بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله
برادران اعضای حزب مؤتلفه اسلامی بسیار خوش آمدید و امیدواریم روزی تحقق اهداف شهدای مؤتلفه را که برای آن قربانی دادند و به میدان آمدند، به چشم خودشان ببینند.
صحبتهای کوتاه، فشرده و خوب جناب آقای حبیبی را شنیدیم. بنده هم حرفهای ایشان را در مورد سوابق مؤتلفه تأیید میکنم، مخصوصاً حرف آخر که نتیجه گیری کردند و معتقدند که همه وفاداران به نظام که در چارچوب قانون اساسی میخواهند فعالیت کنند، باید حضور داشته باشند و وحدت ملی ما بر محور اسلام در درجه اول که تبلور آن در قانون اساسی است، شکل جدیدی به خودش بگیرد، در دنیایی که خیلی روشن است مردم حرف آخر را میزنند.
یکی از افتخارات شما این است که قبل از اینکه دیگران به فکر تحزّب اسلامی باشند، این سابقون هیأتهای مؤتلفه بودند. البته از هیأتها شروع شد، ولی بعداً تبدیل به تشکّل رسمی اسلامی شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، وقتی که حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد، مؤتلفه خانه کارگر و خیلی از گروههایی که مستقل هستند، بخشی از حزب جمهوری اسلامی و تابع حزب بودند که با خاموش شدن چراغ حزب، دوباره راه خودشان را ادامه دادند.
به هر حال الان تحزّب در دنیای ما یک ضرورت برای همه کشورها منجمله کشور ماست. الان نمیتوان بدون یک تحزّب واقعی و احزاب نیرومندی که بتوانند مسئولیت جریان کشور را وقتی که پیروز شدند، به عهده بگیرند، دموکراسی داشت.
آنچه که الان در ترکیه میگذرد، واقعاً قابل توجه است. حزب عدالت و توسعهای که الان در آنجا هست، سه بار در ترکیهای که حقیقتاً تکثر فکری و حزبی وجود دارد، از فضای حاکم سکولاریسم بیرون آمدند.
وقتی که اینها حزب را تشکیل دادند و جمهوری اسلامی هم از آنها حمایت کرد و پیروز شدند، موقعی بود که واقعاً لائیسم در ترکیه استبداد به خرج میداد. هر دولتی که میآمد و با افکار لائیک و ارتش سازگار نبود، فوری دولت را سرنگون میکردند. نظامیها، اطلاعاتیها و قضاییها سه رکن لائیسم در ترکیه هستند که هنوز هم تا حدودی در آنجا هستند، ولی اینها با یک حرکت دموکراتیک و حزبی توانستند دفعه آخر هم پیروز شوند و حدود 50 درصد آرای مردم در شرایط کاملاً آزاد و رقابتی با حضور خبرنگاران و ناظران خارجی که خیلی از آنها با اسلام هم سروکار ندارند، به این حزب رأی دادند و اسلامگراها پیروز شدند و کسی هم در انتخابات آنها حرفی ندارد.
جایی که مردم مسلمان باشند، اینگونه است. یعنی اگر واقعاً احزاب واقعی تشکیل شوند و کار حزبی انجام بدهند و با مردم با صراحت و صداقت رفتار کنند، دل مردم با اسلام است و میسنجند و میفهمند که چه کسی اسلامی رفتار میکند و آن را ترجیح میدهند.
ایران از این جهت جلوتر از ترکیه است. ما مشروطه را قبل از ترکیه آوردیم. انقلاب مردمی را هم قبل از آنها آوردیم. یعنی همین نیروهای دینی آوردند. گروههای چپ، لیبرال و ملیگراها هم بودند و انصافاً مبارزه هم میکردند، ولی طبیعت جامعه اسلامی آنها را در حدی که بتوانند پیروز شوند، قبول نداشت. اما حضور داشتند و هنوز هم هستند. اما وقتی مسلمانها آمدند و رهبری مثل امام پیدا شدند، رژیم پهلوی شکست خورد. واقعاً حرف امام برای ایشان حجت بود، چون مرجع تقلید عام بودند و همه شرایط یک رهبر الهی را در بین مردم داشتند و مردم با وسعت و حضور خوب آمدند و خیلی سریع و با هزینه کم موفق شدیم که هم آمریکا، انگلیس، غرب و شرق را از کشور کندیم و هم رژیم استبداری شاه را بیرون کردیم.
