بسم الله الرحمن الرحیم
چون سوالات زیاد است، من صحبتی که رسم سخنرانی هاست، نمی کنم و سعی می کنم به همه سوالات پاسخ دهم.
س ـ نظرتان درباره اشغال لانه جاسوسی توسط دانشجویان خط امام چیست؟
ج ـ از آن روزی که این حرکت دانشجویان پیرو خط امام با اشغال لانه جاسوسی آمریکا بروز کرد، شخصاً نظر بسیار مساعدی داشتم و این را یک حرکت کاملاً انقلابی تشخیص دادم و ارزشش هم بیشتر به خاطر این بود که ارگان های دولتی دخالت نداشتند و این خود مردم بودند و آن هم قشر تحصیل کرده دانشگاهی بود که با تشخیص، این کار را کرده بود و نمی شد گفت یک کار حساب نشده ای بود. لذا سعی داشتیم که خودمان را نزدیک نکنیم تا اینکه کار به صورت همان کار مردمی و بدون دخالت مقامات رسمی ادامه پیدا بکند.
کار بسیار با ارزش است. تا به حال هم حرکت مجموعاً خیلی خوب بوده و آثار مثبتی برای انقلاب ما داشته است. البته هیچ حرکتی در این زمان پر مخاطره نمی شود گفت بی اشتباه است و معصوم است، اما در مجموع باید یک حرکت عظیم سازنده و مؤثر و مفید در تاریخ انقلاب ما ثبت بشود.
س ـ وقتی در مسأله اشغال لانه جاسوسی مردم از دانشجو، رئیس جمهور و شورای انقلاب پشتیبانی می کنند، آیا نباید شورای انقلاب و دانشجویان به تفاهم برسند؟ آیا موضع شورای انقلاب در قبال دانشجویان همان موضع خصمانه آقای قطب زاده است که مردم حتی خواهان استعفای ایشان شده اند؟
درج ـ چون مربوط به مسائل روزنامه های جدید می شود، توضیحی می دهم که اگر سؤالات دیگری مربوط به این بود، از آن به آسانی می گذریم. با بیانیه شورای انقلاب و اظهارات خود دانشجویان، تقریباً از نظر تاریخی مطلب برایتان روشن است. این طور که پیشنهاد کرده اند حتماً باید تفاهم داشته باشیم و تناقض و درگیری نباشد، مردم را هم متحیر نکنیم، و خیلی تلاش کردیم که این نقطه اختلاف بروز نکند. اما متأسفانه بروز کرد. ولی امیدواریم که اختلاف هم سازنده باشد. چون من در آقایان حسن نیت می بینم. آنها سوء نیت ندارند و دوستان شورای انقلاب را هم می شناسم. آنها هم سوء نیت ندارند. قضیه یک مقدار پیچیده شده است. آن روزی که مسأله کمیسیون تحقیق مطرح بود، آن روز ملاقات گروگان ها هم جزء برنامه بود و آقای بنی صدر هم می گویند که امام هم آن روز موافقت کردند. البته چون من در آن جلسه نبودم، نظر خاصی ندارم و نمی دانم، اما ایشان می گویند امام هم موافقت کردند. چون امام هم سناریوی این کمیته تحقیق را دیده اند و رویش نظر داده اند که نظرات ایشان هم بعد گنجانده شده است.
بعد که قضیه به عمل نزدیک شد و اینها آمدند مراحل اولیه را انجام دادند، در غرب اظهاراتی شد که دانشجوها را اینجا متوحش کرد. آنجا به جای اینکه روی کمیسیون به عنوان کمیسیون مطالعه در جنایات شاه و آمریکا تکیه کنند، گفتند کمیسیونی که برای سرنوشت گروگان ها می رود، این دو عنوان خیلی از هم فرق می کند و جوان های ما در لانه جاسوسی احساس کردند خطی که دارد راجع به جنایات شاه و تحقیق به آمریکا می رود، می خواهد در افکار عمومی بگوید که ما داریم برای نجات گروگانها می رویم. خطی که پیشنهاد کردیم این بود که جنایات شاه و دخالت های ناروای آمریکا در دنیا روشن و حقانیت ما نتایج جلسهمشخص بشود و این دو با هم اختلاف پیدا کرد، دانشجوها گفتند که موافق با شورای انقلابملاقات اینها نیستیم. البته این هم به طور ساده نبود، یکی دو شب پیش از آن، حاج احمد آقا، آقازاده امام به من تلفن کردند و گفتند که بچه ها موافقند که ملاقات انجام بشود و از طرف شورای انقلاب کسی بیاید و شرایط گروگان ها را ببیند. اگر مساعد است، بیایند ملاقات کنند. وقتی کسی را فرستادیم، گفتند که موافق نیستیم. بعد خودشان آمدند و در یک جلسه بحث کردیم، یک مقدار حرف حساب داشتند که قابل توجه بود. منتها نقطه مقابلش، مسؤولیت و حیثیت شورای انقلاب هم که کمیسیون تحقیق را دعوت کرده و آمده و اجازه داده بود که ملاقات بکنند هم مطرح بود.
شورای انقلاب می گفت، به هر حال در دنیا ما این شخصیت ها را آورده ایم، بگذارید ملاقات کنند که نگویند شما در مملکت چه کاره هستید؟ تعهد می سپارید و ما را می آورید و بعد نمی توانیم ملاقات کنیم؟ آنها می گفتند، این انحراف است و نمی شود. خیال می کردم آن جلسه به نتیجه رسید. چون لحظات آخر جلسه نبودم. فردا معلوم شد که به نتیجه نرسید. دوباره این آقایان به منزل ما آمدند، یک مقدار طولانی، حدود دو سه ساعت با هم بحث کردیم، برای اولین بار آقایان مطرح کردند که اگر شما اصرار دارید ملاقات بشود، ما گروگان ها را در اختیار شورای انقلاب می گذاریم، خودتان می دانید.
ما بیش از این مسؤلیت نمی پذیریم. البته من با شدت و تأکید از ایشان خواستم که از این نظر منصرف بشوید، درست نیست، دولت نمی تواند گروگان دار باشد. معنا ندارد یک دولت، دیپلمات ها را ـ ولو جاسوس بودند ـ به اسم دیپلمات و مأمور دولت دیگری بوده اند، نگه دارد و درگیر باشد. گرچه امام گفتند مجلس تعیین می کند، ولی به هر حال این درست نیست. بعضی شان خواستند که از این نظر منصرف بشوند، البته تا از خانه ما می رفتند، قول انصراف ندادند. شب همه به منزل امام رفتند و به احمد آقا گفتند که ما تحویل می دهیم و در شورای انقلاب مطرح شد.
