بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسولالله و آله
خیلی خوش آمدید. حرفهای خوبی زدید، ولی در اظهارات شما مطلبی راجع به وضع صنعت، مشکلات، توفیقات و پیشنهادها نشنیدم. علاقهمندم که ببینم در شرایط فعلی، صنعت، مخصوصاً در صنایعی که جوانان وارد شدهاند، چگونه است؟ چه شرایطی دارید؟ کار جوانان نسبت به کار مدیران سابق چه امتیازاتی دارد؟ جوانان همیشه در صنعت بودند، ولی شما تشکیلاتی درست کردید و با فلسفهای قابل فهم مجموعهای به وجود آوردید. خواهش میکنم گزارش کامل، شامل سؤالات من، به علاوه مواردی که خودتان لازم میدانید، به من بدهید.
در مورد مسئله صنعت و معدن، خیلی روشن است که این دو زمینه به هم مربوط و از پایههای توسعه هر کشوری، از جمله ایران هستند. در خصوص معدن، ایران یکی از کشورهایی است که اگر در بعضی از معادن فقیر است، ولی مجموعاً یکی از کشورهای خوب معدنی است. شاید مجموعه معادن ایران از لحاظ کلکسیون در دنیا کم نظیر باشد. در بعضی از معادن ضعیف هستیم و دیگران قوی هستند و در بعضی از معادن هم قوی هستیم. اینها چیزهایی است که خداوند به ما داد و در زمین ما هست. در خلق اینها سهمی نداشتیم.
صنعت مسئله دیگری است. خداوند فقط استعدادش را به ما داد. اگر صنعتی داریم، محصول کار خودمان است. یعنی انسان تفکر و کارکرد و زحمت کشید تا از مجموعههای طبیعی که خداوند به بشر داد، از طریق صنعت استفاده کند. زمینههای فراوان دیگری هم در تولید است. ولی شما در این بخش هستید که فکر میکنم پیکان توسعه و پیشرفت کشور هم اینجاست. بعضی چیزهایی هست که از مزیتهای نسبی ایران است. با مزیتهای نسبی که در ایران داریم، میتوانیم در مدیران رقابت تنگاتنگ دنیا، جایی برای خودمان پیدا کنیم. اگر مزیتهای نسبی نباشد، با شرایط فعلی، رقابت برای کشورهایی مثل ایران سخت است.
یکی از مشکلاتی که فکر میکنم الان در صنعت ماهست، این است که ما صنعت خود را به شیوهها و چیزهایی عادت دادیم که کار رقابت را دشوار میکند. میخواستم از شما بپرسم و ببینم تحلیل شما چیست؟ کشوری مثل ترکیه را در نظر بگیرید که باید منابع انرژی خود را که اتکای بخش مهمی از صنعت است، از بیرون بیاورد. در مقابل ترکیه، ما هستیم که سالانه بیش از 100 میلیارد دلار منابع انرژی خود را در کشور هزینه و مصرف میکنیم. نصف این مقدار و کمی بیشتر را صادر میکنیم و پولش را برمیگردانیم.
جای سؤال مهم است و به یک تحلیل درست احتیاج دارد. باید مغزهای متفکر صنعتی ببینند که چرا ترکیه میتواند در این میدان، وقتی با صنعتگران ما رقابت میکند، دست بالا را بگیرد. حتی چین هم اینگونه است. البته چین قابل مقایسه با ما نیست. شرایط ویژهای دارد که با ترکیه قابل قیاس نیست. ترکیه شبیه ماست. هم همسایه ماست و هم آب و خاکش مثل ماست. شاید شرایط سیاسی و ارتباطات جهانیاش بهتر از ما باشد. ولی این مسئله جای تأمل است. باید از این طریق وارد جهشی شویم و اشکالات صنعت را برطرف کنیم. میتوانیم حرفهای مهمی بزنیم.
مثلاً صنایع زیردستی پتروشیمی در ایران نباید با جای دیگر مقایسه شود. در دنیا کشورهای مثل ما زیاد هستند، ولی در بقیه کشورها ما باید حرف اول را بزنیم. کاری به قبل از انقلاب ندارم. بعد از انقلاب یک اشکال واقعی برای صنعتگران بخش خصوصی ما پیش آمد که دست آن را نسبتاً بستیم. تفکر دولتی کردن همه چیز، حتی صنایعی که در گذشته در اختیار بخش خصوصی بود، بعد از انقلاب به ادله خاصی در اختیار نهادهایی قرار گرفتند که آن نهادها مثل دولت هستند و یا ضعیفتر از دولت کار میکنند. این تفکر، آسیب جدّی بود.
