بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله و السلام علی رسول الله
خیلی خوشآمدید، اکثر حرفهایی که گفتید، مصادیقی دارد. نقطه مقابل هم دارد و بالاخره هریک تحلیلی جدا دارد. باید هر یک را جدا تحلیل کنیم و عواقبش را در نظر بگیریم. باید یک جمعبندی داشته باشیم. من از یک زاویه دیگر نگاه میکنم. بالاخره جامعهای که تحویل گرفتیم و انقلاب شد، مردم هم انقلاب کردند و 99 درصد مردم به انقلاب اسلامی رأی دادند. وقتی به جلو رقتیم، بحثهای مارکسیستی و رئالیستی مطرح شد لیبرالها افرادی مثل بنیصدر را مطرح کردند. به انتخاباتی مثل انتخابات ریاست جمهوری که رسیدیم، نشان داد آنطور که فکر میکردیم، بد نیست. شرایط دانشگاهها به گونهای بود که خود دانشجوها احساس کردند که باید دانشگاهها را ببندند. ما که نمیخواستیم ببندیم، دانشجوها در دانشگاهها احساس کردند که دانشگاه دارد از انقلاب و اسلام دور میشود. گروهکها، چپیها و لیبرالها میدانداری میکردند و با انقلاب مشکل داشتند که بیشترین نمودش در دانشگاهها بود. در جامعه این وضع نبود. بعد مسایل جنگ پیش آمد و بتدریج فضای دیگری شده و منافقین و چپیها سرکوب و بنیصدر و اطرافیانش ناموفق شدند. دوره جنگ را نمیتوان قیاس کرد، برای اینکه جنگ بود و توقعات کم بود. انقلاب فرهنگی که شروع شد، دانشگاهها شروع به سختگیری کردند. مواظبتهای آهنینی در دانشگاهها انجام شد. برای پذیرش دانشجو، استاد و برای رفتار در دانشگاه شرایط سختی گذاشته بودیم. خیلی از جوانان در جنگ مشغول و عدهای در بازار سیاه به دنبال پول بودند. شرایط خاصی در دوران جنگ بود که نمیتواند مقیاسی برای همه تاریخ ما باشد. از آن دوره که عبور کردیم، جامعه حالت طبیعی به خود گرفت و از حالت تمرکز، فشار و محدودیتهای بعد از انقلاب فاصله گرفتیم. این دورهای است که در همه دنیا اتفاق افتاد، روابط و ارتباطات با اینترنت و ماهواره توسعه پیدا کرد. در همه خانوادهها چه در روستا و چه در شهر دانشجو هست و ارتباطات روشنفکری راه خودش را باز کرد. این یک جامعه طبیعی است و مسیر خود را طی میکند و دارای فراز و نشیب است. موجی درست میشود و همراه خود مسائلی دارد و بعد عبور میکند و عقلانیتی میآید. به انتها که برسیم و نگاه کنیم، به تدریج جامعه بالغ میشود و کم کم به حد میرسد.
یک سری اشکالات اساسی در جامعه ما هست که به شدت جامعه را رنج میدهد. فکر میکنیم باید در آینده کاری از این جهت کنیم. مسأله احزاب یکی از آنهاست. میخواهیم دموکراسی داشته باشیم، میخواهیم انتخابات داشته باشیم و مردم بیایند رأی بدهند و مجلس تشکیل شود. در همه ارکان نظام انتخابات انجام میشود.
اما در حقیقت هیچ حزبی، آموزش، تشکیلات و برنامهای بصورت عملی ندارد. در گذشته زمینهای برای جذب جوانان وجود داشت. این یک اشکال واقعی در کشور ماست. دموکراسی بصورت حقیقی در کشور ما نهادینه نیست. اگر بخواهیم در فضای مردمسالاری کار کنیم، باید جامعه از تشکلّهای مناسبی برخوردار باشد. تشکّلهای کوچک جواب نمیدهند. در همه جای دنیا هم اینگونه است که چند حزب قوی هستند و احزاب کوچک هم هستند که برای مردم برنامه دارند و مردم میدانند که به چه چیزی و به چه کسی رأی میدهند و دنبال چه چیزی هستند. به همین خاطر آرا زیاد جابجا نمیشود.
