بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
خدمت آقایان خوشآمد عرض میکنم. محبت فرمودید. تحزّب یکی از بحثهای ما در انقلاب و کشور است. به هر حال نظرات من هیچ نقطه مخفی ندارد. فکر میکنم دموکراسی بدون حزب نمیشود، اگر تشکیلات نباشد و بخواهیم روی آرای مردم حساب کنیم و تصمیمگیر مردم باشند، باید از راه تحزّب با مردم کار کنیم و راههای دیگر سخت است و نمیشود.
در ایران جریانی مثل روحانیت هست که مقداری جای حزب نشسته و گاهی وقتها مؤثر است. جریانات دیگری هم هستند که میتوانند مرجع باشند. کار درست این است که تشکیلات سیاسی باشد که مردم را آموزش بدهد، نیروهای متخصص داشته باشد، بحث کند، برنامه داشته باشد، سیاستهای کشور را به مردم بگوید و رأی بگیرد. دنیا هم همین کار را کرده و نتوانستند راه دیگری پیدا کنند.
حتی در مبارزه قبل از انقلاب هم معتقد بودیم که بدون حزب نمیتوانیم مبارزه کنیم. ولی چون قبل از انقلاب خیلی خشن برخورد میکردند و اگر هر تشکیلاتی درست میکردیم، منهدم میکردند، کار نمیکردیم اواخر که کمی فضا باز شد، دو سال آخر که در زندان بودیم، تصمیم گرفتیم حزب تأسیس کنیم. روی شورای مرکزی آن قبل از انقلاب به توافق رسیده بودیم، منتهی امام موافقت نکردند. آقای طاهری خرمآبادی و آقای مطهری در ملاقاتهایی که در نجف و پاریس با امام داشتند، ایشان قبول نکردند. وقتی اینجا تشریف آوردند و خواستیم دولت تشکیل بدهیم، تنها کسی که توانست در دولت باشد، نهضت آزادی بود که تشکیلات داشتند. افراد آنها هم کم و بیش تجربه اجرایی داشتند. این کار ضرورت تَحَزّب را در عمل ثابت کرد. با اینکه نقش آنها در انقلاب ممتاز نبود و در کنار انقلاب بودند.
من همان موقع خدمت امام رفتم و خیلی صریح با ایشان بحث کردم و گفتم: اگر میخواهیم حکومت را نگه داریم و نظام اسلامی، حکومت کند، بدون حزب نمیشود و امام هم اجازه دادند که یک چرخش صد و هشتاد درجهای بود. آن قدر در حزب جلو رفتند که اجازهی مصرف سهم امام را به ما دادند. البته گفتند صرف کارهای فرهنگی حزب کنید. پول را بدون شمردن میدادند. یکبار در قم برای پول خدمت ایشان رفتم که یک چمدان پول را بدون شمارش به من دادند که تازه برای ایشان آورده بودند و ما در تهران شمارش کردیم که پنج میلیون و اندی بود.
یعنی نشان عقیده ما بود، در شورای انقلاب و جاهای دیگر خیلی گرفتار بودیم و برای همه امور کشور وقت میگذاشتیم و این وقت گذاشتن در آن شرایط خیلی معنا داشت. بالاخره حزب جمهوری هم نشان داد و مؤثر بود و کار خوبی کرد و انقلاب را از مسیری که بد پیش آمده بود، نجات داد. ولی کمکم همان عوارضی که الان هم هست، یعنی مشکلات واقعی که برای تحزب در ایران داریم، خود را نشان داد. وقتی خیال ما از جریان حرکت کشور راحت شد، باید حزب قربانی میشد و خیلیها نیازی به حزب نمیدیدند، البته حزب هنوز هست و فقط فتیلهاش را پایین کشیدیم. شخصیت حقوقیاش همانگونه باقی است.
یکی دو بار این اواخر خدمت رهبری صحبت کردم که حزب جمهوری را احیاء کنیم. ایشان ذاتاً مخالفتی نداشتند. ولی حرفهایی زدند که دیدم غیرعملی است که حرکت کنیم و حزب را با همان عظمت احیاء کنیم و من دیگر اقدام نکردم. یک گروه از نیروهای مستقل حزب که سه جناح چپ، راست و معتدل بود، میخواستند همین حزب را احیاء کنند که من خدمت رهبری گفتم. ایشان با آن هم موافقت نکردند. البته حق با ایشان بود. چون آنها گروه کوچکی هستند و تا وقتی که نیروهای اصیل حزب بودند، نمیشد به آنها داد.
الآن هم فکر میکنم باید یک تحزب جدی در کشور باشد. گروههای کوچک نمیتوانند خاصیت اساسی حزب را داشته باشند. ولی در حد آموزش و موضعگیری و انتقاد و پیشنهاد مؤثر هستند. ولی سرنوشتساز نیستند و تکتک آنها نمیتوانند در مدیریت کشور سرنوشتساز باشند. باز جریانها مؤثر هستند.
