سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با خانواده شهید علم‌الهدی و فرماندهان بسیج

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با خانواده شهید علم‌الهدی و فرماندهان بسیج

  • سه شنبه ۲ دی ۱۳۷۶
وجود موارد خوب‌در تاریخ/ لزوم وجود الگو در زندگی/ وجود انسانهای‌شریف در جامعه برای الگو شدن دیگران/ دانشجویان ایثارگرنمونه‌های اعلای جوانان/ دانشجویان ایثارگر مجسمه‌های ایثار/ شهید علم الهدی نمونه‌ی‌روشن دانشجویان ایثارگر/ وجود معدود دانشجویان مبارز در سالهای قبل از پیروزی/ تلاش احزاب چپ‌برای جذب دانشجویان‌در دوره مبارزه/ دانشجویان مذهبی و مبارز/ سازندگی حوادث‌جنگ/ شهدای هویزه، قلّه‌های هدایت جوانان/ کارهای شورانگیزمیادین جنگ/ هویزه اندوه‌بار ترین‌حادثه جنگ/ وجود قطعات الگوساز در تاریخ جنگ/ شهدای دانش آموزو دانشجو، الگوهای‌مدارس و دانشگاه‌ها/ نقش خانواده شهیدعلم الهدی در جنگ/ نقش خانوده در سرنوشت انسان/ فراوانی الگوهای‌مناسب در جامعه/ لزوم زنده نگه‌داشتن‌یاد شهدا در جامعه/ برپایی مراسم‌راهی درست برای حفظ میراث فرهنگی و دینی/ لزوم حفظ یادشهدا در جامعه

بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم

الحمدلله والصّلاة والسّلام علی رسول الله و آله

خیلی خوش آمدید. دفترم را به فضای معطر شهادت و جهاد بردید. مطالبی که جناب آقای افشار گفتند، فهرستی از چیزهای بسیار خوبی بود که در تاریخ ما هست که باید از آن استفاده کنیم. موضوع الگوهای سازنده و سرمشق‌های قابل تقلید و پی‌گیری، در برنامه‌های تربیتی، واقعاً قابل توجه است. در میان تمام مسائل تربیتی، داشتن الگو و سرمشق برای توده مردم، مخصوصاً جوانان، بهترین راه است. بالاخره مقاله‌ها، سخنرانی‌ها و فیلم‌ها در حدّ خودشان سازنده هستند. امّا اینکه انسان یک مثال مشخصی داشته باشد و زندگیش را با آن تنظیم و یا به آن نزدیک و هماهنگ کند، خیلی خوب است.

این از هر کار دیگری آسان‌تر است. باید زندگی یک جوان، پیر، خانم، آقا و یا هر کسی را الگو قرار دهیم. اگر همه ریسک کنیم و اصناف، دانشجو، دانش‌آموز، کاسب، کارگر، طلبه و رزمنده را برای خود الگو و سرمشق قرار دهیم و بگوییم می‌خواهیم این‌گونه شویم، راه روشنی است، خیلی چیزها را می‌توان آن‌گونه کرد. البته خیلی چیزها را نمی‌توان براساس آن تنظیم کرد. چون انسان از انجام دادن آن عاجز است. امروز برای جوانان ما، دانشجویان مجاهد و ایثارگر و طلبه‌های مبارز الگوهای بسیار بسیار سازنده هستند.

آنان در جوانی خود، درست در همان نقطه‌ای که بیشترین امید را برای آینده دارند - ما می‌دانیم وقتی که یک جوان دستش به‌دانشگاه و تحصیلات عالیه بند می‌شود، امید، هم در وجود خودش، هم در وجود خانواده‌اش روشن می‌شود و می‌تواند یک آینده تقریباً روشنی برای خود ترسیم کند - در راه اسلام فدا شوند. کسی که راهش برای زندگی مناسب هموار شد، ولی جهاد و شهادت و ایثار را انتخاب می‌کند، سرمشق خوبی است. نمونه‌ای است که منکر ندارد. انسان درس را بخواند، تحصیل علمی را کند، به‌آینده هم امیدوار باشد، ولی خدا، مردم و هدف را مقدّم بدارد. این شخص مجسمه یک انسان وارسته و در راه خداست که جلوی انسان قرار می‌گیرد.