در آن جلسه باز یک مقدار صحبت کردم که از نظر اصولی تمام اعضاء شورای انقلاب مخالف هستند، یا یکی دو نفر به استثنا مخالفند که تحویل بگیریم. می گویند تحویل گرفتن معنا ندارد. اما آنها آن جوری مطرح می کردند که یا ملاقات نه و یا تحویل. اینها می گفتند ملاقات نمی شود. ما کمیسیون آورده ایم. آنها مسؤلیت کمیسیون را به عهده نمی گرفتند و می گفتند حالا بروید تا بعد ببینیم چه می شود. البته آنها آماده بودند که با جاسوس هایشان ملاقات شود. چون عنوان ملاقات هم این بود، برای شهادت گرفتن در اینکه آمریکا در امور داخلی ما دخالت می کرد. اینها می گفتند آنهایی که باید شهادت بدهند و در این تحقیق مؤثرند، نتیجه دارد. اجازه می دهیم ملاقات کنند. به هر حال فکر می کنم مسأله امروز حل شده باشد. چون ما پیش از ظهر با امام ملاقات کردیم و چند ساعت طولانی این مسأله را بحث کردیم. قراری گذاشته شد که امام هم اعلامیه ای داده اند. من از رادیو شنیدم، بخش آخرش را شنیدم، نمی دانم قسمت های اولش چه بود. فکر می کنم مسأله تمام شده باشد، آن عده ای که شهادت شان در پرونده تحقیق مؤثر است فعلا ملاقات خواهند شد و آن عده ای که مؤثر نیست، مشروط ملاقات خواهند داد که آقایان کمیسیون تحقیق بعد از ملاقات با آنها، نظرشان را درباره جنایات شاه و دخالت آمریکا اظهار بکنند.
مبادا که از اینجا رفتند، بگویند ما نمی گوییم. نظرشان را بگویند و بعد با بقیه ملاقات کنند، احتمالا امروز مسأله حل شده است، مطمئن باشید و بدانید، هیچ گونه سوء نیتی از طرف دوستان ما در شورای انقلاب و یا از طرف دانشجوها در این قضیه برای شخص من، حتی به صورت ضعیف هم مطرح نیست، مطمئن هستم که آنها با تشخیص خود موضعی گرفته اند و اینها هم به خاطر آن جریانی که پیش آمده و حیثیت شورا مطرح بود، تقاضایی داشته اند که باید این ملاقات بشود و ان شاءاللّه حل شده است.
س ـ نظرتان درباره وابسته بودن خودتان چه می باشد؟ اگر سؤال را جواب ندهید، شخصآ برای من این امر حتمی خواهد شد.
ج ـ جواب می دهم که برایتان حتمی نشود. نظر صریح من این است که چون آدم، خود را بهتر از همه می شناسد، یکی از افراد خیلی آزادی که در تاریخ زندگی، سعی کرده آزاد باشد، من هستم. در قم که تحصیل می کردم، هیچ وقت حاضر نبودم حتی به یکی از مراجع وابسته باشم. حتی به امام، و امام این حالت را همیشه در من احساس می کردند و ما نشریه مکتب تشیّع را پنج شش سال منتشر می کردیم و جوری رفتار کردیم که به هیچ خانه ای و به هیچ جایی وابسته نباشیم. در تاریخ انتشارات ایران کم است و در جریان مبارزه هم از سال چهل تا امروز که همیشه در کوران بودیم و همیشه در آن نوک مبارزه قرار داشتیم، سعی می کردیم که به هیچ جا، به هیچ مقامی، به هیچ موقعیتی، غیر از فکر و دوستان خود وابسته نباشیم. خیلی مایلم کسانی که چنین ادعایی دارند اگر کوچکترین سند و حرفی دارند، البته غیر از شایعه سازی که امروز مُد شده، بگویند.
س ـ چرا از کمونیست ها این قدر وحشت دارید که انتخابات مجلس شورای ملی را دو مرحله ای کرده اید؟
ج ـ اولا ما از کمونیست ها هیچ وحشتی نداریم،در کشوری مثل ایران، ایرانی که ما می شناسیم، اصلا خواب کمونیست شدن برای ایران جزو محالات است. مگر اینکه این توده عوض شود، اگر عوض شد، شرایط عوض می شود. اصلا اسم دو مرحله ای بیخود است. انتخابات با اکثریت مطلق است و هدف ما از این پیشنهاد این بود که مجلس را از نظر پشتوانه ملی تقویت کنیم و بارها هم من این فلسفه را توضیح داده ام. مسأله را یک بار دیگر توضیح می دهم، حتمآ در سؤالات شما زیاد خواهد بود که بعد که رسیدیم معطّل نشویم. مسأله این است ما داریم حساس ترین مجلس را در تاریخ ایران بنا می گذاریم. یعنی مهمترین مجلس است که داریم. این مجلس، مسؤولیت دارد قوانین دوره طاغوت را یا به کلی بیرون بریزد یا عوض و اصلاح بکند و این کار کوچکی نیست، خیلی کار عظیمی است. در این قوانین عوض کردن، درگیری ها به وجود می آید، قشرها و طبقات و گروه هایی که ضرر می برند، موضع گیری می کنند و درگیری ها به وجود می آید، در جریان این مجلس کارها پیش خواهد آمد. این مجلس باید متکی به افکار عمومی باشد تا مردم از این مجلس حمایت کنند. در انتخابات با اکثریت نسبی در دوره اول این خطر وجود دارد که بسیاری از افراد با تعداد کمی از پشتوانه آراء مردم به مجلس بروند، مثلا در شهری که یک وکیل می خواهد و بیست نفر کاندیدا هستند که بسیاری از شهرهای ما الان این طوری است. اینهایی هم که کاندید شده اند بالاخره یا معلم هستند، یا قاضی هستند، یا حقوق دان هستند، یا تاجر هستند، یا روحانی هستند و یا شغل دیگری دارند که یک مقدار موقعیت اجتماعی دارد و یک مقدار از آراء را به خودش اختصاص می دهد. شهری که مثلا می خواهد پنجاه هزار رأی بدهد، بیست نفر کاندیدا در آن هستند، اگر معدل بگیریم، ممکن است بین اینها دو هزار و پانصد تا سه هزار رأی باشد. اگر یکی خوب باشد، بگوییم پنج، شش یا هفت هشت هزار رأی دارد. این جوری تقسیم می شود. آدمی که بخواهد با هفت هشت هزار رأی از میان پنجاه هزار رأی به مجلس بیاید، آن اکثریتی که به این رأی نداده اند، برای خودشان وظیفه حمایت از نظرات این نماینده را نمی بینند.