البته هنوز یک مسأله را حل نکردیم که تحزب در کنار ولایتفقیه است. این موضوعی است که باید حل کنیم و اگر بخواهیم احزاب نیرومند در کشور باشند، باید تعریفی از حزب در ولایتفقیه داشته باشیم. معمولاً احزاب دنیا، آنهایی هستند که وقتی اعضای حزبی پیروز میشوند، سیاستهای ادارهی کشور را مینویسند. سیاستهای کلی را هم آن حزب، منتهی در چارچوب قانون اساسی تعیین میکند. اگر لازم بدانند، قانون اساسی را عوض میکنند. حزبهای جدی موقعی خیلی جدّی میشوند و نیروهای کیفی را میتوانند جذب کنند که بدانند در سیاستها کاربرد واقعی دارند. اگر مغزهای کشور در حزبی جمع شوند، فکر میکنند تفکرات آنها میتواند تأثیر جدّی در ادارهی کشور داشته باشد.
در نظام ما سیاستهای کلی با رهبری و حق ایشان است، ایشان سیاستهای برنامه را هم مینویسند. ما براساس عقاید اسلامی، ولایت را سایه امام زمان(عج) میدانیم و واجب الاتباع هستند. نقش حزب باید در اینجا تعریف شود. خودم معتقد نیستم در این شرایط نقش حزب میتواند مهم باشد. چون اگر حزبی با کارهایی که میکند، بتواند دولت و مجلس را تصاحب کند، مجلس و دولت خیلی کار دارند، اگر این دو با هم باشند، در بسیاری از امور تصمیمگیر هستند و در چنین فضایی سیاستهای رهبری هم تحت تأثیر دولت و مجلس قرار میگیرد. اینها در تصمیمسازی سیاستهای کلی هم میتوانند خیلی مؤثر باشند. این بحث باید قدری باز شود.
یکی از کارهای احزاب فعلی این است که این مسأله را در جایی روشن و تعریف کنند و بتوانند مغزها را جمع کنند. خودم فکر میکنم اگر کسی و گروهی درست برنامهریزی کند و حزب نیرومندی را به وجود آورند کارساز هستند و میتوانند در ادارهی کشور هم کارساز باشند.
دو سه روز پیش که به خانه احزاب رفتم، در آنجا گفتند حدود صد و هفتاد حزب در کشور وجود دارد که معلوم است با این پراکندگی، کار به جایی نمیرسد. اگر خانه احزاب بتواند کارهای عمومیتری برای آنها بکند و این مشکلات را حل کند، بعید میدانم در این شرایط بتوانند این کار را کنند. ولی این وظیفهای است که آنها باید انجام بدهند.
نکتهای هم جدیداً پیش آمده و شرایطی که در دنیا پیش آمده، این را تبدیل به یک ضرورت بسیار جدّی کرده و آن، این است که جامعه بشری به سرعت دارد به طرف دموکراسی و اتکا بر آرای مردم پیش میرود. اگر در گذشته سرعت پنج درجهای داشته، الان سرعت پنجاه درجهای دارد. دلیلش یکی انفجار اطلاعات است. وسایل ارتباطات خیلی قوی شد. مردم باسواد شدند، توجه مردم به حقوقشان جدّی شد. البته میتوان چندین عامل مهم را نام برد.
به هر حال دنیا به سرعت به طرف دموکراسی میرود و خیلی بعید میدانم کشورهایی که بخواهند تمرکزی اداره شوند و از بالا فرمان بدهند، بتوانند در جامعه جهانی جای خوبی داشته باشند. اساس نظام پادشاهی دارد میریزد و اگر هم هست، نقش آنها را ضعیف میکنند و انواع تمرکزهای دیگری را هم که بوده، ضعیف میکنند.
غربیها میدانند و شعار آنها هم دموکراسی است. تا این اواخر سیاست آنها این بود که حکومتهای دستنشانده داشته باشند. ولی الآن دیگر نمیتوانیم آن کار را بکنیم. برای این دوره که ما در پیش داریم، حتماً باید مهندسی و طراحی و این تحول را اداره کنیم و به استقبال آن برویم.
البته ما پیش از انقلاب این راه را شروع کردیم و هیچ کس نمیتواند بگوید انقلاب مردمی نبود. غیر از مردم هیچ حربهای برای پیروزی، تداوم و دفاع و تا امروز جز مردم حمایت دیگری نداشتیم و هنوز حمایتهای مردمی پشتوانه انقلاب است. آن شکل ساماندهی همیشه قابل اعتماد نیست، اگر تشکیلاتی باشد که مردم حقیقتاً احساس کنند عضو یک حزب هستند و در مجمع عمومی آن هستند و نمایندههای آنها در شورای مرکزی تصمیم میگیرند و اگر خواستند، میتوانند دبیر را حذف کنند، آن موقع پشتوانه کشور خیلی محکم میشود.