همین که بخش دانشجو را - البته بخش کارگر، دانش‌آموز و دیگر بخش‌ها را به صورت جداگانه دارید. ولی دانشجو ویژگی خاصّی دارد - محور قرار بدهیم، خوب است و مهمتر اینکه انتخاب مناسبی است. فکر می‌کنم جزو بهترین انتخابهاست. شهید علم‌الهدی به‌عنوان یک نمونه بسیار بسیار موفق و غیرقابل انکار است. جوانانی که این شرایط را داشته باشند و قبل از انقلاب مبارزه بکنند، خیلی کم بودند. آن موقع برای ما دانشجوی مؤمن و متدین مثل کیمیا بود. اصلاً چنین دانشجویی گیرنمی‌آمد.

کسی نبود که به‌آسانی بتوانیم پیدا کنیم. کسانی که راه به‌دانشگاه پیدا می‌کردند، خانواده‌هایشان مواظب بودند که درسشان را بخوانند و راه تحصیلی خود را بروند. جوانانی که وارد میدان می‌شدند، خیلی کم بودند. آن‌هایی هم که وارد می‌شدند، توسط گروه‌های مختلف که وجود داشتند، جذب می‌شدند. انگیزه مبارزه داشتند. امّا چپی‌ها، ملی‌گراها و لیبرال‌ها برای جوانان و جذب آن‌ها فضاهای مناسبی را ترسیم می‌کردند.

در زندان‌ها که بودیم، تعداد دانشجویان مذهبی نسبت به دانشجویان آن روز قابل توجه نبود بنابراین افراد از نوع علم‌الهدای وارد میدان شدند. نمونه‌هایی را جناب آقای افشار گفتند. واقعاً مبارزان جدّی آن روزها همین کارها را می‌کردند. حتّی اگر آن‌ها را ندیده باشم، برای من روشن است. ولی من دیدم که چه کارهایی را انجام دادند و چه گروهی بودند.

بعد از پیروزی انقلاب که آن دوره با موفقیت تمام شد، مسئله جنگ و فاصله بین جنگ تا پیروزی پیش آمد که دوران بسیار مهمی است. دوران سازنده و سرنوشت‌سازی است که شما دارید منابع آن را مشخص می‌کنید. در کارهای جنگ نیز الگوهایی داریم. همه حوادث جنگ، مقدّس و سازنده است. امّا بعضی از آن‌ها درخشندگی پیدا کرد و به صورت یک قلّه راهنما برای دیگران الگو شد. یکی از آن‌ها شهدای هویزه بودند. آن‌هم موقعی که ما در میدان جنگ غریب بودیم. عراقی‌ها حمله کرده و آنجاهایی را که می‌خواستند، گرفته بودند و ما سازمان درستی برای نیروهای مردمی نداشتیم. اوّل کار سپاه بود و بسیج در حال تشکیل بود تا به لشگر، تیپ، گردان و سلاح سنگین برسیم.

خیلی آسان نبود و به زودی به دست نمی‌آمد. کسانی که آن دوره خاص را حفظ نمودند، کار بزرگی انجام دادند. چنین کارهایی بود که میدان را با شور و حال نگه می‌داشت و به نیروهای مردمی، نیروهای ارتش، سربازان، درجه‌داران و افسران که در خود جبهه بودند، جاذبه می‌داد که جنگ برایشان حالت تقدّس پیدا کند. به هر حال انواع کار انجام شد و همیشه حادثه یا جریانی وجود داشت که مطرح شود و جاذبه خلق کند که یکی از بهترین‌ها و در عین حال اندوه‌بارترین آن‌ها، همین جریان شهادت عزیزانمان در هویزه بود که خانواده علم‌الهدی در آنجا بهتر شناخته شد. خوشبختانه حق این قطعه به‌اندازه کافی در تاریخ جنگ ادا شد و همیشه مواردی مانند شهید فهمیده، شهدای هویزه و یا مقاومت مردم دزفول را به عنوان نمونه مطرح می‌کردیم. البته موارد خیلی زیاد بود و برای مثال از این نمونه‌ها استفاده می‌کردیم.