ما در شورای شهر این مسأله را داریم. در وزارت کشور از مسائلی که خیلی مرا رنج می داد و هنوز هم رنج می دهد، این است. انتخابات شورای شهر را اجرا کردیم، اکثریت نسبی بوده، مردم اطلاعی از مسأله شورا نداشتند، تبلیغات هم نشد، کم دخالت کردند. افرادی عضو شورا شدند که مثلا با هزار یا دو هزار رأی می خواهند عمل کنند. مردم با اینها همکاری نمی کنند. مردم می گویند شما نماینده ما نیستید، از طرفی قانونی هم هستند، چون اکثریت را آورده اند. ما این فکر را کردیم، این فکر اتفاقآ از من هم نبود، این فکر از یکی از مهندسین غیر مَعَمَّم، غیر حزب جمهوری، شورای انقلاب است. وقتی که در شورای انقلاب مطرح شد، از طرف وزارت کشور طرح را به شورای انقلاب بردیم. اکثریت مطلق در آن نبود، آن آقا گفت این خطر را داریم و این الهام را داد. گفت این جوری کنیم که در مرحله اول آنهایی که اکثریت نصف به علاوه یک را آوردند، به مجلس بروند، این مردم از او حمایت می کنند، در دور دوم، اکثریت نسبی را قبول می کنیم. اما با یک چیز خوب و آن این است که مثلا در تهران که چهار صد و شصت نفر کاندیدا دارید، و سی نفر می خواهید، اگر فرض کردید در دوره اول ده نفر انتخاب شدند که نمی شوند، اگر ده نفر شدند، بیست نفر لازم دارید. از این بیست نفر باقیمانده، چهل نفر از کسانی که سطح بالای آراء داشتند، آنها را نگه می داریم و چهار صد و ده نفر دیگر که آراء کمتری داشتند، کنار می روند، چون آنها دیگر توقعی ندارند که وکیل باشند. به هر حال اینها چه یک مرحله ای چه دو مرحله ای نمی شدند. اینها کنار می روند، آرایی که بین آن چهار صد و ده نفر تقسیم شده بود، این دفعه به این گروه جدید برمی گردد، و آرا بین این افراد جدید که این دفعه چهل نفر به مبارزه برمی خیزند، تقسیم می شود. آنهایی که بیشتر رأی آوردند، به مجلس می روند. بنابراین تقریبآ همان سی نفر درجه بالا به مجلس می روند. احتمال هم دارد چند نفری زیر و بالا شوند، این احتمال هم وجود دارد که البته در تهران است. در بقیه جاها این طوری نیست، با این محاسبه اینها با یک مقدار رأی بیشتر و پشتوانه ملی به مجلس می روند و این هدف و فلسفه بود. والا برای ما خیلی روشن است. کدام کمونیستی الان در کشور ما رأی می آورد؟ اگر بگویید کردستان می آورد، در یک مرحله ای می آورد، دو مرحله ای هم ممکن است بیاورد. در تهران یا جاهای دیگر می گویید؟ چنین چیزی نیست. اگر هم بیاورد و به مجلس بیاید، چه عیبی دارد؟ ما از کجای این وحشت داریم که اگر مثلا ما دویست و هفتاد نماینده داریم، پنج تا نفر با آن طرز فکر باشند. آنها در مجلس در مقابل آن آراء چه می توانند بکنند؟ آزادی که در بیرون این قدر هست. این دانشگاه که با پول دولت و خرج ملت دارد، اداره می شود، بروید ببینید. عبور کردم و شعارها و پلاکاردها را دیدم. هر که هر چه می خواهد، می گوید، به هر که می خواهد فُحش می گوید.
روزنامه هایی که حق انتشار ندارند، هر چه که مایل هستند، دارند می نویسند و به هر شکلی هم که میل دارند، دارند پخش می کنند. خانم و آقا سراسر خیابان ها را پرکرده اند پلاکارد روی دستشان و به هر که می خواهند و هر جوری که می خواهند، دارند حرف هایشان را می زنند. کسی که این جوری به شما آزادی داده و مایل هم هست این جوری باشد، از اینکه حالا در مجلس بعد از پنج روز نوبتش شود، پنج دقیقه یا ده دقیقه سخنرانی کند، چه وحشتی دارد؟ ما که داریم می گوییم بیایند در تلویزیون مناظره کنیم. ما که دعوت می کنیم بیایید اینجا حرف بزیند، حالا از اینکه در مجلس حرفی بزنید و در رأی هم تأثیری نخواهید داشت، چه وحشتی؟ این اشکال به شماست که جوّ کاذب تبلیغاتی را در این کشور به وجود آورده اید و مردم خیال می کنند که واقعآ دو مرحله ای خیانت است. مردم را گمراه کرده اید، شبیه غربی ها عمل می کنند. به زور تبلیغات در میدان هستید. ما کار داریم، نمی رسیم این قدر تبلیغ بکنیم و این آقایان شب و روز دارند در خیابان ها با تابلو و پلاکارد و خانم و آقا و ماشین، همه چیز را به خورد مردم می دهند. دو مرحله ای خیانت است. فلان است. توطئه حزب جمهوری است. از این حرف هایی که دارید می زنید. افکار مردم را منحرف می کنید، از آن طرف طلبکار هم می شوید. بنابراین من از مسأله اکثریت مطلق دفاع نمی کنم و معتقد هستم. غیر منطقی این است که آدم در یک جمعیت این قدر تنهایی بخواهد حرف بزند. اینکه نمی شود. اگر همه بخواهند مثل سر کار حرف بزنند چقدر وقت مجلس گرفته می شود؟! چه جور می شود؟ بله، بنویسید، بدهید و خوانده شود.
س ـ در کیهان امروز از ائتلاف هفت حزب و سازمان برای انتخابات صحبت شد، از حزب جمهوری اسلامی و حزب توده هم نام برده شد. آیا صحت دارد؟ ممکن است حزب جمهوری اسلامی با حزب توده ائتلاف بکند؟
ج ـ این هم از همان کارهای شیطنتی است که روزنامه ها می کنند. کی این طوری است؟ چه طور می توانیم با حزب توده ائتلاف کنیم؟ سر چه چیزی ائتلاف کنیم؟ نقطه مشترک ما با آنها چیست؟ برای ما حزب توده و فدایی خلق و غیره یک جورند. ما یک کار مکتبی کرده ایم. انقلابمان یک انقلاب مکتبی است. اگر روزی مکتب ما نخواهد در این کشور پیروز شود، ما برای پیروزی سیاسی هیچ ارزشی قائل نیستیم. باج سیاسی در سراسر تاریخ کشور به ما می دادند. من که پانزده سال را یا زندان و یا آواره بودم و یا مخفی زندگی می کردم، همیشه برای ما آمدن به هر یک از پُست ها باز بود، باج سیاسی به ما هم می دادند. ما سر چه چیزی با آنها ائتلاف کنیم؟ آرای زیادی دارند؟ خوش نام هستند؟ رأی می آورند؟ روزنامه ها شیطنت می کنند.