اینکه راه آن چیست و باید چه کار کرد، الآن نظریه روشنی ندارم. اگر عدهای بخواهند بحثهای کارشناسی شود و بخواهند کار کنند، من هم میتوانم به آنها کمک کنم. اما اگر در وضع موجود از من بپرسند باید چه کار کنیم؟میگویم: باید چند حزب قدرتمند داشته باشیم. البته شما هم باید جواب آن را بدهید. این راه این است که تبدیل به جبهه کنیم، مثلاً جریانها و حزبهای همسو یک جبهه تشکیل بدهند که جبهه محکمی باشد و دو سه حزب از مجموعه آنها بیرون بیاید. اگر اینگونه شود، احتمالاً شکل میگیرد. البته راهکارهای دیگری هم هست. شما که وقت صرف میکنید و از ما به شرایط روز آشناتر هستید، باید راهکاری پیدا کنید. نظر من این است که باید کاری انجام دهیم.
○ بحثهایی کردیم که چندحزب مهم باشند که رقابتها جدّی داشته باشد. حزب هم باشد که حالت متعادلکننده داشته باشد. مثلاً در فرانسه الان چنین حالتی است. دو جریان تبدیل به تشکیلات شوند و بعد هم حزبی این دو را متعادل کند و چکش تعادل باشد. این مقدار بستگی به اراده نظام دارد و خود نظام هم باید تصمیم بگیرد که چگونه میخواهد سامان حزبی در کشور شکل بگیرد. یعنی اگر حمایت شود، الگوی تک حزبی میتواند در بعضی جاها سیستم خوبی باشد. دو حزبی هم میتواند مشکلاتی داشته باشد. ولی اگر دو حزب باشند و یک حزب هم تعدیلکننده و اگر مورد قبول نظام باشد، شاید خیلی از شرایطش فراهم است. ولی وقتی احزاب مینشینند و با هم بحث میکنند که تبدیل به یک حزب شوند، میبینند تا واقعیت فاصله زیادی دارند.
•فکر میکنم اگر چهرههای مقبولی در هر دو یا سه جناح پیدا شوند و حرکت کنند، قابل عمل باشد. یکی از اشکالاتی که الان وجود دارد، این است که احزاب امکانات مالی ندارند. در جامعه ما کاسبی کردن از این نوع مطلوب نیست. به محض اینکه احزاب بخواهند برای خودشان منابع مالی درست کنند، متهم به رانت، دنیاطلبی و ... میشوند. حتی در حزب جمهوری اسلامی که میخواستیم منابع درست کنم، به زحمت به نئوپان رسیدیم. آن موقع مشکل مالی داشتیم، منتهی مثل فعلی نبود. اینکه میگویید نظام حمایت کند، باید شرایطی درست شود تا منابع مالی سالم برای آنها درست شود که یکی از نیازهای فعلی جامعه است.
○ نکتهای در خصوص تحزّب در ایران با داشتن اصل ولایت فقیه به عنوان تعیینکننده چهارچوب اشاره فرمودید که فکر میکنم آن اصل را داریم. یعنی اگر بخواهیم تحزّب داشته باشیم، باید با آن اصل هماهنگ باشیم. به اعتقاد بنده هیچ مشکلی به وجود نمیآید. چون میگوییم چند حزب به وجود بیاید و هرکدام استراتژی خاص داشته باشند. یکی مطلق است. مثل جاهای دیگر که بتوانند همه برنامهها را انجام بدهند.
در کشور ما با داشتن ولایت فقیه قاعدتاً در پیاده کردن و رسیدن به اهداف، احزاب مختلف دیدگاههای مختلفی پیدا میکنند. مثل سند بیست ساله، یعنی برای دستیابی به اهداف تعیین شده توسط رهبری روشهای مختلفی است و احزاب در اینجا خیلی راحت میتوانند حرکت کنند. یعنی با پذیرش این موارد که جزو اصول لایتغیر ولایت فقیه است.
• این را پذیرفتم. منتهی باید تعریفی مشخص کنیم و این الان اگر بخواهیم، مانعی نیست. الان اصالت برای ما ولایت فقیه است. فرض میکنیم که باید آن را داشته باشیم. اینکه چگونه تحزّب درست کنیم؟ سؤال واقعی است و میخواهیم به راهحل برسیم و نباید تعارف کنیم. حزبی که میخواهیم در ایران تأسیس کنیم، مثل حزب سوسیالیست و یا حزب محافظهکار فلان کشور غربی نمیشود. من قبول دارم حزبی که دولت و مجلس را قبضه کند، میتواند خیلی کار کند و در همان چهارچوب است.