این‌ها نقش خود را آفریدند و در دل دانش‌آموزان مدارس و دانشگاه‌ها جای گرفتند و جزو فرهنگ جهاد و شهادت شدند. نمونه کوچکی از حادثه کربلا و حوادثی از این قبیل بودند. نکته دیگری که همیشه برای بنده روشن بود، نقش خانواده شهید علم‌الهدی بود. خانواده علم‌الهدی بعد از شهادت انصافاً حق شهیدشان را ادا کردند، آیینه‌ای برای شهید خود شدند و مادر ایشان به خانم‌ها و جامعه خیلی کمک کرد. در اوّلین سفری که برای جنگ به اهواز رفتم، - اگر اوّلین سفر نبود، جزو سفرهای اوّل بود - از نزدیک با این خانواده آشنا شدم و تاکنون هم ارتباط خانوادگی محفوظ است.

عمیقاً این خانواده را می‌شناسم. واقعاً انسان‌های شایسته‌ای هستند بیخود نیست که این خانواده، نمونه و الگوی خوبی در اختیار تاریخ ما قرار داده است. بالاخره غیر از عوامل انتخابی و اکتسابی، عوامل محیط و فضای خانواده در سرنوشت‌ها مؤثر هستند.

به هر حال الحمدلله هم به عنوان یک دانشجو و هم به عنوان یک خانواده متدین و هم به عنوان یک جوان مسلمان از این الگوها در جامعه خودمان فراوان داریم.

باید از این بهانه‌ها و مناسبت‌ها استفاده کنیم و نگذاریم این فرهنگ کهنه شود. البته این‌ها به خاطر حقّانیت صداقت کهنه نمی‌شوند. امّا خیلی فرق می‌کند که جریانی را مردم و جامعه زنده نگه دارند و یا اینکه خودش به طور طبیعی بروز کند. باید به هر مناسبتی نقب بزنیم و برای تربیت بچه‌های خودمان، دادن روحیه به ملّت و تزریق روحیه فداکاری و ایثار و جلوگیری از خود باختگی و غرق شدن در مادّیات و زندگی و امثال این‌ها، از این نمونه‌ها استفاده کنیم که این‌گونه مراسم یکی از راه‌هاست. ما نباید فکر کنیم که این‌گونه مراسم تضییع وقت و یا اسراف در بعضی از هزینه‌ها است.

در طول عمر خود روزه می‌گیریم، حسینیه و هیأت داریم و برای آن‌ها خرج می‌کنیم و شام و ناهار می‌دهیم. هیچ‌گاه آن‌ها را اتلاف وقت نمی‌دانیم. چون راه درستی برای زنده نگه داشتن میراث فرهنگی و دینی است. آن‌ها نمونه‌های زنده و در جامعه ما محسوس و ملموس هستند.

نسل ما با همه این جزئیات آشناست. بحمدلله امروز با وسایل موجود می‌توان این نمونه‌ها را در تاریخ، کتاب‌های درسی، دانشگاه‌ها، اشعار و سرودها، داستان‌ها، فیلم‌ها و همه‌جا به صورت خطوط برجسته تاریخ، با رنگ مشخص شهادت، درخشنده‌تر در اختیار نسل‌های آینده گذاشت.

به هر حال بنده به عنوان یکی از خود شما که دوران طولانی را با هم کار کردیم، از زحماتی که می‌کشید، قدردانی می‌کنم. انشاءالله با همین همّت به همه کسانی که استحقاق بهتر مطرح شدن دارند، خواهید رسید.

سلام بنده را به همه دوستانمان و همراهان دوران مشکل جنگ ابلاغ بفرمایید.

والسّلام علیکم ورحمه الله