سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با مبلغان قم
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
بسیار خوشحالم که توانستم در این برنامه مبارک شما شرکت کنم و من هم در این حرکت مقدس که به عنوان کاروان تبلیغ در محرم بناست برای مردم اطلاعرسانی درست و ارشاد کند، سهیم باشم.
خوشبختانه ملاقاتی با مقام معظم رهبری داشتید که مطالب جالب و آموزندهای که ایشان در باب تبلیغ در این مقطع زمانی مطرح کردند، توشه راه خوبی برای همه مبلغان است. تصادف دهه فجر و محرم جای بحث دارد. همچنین شرایط ویژهای که انقلاب دارد، وضع جدیدی را در افق جهانی در مورد انقلابمان ملاحظه میکنیم. فکر میکنم ایجاب میکند ما هم نکاتی را برای شما برادران مطرح کنیم که این افتخار مبلغیت را پیدا کردید.
از دفتر تبلیغات صمیمانه تشکر میکنیم که سالانه به این اعزامها و برنامهها کمک میکند. البته حقش این بود که در جایی مثل حوزه علمیه قم برای امر تبلیغ، رشتهها و برنامههای آموزش و پژوهش زیادتری داشته باشیم. این عیبی برای حوزه است که یکی از مسئولیتهایش اطلاعرسانی و تبلیغ است که تبلیغ را با استفاده از شیوههای سنتی و دیمی انجام دهیم. نه اینکه این شیوهها خوب نیست، شیوه فعلی روحانیت، یعنی تبلیغ رو در رو و مشافهه، کارایی خودش را در همه ادوار نشان داده، حتی در زمانی که رسانه خیلی وسیعتر، پیامها را منتقل میکنند. ولی باید در حوزه درسها و رشتههایی باشد. در کشورهایی که مثل ما نیستند و اینگونه تبلیغ ندارند، دانشگاههای علوم انسانی، جامعهشناسی، روانشناسی و رشتههایی با گرایش تبلیغ دارند که بسیار مفید است. نکات مهم روانی و جامعهشناسانه دارند که اگر ما طلبهها هم با آنها آشنا شویم، خیلی بهتر میتوانیم تبلیغ رودر رو مشافهه را انجام بدهیم که آثار بیشتری داشته باشد.
انشاءالله که جناب آقای ربانی و دوستان ایشان و مدیران حوزه این نقص را از حوزه برطرف کنند تا کسانی که بخشی از عمرشان را در تبلیغ میگذرانند، بتوانند عالمانهتر، فنیتر و هنرمندانهتر و با اتکاء به علوم روز و روانشناسی که نقش بسیار بالایی در تأیید تبلیغات دارد، کار کنند و ما هم استفاده کنیم.
از تقارن این دو فرصت استفاده میکنم که روح محرم امسال با دهه فجر به هم آمیخته است که میتواند نتایج مضاعفی بر زحمات و جهاد تبلیغی شما مترتب کند. دهه فجر و پیروزی انقلاب عمیقاً ثمرات عاشوراست و خیلی آسان میتوان آن را اثبات کرد که نقطه نیرومندی که در مبارزات اسلامی ما بود، همین روح عاشورا بود و با این سرمایه بزرگ کاری به این بزرگی انجام شد که امسال باید در تبلیغات و بحثهایی که میکنید، تکیه بیشتری روی آن داشته باشید.
اتفاقی که در دهه فجر سال 57 افتاد کار بسیار مهمی بود. اگر شما تصویر گویایی از رژیم پهلوی و شرایط آن زمان برای نسل جوان ترسیم کنید که آن چیزها را به خوبی لمس نکردند، عظمت کار را خواهند فهمید. با رژیمی مواجه بودیم که نهایت سفاکی را داشت و برای بقا و ادامه سلطه خود هیچ حدی نمیشناخت. استکبار جهانی، چون ایران را برای خودشان لقمه لذیذی به خاطر منابع و شرایط جغرافیایی آن میدانستند، بهاء زیادی میدادند تا قدرت ایران را که به نفع آنها بود، حفظ کنند. ایران را خوب میشناسید، منابع ایران جزو دو یا سه کشور اول دنیاست که کلکسیونی از امکانات مهم طبیعی، ثروت و ... را در خود جمع کرده است. بیجهت نیست که این منطقه از هزاران سال پیش مهد تمدن دنیا بوده است. با افزایش ارتباطات جهانی، موقعیت ممتاز جغرافیایی ما به آن اضافه شد که آن موقع خیلی روی این حساب نمیشد. کشوری با این خصوصیات برای استکبار خیلی ارزشمند است، آنها فکر میکردند که اینجا مال آنهاست و آن زمان اسم ایران را جزیره ثبات و امن گذاشته بودند که شاه به عنوان ژاندارم این جزیره، منافع آنها را حفاظت و بر ایران حکومت میکرد که همه چیز را برای قدرت او آماده کرده بودند.
