سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با علما و روحانیون استان همدان
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسول الله و آله
ابتدا باید از تأخیری که در حضور ما در جمع برادران اهل علم پیش آمد، عذرخواهی کنیم، چون ما با یک ساعت تأخیر به تویسرکان رسیدیم و برنامه آنجا را هم فشرده کردیم، ولی باز در وقتی که لازم بود به اینجا برسیم، نرسیدیم و از این تأخیر عذر میخواهیم.
برای من حضور در جمع شما، فضای بسیار بسیار عزیزی است. مأنوسترین فضاهای اجتماعی من موقعی است که با طلبهها و آقایان علما برنامه دارم. حالت طبیعی من است که به روحیات آن زمان و مأنوس بودن تحصیلی با امثال شما برمیگردد. بخصوص ما در اینجا هم سابقه دیگری داریم. ما اولین باری که برای برنامه تبلیغی به همدان آمدیم، در همین مدرسه آخوند ساکن شده بودیم. حجرهای بود که اینجا بودیم و اولین باری که خدمت آیتالله معصومی رسیدیم، در همان روز ورودمان بود که ایشان برنامه صحبت و سخنرانی داشتند و من در اواخر وقت در جمع مستمعین حاضر شدم و رسیدم. ایشان داشتند روضه میخواندند. ما آیتالله معصومی و آیتالله آخوند همدانی را به عنوان یک مرجع خیلی با عظمت از قم میشناختیم و یکی از آرزوهایمان دیدن ایشان بود. معمولاً با علما میرفتیم و سؤال و جواب میکردیم و استفاده میکردیم. ایشان اواخر صحبتشان بود و مثل ما طلبهها روضه میخواندند، روضهای که خواندند و اشک ما را هم درآوردند، لحظاتی بود که امام حسین از مکه عازم کربلا بودند و ابنعباس به ایشان توصیه میکرد حال که میخواهید بروید، خانمها و اهل بیت را با خودتان نبرید. مرحوم آخوند با لحن خیلی سادهای از قول حضرت زینب(س) نقل کردند و گفتند: «حضرت زینب با فریاد نحیفی فرمودند ابنعباس خانهات آباد! میخواهی ما را از برادرمان جدا کنی.» این تعبیر آیتالله همدان در دل ما تا هنوز هم همینطور مانده است. من هر وقت روضه میخوانم، این جمله را میگویم.
بعد فرصتی شد و در خدمتشان صحبت کردیم و استفاده زیادی بردیم. مسائل زیادی بود که میخواستیم با ایشان مطرح کنیم.
ایشان از استوانههای آن روز روحانیت بود و از کسانی بود که توانستند خطر انهدام را از روحانیت و حوزه در زمان پهلویها دور کنند. با تدبیر خود کار بزرگی کردند.
البته روحانیت خیلی در آن دورهآسیب دید،ولی درهمهجا استوانههایی بودند که تا حدودی این شعله مقدس را روشن نگاه داشتند. یکی از آنها مرحوم آخوند بودند. همدان از موقعی که ما با حوزهها آشنا شدیم، همیشه نقطه مورد توجه علم دوستان و فضلا بود. امروز هم بحمدلله حوزه گرمی دارد. آیتالله موسوی اصفهانی توضیحات خوبی را فرمودند. من قبلاً از آیتالله محمدی اطلاعات زیادتری در مورد حوزه کسب کردم و فکر میکنم اگر یک مقدار بتوان تقویت کرد، بهتر خواهد بود. میتوان حوزه را از لحاظ امکانات زیستی و تحصیل و تحقیقات و تهیه کتب مورد نیاز برای محققان طلبه تقویت کرد.ما در آینده یک مرکز مهم روحانی و پشتوانه معارف اسلامی را در همدان خواهیم داشت. باید آن نقش تاریخی دوباره احیاء شود که انشاءالله میشود.
