سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با علما و مسئولان مشهد

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با علما و مسئولان مشهد

  • تالار آیینه – آستان قدس رضوی – مشهد
  • دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول‌الله و آله
عیدغدیر را خدمت شما تبریک عرض می‌کنم. درجوارحضرت ثامن‌الحجج(ع) هستیم، برای ما که از راه دور آمدیم، بسیار پرهیجان است. شایسته است در کنار مرقد مبارک امام هشتم(ع) این روز را که برای اهل بیت(ع) و اسلام ناب، روز بسیار بسیار مقدسی است، همچنین دهه فجر را که باید برای ما عیدبزرگی باشد، تبریک عرض می‌کنیم.
در گفتمان کشور از دهه فجر کم می‌شنویم، معمولاً این دهه را از اول بهمن با برنامه‌های وسیع شروع می‌کردیم که حرف زیادی در آن هست. بخصوص برای نسل جوان که آن روزها را ندیدند. باید زیاد سرمایه‌گذاری کنیم که آن را توضیح بدهیم و حوادث سرنوشت ساز آن زمان را بازسازی کنیم. شما مثل ما در متن مسائل بودید و شاید حرفهای ما برای شما تازگی نداشته باشد و این چیزی است که باید گفت. از خودمان نمی‌گوییم. باید برای آیندگان بگوییم. حقیقتاً جای درنگ و مطالعه است، هرچه فاصله می‌گیریم، باید بیشتر به آن روزها برگردیم. این قدر بزرگ است که خیلی‌ها خود را مستغنی می‌بینند که بخواهند درباره آن حرف بزنند و توضیح بدهند.
انصافاً در ایران در درجه اول و در دنیا و منطقه در درجه‌های بعدی، یک حادثه بسیار بسیار عظیم‌و یک قطعه تاریخ، تاریخ‌ساز بوجود آمد و موجی دراقیانوس بشری ایجاد کرد که پشت سرآن امواج منظم بصورت پیگیر حرکت می‌کنند وبه ساحل می‌خورند. نباید اجازه بدهیم این قطعه تاریخ کهنه شود و مسائل روز که مهم است، ادامه همان است.
باید چگونگی آن و جامعه و حکومت را بررسی کنیم، رژیم پهلوی را همه ما خوب می‌شناسیم. چون مصیبتهای آنها دامنگیر ما بوده است، نسل فعلی اصلاً رژیم پهلوی را لمس نکرده است. گاهی حرفهای گنده‌ای از گذشته می‌زنند که برخلاف حقیقت است و شاید نسل جدید فکر کند که آن موقع خبرهایی بوده است.
رژیم خیلی خطرناک و مزاحمی برای ملت ما بوده است. کارهایی در گوشه و کنار و جاهای مهمی مثل تهران و یا شهرهای بزرگ می‌کردند. ولی این مقدار کار را که انجام می‌دادند، آنقدر بزرگ می‌کردند که واقعیت جامعه را به طور کلی می‌پوشاندند. هیچ جهتی برای افتخار آن قطعه تاریخ پیدا نمی‌شود. از لحاظ داخلی یک فامیل با کمک چند فامیل دیگر، کشور را قبضه کرده بود و همه چیز ارثی بود.
از لحاظ سیاست خارجی خودشان را راحت کرده و تسلیم شده بودند و سران کشورهای دنیا از طریق سفرای خودشان، خواسته‌های خودشان را القاء می‌کردند. در حوادث آخر زمان شاه، چیزهایی گفته می‌شود، ولی قضیه خیلی عمیق‌تر از این است و هرچه به گذشته برمی‌گردیم، بدتر می‌شود و از لحاظ جامعه، تبعیض در سطح اعلای خود وجود داشت. 90 درصد بدنه جامعه دچار تبعیض هولناکی در روستاها و مناطق محروم بودند.
از لحاظ صنعت، صنایع واقعاً مونتاژ بودند، خطوط تولید درست نمی‌کردند. مسائل اخلاقی، فرهنگی، اخلاقی و دینی را می‌دانید. آنچنان برای مردم بوسیله ساواک و پلیس خفقان درست کرده بودند که مردم مأیوس بودند.
ما که در میدان بودیم، دوستان خوب ما در حوزه و ... برای ما از مشت و سندان مثل می‌زدند و تحلیل این‌گونه بود که به جایی نمی‌رسیم. بزرگان در جلسات خصوصی می‌گفتند که جواب این خونها و دردسرها را چه کسی می‌دهد. در اینجا نقش امام بسیار مهم بوده است.
