سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری

  • ساختمان قدس
  • سه شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۵

بسم‌الله الرحمن الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
در جلسات قبلی دوستان معمولاً وارد بحث‌های سیاسی و اجتماعی و مسایل جهانی و منطقه‌ای می‌شدند که من هم می‌بایست در آن راستا حرف می‌زدم. ولی این دفعه بحث‌هایی مطرح شد که کاملاً مربوط به مجموعه ماست. زمینه ندارد که به بحث‌های آقایان حاشیه بزنم. منتها نظراتی در این دو بحث دارم که هر دو بحث مهم است.
یکی بحث روحانیت و حوزه‌ها و دیگری بحث خبرگان است. در هر دو نکته‌ای که آقایان فرمودند، یک مقدار اختلاف هست. ما از سالها پیش درگیر این مسایل بودیم. اول بحث حوزه‌هاست.
اتفاق نظری در مراجع و مسئولان حوزه‌ها نیست. بحثی که آقای طباطبایی مطرح کردند، درست بود، ولی آقایان دیگر توضیحاتی دادند. چند سال پیش آقای مجید انصاری در همین مجلس خبرگان گزارشی داد و گفت: این مقدار بودجه برای روحانیت هزینه شد که الان باید مقداری بیشتر شود. در همان جلسه آقای یزدی مخالفت کردند و گفتند: حوزه نباید از دولت پول بگیرد. معلوم شد که درجلسه اختلاف هست.
البته بحث حاشیه‌ای بود، ولی جمع‌بندی شد که کارهای زیربنایی حوزه‌ها را که وابستگی نمی‌آورد، دولت انجام دهد. اگر قرار است مدرسه و کتابخانه بسازیم و تجهیزات بخریم که بخشی از نیازهای حوزه است، دولت بدهد. آن تصمیم از مرجع صالح نبود. در بحث به این جمع‌بندی رسیدیم.
خودم فکر می‌کنم الان از لحاظ نظام اسلامی بر محور ولایت فقیه که پایگاه اصلی آن حوزه‌ها هستند، به جایی رسیدیم که تثبیت شده و آینده‌دار است. باید برای روحانیت کار کنیم. البته به عنوان یک مسئول نمی‌گویم. فکر می‌کنم کار حوزه و مراجع است. آقایانی مثل جامعه مدرسین می‌توانند پیشقدم شوند. جمعی انتخاب شوند. شورای حوزه یا مدیریت آن پیشقدم شوند و یک بحث اساسی کنند.
اولاً ببینیم برای 70 میلیون جمعیت چقدر روحانی لازم داریم. کجاها کم داریم؟ آیا مساجد ما به اندازه کافی روحانی دارند؟ باید در تعلیمات دینی آموزش و پرورش، دانشگاهها، عقیدتی سیاسی ارگانها و جاهای دیگر حضور داشته باشیم. چه مقدار و در چه سطحی از علم و دانش نیاز ضروری داریم. باید اینها مشخص شود. اگر این را که ذاتاً کار خوبی است و یک تحقیق است، مشخص کردیم، می‌توانیم با عدد و رقم حرف بزنیم و تصمیم بگیریم.
الان نزدیک یک سوم از مساجدی روحانی ندارند. اکثر روستاها روحانی ندارند. می‌دانیم وجود یک روحانی در یک روستا منشأ خیر و برکت است. هزینه کمی دارد و برای مردم بسیار خوب است. بخصوص اگر روحانیون بومی تقویت شوند که مردم هم علاقه خاصی دارند. جای روحانیون ما در روستاها و خیلی از مساجد خالی است.
قطعاً آموزش و پرورش برای مدارس احتیاج به روحانی دارد که ما کم داریم. باید دوره ببینند. شاید یک طلبه که در حوزه درس خوانده، در آغاز نتواند در مدرسه کار کند. حتماً باید آموزش ویژه‌ای در حوزه باشد و طلبه‌ها را آماده کنیم تا به مدارس بروند. اگر افراد عالم و روحانی در دستگاه قضایی - درست نمی‌دانم وضعیت چگونه است.- باشند، خیلی مؤثر هستند. زمانی موج خوبی داشت و الان نمی‌دانم جذب می‌کنند یا نه.