س ـ شما که می گویید نه شرق و نه غرب چرا برای انتخابات از طرح دو مرحله ای که یک طرح غربی و فرانسوی است استفاده کرده اید؟
اگر اکثریت نسبی هم بود، از جای دیگری استفاده کرده بودیم. بالاخره با یک جایی تطبیق می کرد، چه فرقی می کند؟ ما آن روزی که این را تصویب کردیم اصلا نمی دانستیم فرانسه چه جوری است؟ یک آقایی پیشنهاد کرد، حرف منطقی بود و پذیرفتیم. حالا ممکن است غربی یا شرقی باشد. یک فکر منطقی بود و پذیرفتیم. در قانون اساسی برای هر صد وپنجاه هزار نفر یک نماینده در مجلس پیش بینی شده است. اما با طرح دو مرحله ای در شهری مثل تهران هر نماینده به بیش از یک و نیم میلیون رأی احتیاج دارد. این آقا یا خانم معلوم می شود که اصلا نفهمیده است، طرح دو مرحله ای چیست؟ چرا این طوری است؟ چرا بیش از یک میلیون احتیاج دارد؟ در مرحله اول اگر دو میلیون رأی بدهند، یک میلیون به اضافه یک، در مرحله دوم نسبی است و از آن چهل نفر هر کس بیشتر داشت به مجلس می رود. منتها چهل نفر سطح بالا به مجلس می روند. تعداد یک میلیون و نیم و این حرف ها دیگر مطرح نیست. ممکن است آنهایی که بالا می روند، رأی آنها هشتصد هزار، هفتصد هزار یا ششصد هزار باشد، که معمولا همین حدود خواهد بود. نمایندگانی به مجلس می روند که دارای اکثریت مطلق هستند. در مرحله دوم دیگر این جوری نیست، در این صورت مجلس در انحصار اکثریت در می آید، تازه چه غصه ای می خورد؟ باید هم بیاید. نماینده اکثریت مردم است. شما در هر شهری که فکر کنید، برای مثال ورامین، به قول شما یک مرحله ای باشد. اگر ورامین پنجاه هزار رأی داشت، بیست وشش هزار نفر به یک نفر بیست و چهار هزار نفر به دیگری رأی دادند. بیست و شش هزار در مجلس نماینده دارند و آن بیست و چهار هزار نفر، نماینده ندارند. اصلا انتخابات همین است. اکثریت همین است. دموکراسی این است. چیزی غیر از این نمی تواند باشد. از این به بعد اقلیت باید تابع نظر اکثریت باشند. این چه منطقی است! مجلس باید مرکب از همه مردم باشد. در آن صورت یک مجلس سی وشش میلیونی، یعنی مجلس شورا که باید با مشارکت نمایندگان گروه های اقلیت و اکثریت تشکیل شود، ویژگی اصلی خود را از دست می دهد. منطق چنین نیست که هر گروه اقلیت یک نماینده در مجلس داشته باشد.
ما الان این همه انجمن و جمعیت و فلان و فلان داریم که دارید می بینید. پس همه اینها یک نماینده در مجلس لازم دارند. این که نمی شود. باید مجلس را به اندازه تهران درست کنیم. اصلا این نظام دموکراسی نیست، نظام دموکراسی چیزی دیگری است و من در یکی از حرف هایم گفتم. آقایان این قدر از ما طلبکار نشوید، اگر خیلی می خواهید منصفانه حرف بزنید، بگویید همان طور که مثلا به اقلیت یهودی یک وکیل داده اید، به ما هم بدهید. آن مسأله دیگری است. باید مطرح کرد، واقعآ اگر مصلحت باشد نظرات مکتب ها و گروه های مختلف در مجلس بیایند، باید طرحی برای آن ریخت که حضور داشته باشند. این دیگر انتخابات نیست، یک شکل دیگر است. طلبکارانه نمی توانند با ما مواجه بشوند، کمونیست ها در مجلس چه می توانند بکنند؟ مجبور شدم که جواب دهم، کمونیست ها شما را در وابستگی به امپریالیسم افشا می کنند. کمونیست ها شما را در تحکیم سرمایه داری افشا می کنند. آنها همین حالا هم دارند افشا می کنند. اگر حرف آنها به جایی می رسید، این همه روزنامه و پلاکارد و این همه هیاهو و میتینگ دارند حرف می زنند. ما می گوییم بیایید در تلویزیون ما را افشا کنید. هر یک از شما می خواهید بیاید و افشا کند. امپریالیسم را در ایران شکست دادیم. اگر هم روزی دوباره امپریالیسم برگردد از همان طریق چپ به این کشور خواهد آمد. این را بدانید. همان طور که در زمان مصدق برگشت.
س ـ چرا فقط حزب جمهوری اسلامی موافق طرح دو مرحله ای کردن انتخابات مجلس است؟
ج ـ باتوجه به اینکه بسیاری از شخصیت های مذهبی و سیاسی از جمله چند نفر هم اسم بردیم، موافق سرسخت این طرح هستند، چه کسی گفت فقط حزب جمهوری است؟ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که از اصیل ترین سازمان های این کشور است، افرادش دارند بدون نام و بدون ریا در سخت ترین کارهای کشور شرکت می کنند که شما اطلاع ندارید. اسم خودشان را هم حاضر نیستند، ببرند. حتی در شورایشان هم اسمشان برده نمی شود. الفرج و خیلی سازمان های دیگر که تا به حال اعلام کرده اند، شخصیت تراشی که کاری ندارند. امروز هر کس مخالف خوانی کرد، شخصیت می شود. یک نامه بنویسند. دو تا فحش به بنده بدهند، فردا روزنامه ها ایشان را هر کس باشد، به عنوان یک شخصیت به خورد مردم می دهند. این وضعی است که دارید می بینید. البته یک عده از اشخاص متفکر هم مخالفت کردند. ولی متشخص بودن دلیل قبولی حرفشان نیست. ما یک حرکت قانونی کردیم. شورای انقلاب منصوب ما است، شما هر کسی را منکر شوید، امام را نمی توانید منکر شوید و اگر منکر شوید، کیان انقلاب را به هم ریخته اید و این امام، تک تک اعضای شورای انقلاب را می شناسد و اعتماد دارد و انتخاب کرد. ما منصوب شده ایم. ما ادعا نداریم که متکی به مردم به آن شکل هستیم، ما متکی به امامی هستیم که متکی به مردم است وبا یک روال قانونی به همان دلیل که بقیه قوانین را تصویب کردیم، این را هم این جوری تصویب کردیم. بنابراین وجود عده ای مخالف ولو با عناوین دهان پُرکن که اگر ما از این عناوین می خواستیم قطار کنیم در روزنامه ها، هزار تایش را قطار می کردیم، دکتر فلان، مهندس فلان، استاد فلان، آیت الله فلان، ما از اینها خیلی داریم. ولی نیازی نمی بینیم که آن کار را بکنیم.