مثلاً در آمریکا تفاوت آراء 2 تا 3 درصد است که متعلق به افراد بیتفاوت است. در آلمان، انگلیس، مالزی، هند و پاکستان نیز اینگونه است. اما ما مشکل داریم. اگر همه مردم هم نخواهند شرکت کنند و فقط 50 درصد آنها شرکت کنند، باید نظمی داشته باشد.
در مسأله پیشرفتها جای یک چیز در کشور ما خالی است. اگر تأمین اجتماعی جامعی شامل بیمههای درمانی، بیکاری، تحصیل و مسکن داشته باشیم و در خانوادهای که بچه به دنیا میآید، مشکل مسکن، درمان و تحصیل نداشته باشند و اگر نان آور نداشته باشند و بیکار باشند، حداقل حقوقی را از سازمان بیمه دریافت کنند، مشکل حاد توزیع ثروت حل میشود که حق آنهاست. مثل کارمندان پایان هر ماه حقوق، مسکن، تحصیل فرزندان و بیمه بیکاری آنها مشخص است.
این جزو لوازم زندگی امروز است که بیش از ده سال است که لایحه تأمین اجتماعی را نوشتیم و به مجلس دادیم و مجلس به دولت داد که دولت آقای خاتمی آن را برگرداند و هنوز هم معطل مانده است که کمیته امداد و بهزیستی بخشهایی از اینها را تحت پوشش دارند.
یکی از ضرورتهای جدی ما تأمین اجتماعی است. اگر تأمین اجتماعی باشد، نباید اینقدر نگران بود. اگر بخشهای دیگر کار کردند و زندگیشان بهتر شد و در مسابقه کار و تلاش بهتر کار کردند و درآمد بیشتری داشتند، برای کسی رنجآور نیست. چون اینها حد متعادلی را دارند و آنها بیشتر کار میکنند.
در این فرض، یکی از شروط مهم کشور ما رونق اقتصادی است. ما رونق اقتصادی ثابت و روبه رشد متعادلی نداشتیم. اگر بنا باشد رونق اقتصادی داشته باشیم، با وجود منابعی که داریم، کار سختی نیست. میتوان بیکاری را حذف و ایجاد اشتغال نمود. مشکلاتی با دنیا داریم که ضرورتی ندارد تا این حد با دنیا مشکل داشته باشیم. نه ضرورت اسلام است و نه ضرورت انقلاب.
همین قضیه هستهای را درنظر بگیرید. میتوانست بگونهای پیش برود که پرونده ما به شورای امنیت برود، اما با تدبیر رفع شد. هنوز هم خطر بصورت کامل رفع نشده است. مشکلات ما خیلی جدی است.
تولیدی که میکنیم، میخواهیم صادر کنیم. به کشورهای دنیا که ما میخواهیم صادرات داشته باشیم، مشکل داریم. کشورهایی که عضو سازمان تجارت جهانی هستند، تعرفهای ندارند و میتوانند رقابت کنند. اگر بخواهیم با ترکیه رقابت کنیم، مشکل داریم.
بنظر میرسد ما باید روابط خارجی را بهتر کنیم. در داخل باید رونق اقتصادی داشته باشیم. رونق اقتصادی معما نیست که در یک دوره شد و به رشد 3 درصدی رسیده بود. با وجود مشکلاتی که داشتیم، سالانه تعداد بیکاران یک درصد کم میشد. حل مسائل بیکاری و درآمد سرانه نیازمند رونق اقتصادی است. درآمد سرانه را بد تعریف میکنند. در حقیقت درآمد سرانه ما ششهزار دلار است، نه 1800 هزار دلار. از نظر درآمد سرانه از ترکیه جلوتر هستیم. مقیاس جهانی با معیارهای ما متناسب نیست. فکر میکنم با رونق اقتصادی بحثهای سرانه حل میشود.