اینجا حقیقتاً دارالمؤمنین است و مردم همدان بسیار متدین و آگاهند. در اینجا فضای خوبی از لحاظ زندگی موجود است. روحانیت حق بزرگی بر تاریخ اسلام و ایران دارد. تا اسلام نبود و قبل از اینکه اسلام وارد ایران شود، آن موقع هم موقعیت روحانی از ادیان دیگر مثل زرتشتیها و دیگران نیرومندتر بوده است. به آن موقع کاری ندارم. وقتی که اسلام به ایران آمد و کم کم ملت مسلمان در ایران تقویت شد و مردم بتدریج به اسلام گرویدند، به موازات آن در یک عصری مراکز آموزش دینی در حد حدیث و نقل مطالب معصومین در بین تشیع و نقل مطالب عمومیتر در بین اهل تسنّن بود که البته آنها بیشتر به مسائلی که مورد توجه خودشان بود، میپرداختند که آنها هم بسیار ارزشمند بود. پیروان اهل بیت به ادله زیادی به سرعت در ایران رشد کردند. یک دلیل این بود که متأسفانه در دستگاه خلافت اسلامی غیرعرب را شهروند و مسلمان درجه دو فرض میکردند و به آنها موالی میگفتند و از پستهای حساس محروم بودند و در گرفتن حقوق و مزایا تبعیض قایل میشدند. این تبعیض ادامه داشت.
علیبنابیطالب و مکتب شیعی بود که با این تبعیض مخالفت میکردند و میگفتند مسلمانها مثل انگشتان یک دست یا دانههای شانه هستند و نباید فرق گذاشت. عربی و عجمی واقعیتهای انسانیت نیستند. اینها چیزهای ساختگی و طبیعی فضای محیط زندگی انسانهاست.
این رویه و تفکر اهل بیت در ایرانیها خیلی اثرگذاشت، منحصر به ایرانیها هم نبود. غیرعربها هرجا به اسلام گرویدند و با مکتب اهل بیت آشنا شدند، ولایتشان قوی شد. در عراق، مرکز حکومت علیبنابیطالب و مدائن که پایتخت ایران بود و آنجا ایرانیها زیاد بودند، به گونهای شده بود که نیروهای غیرعرب و دیگران عمدتاً یک دست در کنار علیبنابیطالب و فرزندان ایشان بودند. به همین دلیل مردم ایران از اول دوستدار اهل بیت بودند. اینکه گاهی بحث میشود که از عهد صفویه اینطور شود و حرفهای بیدلیلی است.
صفویه از زمینه محبت اهل بیت استفاده کردند. یعنی آنها فهمیدند که افکار عمومی در ایران این راه را میپسندد و از این موقعیت سیاسی استفاده کردند، پایه حکومتشان را بر ولایت گذاشتند که سابقه داشت.
صبح در سخنرانیام گفتم که آل بویه قدرت عظیم تشیع را در سراسر ایران توسعه دادند، آنها هم از این محبت استفاده کردند. به هرحال از آن روزی که حکوت اسلامی در منطقه ما شکل گرفت، روحانیت به تناسب هر زمانی در کنار مردم بود و همیشه هم پشتیبان مردم بود.
شما تاریخ ایران را بخوانید. در گذشته که مثل الان قوانین مشخص و همهگیر نبود، بلکه استبداد بوده و استبداد یعنی هرچه که حاکم خواست. اینها معمولاً با لشکرکشی یا با ارث حاکم میشدند و اراده حاکم برای مردم قانون بود. در آن زمان حاکم هر شهری بر مردم خدایی میکرد، پناه مردم روحانیت بود که وقتی مشکلی پیدا میکردند، به روحانیت مراجعه میکردند و روحانیت هم در حد امکان مردم را حفظ میکردند.
هرجا بین مردم و دولتها تضادی واقع میشد، روحانیت در طرف مردم بود و این سابقه عجیبی است که اسلام و مکتب اهلبیت برای ما آورده است و این افتخار روحانیت در سراسر تاریخ است. البته شخصیتهای بزرگ روحانی هم بودند که با حکومتها سر و کار داشتند. یا امام جمعه بودند و یا به شکل دیگری با آنها ارتباط داشتند. ولی همانها هم از نفوذ خود به نفع مردم بهره میگرفتند.
زکات حضور در قدرت را دفاع از حقوق مردم میدانستند. تاریخ روحانیت بسیار مشعشع است.