اولاً امکانات خود کشور بود که آنموقع حدود شش میلیون بشکه نفت تولید میکردند. الان ما حدود چهار میلیون تولید میکنیم. قیمت نفت هم به سرعت بالا رفته بود، گرچه قیمت واقعی نبود که به پانزده دلار رسیده بود و ارزش و قدرت خرید دلار دو برابر الان بود. ایران جمعیت 35 میلیونی داشت. لذا ثروت عظیمی در اختیار آنها بود.
او را با امکانات مالی که داشت، مسلح کرده بودند، سلاحهای خوب و عمده را به او داده بودند، همان سلاحهایی که به دست انقلاب اسلامی افتاد و تا حدودی کمک کرد که هشت سال دفاع مقدس را بتوانیم به آن خوبی بگذرانیم. سرمایه بزرگی بود که برای حفاظت خودشان داده بودند، ولی در وقت خودش علیه آنها استفاده شد.
شاه هرچه میخواست، برایش انجام میدادند، هرچه اطلاعات میخواست، به او میدادند، نفوذشان در دستگاه به گونهای بود که هرتصمیمی در کشور گرفته میشد، آنها در آن حضور داشتند. در وزارت اطلاعات، ارتش، شهربانی، ژاندارمری، سازمان برنامه و وزارت نفت بودند. در نقاط مهم کشور مستشاران آمریکایی، انگلیسی و اسرائیلی حضور داشتند که همه همت آنها این بود که شاه و خاندان پهلوی را به عنوان پل حضورشان در ایران حفظ کنند. کوچکترین خطری که برای رژیم احساس میکردند، آن را به هرقیمتی که بود، میشکستند. بخصوص اگر کسی وارد بحثهای اساسی میشد، هرچند گاهی انتقادات سطحی را تحمل میکردند. هر سفاکی را که شاه میکرد، خبرش را در دنیا منتشر نمیکردند. اخیراً در بنیاد تاریخ، اخباری را که در آن زمان و در انقلاب به رسانههای غربی راه پیدا کرد، جمع کردند، برای حادثهای مثل 15 خرداد و حمله به مدرسه فیضیه، به سربازی بردن طلاب و ... خبرهای کوتاهی بود. امروز اگر چنین اتفاقی بیفتد، در رسانههای دنیا پرخواهد شد، ولی آن موقع چند سطر مینوشتند که به نفع رژیم بود. در چنین شرایطی این قیام عظیم اتفاق افتاد و این رژیم سرتاپا مسلح را شکست. آمریکاییها را از کشور بیرون ریخت و امور را به دست مردم داد. ممکن است این موارد برای شما تکراری باشد، ولی باید این مسائل را باز و نکات ریز آن را در محافل و برنامههایتان با مردم وجوانان مطرح کنید.