س ـ چرا شورای انقلاب مانع می شود و افشاگری دانشجویان خط امام را چیزی جز هجویات نمی داند؟
ج ـ این طور نیست، چه کسی گفت هجویات است؟ شورای انقلاب این جور نیست. شورای انقلاب نظری داده و نظرش این است که آن جایی که با اشخاص ارتباط پیدا می کند، و این را باید قبلا با خود طرف در میان بگذارند، دفاعیات او را هم بشنوند، یک دفعه نروند پشت تلویزیون و چیزی درباره کسی بگویند که احیانآ ممکن است در آن مسأله اشتباهاتی باشد، آبروی کسی برود، برگرداندن آبروی کار آسانی نیست و آبروی جریانی برود. یک پیشنهاد منطقی کردیم که این افشاگری ها، همان طوری که در قانون اساسی هم هست و به طور کلی قضاوت باید شود، نشان بدهند، دادستان هم نظر بدهد، آن طرف هم دفاع کند، مجموعه در رادیو تلویزیون پخش شود. در روزنامه ها هیچ مانعی ندارد. رادیو که یک نهاد دولتی و در اختیار دولت و مسؤلش دولت و شورای انقلاب است، نباید بی احتیاطی کند و از این طریق مبادا آبروی کسی که استحقاق نداشته، برود. والّا روزنامه ها در اختیارشان است، مصاحبه می کنند و می گویند و اگر چنان چه با دفاع حاضر شدند چاپ کنند، منتشر کنند، رادیو و تلویزیون هم می تواند منتشر کند. الان ما مخالف نیستم اگر کسی گفته هجویات است، مسؤلیتش به عهده شخص گوینده است. والّا ما این طور تعبیر را درباره برادرانمان نمی پسندیم.
س ـ به نظر شما گروگان ها را باید محاکمه کرد یا بایستی آزاد شوند؟
ج ـ نظر من در این قضیه خیلی مهم نیست. اگر شاه را بدهند و اموال ایرانی ها را که شاه غارت کرده، بدهند، آن مسأله دیگر زیاد مهم نیست. فکری می کنیم. آمریکا هم قبول بکند که نسبت به ما ظلم کرده و در کشور ما دخالت کرد. حاضریم براساس مقررات بین المللی عمل کنیم. فعلا آمریکا به ما زور می گوید و ما هم این مقدار که توانستیم، داریم به آمریکا زور می گوییم.
س ـ آقای رفسنجانی! عملکرد حزب جمهوری اسلامی را که شما از بنیانگذاران آن هستید، چگونه تفسیر و توجیه می کنید؟ به خصوص در مورد روزنامه جمهوری اسلامی که به تمامی اشخاص و سازمان های مترقی مرتبآ حمله می کند.
ج ـ اولا در مورد حزب، من مسؤلیت همه کارهایی که حزب کرده به عهده می گیرم. اگر کار خلافی داشته باشد، من مسؤلش هستم و البته خلافی ندارد، معتقدم حزب در این مدت خوب عمل کرد. در مورد روزنامه جمهوری اسلامی به خصوص حمله به بعضی از شخصیت ها، اگر من در روزنامه بوده ام و نظارتی داشته ام، با بعضی از این حمله ها موافق نبوده ام. متأسفانه ما به خاطر گرفتاری نمی توانیم، به روزنامه برسیم و جوان هایی مثل شما که آن روزنامه را اداره می کنند، گاهی خودشان اعمال نظر و حرکت می کنند. چون آنها عمل می کنند، ما زیاد نمی توانیم به آنها اعتراض کنیم. البته تذکر می دهیم و مکرر هم داده ایم و بنا داریم که کنترلی روی روزنامه بگذاریم که بعضی از این اهانت هایی که شده و ما هم قبول نداریم، جبران شود. البته زیاد هم این طور نیست که شما می گویید به همه شخصیت ها حمله کرده اند.
س ـ آیا وحشت شما از مارکسیست ها دلیل بر حقانیت آنها نیست؟
ج ـ اولا که ما وحشتی نداریم و ثانیآ ما مثلا اگر از مار بترسیم، مار بر حق است؟ تعجب می کنیم در دانشگاه و آمفی تئاتر دانشکده پلی تکنیک ، آقایان سؤالاتی می کنند که خیلی با منطق نمی سازد.
س ـ درباره افشاگری و اظهارات آقای شیخ علی تهرانی مبنی بر اینکه خود شما هم با سفارت رابطه ای داشته اید، توضیح دهید. اگر این را رد می کنید نظرتان راجع به شیخ علی تهرانی چیست؟
ج ـ اولا که آن آقا رندی کرده بود و ننوشته شد که کجا گفته بود. نوشته بود دو نفر از این آقایان هم در سفارت پرونده دارند و اسم کسی را نبرده بود که به طور کلی دروغ است. ایشان گفته بود که من خدمت امام دادم، هیچ چیز به امام داده نشد. دروغ است. (یکی از حاضران، خود ایشان هم تکذیب کرده اند)
حال که بنا شد سؤال بنویسید و بدهید ولو اینکه طرفدار ما هم هستید، بنویسید، بدهید. به هر حال مسأله این است. ما واقعآ مایلیم که هر چه در تاریخ ما نقطه ضعف وجود دارد، به مردم بگویند، ما میل نداریم که شخصیت کاذبی در جامعه داشته باشیم و به جامعه تحمیل شویم. این تحمیل شدن به نفع ما نیست. ما داریم شب و روز جان می کنیم و بیش از هیجده ساعت گاهی در روز مجانی برای شما کار می کنیم. برای اینکه این انقلاب را به جایی برسانیم. ایمان داریم که باید تلاش و کار کنیم، چه چیزی از نظر شخصی به ما می دهید که ما بخواهیم رو نشود؟ ما در روزنامه جمهوری اسلامی نوشتیم، اعلام کردیم، از رادیو گفتیم، تقاضا کردیم، و حالا هم می گوییم هر چه دارند، بگویند. اینها که هیچ، هر چه دروغ هم می خواهند ببافند و بگویند که گفتند. مگر به من نمی گفتند که در خانه عَلَم زندگی می کند؟ نظرم راجع به آقای حاج شیخ علی تا قبل از این جریان بد نبود، آدم متدین قابل قبولی بود. ولی فعلا نقطه سؤال برای من هست و فعلا بحث نمی کنم و وقت شما و خود و روزنامه ها را نباید با این جوابها بگیریم. بگذارید این مسائل کش پیدا نکند. وقت مردم را نگیرید. به هر حال عده ای اعتمادشان از بین می رود و ضربه می خورند. روحیه ها سُست می شود، چه آقای تهرانی تضعیف شود، چه من، برای هر دو در کشور خسارت می بینم. هر یک از ما که آبرویی داشته باشیم و در این جامعه خدمت کنیم، بی جهت آبروی کسی را بردن به ضرر جامعه است. ذخایر جامعه از دست می روند. چه جایش می ماند؟ اگر این جو بخواهد این طوری با ذخایرش برخورد کند، چه خواهد ماند؟ خُرد کردن افراد آسان است، اما باید جایش کسی را داشته باشیم که خورده نشویم و این گونه برخورد کنیم. به هر حال من متأسفم از اینکه این مسائل مطرح شود.