بعدها بخش خصوصی با دست بسته در صنایع دولتی توسعه پیدا کرد. میبایست با جاهایی مثل دولت و نهادهای بزرگ رقابت کند که هزینه و سود برای آنها اهمیت ندارد. میخواهند محصول داشته باشند که گاهی ضرر میدهند و خیلی آسان جبران میشود. این اشتباهی بود که شاید شرایط انقلاب بر ایران تحمیل کرد. وارد این بحث نمیشویم که چرا اینگونه شد، ولی شد و این اتفاق افتاد.
قانون اساسی هم در آن شرایط نوشته شد. یعنی زمانی که خیلی از کسانی که الان طرفدار بخش خصوصی هستند، بسیاری از صنایع بخش خصوصی را به قلمرو دولت آوردند. در آن شرایط، وقتی اصل 44 را مینوشتند، درصدر اصل، همه صنعت و همه امکانات مهم اقتصادی را برای دولت انحصاری کردند. البته کسانی متوجه بودند و در ذیل اصل نوشتند که اعتبار صدر تاجایی است که دولت تبدیل به یک کارفرمای بزرگ نشود و یا به مصلحت اقتصاد کشور باشد.
این قیدهای خوب، راهی را باز کرد که بتوانیم تفسیر جدیدی از آن اصل قانون اساسی داشته باشیم. همیشه مطرح بود. در زمان جنگ این بحثها زمینه نداشت. ولی بعد از جنگ از همان سالهای اول که سیاست تعدیل را مطرح کردیم، احساس کردیم صدر اصل 44 مشکل جدی ماست. به تدریج شروع کردیم تا بعضی از صنایع را به بخش خصوصی بدهیم. بد تفسیر میشد. انحصار را به گونهای دیگر معنا میکردند. به هرحال شروع به وارد کردن بخش خصوصی کردیم، اما خیلی سخت بود.
الان میبینیم گاهی بحث میشود که این دولت یا آن دولت چقدر خصوصیسازی کردهاند. آن موقع خصوصیسازی با آن شرایط جز در محدودهای کم امکان نداشت. ولی الان اصل 44 تفسیر شد و حکم داده شد و رهبری هم پشت قضیه ایستادند و حتی زمانی دستور دادند که از این به بعد بخش دولتی در مسایل اقتصادی، عملیاتی کار نکند و فقط حاکمیت را برعهده بگیرد.
البته از بخش خصوصی کسی نبود که جای دولت را بگیرد و ناچار شدیم ادامه بدهیم. یا حکمی دادیم که باید سالانه بخش خصوصی 20 درصد بزرگتر و به همین نسبت بخش دولتی کوچکتر شود و کارهایش را واگذار کند. آن موقع این احکام نبود. جدید است. مال یکی دو سال گذشته است. الان فرصت خوبی پیش آمده است. یعنی مدیران و مسئولان کشور قبول کردند – نه اینکه برآنها تحمیل شد – که توسعه کشور و شکوفایی ایران باید با همکاری وسیع بخش خصوصی باشد.
سیاست کلی نظام اداری را تصویب کردیم. من امروز امضا کردم تا خدمت رهبری برود و امضا کنند. آن سیاست خیلی از چیزها را از حوزه مدیریت دولت بیرون میبرد. یک بخش که بیشتر مربوط به حاکمیت است، مربوط به دولت است. دو بخش دیگر مشترک و اختصاصی هم دارد و بقیه همه چیز در اختیار بخش خصوصی است. پس زمینه کار الان فراهم است.
البته ساز و کارش مهم است. باید فضای مطمئنی برای اقدام بخش خصوصی، به خصوص برای جلب استعدادهای جوانان ایجاد شود. نیروهای قدیمی صنعت و معدن کارهای خود را ادامه میدهند. چون در این بخش بزرگ شدند، کار میکنند. اما جوانانی که میخواهند انتخاب کنند و تحصیلکردههای دانشگاهی که عادلانه میتوانند پایهریزی کنند، باید شرایطی برای کار داشته باشند. معلوم است که اکثر اینها سرمایه ندارند. دست خالی میآیند. بعضیها از ناحیه پدر وفامیل سرمایه دارند. ولی اکثراً، مخصوصاً از طبقات محروم که بچههایشان درس خواندند و عاشق کار هستند و استعداد هم دارند، از لحاظ سرمایه دستشان خالی است.