چطوری شد که این کار اتفاق افتاد؟ اولاً برای دوره کوتاهی مبارزه جدّی کردیم. یعنی از سال 40 بعد از رحلت حضرت آیتالله بروجردی شروع شد و در سال 57 ختم شد و نیروهای مبارز پیروز شدند. دوره طولانی نیست. در این میان دوره فترت بود که مبارزه چندانی نبود. اولش خیلی تند بود، آخرش هم خیلی تند بود. ولی در فاصله این دو زمان وضع زیاد خوب نبود. بخصوص بعد از تبعید امام که وضع اصلاً خوب نبود. چه کسی این کار را کرد؟ چه اتفاقی افتاد که جزیره امن و ثبات به هم ریخت؟
آمریکا اگر میدانست هواپیماهای F14 به دست جمهوری اسلامی میافتد، آیا این کار را میکرد؟ اگر فکر میکرد موشکهای پیشرفته به دست جمهوری اسلامی ایران میافتد، اصلاً این کار را نمیکرد. آنها خیال میکردند ایران جزو انبارهای مطمئن آنها در خاورمیانه است که روزی به درد آنها میخورد. با این همه مسائل چطور شد که این اتفاقها افتاد؟
نیاز به درنگ و تأمل بیشتری دارد. این کار را روحانیت کرد، دیگران هم بودند، دانشگاهیان، بازاریان و اصناف مختلف بودند، ولی کار، کار روحانیت بود، روحانیت حقیقتاً یک سازمان بسیار بسیار ارزشمند و دارای قدرت بسیار بسیار بالایی است و هنوز هم همینطور است، الان اگر شرایطی پیش بیاید که نیاز باشد روحانیت وارد صحنه مردمی شود و کارهایی از این نوع کند، خیلی قویتر از گذشته است. وضع شما خیلی بهتر از شرایطی است که ما داشتیم، ولی روحانیت با همان امکانات اندک این کار بزرگ را در تاریخ دنیا انجام داد و در تاریخ اسلام هم از آن وقتی که پای مسلمین به ایران رسیده تا به امروز،پیروزی انقلاب اسلامی بیسابقه است. شما چنین حرکتی را نمیتوانید در هیچ جای تاریخ ایران پیدا کنید.
حرکتهای محدود انقلابی را که امامزادگان میکردند، پیدا میکنید، گاهی حرکتهای ملیگرایانهای را پیدا میکنید که مسأله فکری نبود، بلکه مسأله زور، شمشیر و جنگ بوده است. در مشروطه در حدّ جرقه بود، در این حد بود که جمعی از مردم، حاضر به تحصن در حضرت عبدالعظیم شدند و عدهای هم در سفارت انگلیس تحصن کردند. گاهی جنگلهای خیابانی بود، ولی انقلاب اتفاق بزرگی بود، مشعل اصلی در دست امام بود، یعنی امام به عنوان مرجع تقلید، با ویژگیهای خاص خودشان، که عالم، فقیه، فیلسوف، عارف و مفسر به تمام معنا بودند، رهبری کردند که خیلی کارگشا بود، هوشیار و فوقالعاده نابغه بودند، بسیار باهوش بودند.
با این خصوصیات و شجاعت مثل زدنی از غیر از خدا از هیچ چیز نمیترسیدند. من که در هیچ مقطعی ندیدم. گاهی ما برای چیزی نگران میشدیم و خدمت ایشان میرفتیم و پیشنهاد احتیاط میکردیم، میدیدیم ایشان جور دیگری فکر میکنند. وقتی که کودتای نوژه در حال اتفاق بود، ما چقدر به ایشان التماس کرده بودیم که بناست امشب تهران را بمباران کنند. البته ما آنها را میگرفتیم و بازداشت میکردیم، چون جای آنها را میدانستیم. ولی ممکن است چند هواپیما از جاهای دیگری بیایند که ما نمیدانیم. ما فقط از دو پایگاه مطلع بودیم. از آنها خواستیم که در جماران نباشند، چون اولین کارشان این بود که جماران را بکوبند. اگر یک بمب روی خانه ایشان میافتاد، دیگر چیزی نمیماند. وقتی خواهش کردیم، دیدیم، آنگونه که ما فکر میکنیم، فکر نمیکنند.
یا وقتی رژیم، حکومت نظامی اعلام کرد و جنگ خیابانی شرع شد و ما خدمت ایشان رفتیم. من خیلی اصرار کردم که در این خانه نباشید و آنطرفتر در جای دیگری باشید. باز جوابهایی که شنیدم، الان برای من بیش از گذشته معنادار است.
شجاع بودند. البته ایشان به تنهایی نمیتوانستند این کار را بکنند، حوزهای مثل حوزه آن زمان و شاگردانی که سالها از نفس گرم امام گرم شده بودند و چیزی را که در امام بود، لمس کرده بودند و نورانیت و قدرت نفس و شجاعت و اخلاص را روزانه از امام میدیدند، این جمعیت مخلص که در حوزهها بودند و در میان مردم هم عده زیادی بودند، با آن لشکر ایران را متحول کردند.