با روابط درست خارجی و پرهیز از برخی چیزها میتوانیم به رونق اقتصادی کمک کنیم. مسائل فرهنگی و اخلاقی نیاز به بازنگری دارند. جامعه بسته ما یکباره به وسیله ابزار ارتباطی مثل ماهواره و اینترنت با دنیا مرتبط شد.
برای جوانان در زمینه مسائل غریزی و جنسی سختگیریهایی داریم که اسلامی نیست. این چیزهایی را که تحمیل میکنیم، خواست اسلام نیست. اسلام ضمن اینکه با منحرفین سخت برخورد میکند، راه تأمین غریزه را هم باز نگه داشت که هیچ دلیلی برای انحراف افراد وجود نداشته باشد. مگر اینکه فرد آدم خبیثی بوده باشد.
متأسفانه چهره عبوسی از اسلام معرفی کردیم. در شرایط فشار فرهنگی نمیتوان جامعه را مثل گذشته اداره کرد. در مسائلی که حرام است، باید سختگیری کنیم. در بعد سیاسی باید تشکیلات مشخصی باشد که مردم بتوانند به آنها اعتماد کنند. در زمان انتخابات هم مشخص باشد که کدام تشکیلات پیروز میشود. این دورهای که برای شما کمی نگران کننده است، برای ما نیز یک تجربه است. البته سرمایههای نیرومندی از نیروهای انقلابی و مسلمان در جامعه از خانواده تا دانشگاهها داریم. بیش از هر کشور دیگری نیروهای خوب داریم که نیازمند سازماندهی هستند و از این طریق مشکلات نیز قابل حل خواهد بود.
○ دو مسئله حلقه مفقوده نظام ماست: برنامهریزی و کارآمدی، که هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند. سؤال من این است که آیا حضرتعالی با وجود شرایط فعلی در انتخابات شرکت میکنید؟ چون افرادی که برای انتخابات مطرح شدند، بصورت تک بعدی مینگرند. با وضع موجود مدیریتها، کارآمدی حاصل نمیشود. چون اگر قرار بود که بشود، طی این مدت باید محقق میشد. دولت کارآمد تنها با حضور حضرتعالی و با برنامهای جدید و نیروهایی جدید تحقق خواهد یافت. نیروهای گذشته هرچیزی که داشتند، عرضه کردند و تا حدودی خسته شدند.
• ما هم به نوعی همین استدلال را داریم. مثل بحث انسجام ملی و حضور همه جناحها. برایم مشکل است که قبول کنم با وجود این همه انسانهای خوب در کشور فقط من میتوانم کشور را اداره کنم. من منتظر هستم که شاید افرادی با برنامه بیایند. اگر غیر از این باشد، دلم برای انقلاب میسوزد. چون انقلاب در هر مقطعی باید بتواند نیروی کاری ارائه کند. بنده تمایل ندارم که داوطلب باشم و مبارزه کنم. هوز امیدوارم کسی پیدا شود که مورد پسند ما باشد و ما هم به او کمک کنیم. اگر این اتفاق نیفتاد و احساس کردم که جامعه از بنده انتظار و مطالبه دارد، در صحنه حاضر خواهم شد. ولی الان استقبال نمیکنم و پیشقدم نمیشوم و صبر میکنم. افرادی را که میشناسم، تشویق میکنم که برنامهریزی کنند و نامزد شوند.
الان نمیتوانم بصورت حتمی و قطعی اعلام کنم که میآیم. اما ممکن است روزی برسد که با عزم جزم بگویم میآیم. این را به خدا واگذار کردم تا خداوند آنچه که مصلحت جامعه و انقلاب است، پیش آورد. بنده نه مانعی برای آمدن خود ایجاد میکنم و نه دنبال برنامهریزی میروم که راهی برای ورود به انتخابات باز کنم. اگر بطور طبیعی به بنده نیاز شد، اعلام آمادگی خواهم کرد.
جمعیت شما افرادی سالم، اهل تحصیل، متواضع، کاری و مخلص است و انشاءالله که با ادامه کار فضا برای شما بهتر شود و روحیه اعتدال در مقایسه با گذشته در جامعه بیشتر شود. هیچ میدانی برای افراطیها وجود ندارد.
والسّلام علیکم و رحمه الله