بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله
قرار بود دیدار امروز ما درباره مسایل دیگر باشد. حالا که عنوان کردید، میگویم. اولاً من هیچ وقت نگفتم که نمیآیم. منطقی دارم و شما اهل علم هم نمیتوانید منطق را رد کنید. از سالها پیش به این نتیجه رسیدم که تا زندهایم باید کاری کنیم که نیروهای جدید این مملکت را اداره کنند و ما تماشا کنیم و اگر تجربهای داریم، به آنها انتقال دهیم. خیال ما راحت باشد. یعنی اگر دو سه سال دیگر که خواستیم برویم، ببینیم انقلاب ما اداره میشود. این کار در مدیریت کلان کشور اصل درستی است. کسی تا آخرین لحظات عمرش در مصدر کارهای سخت باشد که هنر نیست. بپذیرید که تصمیم من دلسوزانه و مدیریتی درست است. به خاطر راحتی و مشکلات کار که در این دوره کمی سختتر خواهد بود، نیست.
من نه آن باشم که روز جنگ بینی پیش من.
اگر خدای نکرده مملکت و انقلاب به من نیاز داشته باشد، خواهم بود. این سیاست مشخص من است. گفتم راهبندان نمیکنم و خودم را کنار میکشم تا نیروهایی که خود را مستعد و توانمند میدانند، مطرح شوند و حرفهای خود را به جامعه بزنند. اگر جامعه آنها را پذیرفت و معلوم شد که میتوانند اعتماد جامعه را به دست آورند، خیال ما همه راحت میشود و تأیید و کمک میکنم. هنوز منتظر آن روز هستم. الان جناحهای چپ و راست نامزدهای قطعی معین نکردند که جامعه رأی بدهد و وضع روش شود. افرادی گفتند که حاضر هستیم، ولی دارند برای اجماع بحث میکنند.
اگر به نقطهای برسیم که معلوم شد افرادی هستند و جامعه آنها را میپذیرد، راضی هستم آنها باشند و شما هم راضی باشید. اگر نشد در دو سه ماهی که وقت داریم، بررسی میکنیم و در مهلت قانونی باقی مانده اعلام حضور میکنم و اگر مردم خواستند، مسؤولیت را برعهده میگیرم.
بنابراین جای نگرانی نیست. هیچوقت نگفتم نمیآیم. معتقدم که این مملکت به این بزرگی افراد خوبی دارد. در همین جمع هم چند نفر هستند که میتوانند رئیس جمهور شوند. به شرطی که مردم آنها را بشناسند. به هرحال اگر کار به جایی رسید که من باید با تجربیاتم کار کنم، در خدمت مردم هستم و آن روز از شما استمداد میکنم.
دکتر صدیقی، متخصص مغز و اعصاب: آقای هاشمی، امروز تقاضای حضور حضرتعالی از سوی همه اقشار مردم ابراز میشود. اگر قرار باشد، مسؤولیت اجرای کشور را به افرادی که ظرفیت این کار را ندارند، بسپاریم، مطمئناً در آینده نباید انتظار کارهای توسعهای داشته باشیم. خواهشم این است که شما مسؤولیت کلی را بپذیرید و از افراد در کارهای جزیی استفاده کنید.
دکتر رحیمی مقدم: با شناختی که از حضرتعالی داریم، میدانیم امانتدار خوبی هستید و امام و رهبری به شما اعتماد داشتند و دارند. باور بفرمایید جمع حاضر پس از بحث و بررسیهای فراوان به این نتیجه رسیدند که باید خدمت شما برسند. واقعیت این است که هاشمی قطب انقلاب است و باید فداکاری کنید و وارد این صحنه شوید.
• از حسن ظن آقایان تشکر میکنم. نکتهای گفتید که نمیخواهم در مسؤولیتها دخالت کنیم. این مسؤولیت مال رئیس جمهور است و باید معاونین و وزیران را انتخاب کند. ولی اگر اشکالی در مدیریتهاست، باید رسیدگی کنند و جواب دهند و برسند. در مورد مطالبی که فرمودید، باید بیایم، قبول دارم. هستیام غیر از وجود حیات معمولی مال انقلاب و جامعه است. اگر اعتبار و شهرتی دارم، از انقلاب گرفتم. متعلق به خودم نمیدانم. هرجا نیاز باشد، خواهم آمد.کارهای سخترا انتخاب میکنم.شایداینجا قدریراحتتر باشم، اما اینگونهنبودم.
در جلسه دیگری گفتم. قبل از انقلاب که فشار رژیم از سال 50 به بعد خیلی زیاد شد، بنا شد کارها را تقسیم کنیم. آیتالله بهشتی و دکتر باهنر مسؤولیت کارهای زیربنایی مثل آموزش، برنامهریزی و کادرسازی را گرفتند و من و آیتالله خامنهای مسؤولیت پرخاشگری را گرفتیم. باید کسانی به رژیم پرخاش میکردند و داد و فریاد میزدند. معلوم بود که کار آسانی نیست. البته طبق مبنایی گرفتیم. چون معتقد بودیم کادرها در جریان مبارزه ساخته میشوند و در شرایط اختناق نمیتوانیم در جاهای دیگر کادر بسازیم و به میدان بیاوریم.
الان هم همان روحیه را دارم. اگر قانع شوم که نوبت من است، خواهم آمد و دعا میکنم که اینگونه نشود. البته تأکیدهای شما بیتأثیر نیست. وقتی ببینیم جمعی مثل شما که هیچ منفعتی در این مسئله ندارید، چنین چیزی میخواهید، قاعدتاً روی آن حساب میکنم.
والسّلام علکیم و رحمه الله