میتوانند در برنامهریزی و نحوه اجرا قدرتنمایی کنند. عیبی ندارد. هر حزبی که تشکیل میشود، میداند وسعت و زمینه کارش چقدر است.
یکی از چیرهایی که میگویید باید تکلیف آن روشن شود، همین است که احزاب تا کجا میتوانند پیش بیایند. باید خط و مرزی مشخص شود و کسانی که میخواهند فعالیت حزبی داشته باشند، به این وادی میآیند. البته کم نیست. یعنی اگر حزبی بتواند مجلس و دولت را داشته باشد، در همان سیاستها میتواند کارهای زیادی انجام دهد. میتواند ابتکاراتی هم داشه باشد. یعنی دستش خالی نیست.
در جاهایی که ولایت ندارند، قانون اساسی دارند که خیلی چیزها را روشن میکند و احزاب باید در چارچوب قانون اساسی عمل کنند. از اینکه بگذریم، حرف آقای بادامچیان پیش میآید که چه نوع مجلسی میخواهیم؟ این قابل بحث است. فکر نکرده بودم که آمادگی داشته باشم. توجه داشته باشید آنچه که رهبری امسال به عنوان اتحادملی و انسجام اسلامی مطرح کردند، از نوع نامگذاریهای گذشته ایشان نیست. نوع دیگری است. بعضی میگویند ایشان براساس تشخیص ضرورت سیاسی جامعه این شعار را مطرح کردند. البته خود ایشان باید بیشتر به شما توضیح بدهند که چه اهدافی از این شعار داشتند. ولی برداشت عمومی باید این باشد که مجلسی که میخواهیم امسال درست کنیم، نمونهای باشد که از این حالت نتیجه بدهد.
باید انتخابات را حساب شده اجرا کنند. مجموعهای داریم که با همه اختلافنظرها به انقلاب وفادار هستند. کسانی هم هستند که اساس انقلاب و ولایتفقیه را قبول ندارند. روی اینها نمیتوانیم حساب کنیم. امّا کسانی که انقلاب را قبول دارند و باسلیقهای دیگر کار میکنند، باید مثل دیگران میدان داشته باشند. باید ببینیم افکار عمومی در این اوضاع چکار میکند. ممکن است شما در کنار یک مزیت ، مشکل داشته باشید. مزیت شما این است که خیالتان راحت است. ابزار انتخابات با شما بدرفتاری نمیکند. خیال شما از جهت وزارت کشور، شورای نگهبان و دستاندرکاران راحت است که کسی حق شما را ضایع نمیکند. نقطهای که ممکن است برای شما مشکل باشد، اوضاع زندگی مردم است. بالاخره اگرچه جمع شما تأثیر و دخالتی در کار دولت ندارید و کار اجرائی در دست شما نیست، ولی از یک جبهه هستید و آرای شما از یک ظرف برداشته میشود. خیلی مهم است که در فاصلهای که تا انتخابات داریم، کارهای دولت درست اجرا شود. من افق رضایت مردم را با ادلّهای که میدانید، خیلی خوب نمیبینم. شاید تهدید خارجی باعث نوعی انسجام در داخل شود، امّا برای رأی دادن کافی نیست. برای سکوت و عدم درگیری کافی است. امّا مردم هنگام رأی دادن، نگاه میکنند که سرنوشت خود را به چه کسانی میسپارند.
باید در این بخش مواظبت کنید تا کارهای نامعقول نشود. نمیتوان با شعار مردم را برای مدّت طولانی نگه داشت. در دورههای گذشته معمولاً اینگونه بود که این دو دوره را رئیس جمهور به آسانی میگذراند. الان سرعت مسایل و مطالب جای حرف دارد. باید قدری درباره آن فکر کنید. بحث شخص رئیس جمهوری نیست. منظورم جریان است که بتواند مسیر را که در اختیارش هست، حفظ کند و نگه دارد. قطعاً به رضایت و آرای درست مردم احتیاج دارید.