یکی از کمبودهای واقعی مبارزه نبود رهبری بود،چون علما و شخصیتهای ما از نتیجه زده شده بودند. مشروطه را علما ایجاد کردند و نیروهای دینی پیشتاز بودند، وقتی درست شد و حوادثی که اتفاق افتاد، شخصی مثل آیت‌الله‌نوری را شهید کردند و آخرش‌سرنوشتی آنچنان برای آیت‌الله مدرس پیش آمد و آخرش مثل رضاخان آمد.
قاجار رگه‌هایی از مسائل دینی و توجه به آن را درخود داشتند، ولی دیکتاتوران کم‌خاصیتی برای کشور بودند. رضاخان که آمد، هدف اصلی، حذف دین، روحانیت، مساجد، عاشورا، سنتهای ارزشمند دینی و ... بود. لذا افرادی که دلسوز بودند و این تاریخ را دیده بودند، سرخورده شده بودند و به نحوی حالت شکستگی در آنها پیدا شده بود و جور دیگری فکر می‌کردند.
شما این مسائل را می‌دانید، ولی نسل حاضر خیلی از این مسائل اطلاعی ندارد. به صحنه آوردن حتی روحانیت کار آسانی نبوده و به صحنه آوردن مردم نیز بسیار سخت بود. مردم در انجمن‌های ایالتی و ولایتی نفس گرفتند و حرکت کردند و بدون هیچ زحمتی، با حضور در سخنرانیها و اجتماعات پیروز شدند و روحیه گرفتند.
وقتی به 15 خرداد برخورد کردیم و مردم یک صحنه از قساوت رژیم شاه را دیدند، موج و نوری که در افق پیدا شده بود، یکباره افول کرد و جریان نسبتاً طولانی و عمیقی بعد از 15 خرداد بوجود آمد که محور آن امام و شاگردان ایشان و بخشی از بازاریها، اصناف و دانشگاهیان بودند. خیلی کارهای اساسی و روشنگرانه صورت گرفت و طلبه‌های جوان در آن مقطع خیلی کار کردند تا افکار انقلابی را در مردم ریشه‌دار کردند. مظلومیت روحانیت و حرفهای حسابی که وجود داشت و می‌توانست رژیم شاه را زیرسؤال ببرد، کم‌کم مردم را بیدار و هوشیار کرد و مردم منتظر یک جرقه برای حرکت بودند که به سالهای اواخر دوران مبارزه رسیدیم. از سال 49 تا 56 ایران به یک منطقه پرخفقان و ساکت تبدیل شده بود که در این مقطع برای ایران اسم جزیره امن را گذاشتند. عمق قضیه این بود که روحانیت شبکه بسیار نیرومندی از انسانهای خوب را با امکانات زمانی و مکانی خوب در ایام اعیاد و وفیات داشت که در بین مردم پخش می‌شدند و به حوزه برمی‌گشتند که هم مطالب را به مردم می‌رساندند و هم مطالب مردم را می‌آوردند. امکانات مالی هم از طریق تبلیغ و ارتباط مردم با حوزه تأمین می‌شد و شبکه نیرومندی از روحانیت و دوستداران و وفاداران به روحانیت بوجود آمد که این، تاریخ بزرگ و حادثه عظیم تاریخی را در تاریخ ایران ثبت کرد.
آن موقع هیچ‌یک از ناظران دنیا فکر نمی‌کردند که به این آسانی با امواج مردمی بتوان یک رژیم مسلح به مال، سلاح، تبلیغات، اطلاعات و پشتیبانی خارجی را با آن همه جلادی و بی‌رحمی بشکند که بعداً هم نمونه‌اش در دنیا دیده نشد. وقتی امام برگشتند و خواستند از خانواده‌های شهدا دلجویی کنند و از مردم دعوت کردند، تعداد شهدا اندک بود. لذا با تلفات کم و هزینه اندک، روحانیت به خاطر نفوذ و اعتماد مردم، رژیم سرتا پا مسلح را شکست و بعد هم کشور را تحویل گرفت و اداره کرد.