می‌توانیم در تحقیقات علمی داخل و خارج از روحانیون استفاده کنیم. پس اول باید مقدار نیاز به نیروهای انسانی طلبه را کشف کنیم. بعد برای تأمین زندگی اینها حتماً باید برنامه‌ریزی شود. البته زمانی بیشتر عقیده‌ها این بود که بهتر است طلبه‌ها به منابع مردمی وصل شوند، یعنی منبر بروند و تبلیغ کنند. به نظر می‌رسد الان که حاکم هستیم، مردم زیاد به این مسئله توجه نمی‌کنند. الان اعزام مبلغین عمدتاً با هزینه حوزه انجام می‌شود و مردم هم کمی می‌دهند.
باید به این مسایل فکر کنیم. پس قبل از هرچیز نیاز به برنامه است که چه مقدار لازم داریم؟ چه مقدار باید در حوزه بمانند؟ حوزه‌ها امتیازاتی دارند که باید محدود باشد. مسکن و پولی که می‌گیرند، باید معلوم شود که تا کی می‌گیرند. مثلاً می‌توانند بگویند که این امکانات تا 10 سال در اختیار شماست و بعد از آن باید معلوم باشد که کجا باید برود.
اگر این نظم به حوزه‌ها داده شود، برای آینده انقلاب و کشور خوب است. البته باید افراد نخبه را در حوزه نگه داریم. الان این بحث‌ها در محافل خاص مطرح می‌شود، ولی به نتیجه نمی‌رسد.
در این فرض می‌توان قسمت مهم هزینه‌ها را در اختیار دولت گذاشت. اگر خانه‌های سازمانی طلبه‌ها را در شهرها، روستاها و حوزه‌ها دولت بسازد که وابستگی نیست. فرض کنید سی هزار خانه بسازد که برای دولت هزینه زیادی نیست، چه وابستگی دارد؟
یا اگر به مدرسه‌ها و کتابخانه‌های بزرگ و تجهیزات گران نیاز است، دولت می‌سازد و می‌خرد و در اختیار می‌گذارد. این وابستگی نیست. در سرمایه‌گذاری هیچ وابستگی نیست. همان تصمیم غیررسمی مجلس خبرگان می‌تواند کارساز باشد.
در ذهن من از اول این بود که بیت‌المال یکپارچه است و همه پولهایی که دولت دارد و برای مردم هزینه می‌کند، از یک خزانه است. وقتی ولی فقیه داریم، می‌توان نظمی داد که همه منابع برای همه مردم کشور به صورت مساوی هزینه شود. در این حالت، جاهایی که مستقل‌تر رشد می‌کنند، واقعی‌تر هستند.
می‌توان در این‌‌باره هم بحث کرد. گروهی را معین کنید که بحث و جمع‌بندی کنند تا تصمیم بگیریم. فکر می‌کنم الان گیر مالی نیست. اگر برنامه داده شود، می‌توان بحث مالی آن را با اشاره رهبری به دولت تأمین کرد و حتی روحانیت خودش می‌تواند از دولت یا مجلس بخواهد. می‌توان منابع مشخصی را نشان کرد.
در مورد خبرگان، اوایل دوره سوم موج تحرکی در خبرگان پیدا شد، مثل همین حرفهایی که امشب آقایان گفتند، مطرح شد که خبرگان باید فعالتر شود تا جای خود را در جامعه بازکند. پیشنهادهایی شد و مصوباتی داشتیم. ولی بعد از مدتی همه اینها راکد شد. نمایندگان جوانتر که در دوره سوم به خبرگان آمده بودند، پیشنهادی داده بود که در خبرگان تصویب شد و الان قانون است. گفته بودند که همه نهادی زیرنظر رهبری زیرنظر خبرگان باشند و در هر اجلاس از رؤسای یکی دو ارگان دعوت کنند و نمایندگان سؤالات خود را مطرح کنند و آنها جواب بدهند. این تقویت رهبری است.
مثلاً اگر به صدا و سیما اعتراض دارید، رئیس صدا و سیما به اجلاس خبرگان بیاید و شما اعتراضات خود را می‌گویید و اگر برحق بود، باید جواب دهد. حتی گزارش این دعوت و سئوال و جواب را به رهبری می‌دهیم. اخبار آن هم سرّی است و علنی نیست و پخش نمی‌شود.