میتوانیم مصداق روشن و اتم «و رایت الناس یدخلون فیدین الله افواجا) را ببینیم، امام اینگونه اداره کردند، روحانیت کار بزرگ تاریخی برای این کشور کرد، کشوری که گرفتار سنت چندهزار ساله شاهنشاهی بود. دویست سال بعد از اینکه در همه جای دنیا، دموکراسی راه پیدا کرده بود، اینجا همان دیکتاتوری قدیم رایج بود. چنین کشوری را امام متحول کردند و مردم اینجوری به خیابانها آمدند و انقلابی شد که دشمنان ما هم اسم آن را انقلاب الله اکبر گذاشته بودند.
در بعضی از سالهای مبارزه، مقداری سلاح بکار رفت. اگر آنها تأثیری داشت، فقط تبلیغ مسلحانه بود و چیز تأثیرگذاری نبود و بهانه میشد که ساواک را تقویت و خشونت خودشان را بیشتر کنند. اگر مسئولی کشته میشد، سعی میکردند شکنجه بدهند و هرچه میخواستند روی نیروهای مبارز فشار میآوردند. یک ترور گاهی برای ما بسیار پرهزینه میشد، یعنی باعث میشد که شبکه متلاشی میشد و آنها تا هرچه میخواستند، جلو میآمدند و بدترین شکنجهها را میدادند تا گروهها و ارتباطات و منابع مالی آنها را کشف میکردند. اینها هم تأثیر داشت و صدای مبارزه را بلندتر میکرد، ولی راهی که امام انتخاب کردند، خیلی مهم است.
امروز میفهمیم چقدر مهم است، ایشان به مردم تکیه میکردند، خوب به یاد دارم در مقطعی یکی از افرادی که به دربار نزدیک بود، به ایشان مراجعه کرده و گفته بود که من میتوانم بمبی به کمر خودم ببندم و در مراسم سان یا در مراسم سلام منفجر شوم و همه چیز را تمام کنم. چون همه چیز به شاه مربوط میشد.
امام اجازه ندادند. شاید آن موقع برای بعضی از ما سنگین بود که چرا از این فرصت استفاده نکردیم، ولی امروز که مطالعه میکنم، میفهمم حرکت امام درست بود. طی هفده سال روحانیت مردم را آنقدر آگاه کرد که وقتی کمی فضا باز شد، مردم آنچنان به خیابانها ریختند که دیگر نمیتوانستند آنها را به خانهها برگردانند. جز با کشتار وسیع ممکن نبود که برای آنها هم این کار مقدور نبود. مردم در پانزده خرداد هم خیلی خوب آمده بودند، ولی با یک فشار، دوباره به خانههایشان رفتند وگروههای مخفی شرع به رشد کرد.
اما این بار کار به گونهای بود که در هر چهلم، هفتم و مراسمی عدهای کشته میشدند که مردم میماندند و عقبنشینی نمیکردند. در هفده شهریور سبوعانه مردم را به تیر بستند، در کوچههای بنبست با رگبار مسلسل مردم را به زمین ریختند، ولی باز تظاهرات و همه موارد آن ادامه پیدا کرد.
این معلول آگاهی بود که روحانیت به مردم داده بود. روحانیت شبکهای بود که برای خارجیها شناخته شده نبود، آنها عادت کردند که حزب را مهم بدانند. روحانیت، خواص یک حزب بسیار نیرومند را داشت و عیوب یک حزب نیرومند را نداشت. از لحاظ افراد، افراد مؤمن به راه خودشان، فراوان بودند و هریک هم به دنبال خودشان جمع زیادی از افراد مؤمن را داشتند که شبکهای بهتر از این نمیشد.
در سراسر کشور کانه شعبه حزب داشتیم. مساجد و تکایا کانون مبارزات بودند. در محرم، صفر، فاطمیه، اعیاد و وفیات، حوزه خالی میشد و طلبهها به سراسر کشور میرفتند و دوباره همان طلبهها برمیگشتند که مقداری پول، اطلاعات و راهکار را به همراه خود داشتند. کدام حزب میتواند اینگونه کار کند؟ هزینه آنها در بین خودشان بود، بعضیها برای حوزه پولساز بودند و هیچ هزینهای نداشتند. ارتباطات آنها بهترین شبکه بود. تماس آنها با مردم درمعتبرترین حالات مردمی بود که یا در حالت حزن و اندوه و یا درحالت فرح و شادی بود و جای آنها در مساجد بود.
