سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای هیأت امنای منطقه پنج دانشگاه آزاد اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله
خیلی خوش آمدید. شما از من تشکر کردید. من بیشتر از شما تشکر میکنم که این فرصت را به ما دادید تا شما را ببینیم. دیدن این مجموعه در یک جا آسان نیست. این از برکات ابتکارات جدید است که هیأت امنای استانی تشکیل دادیم. شاید اکثر شما بیشتر از من اطلاع دارید. آقای دکتر جاسبی اطلاعات زیادی از دانشگاه آزاد دارند، چون از لحظه اول تا الان قدمبهقدم در میدان عمل بودند و شاید مثل کف دست دانشگاه را میشناسند. من هم از دور میشناسم. ولی شما که دست اندرکار هستید، استاد، معلم و یا مسئول هستید، قطعاً اطلاعات بیشتری از حوزه کار خودتان دارید.
فکر میکنم این لطف خداوند بود و هر وقت یادم میآید، از خداوند تشکر میکنم و اگر جایی باشم که کسی اطرافم نباشد، گاهی سجده شکر میکنم که خداوند به ما توفیقی داد که وارد این حرکت شدیم. هیچ گونه انگیزه شخصی یا انگیزه مادی به همه معنای مادیت که حتی حیثیتی هم در آن باشد، لااقل خودم میدانم که نداشتم.
اوایل انقلاب دل ما سوخت. یکی، دو کنکور برگزار شد و جمع زیادی از مردم شرکت کردند و تعداد کمی پذیرفته شدند و اکثریت دست خالی برگشتند. ما از اطراف خودمان میفهمیدیم که یک خانواده وقتی جوانش از کنکور دست خالی برمی گردد، هم برای خانواده سخت بود و هم یک سرخوردگی برای جوان به وجود میآمد که دوازده سال به امید دانشگاه زحمت کشید، ولی اینگونه میشد.
به علاوه از وضع سطح علمی کشور هم آگاه بودیم که نه در شأن ایران و نه اسلام بود. واقعاً آن صحنهها خیلی غم بار بود. البته هنوز هم حل نشده است. وقتی که آقای دکتر جاسبی این پیشنهاد را دادند، من بدون معطلی پذیرفتم. چون دیدم کار درستی است و درباره ابعاد آن هم فکر کردیم.
وقتی من خدمت امام گفتم، امام خیلی باهوش بودند و ما جوان بودیم و در این اوضاع بیشتر فکر میکردیم، ولی امام با احاطهای که داشتند، خیلی زود پذیرفتند که این یک ضرورت است. برای ما خیلی روشن بود که یک ضرورت است از این جهت که تقاضای بحق برای تحصیل در جامعه ما خیلی بالا بود ، نه تقاضای لوکس و تجمل، عرضه بسیار کم بود. تفکری هم بر مسئولان آموزش عالی ما حاکم بود که متأسفانه آن موقع دانشگاه را لوکس حساب میکردند. یعنی این را بالاتر از شأن افراد معمولی میدانستند. در شورای انقلاب فرهنگی با اینکه بهترین دوستان ما بودند و خودمان انتخاب کرده بودیم، همکار، صمیمی و همفکر بودیم، خیلی زحمت کشیدیم. چون خیلیها اصلاً قبول نمیکردند. میگفتند که دانشگاه باید در همان سطح عالی بماند. این با آن تفکری که ما داشتیم، جور نبود. البته شورای عالی انقلاب فرهنگی به سختی پیشنهاد ما را پذیرفت و رأی داد.
در مقابل آن یک مانع بزرگ داشتیم و آن تفکر انقلابیون خوب زمان ما بود. ما، بخواهیم یا نخواهیم در مبارزه تحت تأثیر ادبیات مارکسیستها بودیم. ادبیات مارکسیستها نه تنها در ایران، بلکه در مطبوعات و رسانههای دنیا طبقات فهیم کشور را قبضه کرده بود. هر مقاله را حتی از محافظهکاران دنیا میخواندیم، میدیدیم که با ادبیات مارکسیستی مینویسند. ترجمههایی که از رسانههای خارجی خواندیم، اینگونه بود. در زندان با بعضی از دوستان که فرصتی داشتیم، این کارها را پیگیری میکردیم، میدیدیم در یک مقاله در جاهای متعددی به سراغ ادبیات مارکسیستی رفتند. با اینکه به اصطلاح ضدتودهای و ضدچپ بودند، اما طبیعی بود. خودمان هم که مینوشتیم، از این تعبیرات زیاد استفاده میکردیم.