می‌توان این کار را با نمایندگی‌های ولی‌فقیه در دانشگاهها، ائمه‌جمعه، مجمع تشخیص مصلحت نظام و خیلی جاهای دیگر که از طرف ایشان منصوب می‌شوند، انجام داد. این مصوبه بود و وقتی خواستیم عملیاتی کنیم، از چند نهاد و ارگان دعوت کردیم که دیدیم نمی‌آیند. معلوم شد که نظر رهبری با این قانون مساعد نیست.
بالاخره خودم با رهبری صحبت کردم و گفتم: قانون گذراندیم و از آنها دعوت کردیم، ولی نمی‌آیند و می‌گویند از طرف دفتر شما گفتند که نروید. گفتند: درست است. همه کشور زیر نظر ولایت فقیه است. قوه قضاییه هم هست و حکم رئیس جمهور را هم تنفیذ می‌کنیم. درست نیست که برخی نهادها را به دلیل منصوب بودن بخواهید. ایشان نظریه‌ای داشتند.
می‌توان این مسئله را حل کرد. فکر می‌کنم اصل مسئله می‌تواند مفید باشد، البته به گونه‌ای تنظیم شود که باعث تضعیف ولایت نشود و باعث تقویت شود. می‌توانیم ضمن صحبت، نظارت کینم. خودم گفتم از مجمع شروع  کنیم. الان مجمع تشخیص وظیفه دارد برحسن اجرای سیاست‌هایی را که تصویب می‌کند و رهبری تأیید می‌کنند و ابلاغ می‌شود، نظارت کند. اگر خبرگان از من به عنوان رئیس مجمع بپرسند که چگونه نظارت کردید؟ باید توضیح دهم. سیاست‌هایی که به صورت قانون است و باید در کشور اجرا شود، در بودجه آمده یا نه؟ همین اصل 44 که رهبری مجبور شدند وارد میدان شوند، جزو وظایف مجمع تشخیص مصلحت نظام است که براجرای آن نظارت کند.
اگر خبرگان بخواهد در جامعه حضور داشته باشد، باید فعال باشد. برگزاری سمینار و همایش در استانها خوب است، ولی باید حضور ما به صورت روزانه باشد. شاید مصلحت نباشد که آن‌گونه باشیم، ولی اگر می‌خواهیم، راهش این است. اگر بناست به آنجا برسیم، باید روزانه حضور داشته باشیم. یعنی هر روز خبری داشته باشیم که مثلاً امروز مجلس خبرگان، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام یا رئیس فلان ارگان یا نهاد را احضار کرد و از آنها درباره کارهایشان پرسید و آنها دفاع کردند. همین کاری که مجلسی‌ها می‌کنند. کمیسیونهای مجلس شخصیت‌ها و وزرا را احضار می‌کنند و خبرش را پخش می‌کنند و مردم در جریان امور قرار می‌گیرند. ما هم می‌توانیم این کار را بکنیم. اگر بخواهیم، راهش روشن است. حتی هر یک از نمایندگان می‌توانند در استانهای خودشان همین مسایل را با مدیران آنجا مطرح کنند. البته هنوز به این مصلحت نرسیدیم.
بیشتر فکر می‌شود که خبرگان فقط در حیطه دو وظیفه مشخص خود، یعنی نظارت بر رهبری فعلی و تعیین رهبری بعد را تعقیب کنند و حداکثر به همان صورتی که الان در کمیسیون تحقیق عمل می‌شود، کار کنیم که بررسی می‌کند و گزارش خود را به خبرگان می‌دهد و هیأت رئیسه برای رهبری می‌فرستد.
نمی‌دانم نظر همه شما چیست. اگر فکر می‌کنید باید در این مسئله تحرّکی ایجاد شود، قاعده‌اش این است که در یک جلسه طولانی به بحث بگذاریم و آقایان نظر خود را بدهند و جمع‌بندی و رأی‌گیری کنیم و حتی اگر نیاز به تأیید رهبری است، اول به تأیید ایشان برسانیم و بعد حرکت کنیم.