نسبت به آن کار بزرگ هزینه خیلی کمی انجام شد و مدت ده الی پانزده سال طول کشید.
انصافاً در آن ده، پانزده سال مؤتلفه از لحاظ تشکیلات جلوی این حرکت اسلامی بود. حتی در جهاد مسلحانه که هیچ وقت در استراتژی امام نبود که ما با جهاد مسلحانه پیروز شویم. ایشان تا آخر هم جهاد مسلحانه را جز در حدّ تبلیغ مسلحانه نپذیرفتند. آن کاری هم که مؤتلفه کرد، تبلیغ مسلحانه بود. همان طور که ایشان از آقای مطهری نقل کردند، مسئله این بود که رژیم بفهمد که جواب گلوله را گلوله میدهد و باید با حرف و صحبت پیش برویم.
آن روزی که این اتفاق افتاد و شهید بخارایی، منصور را زد، ظاهراً شب قبل در کانون علوی در خیابان پیروزی بودیم. هنوز آن موقع همه گرفتار نشده بودند. مرحوم شهید عراقی و خیلیهای دیگر در آن جلسه بودند. وقتی که جلسه تمام شد، اطراف من جمع شدند و شهید عراقی گفت: «من دارم به خانه میروم و نمیدانم آیا بعداً شما را میبینم یا نه؟» هر لحظه منتظر بود که او را بگیرند. همین طور هم شد. وقتی که به خانه رفت، ساواکیها منتظرش بودند و ایشان و خیلیهای دیگر را در همان شب گرفتند.
من در سخنرانی آنجا در تحلیلهای عمومی که میکردیم، گفتم که رژیم با این گلوله فهمید، اگر ملت ایران بخار ندارد، بخارایی دارد و بعد تحلیل کردم و گفتم که بخارایی طبیعت عکس العمل در مقابل استبداد است. وقتی که شما آنگونه رفتار میکنید و نفس مردم را بند میآورید، در جایی نفس کشی اینگونه پیدا خواهد شد.
به خاطر همین سخنرانی، ما را هم گرفتند و گفتند که با این حرفی زدید معلوم بود که از عقبه کار اطلاع داشتید. گفتم که یک تحلیل روانشناسانه و جامعهشناسانه بود. الان هم میگویم و همیشه هم میگویم. وقتی که استبداد زیاد شد و با خفقان مردم را به تنگ آورد، فطرت انسانی برای اینکه از تنگنا بیرون بیاید، این است که او هم به صورت مستبد چنگ بیندازند. ممکن است با چنگ انداختن موفق هم نشود و گاهی حرف و استدلال بهتر باشد، ولی تبلیغ مسلحانه هم در آن روز یک راه بود.
ما حدود 10 اعلامیه میدادیم و عدهای هم دستگیر میشدند، ولی انعکاس چندانی نداشت. اما با یک گلوله یا انفجار هم ایران و هم دنیا میفهمید که خبری هست. اسم این کار را تبلیغ مسلحانه گذاشته بودیم.
به هر حال اعضای مؤتلفه در این میدان پیشتاز بودند. آن دفاعیاتی که شهید بخارایی و شهید امانی و رفقایش کردند، حقیقتاً خوراک محافل جهادی شده بود. دفاع خیلی صریحی کرد و نشان داد که آگاهانه به طرف شهادت میرود و آگاه هستند که چه بر سرشان میآید. این یک تصادف و غفلت نیست. با آگاهی آمدند و از چوبه دار و شهادت استقبال کردند و تأثیر زیادی هم داشت.
