سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای شورای مرکزی مجمع متخصصین ایران

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای شورای مرکزی مجمع متخصصین ایران

  • تهران
  • سه شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۰
وظیفه ملی، اسلامی و انقلابی حضور در انتخابات/ اهمیت حضور بزرگان در انتخابات/ انتخابات، یکی از مظاهر حضور مردم/ اهداف مبارزه قبل از انقلاب/ شباهت‌ها و تفاوت‌های انقلاب اسلامی و مشروطه/ نقش مردم در پیروزی انقلاب/ عدم توجه به مردم، نقطه آغاز انحراف از اهداف انقلاب/ امام علی(ع) و حکومت بر مردم/ انتخاب 10 نفر از سوی امام علی(ع) برای توضیح مسائل به مردم/ سفارش‌های پیامبر(ص) به امام علی(ع) درباره توجه به مردم/ حضور نمایندگان امام علی(ع) در نماز جمعه برای توضیح به مردم/ کیفیت برگزاری نماز جمعه در زمان حکومت امام علی(ع)/ تأکید امام علی(ع) بر رضایت مردم از حاکمان/ حکومت امام علی(ع) پس از خلع عثمان از سوی مردم/ تعابیر امام علی(ع) درباره مردم/ روایت سیدبن طاووس از سخنان امام علی(ع)/ توجه به مردم، ضرورت عقل حکومتی/ صبوری امام علی(ع) در برخورد با مردم/ مردم، ملاک حکومت‌ها/ مراجعات مردم به علما در زمان غیبت/ مقبولیت نظریه ولایت فقیه در بین علما/ امام مؤسس نظام ولایت فقیه در تاریخ تشیّع/ ولایت و حکومت ائمه در ازمنه مختلف/ تفاوت بحث مشروعیت و تحقق حکومت اسلامی با مردم/ روحیه مردمی مسئولان انقلاب/ لزوم توجه به آرای مردم در اداره جامعه/ قوانین خوب ایران برای انتخابات/ گستردگی انتخابات برای مسئولیت‌ها در ایران/ رضایت مردم، هدف اصلی انقلاب/ چرایی صلح امام حسن(ع)/ تکلیف آمادگی برای حضور در انتخابات/ تفاوت عملکرد دستگاه‌ها با اهداف اصلی نظام/ لزوم پرهیز از فریب مردم در اداره جامعه/ وظایف نامزدها در انتخابات/ پرهیز نظام از بروز انحراف در انتخابات/ لزوم پرهیز دستگاه‌های مربوطه از ایجاد شبهه در انتخابات/ چرایی تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی/ کمک‌های مادی و معنوی امام به دانشگاه آزاد/ گسترش روزافزون دانشگاه آزاد/ اوضاع کنکور، قبل از تأسیس دانشگاه آزاد/ دانشگاه آزاد، حلال مشکلات نظام در آموزش عالی/ شکست مزاحمین دانشگاه آزاد در برنامه‌ها/ جزئیات مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره دانشگاه آزاد/ تأکید رهبری بر پرهیز از دولتی شدن دانشگاه آزاد/ تعلل رئیس جمهور در ابلاغ مصوبه شورای انقلاب فرهنگی/ تصمیم دانشگاه آزاد به ادامه برنامه‌ها/ تصویب هیأت امنای دانشگاه آزاد درباره رئیس/ اهمیت تشکیل کانون برای نمایندگان مجلس/ لزوم پرهیز از حضور نمایندگان دولت در کانون نمایندگان مجلس/ لزوم تهیه مقدمات تشکیل کانون نمایندگان/ لزوم ثبت این کانون به عنوان یک شرکت/ چگونگی تصویب طرح‌ها در هیأت مؤسس دانشگاه آزاد/ سابقه تفکر تأسیس جبهه مستقل اعتدال/ دلایل رهبری برای مخالفت با تأسیس جبهه مستقل اعتدال/ لزوم رصد مسائل سیاسی برای تشکیل یک گروه سیاسی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله

بهتر است وارد سؤالات و پیشنهادها شویم. من مقدمه‌ای نمی‌گویم که از وقت بیشتر استفاده کنیم. یک بحث در مورد همکاری سیاسی و حضور در انتخابات بود که آقای دکتر نصیرزاده مطرح کردند. طبیعی است که هم به عنوان شهروند ایران و هم به عنوان مسلمان و هم به عنوان کسانی که در انقلاب سهم داشتیم، باید به‌این فضا علاقمند باشیم. نمی‌توان کشور را رها کرد تا هر تازه رسیده‌ای هرگونه خواست با میراث یک دوره سخت مقاومت، دفاع و تلاش‌های سازنده، بازی کنند.