س ـ نوشته چرا این سؤال که قبلا کرده بودم، مطرح نشد، باز سؤال می کنم.
ج ـ من همه سؤال ها را که نخوانده ام، خیلی سؤال اینجاهست.
س ـ چرا در بعضی از شهرستان ها بعضی از کاندیداها را حذف کرده اید؟ آیا قانون در شهرستان ها با تهران فرق دارد؟
ج ـ نه، فرق ندارد. در قانون نوشته ایم، کسانی که این شرایط را دارند، می توانند کاندیدا شوند و آنهایی که ندارند نمی توانند. البته اگر درست عمل کرده باشند. در بعضی موارد دیده ایم خوب عمل نکرده اند و بازرس وزارت کشور را فرستاده ایم، نظر داده که درست عمل نشد. اصلاح کرده ایم، اشتباه می شود. کسانی که حذف شده اند یا به جرم رابطه با ساواک و نزدیکی به رژیم سابق است، یا به خاطر اینکه در رژیم گذشته یا فرماندار یا عضو انجمن شهر یا نخست وزیر یا وزیر یا معاون بوده اند، یعنی پستی از این قبیل داشته اند، یا سابقه و محکومیت کیفری داشته اند، مهجور بوده اند. این طور کسان، حذف شده اند والّا این جوری کسی حذف نشده است.
س ـ با توجه به نقش کاندیداهای مارکسیست و با توجه به اینکه اقلیت های مذهبی نظیر کلیمی ها و مسیحی ها می توانند در مجلس شرکت کنند، حذف کاندیداهای سازمان چریک های فدایی را در شهرهایی نظیر بندرعباس، مشهد، اصفهان که ایدئولوژی خاص خود را دارند، چگونه توجیه می کنید؟
ج ـ در قانون نوشته که اینها باید به جمهوری اسلامی معتقد باشند و وفاداری شان را نسبت به قانون اساسی اعلام بکنند و ما ذیل آن برگه یک جمله این جوری نوشته ایم که امضا کنند. از چریک های فدایی خلق کسانی را می شناسم که عضو سازمان هستند، ولی آنجا نوشته اند ما مسلمانیم، شیعه ایم، آن را هم امضا کرده اند، آنها را قبول کردیم. یک عده آنجا این جمله را ننوشته اند و امضا نکرده اند. نوشته اند ما مارکسیست هستیم و اینها را قبول نداریم. طبعآ براساس قانون نمی توانیم قبولشان کنیم. برای آخرین بار بدانید که جامعه اسلامی تشکیل شد و اگر هم غلط است، فعلا نمایندگان ملت قانون اساسی اسلامی نوشته اند. خیلی از کمونیست ها هستند که قبول کردند از نظر شخصی مسلمانند و این نظام را قبول دارند و پذیرفته شده اند. آن عده به این دلیل رد شده اند. والّا این طور نبود که نظر خاصی روی یک نفر معین باشد.
س ـ چرا وزارت کشور در بعضی شهرها کاندیداهای بعضی از گروه های چپ را حذف کرده است؟
ج ـ کاندیدای بعضی گروه های راست را هم حذف کرده و حتی کاندیداهای روحانی را هم در بعضی جا حذف کردیم، برای اینکه سابقه ارتباط با ساواک داشتند. ما طبق همان مقررات عمل کردیم. در بعضی جاها افراد چپ را حذف نکرده اند. افراد دیگر را هم حذف نکرده اند چون بی دلیل افراد چپ را حذف نمی کنیم. کسی که آن جا نوشته مسلمان است و آن را امضا کرده و اعلام نمی کند من مخالف قانون اساسی هستم می آید. بالاخره می خواهد با قانون اساسی کار کند، لااقل به زبان می گوید، این را می پذیریم. این هم هست.
س ـ چرا حزب جمهوری اسلامی بعد از تصرف جاسوسخانه، راهش را از لیبرال ها و نهضت آزادی جدا کرد؟ آقایان به عنوان اعضای شورای انقلاب، با کارهای دولت بازرگان و سخنگویش امیر انتظام موافق بودید یا خیر؟
ج ـ از اول تأسیس حزب جمهوری و از روزی که مبارزه را در این کشور شروع کردیم و در تمام این پانزده سال حرف ما یکی است. هیچ تغییر مسیر ندادیم. مستقل هستیم. نه شرقی نه غربی. صرفآ مکتب اسلام را مد نظر داریم. همان طور که اول گفتم برنامه دانشجویان را در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، در اولین جلسه بعد از آن جریان بررسی کردیم، حزب دید کار خوبی است و موضع مثبت گرفتند. حال در این مسأله و هر مسأله دیگری، هر کسی با ما موافق نباشد، نظر خودش را دارد و ما هم نظر خود را داریم و با کسانی که بتوانیم، همکاری بکنیم، به دلیل اختلاف نظر در بعضی از موارد همکاری مان را نفی نمی کنیم و همکاری می کنیم.