اگر از لحاظ آموزشی هم نگاه کنیم مرکز آموزش در ایران در همه این دورهها مدارس طلبگی بود. معمولاً در کنار مساجد، مدرسه هم بوده و معمولاً علوم روز هرچه که بود، گاهی فقه و حدیث، اصول، کلام و ... بوده و گاهی هم علوم ریاضی، ادبی و ... در این حوزهها تدریس میشد. یعنی روحانیت مرجع علمی، عرفانی، آموزشی و سیاسی برای دفاع از مردم و حل مشکلات و مشورت با آنها بود.
برای هر موضوعی مشاور وجود دارد و مشاورین به خانوادهها و جوانان کمک میکنند. اینها به عهده روحانیت بوده است. اینها همیشه در مساجد و مدرسههایشان مراکز مشورتی داشتند و مردم مشکلاتشان را حل میکردند. تاریخ ارتباط مردم با روحانیت و حکومت و آن مسائل در جایی تبیین نشده است. انسان که تاریخ را مطالعه میکند، به جاهایی میرسد که متوجه میشود اینگونه بوده است و لذا واقعاً کار مهمی در تحقیقات ما است که یک بار به خوبی به این مساله رسیدگی کنیم و متوجه شویم. گذشتهها را فعلاً نمیگوییم، زمان خودمان را میگوییم. ما از سال بیست و هفت هجری شمسی که به قم آمدیم تا الان که تقریباً با وضع این مدت آشنا هستیم، میبینیم که روحانیت چه نقشی ایفا کرد! تازه روحانیت از ویرانههایی که رضاخان پهلوی در حوزههای علمیه درست کرده بود، سر برآورده بود و داشتند جان میگرفتند.
واقعاً کار بزرگ آیتالله عظمی بروجردی این بود که روحانیت را در سایه تدبیر احیا کرد. آن موقعها نیروی متحمصّ انتظار داشتند که آیتالله بروجردی مبارزه کند. ولی ایشان میفرمود مبارزه اساسی من الان تقویت حوزه است، بگذارید روحانیت شکل بگیرد که گرفت. حوزه نیرومندی در قم و شهرستانها شکل گرفت، ایشان شهرستانها را تقویت کردند.
از آن موقعی که من به قم آمدم تا سال 40 که آیتالله عظمی بروجردی رفتند، در آن سیزده سال شاهد آن بودم که روحانیت با سرعت بسیار مطلوبی در سراسر ایران دوباره تقویت شد.
به محض اینکه روحانیت آمادگی برای دخالت در امور سیاسی پیدا کرد که نشانههای آن در زمان آقای بروجردی بروز کرد، در جاهایی که تعارضی پیدا میکردند، مثل مساله بهاییها و امثال اینها، قدرت ایشان روشن شد و عظمت نفوذشان هم در دوران عزاداری رحلت آقای بروجردی روشن گردید. واقعاً چهل روز همه ایران عزادار بودند و رژیم و اربابان آن فهمیدند که چه نفوذ و عظمتی است، آن هم بعد از اینکه اینها را منهدم کرده بودند.
آن موقعیت به وجود آمد و امام احساس تکلیف کردند و وارد میدان شدند و قطعه افتخارآمیز تاریخ ایران را ساختند و برای اولین بار در تاریخ اسلام حکومتی براساس مکتب اهلبیت به وجود آمد و با تمام مبانی و اصول و عقاید ما ساختار حکومتی تشکیل شد. قبلاً هم دولتهای اسلامی و شیعی بودند، ولی آنها شیعی بودند، حمایت میکردند و این فرق میکند با اینکه بیایند قانون اساسی بنویسند و قانون اساسی را براساس ولایت فقیه و نمایندگی امام زمان و کشور را از امام زمان ببینند و نماینده امام زمان، حاکم باشد که مشروعیت داشته باشد و ساختار بر این اساس باشد.
چیزی مثل شورای نگهبان حضور داشته باشد که فقها مواظب باشند خلاف شرع در قوانین پیدا نشود و بقیه مسائل این ساختار آن هم با اراده مردم ساخته شد.