هر دو بحثی را که مطرح کردید، مهم هستند. در خصوص منابع و اینکه یکی از آقایان درباره خمس گفتند، باید بگویم که خمس بیت‌المال است که دولت می‌دهد. اگر بناست انجام شود، باید همان شورا که عرض کردم، راهکارش را پیدا کند و به تصویب مرجعی برساند. خمس جدای از دیگر منابع بیت‌المال نیست و بیت‌المال هم یکپارچه است. نمی‌خواهم قضاوت کنم. می‌خواهم بگویم که اگر این دو مسئله واقعاً برای همه شما مهم است، حرفی نداریم که جلساتی بگذاریم و با هم راجع به حوزه و خبرگان و راهکارها و پیشنهادهای مختلف بحث کنیم. عملی است و بعضی‌ها همین را ترجیح می‌دهند که این‌گونه بهتر است. اگر بناست بگوییم این بهتر است هم باید به اجماع برسیم.
در خصوص نظارت بر نهادهای زیرنظر رهبری، با رهبری بحث کردم و ایشان گفتند فعلاً همین روش ادامه داشته باشد. الان کمیسیون تحقیق این کار را می‌کند. ولی در جامعه بروز بیرونی ندارد. اینکه نباید داشته باشد و یا باید داشته باشد، باید تصمیم بگیرید. اگر باید خبرش پخش شود که خبرگان مطرح شود، یک بحث است. گاهی می‌گویند کاری به مطرح شدن خودمان نداریم، می‌خواهیم کارها درست انجام شود. الان خیلی مسایل شخصی را خدمت رهبری مطرح می‌کنم. در جلساتی که داریم گاهی هفت هشت مسئله را مطرح می‌کنیم و به نتیجه می‌رسیم. حتی ضبط نمی‌شود. چون بنا نداریم خبری کنیم. گاهی می‌خواهید به عنوان خبرگان وظیفه خود را انجام دهید و مهم نیست که در جامعه پخش شود. بحث من مربوط به مباحثی است که گفتند خبرگان در جامعه مطرح شوند. اگر این فرض یک اصل باشد، می‌توان از راهکارها استفاده کرد.
مسئله‌ای که آقای درّی نجف‌آبادی درباره اصل 44 گفتند، مهم است. همه شما متوجه هستید که بزرگ شدن دولت و لاغر شدن بخش خصوصی که سالهاست درگیر آن هستیم، کشور را پیش نمی‌برد و رونق نمی‌دهد و توسعه واقعی نیست. با این تفکر و با تجربه‌های این چند ساله به این نتیجه رسیدیم که باید سیاست‌های ذیل اصل 44 نوشته شود که نوشته شد. واقعاً کار بزرگی بود و رهبری در جلسه سران گفتند: «من این را یک انقلاب اقتصادی تلقی می‌کنم و اگر تا بحال نشد، باید ببینیم چرا به تأخیر افتاد و از این به بعد هم باید پیگیری کنیم که بشو، والاّ به اهداف انقلابی خود نمی‌رسیم.»
در سخنرانی دیروز هم جزئیات همان مطالب را صریح‌تر مطرح کردند. در همان جلسه سران به ایشان گفتم: «اگر جامعه نظرات شما را بداند، تأثیرات زیادی دارد. خیال مردم برای سرمایه‌گذاری راحت می‌شود. الان مدیران مقاومت می‌کنند که اگر بدانند، مقاومت نمی‌کنند.»
رهبری به هر دو مورد، یعنی هم مردم و هم مدیران اشاره کردند. ما به عنوان خبرگان و یک روحانی که تریبون داریم، قاعدتاً باید پیگیری کنیم تا این مسئله مهمی را که ایشان مطرح کردند راکد نماند. این یک واقعیت جدّی است. اگر می‌خواهیم کشور خود را تکان بدهیم و به جلو ببریم و به اهداف سیاست‌های چشم‌انداز 20 ساله برسیم، حتماً باید روی این مسئله کار کنیم. از این نیرومندتر هم نمی‌شود که رهبری با این صراحت پشت قضیه قرار گرفتند. سرمایه خیلی خوبی است.
البته عده‌ای هستند که این کارها را نمی‌پسندند و می‌گویند این کارها باعث اختلافات طبقاتی می‌شود. ولی اگر این بحث‌ها مطرح شود، جوابهای خوبی دارد. فرض کنید کسانی پیدا شوند که بخواهند چند کارخانه احداث کنند، ولی به زمین چسبیده است و باید اطمینان خاطر داشته باشد. شغل، درآمد و مالیاتش به حبیب مردم می‌رود و بیکاران کار پیدا می‌کنند. الان مشکل اصلی ما بیکاری است. اگر در یک خانواده یک نفر کار کند، خانواده به هر صورتی زندگی می‌کند. راه درستی است که الان رهبری پیش گرفته‌اند و فکر می‌کنم باید مجموعه ما برای تسریع آن کار کنیم. تذکر آقای درّی نجف‌آبادی خیلی خوب بود.