منتها با شیوه‌هایی که وحدت نظام مخدوش نشود. اگر انسان بتواند نقش آفرینی کند، وارد می‌شود و اگر نتواند لااقل با سکوتش به گونه‌ای رفتار می‌کند که برای اصل انقلاب مزاحم نباشد تا به اصلاح برسد. ولی اصل این است که همه ما فعال باشیم. در مورد انتخابات، طبعاً یک از مظاهر فعالیت و حضور، انتخابات است. ما با مردم تعارف نمی‌کنیم، این حقیقتی است که نظر دینی ما این است.

امثال ما از 50 سال قبل در خدمت امام برای تشکیل حکومتی شروع کردیم که کم‌سابقه بود. اقدام کردیم تا مرجع تقلیدی همانند امام وارد شوند و از حوزه این ندا بلند شود. البته مواردی در مقاطعی از تاریخ داشتیم. مثل مشروطیت که آقایان علمای نجف شروع کردند، اما مثل این دوره نبود. چون این دوره اهداف مشخص‌تری داشت. اتفاقاً امتیاز راهکاری که نظر امام بود، با مشروطه در همین جاست. مشروطه را از بالا به جامعه آوردند. یعنی علما گفتند و بعضی از وجوه اصناف در ایران همکاری کردند و موفق نشدند.

اما در اینجا مردم آمدند و مسئله را حل کردند. امام، روحانیت و دانشگاهی‌ها گفتند، اما آنهایی که مسئله را حل کردند، مردم بودند. مدنظر امام، همین بود. شما اگر حرف‌های امام را با دقت بخوانید، می‌فهمید که راهکار امام همین بود و این یک راهکار کاملاً دینی است.

من این روایت را به خصوص در نماز جمعه آخرم خواندم که بگویم راه ما این‌گونه است و اگر از این راه منحرف شویم، نمی‌توانیم ادعای دینی بودن و یا حتی شیعه بودن کنیم. یعنی بر این اساس عمل نکردیم، اما کار خودمان را می‌کنیم.

همان روایتی که اتفاقاً خیلی مهم و معتبر است و شأن نزول آن هم خیلی مهم است. حضرت علی(ع) بعد از جنگ‌هایی که کردند، ایشان چهار، پنج سال حکومت کردند و همیشه جنگ بود. در جنگ صفین چیزی به دست نیاوردند و این باعث یأس شد. از آن اختلافی بین مسلمانان بیرون آمد و خوارج منشعب شدند و کارهای عجیب و غریبی شد که به دنبال آن نهروان پیش آمد.

طبعاً در محافل سیاسی آن زمان این انتقاد شروع شد که چرا حضرت علی(ع) این‌گونه کردند؟ چرا اصلاً پذیرفتند؟ این انتقاد بود.

 

حضرت علی(ع) ده نفر از افراد خاص خودشان را جمع کردند. مثلاً کمیل جزو این جمع ده نفری است. همین دعای کمیلی را که می‌خوانیم. حضرت برای اینها توضیح دادند که چرا ما بعد از پیامبر(ص) این‌گونه کردیم و الان چرا این‌گونه می‌کنیم؟

در همان گفتگو به جایی رسیدند که فرمودند: «یک روز که اواخر عمر پیامبر(ص) بود، پیامبر(ص) مرا خواستند و صحبت کردند و فرمودند که بعد از من، شما از طرف خداوند حق ولایت را بر این مردم داری و خدا به شما واگذار کرده است. ولی تحقق آن مشروط به این است که مردم بخواهند. خودتان را بر مردم عرضه کن و اگر مردم پذیرفتند، کارت را انجام بده و اگر نپذیرفتند، به خودشان واگذار کن و خودشان هر کاری خواستند، انجام می‌دهند. بیش از این تکلیف ندارید و اقدام و وظیفه تو این‌گونه می‌باشد.»

حضرت به این ده نفر مأموریت دادند که شما به نماز جمعه‌ها بروید و این حرف‌هایی را که گفتم، برای مردم بگویید. چون اجتماعات دیگری نبود. آن زمان شب‌نامه، روزنامه و سایتی نبود.