ساختار را میتوان ساخت و تحمیل کرد. در اینجا اینگونه هم نشد. رفراندوم کردیم و نزدیک 99 درصد مردم رأی دادند که ما حکومت اسلامی میخواهیم و بعد هم به همین عدد رأی دادند که قانون اساسی را براساس محور ولایت فقیه تصویب کردند و همه ارکان کشور را با انتخاب به وجود آوردیم. ، مجلس خبرگان، رهبری را با واسطه از طرف مردم انتخاب میکند. کابینه با تصویب مجلس که نمایندگان مردم در آنجا هستند مشروعیت پیدا کنند. شوراها، ریاست جمهوری و همه مسئولیتها الان ریشه در اداره مردم دارد.
ممکن است بعضیها خیلی آگاهیهای سیاسی و فکری نداشته باشند و آرای آنها آگاهانه و عالمانه نباشد که آن تقصیر خودشان است و تقصیر کسانی است که این آگاهی را ندارند. یک نظام براساس معارف اسلامی و مشاوره با مردم به وجود آمد که اصل قرآنی است. «و امرهم شورا بینهم؛» اگر امر مصداق مهمی داشته باشد، همین حکومت است. اگر مطلق هم باشد، بالاخره مهمترین آن حکومت است. هم شورا هست هم اراده مردم و هم مراعات احکام خدا.
این ثمره یک حرکت روحانیت با رهبری امام راحل به عنوان یک مرجع تقلید و حمایت همه علما و با ریشه گرفتن از مساجد و حضور مردم در مساجد است که همه پایههای دینی دارند. روحانیت کارهای عظیمی در تاریخ انجام بدهد. حتی در دورههای قدیم، وقتی مغول آمدند و ایران را به کلی منهدم کردند، روحانیت موفق شد همان مغول وحشی را کم کم تسلیم کنند و از آنها انسانهای بهتری بسازد و کشور را نجات بدهد.
قدر روحانیت را باید برای مردم واضحتر وروشنتر کرد. مهم این است که در همه این دورهها روحانیت رابطه مردمی و زندگی مردمی خود را حفظ کردهاند. گاهی از فقر و گرفتاری و مشکلات معیشتی علما و طلاب صحبت میشود که واقعاً هم هست و ما هم میدانیم. ما از دوران طلبگی تا امروز همه چیز را میدانیم. این جزو افتخارات روحانیت است. جزو طبقه متوسط مردم است، یعنی در حد متوسط بگیریم، مثل مردم هستند و در آنها با اختلافات طبیعی و کم و زیاد با مردم زندگی میکنند. در فضای زندگی و سطح زندگی و داخل مردم هستند. الان کسانی که میخواهند قدری به ما طعنه بزنند و یا طنز بگویند، میگویند آخوندی، بله در بالا ممکن است تعدادی از روحانیون تصمیمگیر باشند. رهبری، در مجلس، گاهی در ریاست جمهوری و ... اما بدنه کشور که روحانی نیست. وزرا، مدیران، استانداران، فرمانداران، شهرداران و همه کارشناسان هستند. البته غیرروحانی همه آنها تدّین دارند و گاهی از روحانیت هم بهتر هستند. اینها آدمهای بزرگی هستند ولی حکومت، حکومت انسانهای شایسته و مسلمان و متعهد است.
این کار بزرگ را حقیقتاً روحانیت با حمایت مردم انجام داد. این سرمایه هم به خاطر همین ارتباطی است که شما با مردم دارید. ما در مساجد، حسینیهها، روضهها، مراسم جشن و عزا و خیلی جاهای دیگر بطور شفاهی و حضوری با مردم زندگی میکنیم. خیلی از مردم برای اسرار خود جایی مثل روحانی محل و مسجد پیدا نمیکنند و میگویند و استفاده میکنند. این خیلی حالت ارزشمند است که خداوند به شما عطا کرده است.
اگر این را قدر بدانیم و از این موقعیت برای پیاده شدن دین خداوند و حمایت از مردم وحقوق مردم و جلوگیری از تضعیف حق و حقیقت و حقوق مردم به استفاده کنیم، بزرگترین کار تاریخ ماست.
البته من حرفهای آقای موسوی را قبول دارم یعنی روحانیت به اندازه کاری که میکند، از امکانات عمومی کشور برای حوزهها استفاده نمیشود. این را هم خود آقایان نمیخواهند. من در دولت خودم پیشنهاد کردم که ما بیاییم حوزهها و طلاب را، مثل دانشگاههای دولتی، کمک و تقویت کنیم.