فکر میکنم الان یکی از کارهای مهم نظام این است که سیستمی را داشته باشد تا استعدادهای صنعتگر راحت بتوانند با امکاناتی که در جامعه هست و با استفاده از وامهای مناسب و زمینههای مناسبتر و حمایتهای قانونی و قضایی، با خیال راحت وارد شوند. کار بیمهها در این میدان بسیار مهم است. اگر نقش بیمه را درست ادا کنیم، به صنعتگران و سرمایهگذاران اطمینان خاطر میدهد. بانکها الان در این میدان ضعیف عمل میکنند. میبینید که وقتی شوکی وارد میشود، نقدینگی بانکها مشکل پیدا میکند و نمیتوانند خود را اداره کنند و پولهایشان برنمیگردد. معلوم است که این سیستم جواب نمیدهد.
قطعاً دربخش صنعت و معدن، بانکها باید نقش بسیار فعالی داشته و اطمینانبخش باشند. در خصوص مقررات هم مشکل داریم. امروز بعد از سالها، خبری منتشر شده بود که لایحه دولت درباره خصوصیسازی به مجلس میرود و یا خود مجلس طرحی در این باره دارد. اگرچه تأخیر داشت، ولی ظاهراً شرایطی در حال فراهم شدن است. باید قانون نیرومندی به وجود بیاید که اطمینانبخش باشد.
میدانم سرمایه در بخش خصوصی فراوان است، اما در دست صنعتگران جوان نیست. پولهای هنگفتی هست. ایرانیان خارج از کشور علاقهمند که سرمایهگذاری کنند. با بسیاری از آنها آشنا بودم و با بعضی از آنها در طول این سالها آشنا شدم و میدانم امکانات فراوانی دارند.
با شرایطی که بعد از 11 سپتامبر در دنیا بوجود آمد، علاقه کار کردن در ایران پیدا شد، منتها هنوز امنیت سیاسی ندارند. شرایط جنگ روانی که علیه ما حاکم است، همه را منتظر میگذارد. به شما اطمینان میدهم که این علاقه در سطح مدیران و مسئولان سیاستگذاری مثل مجمع تشخیص، رهبری و بعضی از سران کشور جدّی است که به بخش خصوصی، به خصوص جوانان میدان بدهند. میفهمند که چگونه بایدعمل کنند تا استعدادها میدان کار پیدا کنند. سطح فنی و علمی دانشگاهها و ارتباطات جهانی و تبادلاتی که الان داریم، در سطحی است که بتوانیم کمبودهای فنی خود را جبران کنیم.
سرمایههای فراوان مطمئناً در داخل کشور و نزد ایرانیان خارج از کشور و در بانکهای جهانی منتظر فضای آرام است. یعنی فضایی مثل ایران، با استعدادهایش و بدون دغدغههای سیاسی، ایران واقعاً یکی از کشورهایی است که میتواند سرمایههای زیاد جذب کند. الان فقط 3 تا 4 درصد از سرمایههای ایرانیان خارج از کشور میتواند با بهره بسیار کم وارد کشور شود. اگر خودمان ریسک را بالا نبریم و درست رفتار کنیم، میتوانیم سرمایههای ارزانی وارد کشور کنیم. با درخواستی که با تفاوت ارز در کشور هست، آبشاری به وجود میآید که میتوان کارهای بزرگ کرد.
میخواهم بگویم شما جوانترها که وارد این فضا شدید و تشکیلات مناسبی دارید، خودتان هم پیگیر باشید. زبان داشته باشید. ارگان انتشاراتی داشته باشید. اطلاعات بدهید. درخواستها را مطرح کنید، مشکلات خود را بگویید. راهکار ارائه کنید.
اولاً احتیاج به یک تحول اطلاعاتی و اطلاعرسانی داریم. ثانیاً براساس پشتکار جوانان حرکت کنیم. الان زمینه فکری جامعه برای این حرکت خیلی بهتر از 10 سال پیش است. زمینه قانونی هم خوب است. چون در گذشته ممکن بود سیاست یک دولت باشد و وقتی آن دولت میرفت، تمام شود. اما الان سیاست یک دولت نیست، سیاست دراز مدت نظام است.
یکی از تعریفهای سیاستهای کلی این است که بادوام و مستمر است. اگر روزی قرار شد این سیاستها عوض شود، فقط به خواست رهبری آن هم در مجمع تشخیص عوض میشود. مثل مجلس نیست که تبصرهای در بودجه بیاورند که راه جدیدی پیدا شود. باید بررسی شود که اگر آن سیاست در شرایط خاصی بود، آیا الان میتواند عوض شود؟ لذا این سیاستها میتواند اطمینانی به سرمایهگذاران بدهد. منتها هنوز در ایران معمول نشده که سیاستهای کلی را محور قرار بدهند و مقررات، قوانین، بخشنامهها، تصویبنامهها و اجراییات در این محور باشد که وقت میبرد، ولی انشاءالله انجام میشود.
به هرحال از شما تشکر میکنم و امیدوارم موفق باشید.
والسّلام علیکم و رحمه الله