بهترین اجتماع آن موقع، نماز جمعه بود. چون مردم مقیّد بودند که در نماز جمعه شرکت کنند. اینها به مساجد و نماز جمعه‌ها می‌رفتند و حرف‌های حضرت علی(ع) را توضیح کاری می‌کردند. برای اینکه آن انتقادهایی را که به راه افتاده بود، جواب بدهند و جواب هم دادند.

حضرت علی(ع) گفتند: «ما خودمان را بر مردم عرضه کردیم، اما مردم نپذیرفتند و با ما همراه نشدند. علتش را هم می‌دانید. لذا تکلیفی نداشتیم و به وصیت پیامبر(ص) عمل کردیم. در کنار جامعه بودیم و اگر مشورتی از ما می‌خواستند، مشورت می‌دادیم. حتی گاهی خلیفه می‌خواست به مسافرت برود و از ما می‌خواست که به جای او در مدینه بمانم و مواظب اوضاع باشم. این کار را هم می‌کردم. برای اینکه همین مقدار می‌توانستم کار کنم. در نمازها هم شرکت می‌کردم.

تا اینکه کشور بعد از عثمان در سنگلاخی افتاد که کس دیگری نمی‌توانست جامعه را از آن سنگلاخ بیرون بیاورد. مردم از مصر و جاهای دیگر شورش کردند و در مدینه جمع شدند و عثمان را خلع کردند و کشتند و مردم این بار به طرف من آمدند.»

تعبیری که حضرت علی(ع) جای دیگری دارند، به اینجا می‌خورد و می‌گوید: «مردم مثل یال اسب به صورت انبوه مرا احاطه کردند و آن‌قدر فشار آوردند که حسن(ع) و حسین(ع) زیر دست و پا افتادند. [آن روز حسن(ع) و حسین(ع) بچه نبودند. سن آنها بالا بود و تقریباً سی سال و یا شاید بیشتر سن داشتند.] آن قدر مردم فشار آوردند که آنها زیر دست و پا افتادند و نزدیک بود در بین جمعیت پایمال شوند. من می‌بایست طبق وصیت پیامبر(ص) و حق الهی بایستم و آمدم و ماجرای بعد را می‌دانید.»

توضیحات خوبی دادند. این مطلب را سید بن طاووس در کتابش آورده است و معروف هم است.

من این را در خطبه نماز جمعه به طور مختصر گفتم که برای ما ملاک است. اگر این روایت هم نبود، با عقل حکومتی به اینجا می‌رسیدیم. ممکن است بعضی‌ها بگویند که این یک روایت است، درست است که این روایت است و من هم نمی‌خواهم بگویم که آیه قرآن است. ممکن است بعضی‌ها در سندش هم خدشه کنند.

اما عمل حضرت علی(ع) که روایت نیست. ما می‌دانیم که ایشان چه کار کرده است. یعنی آن لحظه‌ای که مردم با ایشان، آن‌گونه رفتار کردند، حتی حضرت زهرا(س) که نزدیکترین فرد به حضرت علی(ع) و پدرش بود، نمی‌توانست تحمل کند و می‌گفت: «چرا تو که شجاعت و شمشیرت همه گردنکشان عرب را خاضع کرد، این‌گونه در خانه مثل یک متهم نشستی و نمی‌خواهی در جامعه پیدا شوی؟» حضرت زهرا(س) از این حالت عصبانی بود. این در نهج البلاغه است.

می‌خواهم بگویم که الان ملاک مردم هستند. ولو حقی مثل حق ائمه باشد. البته درباره حق ما که کسی نمی‌تواند بگوید حق من مثل حق ائمه است و ما اصلاً قبول نداریم. حق آنها حقی است که خداوند به آنها داده است. اینجا یک روایت است و مورد قبول اکثر محدثان و روات مخصوصاً عمربن‌حنضله می‌باشد. معمولاً فقها برای حقی که در امور حسبیه مردم دارند، به این استناد می‌کنند. زمانی که حکومت هم نداشتیم، مردم مشکلات قضایی اموال، تصرفات و چیزهای دیگر را با فقها مطرح می‌کردند. این حقی است که در غیاب امام زمان(عج) به علما و مراجع داده شده است. البته بین علما اختلاف است.