مساجد بسیار مقدس است. مردم به مسجد نگاهی مقدس دارند، مسجد خانه خداست. خدا در فطرت ماهست، خانه خدا هم در فطرت ما هست. روحانیت از این پایگاهها با این قدرت ظاهر شد که آنها را گیج کرد. در گذشته تعداد محدودی جمع میشدند که متفرق میشدند، ولی در آن شرایط میلیونها نفر جمع میشدند و هیچ کاری نمیتوانستند کنند. یک بار نیروهای هوایی به شاه پیشنهاد کرده بودند که ما میتوانیم تهران را خراب کنیم و شما دوباره تهران را بسازید. این پیشنهاد در اسناد هست و مورد بحث است. یعنی بمباران شقاوتمندانهای کنند که تهران را نابود کنند.
این موارد در تاریخ هست که شما میدانید، ولی من میخواهم نتیجه بگیرم. میگویم کاری که امام و انقلاب کردند و روحانیت به عنوان پیشتاز این حرکت کار را پیش برد، این بود که مردم را یکپارچه به صحنه آوردند.آنی که پیروز شد، مردم بودند، این اتفاق هم در دموکراسیترین مبارزات دنیا بیسابقه است که اینجوری با هزینه کم و بدون درگیری مسلحانه انجام شود. حقیقتاً استکبار ترسید، اگر این الگو برای مردم دنیا نهادینه شود و این حرکت ایرانی در درجه اول در کشورهای اسلامی و سپس کشورهای دیگر به یک الگو تبدیل شود، ریشههای استعمار را میکند و پایگاههای استعمار را منهدم میکند. رابطه مردم و انقلابها را تقویت میکند. یک انقلاب عظیم جهانی میتوانست با این تجربه اتفاق بیفتد.
لذا آنها از این شرایط بیدار شدند و درگیری با انقلاب را شرع کردند. یکی از عواملی که توانستیم مردم را اینجوری به صحنه آوردیم، حقیقتاً اتکاء به عاشورا و محرم و خونهای شهدایی از نوع عاشورایی بود. اینها خیلی الهامبخش بود.
الان در زمان خودمان این را نمیبینیم، ولی در زمان جنگ بود. در دفاع مقدس آنچه که بچههای ما را در میدانهای جنگ آنگونه شجاع و در اردوگاههای پرشقاوت عراقیها که واقعاً تحمل آن مشکل بود، آنها را پایمرد و مقاوم کرده بود، همین روحیه عاشورایی بود. این درسی بود که ما از عاشورا گرفته بودیم. عاشورا خون به پیکر انقلاب تزریق و ما را تقویت میکرد.
امام آنگونه ارشاد میکردند و روحانیت این مسائل را به سراسر کشور میبرد و کار را ادامه میداد که چنین معجزه تاریخی اتفاق افتاد. میخواهم بگویم در این روزهایی که شما میروید و با مردم تماس دارید و مستمعین دارید، الان افکار شما از ما به روزتر است. واقعاً سرمایه مقاومت، صبر و جهاد اکبر است که مردم میتوانند چنین کارهای بزرگی را انجام دهند. باید در تداوم انقلاب هر وقت لازم باشد، توانایی استفاده از آن را داشته باشیم و امروز یکی از همان روزهاست.
من الان میبینم که دشمنان انقلاب، همانهایی که نمیخواستند انقلاب پیروز شود، آنهایی که از انقلاب صدمه دیدند، که بیشتر از همه آمریکاییها و استکباریها صدمه دیدند، همه آنها حالت تهاجمی پیدا کردند و ما جز در مقطعی در اوایل انقلاب که به ما هجوم میشد، امروز تهاجمی که در رسانههای دنیا علیه انقلاب ما میشود، بیسابقه است. به علاوه راهکار پیدا و برای دخالت در کشور ما بهانه پیدا کردند. البته این یک مقطع است و ما به همان دلیلی که همیشه فکر میکردیم، خداوند حافظ ماست و تدبیر خود را بکار میگیریم و خداوند هم تقدیرش را اگر ما صلاحیت داشته باشیم، به نفع انقلاب و به نفع ایران و به نفع راهی که داریم، بکار میگیرد.
به شرط اینکه ما صلاحیت داشته باشیم و در راه خدا باشیم. در زمان مبارزات نمیشد بگوییم این ملت صلاحیت ندارد، چون تجربه خوبی بود و امتحان خوبی داد. نمیتوانیم بگوییم این ملت در دوران دفاع مقدس کوتاه آمده، حقیقتاً از همه چیزش برای خداوند گذشت و کوتاهی نکرد. امروز هم انشاءالله آنگونه باشیم.