اوج آن بین منافقین امروز و مجاهدین خلق دیروز بود که آنها التقاطی بودند و خودشان را پل بین اسلام و مارکسیست و حلقه وصل معرفی میکردند. آن ادبیات، تفکرات و حالت ضداستکباری که بر همه حاکم بود و آن جاذبهای که انقلابهای دنیا برای انقلابیون ما داشت و دلایل دیگر باعث شده بود که تفکر دولتی کردن امور در اکثریت و قوی باشد. یعنی تفکر تمرکزی در نیروهای انقلاب جدّی بود. آقای اکرمی به یاد دارند که ما در مجلس مشکل داشتیم که یک مقدار آزادمنشی در آنجا مطرح شود. حتی آنهایی را که الان لیبرال میخوانیم و در حقیقت لیبرال نبودند و یک نوع افکار بازتری نسبت به ما داشتند، دردولت موقت که از نهضت آزادی و جبهه ملی بودند، اینگونه فکر میکردند که متروی تهران را یک پدیده غربی میدانستند. در صورتی که وقتی به کره شمالی رفتیم، دیدیم آن کشور کوچک به خاطر جنگ متروی عظیمی دارد. آنها مترو را تعطیل و شرکتش را لغو کردند.
یا همین دوستانی که گاهی ادعاهایی هم میکنند، به نیروگاه بوشهر رفتند و حرفهایی زدند که به دست آلمانیها بهانه دادند و آنها میگفتند که شما خودتان فتح کردید. این تفکرات بود. اصلاً با کار غیردولتی در نیروهای انقلاب خیلی توافق نبود. چند مدرسه خوب مذهبی و غیرمذهبی که آن موقع و از زمان مبارزه برای هدایت بچههای مبارزین داشتیم، همه را دولتی کردند. حالتی اینگونه حاکم بود.
چند دانشگاه غیردولتی که آن موقع داشتیم، مثل دانشگاه شهید بهشتی که ملی بود و غیردولتی هم بود و دانشگاههای دیگری هم بودند، همه اینها را دولتی کردند. سرانجام کار به جایی رسید که دانشگاهها را به عنوان انقلاب فرهنگی به مدت دو سال تعطیل کردند که ثمراتی هم داشت، اما ضررش خیلی بود و اتفاقات خوبی نیفتاد.
این حالت در کشور بود. اصلاً حرف از دانشگاه غیردولتی زدن یک نوع ارتداد انقلابی حساب میشد. شاهکار ما این بود که امام را همراه کردیم. در قدمهای اول، امام تأیید کردند و پول دادند. امام هم کسی نبود که بیجهت پول بدهند و یا کسی از ایشان پول بگیرند. همیشه جزو جوکهای ما در مورد امام بود که هیچ وقت حاضر نبودند با پول کسی را جذب کنند.
به هر حال ایشان کار خیلی بزرگی کردند و مبلغ یک میلیون تومان از پولهای غیردولتی را که قاعدتاً از سهم امام بود، دادند و حقیقتاً در این مسئله سنگ تمام گذاشتند. بالاخره کار سختی بود و من باید از کسانی که آن روزها با آن شرایط وارد این میدان شدند و مشکلات، سرزنشها، ملامتها و پوزخندها را تحمل کردند تا اینکه این نهال جای خودش را در جامعه و در سطح افکار عمومی کمکم باز کرد، تشکر میکنم.
امروز انکار آن آسان نیست. البته آن تفکر نیست و اصل آن تفکر از مراکز علمی کشور شسته شد و رخت بربست، اما هنوز کسانی هستند. لذا ما در اینجا فولاد آبدیده شدیم. چون مزاحمتهای زیادی داشتیم. این روزها شما این کارهایی را که میبینید آقای احمدینژاد و رفقایش میکنند، برای ما شیرین است و به قول خودش برای رمالها گفت که این برای ما انبساط خاطر است. این مسائل برای ما خیلی سخت نیست. خداوند هم به ما کمک میکند.