آقای بوشهری نوشتند: «از شما انتظار است که افراد حاضر را در جریان مسایل روز جهانی و شرایط ما قرار دهید. اگر مصلحت می‌دانید، بفرمایید.»
چون خود آقایان در این جلسه مطرح می‌کردند، من هم ادامه می‌دادم. ولی دوستان امشب مطرح نکردند. اما چون نوشتند، چند جمله‌ای عرض می‌کنم.
الان شرایط کاملاً ویژه است. اگر بخواهیم مسئله را به صورت ریشه‌ای بررسی کنیم، به اینجا برمی‌گردد که آمریکا بعد از سقوط شوروی، فکر می‌کرد که قدرت مسلط واحد جهانی است و برای این برنامه‌ریزی کرد. از داستان انفجار برجهای دوقلو در 11 سپتامبر سوء استفاده کرد و تهاجم نظامی‌اش را برای اهدافش شروع کرد. بحث تروریسم بهانه بود. همان موقع 5 محور شرارت مطرح کرد که ایران، سوریه، کره شمالی، لیبی و یکی دیگر از کشورها بودند. این طرح را حساب شده مطرح کرد. آمریکا تهاجمش را آغاز کرد و خیلی‌ها فکر می‌کردند هدف اصلی آمریکا در تهاجم به منطقه، ایران است. این را من از رهبری هم شنیدم و تحلیل ایشان هم همین است.
یعنی با هدف ایران از افغانستان و عراق شروع کردند. در شمال ما حضور پیدا کردند. در ترکیه، آسیای میانه، پاکستان، افغانستان، عراق و کشورهای جنوب خلیج فارس هستند و تقریباً ما را محاصره کردند. عمده هدف آنها این بود. البته سلطه بر منابع انرژی و حل همیشگی مسئله اسرائیل هم برایشان الویت داشت. می‌خواستند یک کشور کوچک وابسته فلسطینی تشکیل دهند و بقیه فلسطین مال اسرائیل باشد که مسئله کاملاً حل می‌شد. با این هدف به میدان آمدند. ولی تا امروز ناکام شدند و باید ببینیم در آینده چه می‌کنند. یعنی الان به جای سلطه و قدرت، ضعف در آمریکا بروز کرد و در داخلشان اختلاف افتاد. هرجا هم که رفتند، به مشکل برخوردند. در افغانستان حقیقتاً مشکل دارند. در عراق حقیقتاً مشکل دارند. مشکل لبنان به مشکلات آنها اضافه شد. اسرائیل ضربه خورد. تا به حال فکر می‌کردند که اسرائیل قدرت غیر آسیب‌پذیر است، ولی دیدند که خیلی جدّی آسیب‌‌پذیر شد.
چیزی به دست نیاوردند. خیلی هزینه کردند. به صورت رسمی می‌گویند 300 تا 400 میلیارد دلار هزینه کردیم، ولی خیلی بیش از این مبلغ است. به صورت رسمی می‌گویند 3100 کشته دادیم، ولی خیلی‌ها معتقدند خیلی بیش از این تعداد است. آبرویشان رفت و ابهمت و حیثیت ابر قدرتی آنها ریخت.
از طرف دیگر دنیا هم تک قطبی نشد. چون امروز چین به تدریج به قدرتی واقعی تبدیل می‌شود و الان ماهواره‌ها را در فضا می‌زند که نشان از قدرت نظامی آن است. اقتصادش هم به گونه‌ای است که اروپا و آمریکا را تهدید می‌کند و دارد بازارشان را می‌گیرد. هند هم دارد بزرگ می‌شود که هسته‌ای است و جمعیت زیادی دارد و در آینده پرجمعیت‌ترین کشور دنیا خواهد شد و از چین جلو می‌زند. پنجه‌های روسیه هم دوباره دارد بزرگ می‌شود که همین الان بعضی از آنها را تهدید کرده است.