اگر جوهر اصلی مبارزه و مقاومت را در وجود خودمان داشته باشیم، رحمت و وعدههای خداوند، استثناء نمیگذارد و وارد میشود و بر سرما سایه میافکند. ما با این سرمایهای که مبارزه کردیم و پیروز شدیم و دفاع و مقاومت کردیم و کشور را ساختیم، الان به جایی رسیدیم که آنها از کشور ساخته شده ما میترسند.
در گذشته اگر تهاجم میکردند، فکر میکردند با کشور ضعیف و نحیفی مواجه هستند، ولی الان با کشوری مواجه هستندکه میبینند در فناوریهای پیشرفته و هایتک دست داریم و هرچه نمونه آن در دنیا هست، جرقهای از آن در ایران هم هست. آنها الان میبینند اگر محدودیتها را از ما بردارند، در خیلی از کشورهای دنیا، با تکنولوژی و فناوری و امکانات خودمان و نیروهای سازندهای که داریم، میتوانیم مثل شرکتهای غربی که الان در همه جا حضور دارند، وارد شویم و در توسعه کشورهای جهان سوم به عنوان یک نمونه خوب حضور داشته باشیم که برای آنها این طور چیزها قابل قبول نیست.
اینها مرزها و خط قرمز آنهاست که جهان سوم این میدانها را از آنها نگیرد که ایران میتواند امروز این کارها را بکند. اگر در مناقصههایی که در دنیا میگذارند، برای راهسازی، پلسازی، کارخانهسازی، سیمان، نیروگاه، سیلوسازی، بندرسازی، خودروسازی و هریک از اینها را منصفانه به مناقصه بگذارند وعادلانه رفتار کنند، ایران میتواند در آنجا برنده باشد. نمونههای زیادی هم دیدند. آنها نمیخواهند کشوری با افکار و رسالت کفرستیزی، ظلمستیزی و استکبارستیزی وارد میدانهای اختصاصی آنها شود.
ایرانیها از لحاظ فکر، نیرومند و جزو با هوشترین مردم دنیا هستند. امروز به دانش مسلح هستند، در علوم دقیق راه پیدا کردند. هرچند با کشورهای پیشرفته فاصله داریم، ولی راهمان را پیدا کردیم. افکار ما همان افکاری است که انقلاب کرد و تا بحال آن را ادامه دادیم. لذا اینها میدان نبرد و درگیریها را از زمانهای گذشته جدیتر کردند و وارد بحثهای بسیار جدّی شدند. ما هم از این طرف مسأله را بسیار جدّی میگیریم و از این جهت مقطع جدیدی است.
وارد مسائل جزیی نمیشوم، به عنوان کسی که اطلاعات و تجربهای دارد و کسی که چیزهایی میداند که شاید بخشی از شما ندانید، فکر میکنم در موقعیت ویژهای قرار گرفتیم که الان نیاز به همان روح دوران مجاهدت، مبارزه و دفاع داریم و حامل آن روح هم افرادی مثل شما هستید.
البته جوانهای فراوانی در صحنه هستند که آنها محصول دوران انقلاب و نتیجه دوران دفاع و سازندگی هستند.
اما نقاط اصلی که این انوار را پراکنده میکند، حوزهها و طلبهها بودند، جمعیت شما که بناست در ماه محرم برای ادای وظیفه اطلاعرسانی اسلامی، انقلابی و ملی مسافرت کنید، انشاءالله با همان روحیه بروید و بر خداوند توکل داشته باشید و بدانید که در این راه شکستی نیست. زحمت و شکست ظاهری و موفقیت در این راه پیروزی است. راه بیضرر و پرمنفعتی است، در همه مسیر آن سود است، زمانی که خالص و برای خدا باشد و برای انجام وظیفه باشد و راهمان را شناخته باشیم، پیروزی حتمی است.
حجت برما تمام شده است. انشاءالله حوزههای علمیه و سایر بخشهای جامعه اسلامی ما، از این دوره به خوبی عبور کنند و درس مهم دیگری به استکبار و نیروهای جهنمی دنیا خواهند داد.
والسّلام علیکم و رحمه الله