آنها شش سال زحمت کشیدند و آخرین مصوبهای را که در شورای انقلاب فرهنگی گذراندند، به نقطه صفر رسیدند. چون آنها دنبال این بودند که هیأت امنا را بگیرند و از این طریق اداره کنند. اما نشد. مگر اینکه هنوز هم جرزنی کنند. الان با اینکه خیلی وقت است که مصوبه را گذراندند، اما ابلاغ نمیکنند. مصوبه خودشان است و ما هم هیچ شرکتی در آنجا نداشتیم. این سه نفری را که انتخاب شدند، ما پیشنهاد ندادیم. آقای ولایتی و آقای قمی که در جلسات آنها بودند، به عنوان عضو شورا بودند و به عنوان عضو هیأت مؤسس نبودند. این را هم آنها پیشنهاد دادند. ما انگیزهای نداشتیم که تصویب شود. ما گفتیم که اگر اینها باشند، کار میکنیم و انتخاب هم شدند. خداوند کمک میکند و شما هم زحمت میکشید که کسانی هم که در شهرهای بزرگ و کوچک تلاش میکنند، تشکر کنیم و حقیقتاً باید ممنون آنها باشیم.
اولاً مطمئن باشید این شجرهای است که با تلاشها و نیات خوب شکل گرفته است و به آسانی نمیتوان تضعیفش کرد. اگر امثال ما باشیم یا نباشیم، این دانشگاه راهش را خیلی صاف کرده و نیاز مردم و جامعه است. به علاوه الان از فارغالتحصیلان این دانشگاه 4 میلیون انسان دانشمند در جامعه زندگی میکنند که هر یک تأثیر جداگانهای دارند. اینها توسعه تصاعد هندسی دارند و افراد زیادی را تربیت میکنند. هر روز که ما در اینجا نشستهایم، هزاران مورد مربوط به دانشگاه در حال رشد است. مثل درختی است که ریشه در اعماق زمین دارد و هر شاخه کوچک آن به این طرف و آن طرف جوانه میزند و بار میدهد. علت اصلی آن این است که نیاز واقعی جامعه است.
نکتهای که آقای دکتر جاسبی و دکتر میرزاده تأکید کردند و من هم میخواهم به شما به عنوان هیأت امناهای استانها بگویم، این است که اگر مسئله احتیاج را درنظر بگیریم، الان همان احتیاج منتقل به مقاطع عالی تحصیلی، یعنی دکترا و فوقلیسانس، شده است. تقریباً همانگونه است. یعنی الان نزدیک یک میلیون متقاضی داریم، البته متقاضیهای دیگری هم هستند که چون زمینه نیست، نمیآیند و اگر زمینه باشد، ممکن است بیش از اینها اسم بنویسند.
الان یک میلیون متقاضی داریم و اگر یک مقدار خودمان را درست معرفی کنیم، از اطراف دنیا هم میآیند که خیلی از این رقم بیشتر میشود. میتوانیم برای ده، دوازده درصد جوابگو باشیم. اتفاقاً پذیرش در اینجا آسانتر است. کسانی که به این مقاطع میآیند، نوعاً کسانی هستند که شغل یا کار دارند و یا دست آنها به جایی میرسد. لذا هزینههای چند میلیونی دوران تحصیل را خوب و راحت میدهند و ما هم غصهای نداریم. اما در کارشناسی کسانی میآیند که واقعاً باید به حال آنها ترحم کنیم. چون با زحمت، قرض، تقسیط و تخفیف میگذرانند.
با این حرفهایی هم که در این جلسه زده شد که کمکم دست ما برای متقاضی تدریس هم باز میشود، روند امور راحتتر میشود. تا به حال اینگونه نبود، لذا باید خیلی سریعتر به طرف مقاطع عالی و به خصوص دکترا برویم تا بتوانیم نیروهای کارآمدتری را تربیت کنیم. چون نیاز واقعی جامعه است. دانش بشری هم به گونهای جلو میرود که مقاطع عالی و حتی فوق دکترا هم جزو نیازهای روز است. لذا باید اینگونه حرکت کنیم.
آقای جاسبی هم خیلی به این مسئله علاقمند هستند و من نگران هستم که به این زودی در همه شهرها یک واحد علوم تحقیقات تأسیس کند. الان سه واحد را در استان مرکزی شنیدم که از ما مخفی کرده بودند. تصویب ما یک واحد در استان بوده است. کمکم شهرهای بزرگ هم متقاضی میشوند.
به هر حال الان جای دانشگاه در کشور باز است. اشکالاتی هم داریم و خودمان میفهمیم و بعضیها را آقایان در اینجا گفتند. این اشکالات باید به تدریج برطرف شود و همیشه به طرف تکامل برویم.
کارهای مهمی که باید بکنیم، یکی توجه بیشتر به مقاطع تحصیلی و مقاطع علمی بینالمللی است تا اعتبار افراد، واحدها و دانشگاهها در سطح جهان بالا برود.