س ـ توضیح دهید موضع شورای انقلاب و خود شما در قبال ترور ناجوانمردانه چهار نفر از اسرای شورای ترکمن چیست؟ آیا دولت است که شوراها را می سازد و می پذیرد و یا اینکه شوراها هستند که دولت را می سازند و آن را می پذیرند؟
ج ـ این که دو مورد بود. در مورد این ترور، ما موافق نیستیم. از دو حال خارج نبود، یا اینکه واقعآ در حوادث گنبد اثر داشته اند و در خونریزی ها مؤثر بوده اند. دادگاه انقلاب به سادگی آنها را محکوم می کرد و جوابشان را می داد، هر چه بود ما از دادگاه خودمان که نباید بترسیم و مدارک هم به قدر کافی بود. اگر واقعآ مجرم نبودند، دلیل نداشت که اینها کشته می شوند. لذا، این کشتن که هنوز برای شخص من واقعآ روشن نیست که چه جور بوده، قضیه را مبهم کرده است. آیا واقعآ خود مسؤلان دولتی کشته اند یعنی پاسدارها بوده اند؟ آیا همان گروهی که اعلام کردم، بودند؟ آیا جور دیگری بود؟ ما گروه تحقیق فرستاده ایم که روشن شود. مکرر هم نظرم را گفته ام، با آن شکل برخورد موافق نبوده ایم. کار خلافی است و امیدواریم که در کشور ما هیچ جا تکرار نشود. متأسفانه هنوز دارید می بینید که آن تمرکز و هدایت مرکزی و نظر شورای انقلاب در خیلی از جاها اجرا نمی شود و این هم جزو همانهاست. هنوز به آن استقرار کامل و انضباط کافی یک نظام مستقر و ثابت نرسیده ایم.
س ـ دلیل منصوب شدن آقای بهشتی از طرف امام چه می باشد؟
ج ـ لیاقت شان. بدون یک ذره تعصب می گویم، از افراد کم نظیری هستند که در این کشور داریم، متأسفانه، دشمنان ما به همان دلیل، به خاطر لیاقتش که دشمن طاووس آمد پر او، تلاش می کنند او را بکوبند. ایشان به خاطر لیاقتش، خود امام یکبار به ایشان گفت که شما زیاد دشمن دارید، چون زیاد لایق هستید. در یکی از سخنرانی هایشان هم گفتند به خاطر لیاقتش با او مخالفت می کنند و به همین دلیل، امام ایشان را منصوب کرده و انتصاب بسیار بجایی است.
س ـ چرا با اینکه حزب جمهوری در شورای انقلاب اکثریت را دارد، شورای انقلاب در جبهه مخالف دانشجویان پیرو خط امام قرا رداد؟ علت نزول حزب در بین مردم به خصوص قشر روشنفکر چیست؟
ج ـ دو سؤال است. اولا حزب جمهوری در شورای انقلاب اکثریت را ندارد، ما پنج نفر و شاید با یک مقدار مسامحه بگوییم شش نفر هستیم، در مقابل هفت نفر دیگر، اقلیت هستیم. به اضافه اینکه، رویه ما این است، وقتی که به شورای انقلاب می رویم، فراموش می کنیم که عضو حزب هستیم. ما به عنوان حزب در شورای انقلاب عضو نشدیم. کما اینکه آن آقایان هم که هستند به عنوان حزب نیامده اند و نباید مراعات نظر حزب را آن جا بکنیم. خیلی موارد اتفاق می افتد یک مسأله مطرح می شود که بین ما پنج شش نفری که آنجا هستیم، اختلاف نظر هست و رأی ما در دو جهت است. نظر خودمان را آنجا می گوییم. مقید هستیم که نظرات حزبی را به شورای انقلاب نکشیم. چون آنجا ارگان دیگری است. به اضافه اینکه شورای انقلاب هم با دانشجویان مخالفتی ندارد. چرا با آن توضیحی که من دادم، قانع نشدید؟ نظر شورای انقلاب این بود که ملاقات شود و قبلا هم امام به قول آقای بنی صدر ملاقات را پذیرفته بودند. آنها پیشنهاد کردند که بپذیرید و ما تحویل می دهیم. چه مخالفتی؟ شورای انقلاب آنها را تایید می کند. یک محدودیت در مورد افشاگری بود که گفتیم با مطالعه قبلی و با دفاع از رادیو و تلویزیون پخش شود. این هم یک کار منطقی است. یکی هم این قضیه است که نظر ما این بود که ملاقات شود، حالا هم تمام شد. ان شاءاللّه یک نیمه ملاقات می شود و ملاقات کامل بعد از صدور بیانیه آنهاست.
معذرت می خواهم، من به خاطر بخیه هایی که روی شکم دارم، وقتی که می نشینم اینها جمع می شود و می سوزد. یک مقدار احساس می کنم ناراحت هستم. و ضمنآ یک مقدار که حرف می زنم، باز فشار می آید. آن ناراحتی برایم پیش می آید.
س ـ چرا لایحه زمین که به تصویب شورای انقلاب رسیده بود، لغو شد؟
ج ـ لایحه زمین هنوز به تصویب مجمع عمومی شورای مرکزی انقلاب نرسید. لایحه ها به کمیسیون ها می آید و کمیسیون ها نظر می دهند، آن لایحه هایی که مهم است جنبه سیاسی دارد و از نظر سیاست کلی کشور باید روی آن بحث شود، باید به شورای مرکزی انقلاب بیاید و آن جا روی آن بحث شود. کمیسیون آن را تصویب کرده و بعد در شورای انقلاب هم که آمد طبعآ بحث می کنند و بعد از بحث اگر اشکالی نداشت، اجرا می کنند. دیدی که در شورا هست، فکر نمی کنم از جهت طرفداری از مستضعفین کمتر از جهت کمیسیون باشد.
س ـ زمانی که شما به شیراز آمدید، آقای دستغیب قاضی دادگاه انقلاب را عزل کردند، آیا دلیل حمایت شما از فئودالیسم نیست؟ آیا می دانید کشاورزان بیچاره ما زیر دست فئودال ها چه می کشند؟
ج ـ بله، این را می دانم. آقای دستغیب از دوستان من است و مورد تایید من است و از همفکران من است. آمدن من به شیراز چه ارتباطی با عزل کردن ایشان دارد. آنها خودشان یا جریاناتی داشتند و مسائلی بود و هیچ ارتباطی نداشت، اگر آقای دستغیب مربوط به من باشد، برای هر کاری در این حد لازمش می دانم و قبولش دارم. البته، مستضعفین از فئودال ها خیلی زجر کشیدند و نظام اسلامی ما اگر نتواند آنها را نجات بدهد، ناقص است. این مسأله باید روزی حل شود، متأسفانه آنهایی که نمی خواهند، حل شود، به شکلی عمل می کنند که دایمآ چوب لای چرخ بگذراند، شعارهای افراطی بدهند و طوری عمل کنند که مانع کار شوند و نیروهای خاصی را تحریک کنند که نگذارند کار عملی بشود. ولی مطمئنآ این عمل می شود و اگر شرایط همین باشد که ما در آن هستیم، از نظر ما جای نگرانی نیست.