سه نفر هستند که ولایت فقیه مطلق را قبول دارند یکی محقق کرکی است که در زمان صفویه بوده و به سلاطین صفویه برای کارهایشان اجازه می‌داد. دیگری مرحوم نائینی است که شاگرد مرحوم آخوند خراسانی است. حتی ایشان با آخوند خراسانی یک مباحثه نقدی دارد که ما باید حکومت دینی تشکیل بدهیم و شما هم رئیس آن باشید که او نپذیرفت.

نفر سوم امام هستند. امام مؤسس این نظام هستند و ولایت مطلقه را گفتند و عمل هم کردند. الان این برای ما در این انقلاب حجت است. ولی ولایت مطلقه، با یک روایت عمربن‌حنضله یک روایت مقبول است. روایات دیگری هم هست. ولی اساس آن همین است.

این موضوع از ولایت ائمه که بالاتر نیست. آنها از طرف خداوند منصوبند و تقریباً همه آنها این کار را کردند. وقتی که مردم نخواستند، کنار رفتند.

حضرت امام رضا(ع) پیشنهاد ولایت عهدی و حتی خلافت را نپذیرفت. با اینکه ایشان می‌دانست، حیله است.

امام حسن(ع) هم چند صباحی که در رأس حکومت بودند، وقتی مردم بی‌وفایی کردند، حکومت را با آن صلح به معاویه واگذار کردند. ایشان هم امام و هم جانشین امام علی(ع) و حجت بودند. وقتی که دیدند مردم نیستند، کنار رفتند.

الان بحث مشروعیت را ندارم. بلکه بحث تحقق را دارم و این دو با هم مخلوط می‌شود. تحقق حکومت اسلامی با مردم است. یعنی اگر مردم نباشند، نمی‌شود. شاید در زمان‌های قدیم با لشکرکشی و یا کاری مردم بیایند و این کار را بکنند. اما الان این‌گونه نیست.

الان راهی که باقی مانده، راه مردم است. این خصیصه انقلاب ماست. یعنی آن رکن اصلی غیر از حق شرعی که ما از فتوای مقبول عمربن‌حنضله می‌گیریم و این ولایت را تثبیت می‌کنیم، شرط تحقق آن حضور مردم است.

ما نمی‌توانیم این‌گونه فکر کنیم که مردم بخواهند یا نخواهند، ما سوار هستیم، سپاه، بسیج، ارتش، صداوسیما، شورای نگهبان و پول داریم و مردم هم قبول باید کنند. این شدنی نیست و آنچه که می‌خواستیم، نیست. امروز حضور مردم هم با انتخابات است و راه دیگری ندارند. اگر بیعت هم بکنیم یا رفراندوم است که این کار را در اصل نظام و پس از تدوین قانون اساسی کردیم.

از این به بعد هم، براساس همان‌ قوانینی است که مردم در قانون اساسی رأی دادند. مجلس را باید مردم انتخاب کنند. رئیس جمهور را باید مردم انتخاب کنند. رهبر را باید مردم با یک واسطه انتخاب کنند. بقیه ارکان نظام هم از اینها منشعب می‌شوند که منتخب مردم هستند. کارهای شهری، روستایی و محلی را باید شوراها انجام بدهند که باز مردم انتخاب می‌کنند. یعنی همه چیز در این نظام انتخابی است. این طبیعی است که در چنین نظامی وظیفه داریم در انتخابات شرکت کنیم. مسئولان بیشتر از ما وظیفه دارند که انتخابات را به گونه‌ای طراحی کنند که مردم بتوانند شرکت کنند و رأیشان را بدهند. چون هدف این است که مردم راضی باشند و هدف این نیست که مردم سکوت کنند و فریب بخورند. هدف این است که مردم از صمیم قلب بیایند و همراه باشند. تا مردم همراه بودند، شخصیتی چون امام حسن(ع) هم با معاویه می‌جنگیدند. وقتی که همراه نبودند، جنگشان را هم متوقف و با دشمن اسلام صلح کردند.

بنابراین فکر می‌کنم این سؤالی که در مورد انتخابات کردید، اصل مسئله این است که ما باید کاملاً به عنوان یک تکلیف آمادگی داشته باشیم که اگر شرایطی برای انتخابات درست شود، شرکت کنیم. بعید است که نظام نخواهد مردم شرکت کنند.