مسئله اتکای بیشتر به درآمدهایی که بیشتر از مسیر دانش و علم و تجاری کردن تحقیقات خودمان انجام شود، در هیأت مؤسس و هیأت امنا جدّی است. چون خدمتی چندمنظوره است. اگر ما ابتکار یک دانشجو یا استاد را تبدل به یک واحد تولیدی در نهادهای رشد کنیم که اکثر دانشگاههای ما میتوانند این کار را راه بیندازند، خدمت زیادی به کشور، علم و مبتکرین کردیم و دانشگاه هم از آن بهرهبرداری میکند و شما دانشگاهیان هم میتوانید شریک شوید. با شرکت شما سهم شما هم هست و بانکها را هم دعوت میکنید که به خاطر حضور شما سرمایه گذاری میکنند و میتوان کارها را به نتیجه رساند.
گاهی انسان با اختراعات خیلی ارزشمند برخورد میکند که باید کمک کنیم. دوره آزمایشگاهی را میگذرانند. دوره پایلوت و مهندسی صنعتی سخت است که ما باید این کارها را برایشان انجام دهیم.
توسعه کمّی را به اندازه متقاضی میدهیم. واحدهای جدید را توسعه میدهیم. توسعه کیفی یک ضرورت برای همه ما، کشور، انقلاب و اسلام است. فکر میکنم اگر آنگونه که ما از کشورهای دیگر استقبال میبینیم، پیش برویم، خیلی زود شهرت دانشگاه آزاد همه جای دنیا را فرا میگیرد. قبل از جلسه با شما، با آقای دکتر جاسبی که صحبت میکردم، چهار، پنج مورد جدید مطرح شده که به خارج برویم و دانشگاه بزنیم.
اگر سیاست خارجی کشور خوب بود، خیلی بهتر میتوانستیم. هنوز یک مقدار در مورد ایران احتیاط میکنند. ما میتوانیم اعتماد بیشتری از مردم دنیا، به خصوص کشورهای اسلامی جلب کنیم. دورهای که من مسئول بودم، در سفری که به آفریقا رفتم، به هر کشوری که رفتم، از ما تقاضای دانشگاه داشتند. در همان کشور زمین و امکانات میدادند. اما امکانات ما در اینجا فراهم نبود. استاد و ارز کافی برای حضور دانشگاهی در خارج از کشور داشتیم. اگر الان این وضع را درست کنیم، میتوانیم به همه جا برویم که واقعاً یک خدمت واقعی است.
در یکی از کشورهای آفریقایی که به نظرم تانزانیا بود، به ما گفتند: «وقتی انگلیسیها از اینجا رفتند، فقط 14 فارغ التحصیل دانشگاه در اینجا گذاشتند.» کشوری به آن بزرگی فقط آن تعداد فارغ التحصیل داشت که هنوز هم خیلی عقب هستند و هنوز هم متقاضی تأسیس دانشگاه هستند.
فکر میکنم که اگر دانشگاه را برای خارج توسعه بدهیم و در دنیا معرفی شویم، شاهد یک نوع مسابقه برای جذب نیروها از خارج و تبادل علمی خواهیم بود که کار خیلی مهمی است و باید انجام بدهیم. این کار در درجه اول بستگی به سیاست خارجی کشور و در درجه دوم وسعت نظر مسئولان دارد. یعنی انسانهایی باشند که حسادت بیخود نکنند و دنبال دست اندازی به امور غیردولتی نباشند.
الان مقطعی است که ما گرفتار این طرز تفکر و تنگنظریهای علمی آمیخته به سیاست هستیم. البته همیشه اینگونه نیست و حتماً روبراه میشود. متأسفانه این روزها گرفتاریهای ما زیاد شده است و شاهد مسائل بدی هستیم.
وقتی یک دفعه به ذهنم میآورم که الان چهار وزارتخانه مهم کشور ما وزیر ندارد، خیلی ناراحت میشوم. قبلاً در بخش صنعتی سه وزارتخانه مهم مانند صنایع سنگین، صنایع و معادن و فلزات با سه وزیر قدر مثل آقای محلوجی، آقای نعمت زاده و آقای جهانگیری یا آقای نژاد حسینیان داشتیم. الان یک وزیر شد و آن یک وزیر هم رفت.
آن هم موقعی که اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها پیش آمده که مشکلترین بار آن روی دوش صنایع است. تأمین سوخت، بازار و امثال این دشواریهای خاص دارد.