اگر انتخابات شورا را ملاک بگیریم، مسیر به گونهای دیگر است. مگر اینکه این انتخابات را استثناء حساب کنیم. من روی این مسئله ارزیابی زیادی ندارم. اینکه چگونه میتوان مردم را با این وضع راضی نگه داشت، مهم است. اواخر سال گذشته که برای بودجه فکر میکردند، جلسه مهمی خدمت رهبری بود. آن موقع روشن بود که 40 تا 50 درصد هزینه جاری کشور در حال اضافه شدن است. در آن جلسه 48 درصد گفتند که وزارت دارائی اعلام کرد 45 درصد است. هزینه جاری که بر دولت تحمیل شد، رقم کمی نیست. الان نفت میفروشیم و تأمین میکنیم. ولی عوارض این کار آثارش را بین مردم نشان خواهد داد. در تورم، اشتغال، توقعات مردم و خیلی چیزها خود را نشان میدهد. با اینکه سعی میشود خیلی از شاخصها عمومی نشود، ولی کمکم خود را نشان میدهد. این چند ماه خیلی سرنوشتساز است که باید مراقبت شود. جزو مسایل انتخاباتی است و باید روی آن کار کنید.
البته چیزهایی است که زیاد در دست ما نیست. نمیدانم در مسایل خارجی به کجا میرسیم.
به نظر میرسد فضا به صورت موقت مناسبتر شد، ولی احتمال اینکه آرامش قبل از طوفان باشد هم وجود دارد. لذا باید مواظبت کرد و نباید خیال ما راحت باشد که اتفاقی نمیافتد.
مثلاً کار دیروز اروپاییها معنادار بود. در همین شرایط که صحبت از مذاکره بود، تحریمها را عملیاتی و تشدید کردند. البته میتواند علامت این باشد که به ما بگویند مسایل جدّی است. اما میتواند یک واقعیت در برنامهها و سیاستهای آنان باشد.
من هرچه را تشخیص بدهم، خدمت رهبری میگویم. امّا کافی نیست یک نفر بگوید. دیگران هم باید بگویند. بالاخره این وضع نتیجه انفجار معکوس ندهد. این اتفاق میتواند باعث شود کسان دیگری سردربیاورند. خوب است این هم مورد توجه باشد. اینکه من چکار کنم، وظایفم را انجام میدهم.
به زمان انتخابات ریاست جمهوری اشاره کردید. منطق من در آن زمان کاملاً روشن بود. همیشه میگفتم اگر به وحدت نظر برسید، نمیآیم. به رهبری هم گفته بودم. در آخرین جلسه قرار هر دو ما این شد که اگر آقایان متفق نشوند، خواهم آورد. حتّی افراد معینی را اسم بردم و گفتم اگر روی اینها متفق شوند، میآیم. چون نگران اتفاقات بعدی بودم. افرادی را اسم بردم که اگر بیایند، نیازی نیست من بیایم. رهبری به من میگفتند: «خودتان این کار را بکن» گفتم: زورم نمیرسد. این کار شماست. باید به آقایان فرمان بدهید که به اینجا برسند.
منطقم روشن بود. تا اواخر قطعاً نمیخواستم بیایم. فقط اسمم را گذاشته بودم که وحدت به وجود بیاید که نیامد. آثارش را الان دارید میبینید.
آقای عسگراولادی: از این همه عنایت و هدایت تشکر داریم. انشاءالله بتوانیم در فرصتهای دیگر هم از نظرات شما بهرهمند باشیم. اگر لازم دیدید مطلبی به اطلاع ما برسد، یکی از ما را احضار کنید تا نظر شما را خصوصی بشنویم تا در آینده به آهنگ قابل قبولی برسیم.
● انشاءالله. آرزوی ما این است که انقلاب جلو برود. افراد مهم نیستند. اگر تماشا کنیم، آسانتر از این است که خودمان اجرا کنیم.
○ این نمیشود که جنابعالی تماشاچی باشید.
● بیتفاوت که نخواهم بود. منظورم این است که نیروهای جدید بیایند. بازهم به همه شما خوشآمد میگویم.