اداره کشور بعد از انقلاب خود داستان معجزه‌انگیزی است، چون کسانی که کشور را تحول گرفتند، نه سابقه مدیریت کشور را داشتند و نه با اعماق کشور آشنایی داشتند. فقط با مردم ارتباط داشتند و با روابط خارجی سر و کاری نداشتند. امکانات خارجی قطع شد و هیچ پشتیبانی صورت نمی‌گرفت، بسیاری از شیاطین در کشور مانده بودند، گروهکها را مسلح کرده بودند که خیلی مهم بود. الان حوادث افغانستان و عراق را می‌بینید که حوادث ایران چندین برابر آن بوده است. در ایران هزاران مستشار آمریکایی در همه زمینه‌ها بودند. مردم با پلیس، ارتش، ژاندارمری و ساواک طرف بودند. ما مثل آمریکایی‌ها در افغانستان عمل نکردیم و ارتش و پلیس را منحل نکردیم. با همانها کار کردیم و در کنار آنها نهادهای دیگری را تأسیس کردیم که بتدریج نیروهای انقلاب وارد آن صحنه‌ها شدند.
در همان دوره اول انقلاب همه شیاطین جمع شده بودند که ارتش بعث عراق را پیشتاز کنند. ارتش ایران هم قوی بود و امکانات بسیار خوبی داشت. شوروی هم شبیه این را در عراق درست کرده بود که به خاطر جنگ سرد و رقابت دو اردوگاه بود که همدیگر را خنثی می‌کردند و از این طریق توازنی درست کرده بودند. لذا از این امکانات در زمانی استفاده کردند که ارتش ما در حالت ضعف بود و مدیریت نداشت.
شرایط کشور هم دچار مشکلات متعددی بود که بنی‌صدر در مرکز قدرت بود و هیچ انسجامی نبود و گروهکها دور بنی‌صدر جمع شده بودند و نیروهای واقعی انقلاب هم در یک طرف بودند. رئیس‌جمهور بنی‌صدر بود و فرماندهی ارتش و ... در دست او بود.
وقتی به این موارد نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که روحانیت چه کار بزرگی کرد! شجره خبیث را که در همه زندگی بجز دل مردم ریشه کرده بود، از جا کند و بجای آن یک نهال اسلامی کاشت و به تدریج فتنه‌ها را شکست و راه خود را ادامه داد. موانعی را که ایجاد کرده بودند، از بین برد و الان ایران کشور قدرتمندی و در منطقه خیلی عظیم است.
از لحاظ دانش و آموزش بهترین نیروها را در منطقه داریم، بهترین مراکز تعلیم و تحقیق را داریم، از لحاظ فن و صنعت در سطح بالایی هستیم. البته با آمریکا و اروپا فرق داریم، ولی درجهان سوم یک قدرت واقعی و قابل اتکای صنعتی هستیم. از لحاظ زیربناها، همه زیربناها را خودمان می‌توانیم بسازیم، اتوبانها، پلها، ساختمان‌های بزرگ، سدها، راه‌آهن، بندرها و ... کارهایی بود که درگذشته کلیه آنها در دست خارجی‌ها بود و الان همه را خودمان می‌سازیم.
در بخش نظامی همه نیازها را خودمان تأمین می‌کنیم. همه اینها در دوره‌ای بوجود آمد که یا جنگ بود یا تحریم بودیم و یا مشکلات دیگری داشتیم. امروز نه مشکل ارزی و نه مشکل مدیریتی داریم. در هر زمینه‌ای مدیران شایسته‌ای داریم. در زمینه‌های مختلف مدیران شایسته و متخصصین و کارشناسان خوبی را به همراه تجربه داریم. کشور جا افتاده و نیرومندی داریم که هر تحرکی کردند تا اینجا را به هم بریزند، شکست خوردند. شورش، جنگ، تحریم، تبلیغات و ... بود که خنثی شد. الان اعتراف به قدرتمندی ما می‌کنند، در صحنه هسته‌ای که با آنها مواجه هستیم و حرکتهای مختلفی که می‌کنند، به این دلیل است که با دولت و ملتی نیرومند مواجه هستند که امکانات فراوان و تجربه‌های بسیار دارد. اسلام و انقلاب اسلامی، ایران را به یک قدرت واقعی در دنیا تبدیل کرده است، بدنه نیرومندی از مردم از همه طبقات آنها، امکانات زیرساختها وخدمات روبنایی و امکانات زیاد داریم که این معجزه اسلام در قرن حاضر است که کسی دیگر چنین کاری نکرده است.
ما از لحظه اول تا امروز بودیم و همه چیز را می‌دانیم که هیچ‌کس از بیرون به ما کمک نکرد و هرچه توانستند، به ما ضربه زدند. در داخل هم همیشه مزاحم داشتیم. با این شرایطی که پیش آمد، می‌خواهم نتیجه بگیرم و به نقش روحانیت برسم که‌روحانیت مرکز اعتمادسازی برای مردم بوده است. جایی بوده که مردم به آن اعتماد کردند و همکاری نمودند.