سال جهاد اقتصادی است، ولی میبینیم که در زمینه اقتصادی هیچ مجاهدهای نداریم. اینگونه نمیشود کشور را اداره کرد. با این بازیهای سیاسی، برخوردهای باندی، به هم پریدن، رد کردن و تهمت زدن کشور را مختل و حرکت توسعهای را متوقف میکنند. میبینید که چه مقدار همدیگر را بدنام میکنند!! مردم چقدر باید سعه صدر داشته باشند که این همه بدی را از ما میشنوند و در عین حال باز به ما وفادار هستند!
خبرهایی اخیراً پخش شده که میگویند مثلاً در کیش فلان مقدار معامله بدون هیچ مقدمات قانونی که میبایست انجام شود فقط با زد و بندهای اداری و با استفاده از رانت انجام شد. البته خیلی از این حرفها مانند حرفهایی که بعضی از دولتیها درباره بعضی از افراد دیگر میزنند، میتواند تهمت و توهین باشد، ولی این هم در کشور رایج شده است. اتهامات فکری، اخلاقی، سیاسی و اقتصادی دامن همه را گرفته است.
این حالت، حالت خوبی در کشور نیست. انشاءالله خداوند ما را نجات بدهد. نمیدانم چه گناهی کردیم که به این وضع مبتلا شدیم!؟ خداوند بر ما اتمام حجت کرد. این انقلابی را که خداوند به ما داد، حتی در خواب هم نمیدیدیم. امثال ما که از 50 سال قبل مبارزه میکردیم، واقعاً امیدی به پیروزی نداشتیم. حداکثر امر به معروف و نهی از منکر میکردیم و اگر در مدرسه یا دانشگاهی سخنرانی میکردیم، خدا را شکر میکردیم که فضا و فرصتی پیش آمده تا بتوانیم نهی از منکر کنیم و خوشحال بودیم که صدایی در کشور بلند میشود و به گوش میرسد.
ما محتوای سوره «اذا جاء نصرالله والفتح و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمده ربک واستغفره انّه کان توّابا»، را با چشم خودمان دیدیم که خداوند اینگونه پیش آورد و اتمام حجت کرد. الان قدر این نعمت خدا را کمتر میدانیم. یعنی مفت این نعمتهای خدا را ضایع میکنیم. در حالی که واقعاً باید قدردانی کنیم.
در دانشگاه آزاد اسلامی برای شما فرصت دیگری پیش آمده که آن هم اتمام حجت خداست. من تردید دارم اگر دانشگاه آزاد اسلامی نبود، امثال شما این مقدار دستتان در دانشگاه باز باشد و بتوانید در همه جا با دانشجو و علم سروکار داشته باشید. ما برای یک سخنرانی در دانشگاه هزینه زیادی میکردیم.
همین آقای اکرمی دو بار ما را همدان برد و هر دو بار ما را بیرون کردند. یک بار به هم زندان انداختند. الان وضع خیلی متفاوت است و باید قدردانی کنیم. سعی و همت کنید که هر چه زحمت برای شما به وجود میآید، تحمل کنید و با حوصله، صبر و تلاش بیشتر این دانشگاه را تبدیل به یک نماد ارزشمند جهانپسند درست کنید. خیلی فاصله نداریم. الان در خارج و جاهایی که آقای دکتر جاسبی شرکت میکنند، هر جا بحث انتخاب میشود، از بین دانشگاههای معتبر خارجی و داخلی مثل دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه تهران، آن هم با کارهای و رایزنیهایی که سفرا میکنند و آنها نامزد میشوند، باز هم ایشان به عنوان رئیس دانشگاه آزاد اسلامی انتخاب میشود.
علت این است که آنها به یک دانشگاه غیردولتی اهمیت میدهند و روی آن حساب میکنند.
این یک مسئله شوخی نیست که سفارتخانه و همه ابزار دست رقبا باشد، اما دانشگاه آزاد اسلامی در رأیگیریها انتخاب شود. در همه انتخابات که ایشان میرود، اینگونه است. این اعتبار دانشگاه آزاد است. دنیا امروز به کارهای غیردولتی در این بخشها اهمیت زیادی میدهد. این میدان برای همه ما باز است و خدا را شکر میکنیم. باز هم از شما متشکریم که به اینجا تشریف آوردید. تکرار میکنم که خیلی خوش آمدید و انشاءالله در برنامههای دیگر هم شما را میبینیم.
والسلام علیکم و رحمه الله