خیلی از آقایان و مراجع مخالف بودند و میگفتند حوزه وابسته میشود. الان ممکن است امکانات بدون قید و شرط داده شود، اما فردا اگر ندهند، هیچ قانونی نیست. ما که نمیدانیم چه میشود، بگذارید روحانیت جای خودش و به طور مستقل روی پای خود و به همین شکل باشد، بالاخره بنابراین شد که در زیربناها اشکالی ندارند، مثل مدرسهسازیها، مسجدسازیها و کتابخانهسازیها که وابستگی نیست. وقتی چیزی را ساختند و وقف کردند و ماند که مانده، هرکس میخواهد ساخته باشد، این وابستگی ندارد. تا این مقدار پذیرفته شد.
انشاءالله در آینده این زمینهها بیشتر تقویت شود و روحانیت بیشتر حضور پیدا کند. خواهش بنده این است که سعی کنید در مطالعات خود با مسائل و شرایط روز خوب آشنا باشید. آگاهی را فقط به آموزشهای حوزوی منحصر نکنید. ما در این جامعه به چیزهای دیگری نیاز داریم. مخصوصاً برای هدایت جوانها که باید عرض کار ما را وسیعتر کنیم. این از نیازهای روزگار ماست و قطعاً باید دنبال این فرض باشیم. امروز علمای بزرگی که جامع همه نیازها هستند، در حوزهها حضور دارند و در برنامههای آموزشی کارهای متنوعی وجود دارد و قدرت اسلام ایجاب میکند ما با این موقعیتی که داریم، باید دنیای امروز را با اسلام، بیشتر آشنا کنیم که الان دنیا به سرعت دارد به نقش اسلام توجه میکند.
دیشب یک خبر شنیدم که هنوز تفسیر آن را نمیدانم. حقوق حضرت سجاد را به عنوان یک سند مورد نیاز در سازمان ملل پخش کردند و به اعضاء دادند تا ارزشهایی که در آن رساله کوچک هست، در حقوق بینالملل خانواده و انسانها استفاده کنند. مطلب ریشهداری پیدا کردند. نهجالبلاغه امروز جایگاهی در جهان باز کرد. کتابی مثل اشعار مولوی امروز بسیاری از مشتاقان حقیقت را دارد به سوی خود جلب میکند.
در مجموع من فکر میکنم توجه به معنویت و خدا و انسانیت اسلامی دارد بالا میرود. این وظیفه ماست که بتوانیم این را به زبان روز و با شرایط مناسب و با ارتباطاتی که هست اگر امروز مطلبی در کتابخانه فهمیدید، تعمیق دهیم، میتوانید فردا در اینترنت بگذارید و آن طرف دنیا هم افرادی پیدا میشوند که ببینند و بخوانند و نظر بدهند. شرایط نسبتاً خوبی دارد پیش میآید. جای خالی معنویت کم کم در دنیا دارد احساس میشود، گرچه دنیاآلوده به مادیت است، ولی برای ما طلبهها و روحانیت میدان خدمت باز است.
آقایان تذکر دادند و من خودم هم میدانستم که خیلی از شما مسجد دارید و باید به مساجد برسید. تأخیر ما هم کار را قدری دشوار کرد. لذا بحث را همین جا تمام میکنیم. من از حضور شما علما تشکر میکنم.
علمای بزرگی مثل آیتالله صابری همدانی که واقعاً از افتخارات حوزه هستند، آیتالله محمدی که شخصیت بزرگی هستند، آیتالله رازینی که از افتخارات ما در دستگاه قضایی هستند و آیاتی که دارید و آیتالله نوری همدانی که شخصیت بزرگ مرجعیت هستند. در حوزه قم بزرگان فراوانی دارید که مایههای تقویت حوزه خواهند بود و گذشتگانتان هم کسانی مثل شهید قدوسی، شهید مفتح، شهید حیدری، شهید مدنی و بزرگان دیگر پشتوانه تاریخ روحانیت همدان هستند. خداوند به ما توفیق بدهد که قدر اینها را بدانیم.
والسّلام علیکم و رحمه الله