س ـ آیا این درست است که در این زمان، اختلاف بین شیعه و سنی را افزایش دهید؟
ج ـ نه، باید با سنی ها برادر شویم. در بحثی که الان کردم، اشاره به اجتهاد هم کردم. این هیچ گونه اهانتی یا حتی انتقادی نسبت به اهل تسنن در آن نبود. من یک تحقیق تاریخی کردم و وضع آنها را گفتم و وضع خودمان را گفتم. به خودمان بیشتر انتقاد کردم. اخباری ها از شیعه هستند که من گفتم. یک جریان تاریخی را گفتم. ما برای وحدت تلاش می کنیم. خودم در وزارت کشور خیلی کار کردم که اختلاف شیعه و سنی را در بلوچستان به حداقل رساندم، پیش از اینکه آنجا بروم، دیدید داشت، به جنگ کشیده می شد و کاری کردیم که الآن آنجا تقریبآ برادر وار زندگی می کنند. سیاست ما اصلا این نیست، نه مصلحت امروز است و نه مصلحت دیروز کشور بود. حتی ما در مورد اصل اختلاف شیعه و سنی که برگشت آن به این است که حضرت علی(ع) یا دیگری خلیفه اول بوده، این را یک مسأله گذشته تاریخی می دانیم. الآن دیگر دلیلی ندارد مطرح و با هم دعوا کنیم. سر مسائل دیگر باید با هم بحث کنیم و باید به شکل مطلوب بحث شود.
س ـ گفته می شود که شما از زمین داران بزرگ رفسنجان هستید. چه پاسخی دارید؟
ج ـ نه، من در دهی بنام بهرمان در رفسنجان که یک ده خرده مالکی است، پدر من از آن ده، دوازده حبه از نودو شش حبه را داشته است. یعنی کمتر از مثلا هفت درصد، کمتر از یک هفتم. بعد این بین ما و برادران و خواهران تقسیم شد و الان کمتر از یک هکتار درخت پسته دارم که بارده است و یک مقدار هم درخت جوان که خودم درست کرده ام و یا مثلا با کمک خودم درست شد. همه زمین ما در رفسنجان این است، یک تلمبه هم آنجا زده ایم که مثلا من و خانمم مجموعآ یک هشتم و یا یک دهم از آن تلمبه را داریم که چون آب ده کم شده، آنجا را مشروب می کند. این امکانات من در رفسنجان است. اگر این زمین دار می شود، اگر روزی تقسیم اراضی بشود، یقینآ به من چیزی می دهند. این را بدانید، البته اگر زمین باشد.
س ـ نظر حوزه علمیه قم در مورد سازمان مجاهدین خلق چیست؟
ج ـ چرا با وجود اینکه رهبر این سازمان به دیدار امام شتافتند، ایشان از دیدار خودداری کردند؟ این را از خود امام بپرسید. چرا از من می پرسید؟ البته اختلافات ایدئولوژیک وجود دارد که من نمی خواهم دامن بزنم. لذا در این بحث خصوصی نمی خواهم وارد شوم.
س ـ چرا شورای انقلاب برخلاف مسیر حرکت مردم که مبارزه با آمریکا می باشد، حرکت می کند؟ نظرتان درباره مناظره شورای انقلاب و سازمان مجاهدین خلق در مورد دو مرحله ای چیست؟
ج ـ اول این مفروض گرفته که حرکت شورای انقلاب به نفع آمریکاست و بعد می گوید چرا این طوری است؟ این طور نیست، ما معتقدیم شورای انقلاب سر سخت ترین دشمن آمریکا در این کشور است. چرا این جور قضاوت می شود؟ چه منفعتی از آمریکا را می خواهند حفظ بکنند؟ جریان و قسمتی از مسأله بوده که دور از حرکت فعلی شورای انقلاب است و قرار بود مناظره تلویزیونی هم امروز انجام شود و چند گروه نماینده شان را معرفی کردند. شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی و سایر احزاب هم معرفی کردند و فکر می کنم بعد از ظهر ضبط شده باشد.
ان شاءاللّه گوش بدهید و ببینید که چه حرف های حسابی دارند.
س ـ نظرتان راجع به جامعه بی طبقه چیست؟
ج ـ این یک بحث طولانی است که باید بحث بکنیم اوّلاً اصلا جامعه بی طبقه در دنیا مصداق دارد یا ندارد؟ در طبقه بحث کنیم تا طبقه چه باشد، البته در این رابطه باید بحث بیشتری کرد. با یک جمله و دو جمله نمی شود بحث کرد.
س ـ شما در اول سخنان از جامعه اسلامی به تنهایی یاد کردید و اصلا روی جامعه بی طبقه توحیدی صحبت نکردید، در صورتی که ما می دانیم آقای رئیس جمهور روی جامعه بی طبقه توحیدی خیلی تکیه می کند، چرا شما از آن سخنی نگفتید؟ این را هم توضیح بدهید.
ج ـ جامعه اسلامی که می گوییم اگر به جامعه بی طبقه توحیدی منجر بشود، همان خواهد بود ولی عرض کردم، طبقه را باید معنا کنیم، آیا طبقه اقتصادی است؟ طبقه حاکم و فرمانبردار است؟ طبقه سیاسی است؟ حزب و مردم است؟ البته برداشتی که من از جامعه اسلامی دارم جامعه ای است که در آن اختلافات اقتصادی در حد نازل، ممکن ترین حد نازل برسد که همه مردم شبیه هم زندگی کنند. تازه باید به آنجا برسیم. اینکه کسانی کار داشته باشند و کسانی برای آنها کار بکنند، مسائلی است که احتیاج به بحث دارد و زیاد باید روی آن حرف بزنم. استثمار نباید باشد. آن که زشت و غلط است و در جوامع طبقاتی وجود دارد، مسأله استثمار است. استثمار به هر شکل در اسلام، محکوم است، حتی استثمار دولت از مردم که در خیلی جاها هست. انواع استثمارها محکوم است.
آن یک بحث مستقل است. ان شاءاللّه اگر وقتی خدمت شما رسیدیم و بحث اقتصادی داشتیم، به این سؤالاتتان جواب می دهیم.
نوشته اند وقت تمام است. من با تشکر از شما آقایان و خانم هایی که زحمت کشیدید و وقت مصرف کردید و به حرف های من گوش دادید، مجلس را تمام می کنم.
والسلام علیکم ورحمة اللّه و برکاته