بعد از آن بود که پشت سر هم گروههای مسلحانه، مثل قارچ در کشور رویید که وقتی انقلاب پیروز شد، ما دهها گروه مسلحانه از همه نوع، مذهبی، مارکسیست و غیره داشتیم.
به هر حال این راه را تا الان خوب طی کردید و انشاءالله در آینده بیشتر بتوانید و موفق شوید.
اما بحث اساسی این است که در یک نظام مردمی و دموکراتیک واقعی، مسئله اصلی و رأی مردم به خصوص امروز که انفجار اطلاعات لحظهای است، یک ضرورت برای حکومت پایدار است و ما نمیتوانیم بدون تحزّب واقعی به آنجا برسیم.
باید به جایی برسیم که اگر وقتی کشور بد اداره شد، مردم مسئولیت را گردن حزب بیندازند و نه کل نظام. حقیقتاً هم باید اینگونه باشد. احزاب ضربهگیر نظام میشوند. مثلاً در ترکیه اگر حزبی نتواند کار بکند، نه اسلام ضربه میخورد و نه نظام، حزب دیگری جای آن را میگیرد. مثل آمریکا و جاهای دیگر.
البته آنها ترفندهایی هم دارند و به این سادگی هم نیست. اما در هر حال مسئولیت به گردن حزب است و حزب هم باید به عهده بگیرد. اگر خطای بزرگی میشود، رئیس حزب استعفا میدهد.
حقیقتاً ما در ایران باید کاری انجام بدهیم که اینگونه شود تا اگر همه مردم قبول نکردند، اکثریت قاطعی از مردم علاقمند باشند که در سرنوشت خودشان شرکت داشته باشند و در انتخابات حاضر شوند. البته نصاب بالاتر از 50 درصد امروز نصاب خوبی در دنیا است. ولی ما از اول در انتخابات از نصاب بیش از 98 درصد شروع کردیم و به نصابهای خیلی بالا عادت کرده بودیم. به تدریج کم شد و میتوانیم دوباره جلو برویم و مردم را جمع کنیم.
در کشوری که نظام آن مثل نظام ما، ولایی است و رهبر هم قانوناً، هم شرعاً و هم از لحاظ نفوذ میتواند حالت پدری کامل داشته باشد و اوامرش مطاع باشد، جای نگرانی نیست. یعنی همه خودشان را زیر سایه یک پدر میبینند. رقابت هم است و در رقابت هر کس بهتر کار کرد، مردم او را انتخاب میکنند. یعنی حالت جدیدی پیش میآید.
به نظر میرسد با صحبتهایی که آقا در مرقد کردند و حرفهایی که بعداً زده شد، انشاءالله بتوانیم به این نقطه برسیم که در چارچوب قانون اساسی کسانی که نظام را قبول دارند، با همه فروع و اصولی که در نظام متقن است، شرکت کنند و انتخابات خوبی در آینده داشته باشیم و انتظار ما از جمعیت مؤتلفه همین است.
نکته دیگر درباه حزب شماست که الحمدلله جوانگرایی کردید. کار خوبی است، چون دوره ما تقریباً رو به پایان است. باید جوانها تجربه پیدا کنند و جلو بیایند و با تاریخ خودشان بیشتر آشنا شوند و مسئولیت به عهده بگیرند. البته به تدریج است. این یک موجود زندهای است که دائمی و ماندگار است. «بدّل ما یتحلّل» دارد. یعنی قسمتی تحلیل میرود و قسمتی جایگزین میشود و رشد میکند.
به هر حال آنهایی که ریشه عمیقتری دارند، هم مسئولیت و هم استحاق بیشتری دارند برای اینکه در نظام مؤثر باشند و شما هم از آنها هستید که ریشه بیشتری دارید.
پیشاپیش این میلاد بزرگ را به شما، ملت و همه شیعیان تبریک میگوییم و امیدواریم روزهای بهتری را در افق خودمان ببینیم.
والسلام علیکم و رحمه الله