ممکن است عواملی که دست‌اندرکار هستند، باندبازی کنند و حق مردم را ضایع کنند. شورای نگهبان به یک صورت، وزارت اطلاعات به صورتی دیگر، صداوسیما به گونه‌ای دیگر و وزارت کشور هم به گونه‌ای این بازی‌ها را دربیاورند که می‌آورند. ولی تا حد معقولی آزادی هست. گفتیم در هر انتخاباتی یک نوع دست‌اندازی وجود دارد و تا به حال هم بوده است.

اما در اصل نباید در فکر فریب‌کاری و باندبازی باشند. باید به فکر آرای مردم باشند. در این مسیر انحرافاتی هم پیش می‌آید و معمولاً انسان‌های ناتوی محلی یا مرکزی در جریان هستند و کارهایی هم می‌کنند. اما اگر زمینه انتخابات درستی فراهم شود، وظیفه همه ما هست که به هر نحوی شرکت کنیم و این هم دو مرحله دارد:

یک مرحله این است که خودمان نامزد شویم و یک مرحله هم این است که رأی بدهیم. در صورت نامزد شدن کار سخت‌تر است. چون انسان باید هزینه کند و آبرو و وقت بگذارد. تلاش کند و گاهی دعوا پیش می‌آید. اما برای رأی دادن، انسان در پای صندوق، رأیش را می‌دهد.

فرض من بر این است که نظام نمی‌خواهد انحرافی در انتخابات پیش بیاید و اگر انشاءالله این‌گونه شود، باید همه کانون‌ها و اجتماعات آماده باشند و وارد شوند و نتیجه بگیرند. آرای مردم را جمع کنند. حرف‌هایشان را بزنند. این کار صحنه‌های خوب و سازنده‌ای است. اما اگر میدان را ببندند و بخواهند فریب بدهند و از اسم انتخابات سوءاستفاده کنند، طبعاً دیگر چنین تکلیفی نیست و هر کس به تشخیص خودش کار می‌کند. نظر من این است و به مسئولین و مردم هم می‌گویم که مسئله اصلی این است و باید این‌گونه باشد.

در مورد دانشگاه که جناب‌عالی صحبت کردید و آقایان هم فرمودند، مسئله شیراز و فارس را قبول می‌کنم. مدتی است که به فارس نیامدم. شما پیشنهاد را به دفترم بدهید تا من هم بتوانم تنظیم کنم و بیایم و سه، چهار روزی را آنجا بمانیم تا بیشتر با وضع مسئولین و دانشگاه آشنا شویم.

در مورد اصل دانشگاه که گاهی فکر می‌شود نگرانی هست، تحلیل من این است که دانشگاه آزاد به خاطر مردم به وجود آمد. ما این کار را کردیم و امام هم کمک کردند. به خاطر این بود که می‌دیدیم مردم نیاز دارند و باید به نیاز مردم پاسخ داده شود. دولت هم نمی‌تواند به نیاز این همه داوطلب پاسخ بدهد. لذا ناچار خواستیم از ظرفیت جامعه استفاده کنیم که در جامعه اقیانوس است.

لذا دانشگاه آزاد طراحی شد و روز به روز هم جای خودش را باز کرده است و الان سالی 400 الی 500 هزار دانشجو می‌پذیرد. هنوز هم نیاز در همه سطوح، به خصوص در مقاطع تکمیلی هست که تقریباً مثل کنکوری‌های اول انقلاب در کارشناسی شده است.

یعنی آن موقع حدود یک میلیون می‌خواستند شرکت کنند و حدود ده الی بیست هزار نفر را می‌گرفتند. بقیه دلسرد از کنکور برمی‌گشتند و خانواده‌ها ناراحت می‌شدند. الان تا حدودی این بخش حل شده است و ظرفیت زیادی به وجود آمده است که اگر کنکور را هم حذف کنند، هر کسی بخواهد می‌تواند وارد شود.

الان وزیر علوم گفت که ما 250 هزار جای خالی داریم. نمی‌دانم این عدد درست است یا نه. شاید هم این دانشگاه‌های خصوصی که پیدا شدند، خیلی‌ها هستند که ظرفیت آنها پر نمی‌شود.

بنابراین این مشکل حل شده است. البته دانشگاه آزاد نصف این را به عهده می‌گیرد و اگر نباشد، چه خواهد شد؟ اینکه دوباره بخواهند به عقب برگردند، نمی‌شود. هر کسی که می‌خواهد اداره کند، باید توجه داشته باشد که دانشگاه، اساتید و دانشجویان به خاطر آن نیاز وجود دارند و هستند و انشاءالله آنهایی که زحمت کشیدند، اداره آن را ادامه می‌دهند. مسائلی هم که پیش آمده، تا این لحظه به نفع دانشگاه تمام شده است. یعنی آخرین مصوبه آنها به گونه‌ای است که احمدی‌نژاد نمی‌خواهد ابلاغ کند. الان چند هفته بدون ابلاغ گذشته است. بعد هم در رسانه‌هایشان دروغ می‌گویند که ما منتظر سه نفر هیأت مؤسس هستیم.

