سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با مسئولان و کارکنان مجموعه فرهنگی رفسنجان

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با مسئولان و کارکنان مجموعه فرهنگی رفسنجان

  • سالن اجتماعات مجموعه فرهنگی – رفسنجان
  • یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۶

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
به اینجا آمدیم تا از آقایان و خانمهایی که زحمت می‌کشند و این مجموعه را اداره و به اهدافش نزدیک می‌کنند، تشکر کنیم.
تفکر اولیه ما ادلّه بسیار جدی برای این کار داشت. در سفری که پس از جنگ به رفسنجان آمده بودم، رفسنجان مثل بسیاری از شهرهای کشور مشکلات شهری فراوانی داشت. چون امکاناتش را به جبهه می‌دادند. در 8 سال جنگ شهرهای ما راکد بود و رد به فرسودگی می‌رفت.
یکی از کارهای ما این بود که روح نشاط را به شهرها برگردانیم که برگرداندیم و شهرها زنده شد. در هر شهری می‌بایست کاری می‌کردیم. آن موقع رفسنجان جایی برای اجتماع مردم نداشت. از لحاظ فرهنگی فقط خود مردم با روحیه‌های دینی و انسانی سرمایه‌های فرهنگی بودند.
شاید همین نقطه بود که از هلی‌کوپترها پیدا شدیم. ازدحام عظیمی بود و نگرانی پیش آمد که آقای حسین مرعشی شاعر آسیب دید. به هرحال همان موقع شهرداری، دانشگاه ولی‌عصر و جاهای دیگر درخواست کردند که موافقت کنیم تا جایی به عنوان مجموعه فرهنگی یا موزه ساخته شود.
این زمینه رفسنجانی این مسئله بود. زمینه خود ما این بود که در دوران ریاست جمهوری و ریاست مجلس یک خلاء واقعی دیدیم و آن، اینکه معمولاً هدایایی بین رؤسای جمهوری با رؤسا و شخصیت‌های دنیا که در سفرها دیدار می‌کنند، ردّ و بدل می‌شود. همچنین سفرهایی که به عنوان رئیس جمهور به شهرستانها و روستاها داشتیم، مردم اشیای زیبایی به مهمان خود هدیه می‌دادند. یکی فرش، یکی تابلو و هرکسی آثار ماندنی می‌داد. خیلی بود. الان هم وزرا، مدیران و مهمانانی که وارد شهرها می‌شوند، می‌گیرند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و شاید قبل از انقلاب جای مهمی نبود که هدایای گرفته شده نگهداری شود. این هدایا که مال اشخاص نیست. به مقام می‌دهند. اینکه در مقابل هدایایی که باید بدهیم، در چه حدی باید باشد، دستها باز بود و هرکس هرچه می‌خواست، می‌داد و هرچه می‌دادند، می‌گرفت. ولی یک جا جمع نمی‌شد.
یکبار از کاخ گلستان در تهران بازدید کردیم و دیدیم آثاری از دوران قاجاریه مانده بود. شخصیت‌های آن زمان در ملاقاتها هدایایی داده و گرفته بودند. برایم جالب بود که هدایای مسئولین روسیه، آلمان و جاهای دیگر در کاخ گلستان مانده بود. این هدایا خیلی با ارزش هستند. به فکر افتادم که کاری کنیم تا هدایای دوره ما هم حفظ شود.
برای این منظور آیین‌نامه‌ای در دولت درست کردیم که هدایا تا چه سطحی و چه چیزهایی برای گیرنده قابل تملّک است. سطح پایینی در نظر گرفتیم و گفتیم باید هدایای فرهنگی بماند.
بعد از انقلاب و مبارزه فرهنگی، به خانه هریک از رجال، خاندان پهلوی، درباری‌ها و شخصیت‌ها که می‌رفتیم، کلکسیونی از اشیاء ارزشمند، قدیمی و عتیقه وجود داشت که انبارهای بنیاد مستضعفان را پرکرده است و هنوز هم نتوانستند سامان درستی بدهند. زمانی تقسیم کردیم که قسمتی قابل فروش هستند و قسمتی باید نگهداری شوند. آیین‌نامه‌ای هم نوشته بودیم که نمی‌دانم الان عمل می‌کنند یا نه.