زمانی را که ما می‌شناسیم، اگر روحانیت در جلوی صفوف مردم نمی‌آمدند، محال بود که آن‌همه مردم به خیابان بیایند. ما هم که روحانی بودیم، اگر رهبری مثل امام نداشتیم، نمی‌آمدیم. مرجع تقلیدی که حرف و عملش برای ما حجت بود. خیال همه راحت بود که در راهی وارد شدند که اگر شکست بخورند، نزد خداوند جزای خیر می‌گیرند و اگر هم پیروز شوند، بازهم در راه خدا پیروز شدند. شکست برای ما مطرح نبود. روحانیت با همراهی امام توانست اعتماد مردم را جلب و معجزه تاریخی انقلاب را خلق کند و این دوره سخت را پشت سر بگذارد و به اینجا برسد.
روحانیت الان توسعه یافت و انسانهای آگاه، باسواد و صاحب نظریه در همه بخشها وجود دارند. فکر می‌کنم باید قدر سرمایه حضور دین و مفسران دین را در جایی که بتوانند اعتماد ملت را جلب کنند، بدانیم. اگر مردم نباشند، روحانیت به تنهایی نمی‌تواند کاری بکند، روحانیت این خاصیت را دارد که بتواند محور نیروهای مخلصی باشد که می‌خواهند برای کشور و دینشان کار کنند.
این سرمایه الان تقویت شده و شرایط مناسب‌تری برای ایران بوجود آمده است و به همین اندازه از سوی قدرتهای استکباری که می‌خواهند از ما و ذخایر ما بهره‌کشی کنند، با خطر مواجه هستیم که همه آرزوهای آنها به شکست انجامید. الان وارد مرحله جدیدی شدیم. آنها می‌دانند که ایران در مسائل مهم علمی، هایتک‌ها و ... جای پایی برای خودش باز کرده است.
در بحث هسته‌ای و نانو که اوج فناوریهای پیشرفته است و IT و از این نوع چیزها که بدون اینها پیشرفت مقدور نیست، شرایط نسبتاً مساعدی داریم، لذا به فکر افتادند که ما وارد مرحله جدید نشویم. سندی طراحی شد تا در چند سال آینده مقام اول را داشته باشیم و یک کشور پیشرفته در دنیا باشیم. الان وارد چالش جدیدی با استعمارگران شدیم که بسیاربسیار جدی است. آنها نمی‌خواهند این اتفاق بیفتد و ما می‌خواهیم این اتفاق بیفتد.
برای آنها آسان نخواهد بود که جلوی ما را بگیرند. این طور کارهای علمی و فنی که در دست خودمان است و نیازی به خارج نداریم، راه خودش را می‌رود. اصولاً دانشمند و دانش حالتی دارد که به جلو می‌رود و توسعه می‌یابد که طبیعت علم و دانش است، لذا ما وارد چنین مرحله‌ای شدیم. باید ما را تحمل کنند و بپذیرند که ایران کشور پیشرفته‌ای باشد که برای آنها و ما راه درست همین است. ما مزاحم زندگی دیگران نیستیم.
در کفرستیزی، ظلم‌ستیزی، انحصار و تجاوز به حقوق ملتها نظریاتی می‌دهیم و دخالت عملی نمی‌کنیم و ایده‌ها را مطرح می‌کنیم. نمونه‌ای برای مزاحمت نداریم، همیشه مظلوم بودیم و مورد ترور قرار گرفتیم و به ما ظلم شده است. لذا در این شرایط که جای زورآزمایی نیست، باید با تدبیر و راه درست حرکت کنیم که بهانه به دست آنها ندهیم، چون آنها بهانه‌تراشی می‌کنند.
روحانیت زبان مردم است. در اینجا هم باید روحانیت ایفای نقش کند و حضور داشته باشد و مواظب باشد و نظارت کند. الان انسجام ملی برای ما یک ضرورت است. باید منافع اسلام، انقلاب و کشور را بر هر چیزی مقدم بداریم. فعلاً نباید بحث اختلاف سلیقه‌ها و گروهها باشد و اولویت را به این مسأله بدهیم که روحانیت می‌تواند به این انسجام کمک کند تا انشاءالله به خوبی از این مرحله عبور کنیم.
والسّلام علیکم و رحمه الله