مصوبه این است که ما قبلاً دو نفر از دولت (یکی وزیر و دیگری استاندار تهران) را داشتیم که طبق مصوبه قبلی شرکت می‌کردند. الان اینها این را 4 نفر کردند، دو نفر از وزارتخانه و نماینده رهبری را هم اضافه کردند. بنابراین 4 نفر در هیأت امنا از آنها هستند. دو وزیر و نماینده رهبری و یک نفر هم در مصوبه اخیر اضافه شد که ظاهراً مال آنهاست. استاندار دیگر نیست. شش نفر دیگر مال دانشگاه آزاد هستند. سه نفر از هیأت مؤسس و یک نفر رئیس دانشگاه و دو نفر هم از کسانی که اخیراً در مصوبه اخیر شورای انقلاب فرهنگی انتخاب شدند.

البته این را رهبری خواستند و اینها نمی‌خواستند این کار را بکنند. رهبری همان‌گونه که گفتند دانشگاه حالت دولتی شدن نداشته باشد. اینها مجبور بودند به گونه‌ای عمل کنند که اکثریت هیأت امنا مربوط به دانشگاه باشد. ما هم گفتیم که اگر غیر از این باشد، نمی‌پذیریم و این بار هم شکایت می‌کنیم. منتها با استناد به حرف رهبری که نقض شد. چون ایشان گفتند که اکثریت با دانشگاه باشد.

آنها اول 5 نفر از خودشان گذاشته بودند. سه نفر را که انتخاب کردند، من به ایشان گفتم، ایشان هم به آنها گفتند که از این سه نفر، دو نفر باید از دانشگاه باشند. هفت الی هشت هفته آقای احمدی‌نژاد معطل کرد و در دستور نیاورد، ولی بالاخره آورد. ما هم نامزد نداریم. آقای ولایتی و آقای قمی که در آنجا بودند، پیشنهاد دادند. همان‌طور که ما می‌خواستیم، تصویب شد.

با مصوبه اخیر، دستاورد آقای احمدی‌نژاد از این شش سال که این همه اذیت کرد، فقط این شده که دو نفر اضافه شده‌اند که یکی مال رهبری است و دیگری دو وزیر هستند. مشکلی برای دانشگاه آزاد با این مصوبه آنها پیش نمی‌آید و هیچ اتفاقی نمی‌افتد.

مسئله دیگر اینکه رئیس تا به حال رئیس سابق بود، اما این دفعه ما هم جداگانه تصویب کردیم که هر چهار سال یک بار یک رئیس به شورای انقلاب فرهنگی پیشنهاد بدهیم. یعنی خواست ماست که این کار را می‌کنیم. ولی احمدی‌نژاد جلوی آن را گرفته و ابلاغ نمی‌کند و تا این لحظه ابلاغ نکرده است. شاید یکی از عوامل قهرش این باشد که با فشار آقا مجبور شدند.

مسئله کانون که جناب‌عالی می‌گویید به نظرم از ضرورت‌هاست. بالاخره نماینده‌های فراوانی که این دوره‌ها آمدند، در مجلس دوره دیدند. در محل خودشان شخصیت و محبوب بودند که بعضی‌ها مکرر و بعضی‌ها لااقل یک بار رأی آوردند. بنابراین فکر می‌کنم اگر اینها یک کانون داشته باشند، به درد همه ملت می‌خورند.

از لحاظ اجرایی البته شما بهتر می‌توانید در این باره فکر کنید، نباید کاری کنید که دولت در آن سهم داشته باشد. ولی نماینده‌های سابق که الان نماینده هستند، به دو دلیل می‌توانند پایه این کار را بگذارند. یکی اینکه از موقعیت فعلی خودشان استفاده کنند و سرمایه‌ای را جمع کنند. بالاخره هر نماینده‌ای می‌تواند از موکلان محل و یا دوستان خودش در دولت یک مقدار جمع کند و مبلغی را بگذارند و محلی را تهیه کنند و بعد آن را ثبت دهند.