به هرحال آن هدایا خیلی ارزشمند بودند. ولی در خانه‌ها بود و در کاخها هم نگهداری می‌شد. در آیین‌نامه وزرا، مدیران و رئیس جمهور محدودیت‌هایی پیدا کردند. مسئله بعدی این بود که هدایای گرفته شده را چکار کنیم.
موزه‌های دولتی ظرفیت نگهداری این هدایا را نداشتند. اگر به آنها واگذار می‌شد، به انبارها می‌رفت. هزینه نگهداری اینها خیلی بالاست. حتی ویترینی نداشتند که نگهداری کنند. با مشورتهایی که با مشاوران شد، به این نتیجه رسیدیم که هر رئیس جمهوری برای دوره خود، مجموعه‌ای درست کند تا هدایای ارزشمند و تاریخی محفوظ باشند.
من آن موقع حدود 1500 هدیه داشتم. بعضی‌ها خیلی نفیس بود و بعضی‌ها قیمت آنچنانی نداشت. ولی اعتبار و ارزش تاریخی آنها بالا بود. یکی نماد یک روستا، یکی نماد یک عشیره و یکی نماد یک کشور بود. معمولاً رؤسای جمهور که در سفرهای به این طرف و آن طرف، هدیه‌ای می‌دهند که برای کشور خودشان افتخار و نشان از فرهنگ و تمدنشان باشد.
در هریک از هدایا معنایی هست. قبل از دولت من، دوره ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای بود. ایشان هم هدایای خود را جمع کرده بودند که در زیرزمینی در کاخ قرمز در ساختمان ریاست جمهوری فعلی و در ویترینها نگهداری می‌کردیم. ایشان هدایای مهمتر را به مشهد بردند و به موزه آستان قدس رضوی دادند که آیت‌الله طبسی نگهداری می‌کنند که هنوز هم هست. البته خیلی محدود است.
به هرحال به اینجا رسیدیم که جناب آقای بشیری گزارش آن را دادند. خود رفسنجانی‌ها خواسته بودند که این مجموعه را بسازند و ما هم هدایا را تحویل بدهیم. دفتر نشر معارف انقلاب را که خودم برای آثار از قدیم و تا الان خودم تأسیس کرده بودم، شریک کردیم و اینجا با کمک دانشگاه، شهرداری و جاهای دیگر کم‌کم به وجود آمد.
ردیف مختصری در بودجه کشور برایش نوشتند که از بودجه جاری بخشی را به این مجموعه بدهند. این مجموعه شکل گرفت. همان موقع گفتند برای درآمدش یک مجموعه تجاری تهیه شود که درآمدهایش در اینجا هزینه شود. این درآمدها در احداث ساختمان و امروز برای اداره آن هزینه شد و درآینده هم کمک می‌کند. البته یک بخش دیگر هم دارد که باید مکمّلش باشد که جدی گرفته نمی‌شود. ما مجموعه را با هم قبول کرده بودیم.
قرار ما این بود که کارهای فرهنگی ملی و دینی در اینجا انجام شود. در اهواز با آقای رضازاده و فرزندانش برخورد کردم که برنامه‌ای درباره قرآن و نهج‌البلاغه داشتند که پسندیدم. آموزشهای خوبی دارند. ایشان متقاضی بود که واحدی را در رفسنجان تأسیس کند. گفتیم موزه به عهده بگیرد که الان تعداد زیادی شاگردان قرآن داریم که آثار بخشی از آن را با تواشیحی که اجرا کردند و قاری نوجوان قرآن دیدیم. امیدوارم مجموعه ترویج قرآن و نهج‌البلاغه برای نوجوانان و خانواده‌ها مفید باشد. تا بحال پیشرفت خوبی داشت و باید بهتر شود.
کار بزرگ دیگری هم قرار بود در اینجا انجام شود که هنوز نشد. باید پژوهشکده و پژوهشگاهی از امکانات اینجا تأسیس و برای رشته‌های خاص محقق تربیت کنیم. هم بورس بدهیم و هم انسانهای صاحب‌نظر را بیاوریم که جوانان را تربیت کنند.