از اینها که بگذریم، دنیای اسلام به طرف بیداری می‌رود. این برای آمریکا خیلی خطرناک است. اینکه با آنها چکار می‌کند؟ باید بگوییم که می‌سازد. ابرقدرت هستند و با هم تقسیم می‌کنند. ولی با دنیای اسلام نمی‌تواند چیزی را تقسیم کند. منابع انرژی و بازار در دنیای اسلام زیاد است. فکر می‌کند که باید دنیای اسلام را از طریق ایران بزند که طرح قبلی آن هم بود.
به نظر می‌رسد که مسئله ایران برای آمریکا جدّی است. شاید اولویتش این باشد که اول ایران را تسلیم کند. اگر ایران تسلیم و خاشع شود و در مقابل منافع آمریکا نایستد، برای آنها کم هزینه است. این اتفاق که نمی‌افتد. چون در ایران زمینه‌ای برای چنین وضعی نیست.
مسئله هسته‌ای برایشان بسیار مهم است. از اول با آمریکا اختلاف داشتیم. منتها بر سر مسایلی اختلافی داشتیم که قابل کش دادن بود. ولی اینجا بر سراینکه ما قدرت هسته‌ای بشویم یا نه، اختلاف داریم. این اختلاف کاملاً تیز است. آنها می‌خواهند نشود و ما می‌خواهیم بشود. عقب‌نشینی در این شرایط برای ما کار آسانی نیست و خطرناک است.
اگر عقب‌نشینی کنیم، ممکن است به سنگر دوم بیایند که الان درباره مسایل نظامی و صنایع موشکی ما حرف دارند. درباره چیزهای دیگر هم جبهه خواهند گرفت. حقوق بشر را اعلم می‌کنند. می‌گویند باید در انتخابات ایران حضور داشته باشیم. عقب‌نشینی در این شرایط مشکل واقعی دارد. مقاومت هم آمریکا و دوستانش را در مقابله ما بسیار جدّی می‌کند. الان غیر از دو سه کشور، هیچ کشوری نیست که موافق باشد جمهوری اسلامی غنی‌سازی داشته باشد. استفاده صلح‌آمیز را که قبول دارند، می‌گویند نیروگاه، کارهای پزشکی و غیره را با امکانات خارجی‌ها بسازید. ولی ما می‌خواهیم غنی‌سازی داشته باشیم که مخ هسته‌ای است. آب سنگین هم این‌گونه است.
بنابراین الان واقعاً با ما درگیر هستند. اگر بتوانیم داخل کشور را محکم کنیم و متحد باشیم و با این مسئله منسجم برخورد کنیم و سیاست معقول خارجی داشته باشیم که دشمن‌تراشی نکنیم، می‌توانیم از این مرحله عبور کنیم. بعضی از حوادث آنها را با هم همراه می‌کند. هیچ لزومی ندارد که ما روی آنها انگشت بگذاریم. اگر با تعقل جدّی و با انضباط با مسایل برخورد کنیم، امکان اینکه از مرحله سخت که هنوز بحران نشده است، عبور کنیم وجود دارد.
در چند روز آینده مسایل روشن‌تر می‌شود. اولاً جهان اسلام مهم است. همین الان مسایل شیعه و سنی را بزرگ کردند و با سوء استفاده از اعدام جنایتکاری مثل صدام، موج اختلاف به وجود آوردند. می‌خواستند شیعه را در فشار قرار دهند. به نظر می‌رسد که فضا در حال بهتر شدن است. باید همه مواظب باشیم. خواست آنها دامن زدن به این مسائل است. حوزه باید مواظب باشد که حرفهای تحریک‌آمیز زده نشود. بالاخره عقلانیتی که خود حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) و امام حسن (ع) در برخورد با معاویه و یزید داشتند، باید سرلوحه کارهای ما هم باشد.
فکر می‌کنم می‌توانیم از این مرحله عبور کنیم، البته شروطی دارد. رهبری کاملاً روی این مسئله مسلط هستند. هرجا که لازم باشد، دخالت می‌کنند. انشاءالله نمی‌گذارند خطری متوجه کشور شود. در عین حال هوشیاری همه شما را می‌طلبد. این بحث نیاز به سؤال و جواب دارد که الان وقت نداریم. ظاهراً شام آمده است و آیت‌الله مشکینی هم چند کلمه‌ای نصیحت و دعا می‌کنند.
والسّلام علیکم و رحمه الله