فکر می‌کنم این کار باید از نمایندگان فعلی درست شود. شما آقایان را یک جا دعوت کنید و بگویید که این کار را برای خودتان و گذشته هایتان بکنید و یادگار خوبی بگذارید. البته این آقایانی که الان نماینده نیستند، خیلی‌ها امکانات دارند و این طور نیست که نتوانند کمک کنند. با برنامه و همت عالی هر کس هر چقدر می‌تواند کمک کند تا همه هم عضو و هم شریک باشند.

یک شرکت سهامی هم ثبت شود که اینها در مجمع آن عضو باشند و هر قدر که می‌توانند، بدهند. فکر می‌کنم برای محل هیچ مشکلی ندارید و اگر همین حالا تصمیم بگیرید، ظرف دو، سه ماه می‌توانید کارش را انجام بدهید. این را دنبال کنید. ما هم اگر بتوانیم کمک می‌کنیم و به دیگران هم می‌گوییم. هیچ مصوبه‌ای را از جایی نمی‌خواهید. مثل یک شرکت ثبت بدهید.

پیشنهاد جناب‌عالی را قبول دارم. ما هم در این فکر بودیم. خواهش می‌کنم شما با تجربه‌ای که دارید، طرحتان را مکتوب کنید. با آقای میرزاده هم هماهنگ کنید. ایشان دبیر هیأت مؤسس است، در هیأت مؤسس بیاورند و ما به عنوان یک طرح تصویب کنیم تا در برنامه‌های پنج ساله که الان در حال کامل شدن و ابلاغ است، بیاید.

جلسه بعدی ما فردا است که شما نمی‌رسید. ولی برای جلسه بعد می‌رسید. اگر امروز تا فردا ظهر طرحتان را به آقای میرزاده بدهید و ایشان را هم توجیه کنید، من قبول می‌کنم که به صورت فوق‌العاده در دستور بیاید.

از حضرت‌عالی استدعا دارم به عنوان بزرگتر ما کمک کنید تا جبهه‌ای به عنوان جبهه اعتدال نیروهای اسلامی از مجموعه کل فعالان سیاسی که معتدل هستند، تشکیل شود و حضرت‌عالی رهبر معنوی آن جبهه شوید. از حضرت‌عالی استدعا می‌کنیم که هر وقت، فرصت داشتید، امسال یا سال آینده یک جبهه فراگیر از نیروهای معتدل را برای آینده تشکیل دهید.

· این تفکر خود من بود. بعد از انتخابات نهم که آنها وضع را آن‌‌گونه کردند، از انتخاباتی آن‌گونه مأیوس شدم. خودم موقعی که در مرحله دوم در جماران رأی می‌دادم، خبرنگاران از من پرسیدند که اگر انتخاب نشوی، چه کار می‌کنید؟ گفتم: با من این نیروهایی که با من هستند، یک جبهه مستقل اعتدال تشکیل می‌دهم و در صحنه خواهم بود. خبرش هم پخش شد. رهبری این خبر را شنیدند و به من گفتند که الان شما این کار را نکن. ایشان می‌دانستند جبهه عظیمی می‌شود. مخصوصاً اینکه در آن موقع نیروهای حاضر در انتخابات داغ و عصبانی بودند. ایشان گفتند که اگر شما الان این کار را کنید، تنازعی در کشور بین این جبهه و رئیس جمهور فعلی به وجود می‌آید و شاید مشکل باشد. این مال آن دوره بود. برای الان حرفی ندارم. الان اوضاع خیلی بلبشو است. باید ببینیم که چه کاری می‌خواهند بکنند. باید ببینیم مردم چه کاری می‌خواهند بکنند. اگر من الان بخواهم چنین اقدامی بکنم، باید جامعه را ببینم. من نمی‌خواهم با جریان حاکم معارضه کنم. می‌خواهم خدمت بکنم که برای همیشه بماند و در میدان باشد. وقتی که دیدم شرایط مناسب است، این تفکر را پیگیری می‌کنم. من منتظر این انتخابات هستم. ببینم اینها درس گرفتند یا نه؟ آیا حاضر هستند انتخابات درستی انجام بدهند یا نه؟

به هر حال از شما متشکرم که زحمت کشیدید و از استان فارس آمدید تا شما را ببینم. برای توفیقات بیشتر شما دعا می‌کنیم.

والسلام علیکم و رحمه الله