در مقطعی تصمیم گرفتم یک جایزه جهانی ظلم ستیزی، ستم ستیزی و به خصوص استکبار ستیزی برای اینجا به وجود بیاوریم. یعنی جوایزی به کسانی که اقدام و عملی در جهت حمایت از مظلومان و مبازه با ستمگران تاریخ دارند، مثل جایزه نوبل و دیگر جوایز، داده شود.
حتی بیانیه‌اش را نوشتم و موادش را تعیین کردم و به دفتر نشر دادم که روی آن کار کنند. به هر دلیلی هنوز آماده این کار نشدند که فکر می‌کنم این مجموعه باید این کار را بکند. ما این عنوان را انتخاب کردیم و اگر عنوان بهتری به نظر صاحب‌نظران برسد، می‌پذیریم. این مجموعه سالی یک‌بار به شخصیت‌هایی جایزه بدهد که در دنیا کارهای بزرگی انجام می‌دهند. با روحیه خودم آن راه را پسندیم. اگر دیگران هم برای این موضوع فکر کنند، برای مؤسسه رفسنجان، ایران و انقلاب اسلامی خوب است. هر سال مطرح شود و کسانی نامزد شوند و از بین نامزدها کسی جایزه بگیرد. این یک حرکت جهانی و سازنده است. الان جایزه نوبل آثار زیادی در تاریخ گذاشته است. این هم یک کار بود.
مطلب دیگر اینکه مرکزی برای رفسنجانی‌ها باشد. گاهی که به اینجا می‌آمدم، اول شب بود و تعداد زیادی از مردم را می‌دیدم که با خانواده‌ها در گوشه و کنار نشسته‌اند. برایم لذت‌بخش بود که چنین فضایی برای مردم به وجود آمده است.
مجموعه هدایا دیدنی و تاریخی است. می‌توانم خیال خود را راحت کنم که این ثروت عظیم که از جاهای مختلف به مقام رئیس‌جمهور داده شده، از طرف ما با امانت حفظ و در اختیار تاریخ گذاشته شد. دیگران هم باید این کار را بکنند.
آن موقع کم بود و الان خیلی زیاد است. ارتباطات زیاد است و هدایای بیشتری ردّ و بدل می‌شود. باید اینها را به صورتی نگه داشت و در اختیار نسلهای آینده گذاشت. هم تاریخ را غنی و هم امانات را حفظ کرد. راه دیگری هم نیست. چون نمی‌توان فروخت. اصلاً قابل فروش نیستند. وقتی انقلاب پیروز شد، با انبوهی از آثار باقیمانده در انبارها و جاهای مختلف مواجه شدیم. یک نمونه فرشهای نفیسی بودند که از زمانهای دور در کشور ما در ادارات و خانه‌های بزرگ دولتی در انبارهای عجیب و غریبی جمع شدند که خودم رفتم دیدم.
نمی‌شد فروخت. هرسانت آنها ارزش بالایی دارد. این قدر هم موزه نداریم که یکی یکی آنها را به دیوار بزنیم تا مردم ببینند. آن موقع اینها را جمع کردیم. چون سیاست انقلابی ایجاب می‌کرد که اینها در ادارات و کاخهای دولتی نباشد. پول زیادی می‌دادیم تا بانکها و جاهای دیگر نگه دارند و نگذارند از بین بروند. بخشی را حفظ کردیم که هنوز در جاهای مختلف هستند. باید برای مجموعه آثار فکر عمیق‌تری کرد و سر و سامان داد. در ایران از اینها فراوان بود. هم تاریخ و هم سند پیشرفت‌های هردوره و هم ثروت ملی است. می‌توان از اینها در نمایشگاه‌های خاص استفاده‌های جهانی کرد. همه آنها برای جذب بسیاری از امکانات باارزش هستند.
به هر حال با کمک رفسنجانی‌ها قدم کوچکی در این منطقه برداشتیم و امیدواریم این قدم تکمیل شود و ما هم بتوانیم به وظایف خود عمل کنیم. از کسانی که در این راه کمک می‌کنند، بسیار متشکریم.
والسلام علیکم و رحمه‌الله