○ قبلاً هم دو حزب و جریان بودند که یکی همراه روحانیت مبارز و دیگری همراه روحانیون مبارز بود و اسامی مختلفی داشت. جریان وسطی هم بود که ایجاد تعادل میکرد و باید این را سامان بدهیم و نیازمند یک اراده است. زمینه آن وجود دارد و باید از طرف نظام هم چراغ سبزی ارایه شود.
•به اندازه کافی ظرف هست و نیروهای کیفی وجود دارند که وارد تشکیلاتی شوند که آهنین باشد. فکر میکنم میشود و آن را عملی میدانم. من دو جور حرف از شما شنیدم. با حزب موافقم، ولی فکر میکنم حزبهای کوچک کار به جایی نمیرسانند. باید یک حزب نیرومند باشد تا با مبانی حزبی بتواند آموزش بدهد، به مردم رشد بدهد و مردم را سیاسی کند و آنها را در میدان نگه دارد. ایشان در تشبیهی که کردند، حزب توده آن زمان را گفتند. حزبی که بنیان حزبی و مکتب داشته باشد. این حرف صریح است که من در دو سه سال اخیر با رهبری صبحت کردم و فکر نمیکنم ایشان مخالفتی داشته باشند. اما اگر ایشان از حزبی حمایت کنند، به مصلحت نیست. حزب باید رقیب داشته باشد و رقیبش هم باید بتواند کار کند. فکر میکنم اگر شما قدری فعالتر برخورد کنید. نظام از شما حمایت میکند و من هم حمایت میکنم. اگر واقعاً
وارد معرکه شوید، من از تحزّب، ضرورت تحزبّ، نیازهای تحزّب و ... دفاع خواهم کرد.
○ مشکلی که در ایران داریم، این است که احزاب به جای رقابت سالم سیاسی، همدیگر را تخریب میکنند و این تخریب باعث میشود که اعتماد مردم نسبت به احزاب از بین برود. آن موقع پشتوانه مردمی را از دست میدهند. احزابی که توانستند برای مدتی طولانی در دنیا بمانند، هدف و عمل آنها پیگیری مطالبات مردم بود. هر موقع آنها مطالبات مردم را پیگیری کردند و در آن جهت وقت گذاشتند، موفق بودند و مردم هم از آنها حمایت کردند. این هنوز در کشور ما جا نیفتاده است و مردم این را قبول ندارند که حزب برای پیگیری مطالبات آنها به وجود میآید. میبینند که اینها دنبال باندبازی، رفاقتبازی و ... هستند. لذا حزب به صورت جدّی شکل نمیگیرد و مردم هم حمایت نمیکنند. پیشینه تاریخی از عوامل این رویکرد است. از دوران مشروطیت به این طرف، همواره سه گروه، ضدمذهبیها، مذهبیها و دولتیها بودند که دولت همواره به عنوان چکش تعادل عمل میکرد و بعد از انقلاب هم احزابی مثل حزب جمهوری به وجود آمدند، ولی حزبی به معنی عام وارد میدان نشد. وظیفه آنها پیگیری مطالبات مردم نبود. وفاداری و تعهد اعضای حزب نسبت به آن حزب در کشور ما محل چالش است. اگر اینها حل شود، حزب میتواند در ایران پابگیرد.
○ من تصور میکنم اگر دو جریان بتوانند دو حزب قوی تشکیل بدهند و جریان سومی هم باشد، باید قواعد پذیرش و مقبولیت مردمی مورد بررسی قرار بگیرد. تجربه انتخابات اخیر اینها را ثابت کرد و هر دو جریان نتوانستند روی یک کاندیدا، به توافق برسند. بعد از انتخابات هم این بحثها شروع شد که به همان دلیل است، در جریان چپ آقای کروبی پیشقدم شدند و حزب اعتماد ملی را تشکیل داد و تحلیل آنها این است حرکت کنند و محوریت جریان چپ را بدست بگیرند. در شورای هماهنگی هم این بحث مطرح است. با این تعداد حزبی که حضرتعالی اشاره کردید که بتوانیم اینها را زیر چتر دو حزب درآوریم، خیلی مشکل است. اگر جبههای فکر شود و احزاب وارد یک جبهه شوند، میتوان در انتخابات مهم مثل انتخابات ریاست جمهوری در یک جبهه عمل کرد. به هرحال بحثی پیش آمد که نشان داد مردم از احزاب جلو افتادند و احزاب سیاسی نتوانستند مردم را به خود جلب کنند. حتی شخصیتهای سیاسی را هم پشتسر گذاشتند و این نیازمند تحلیل جامعهشناسی از انتخابات اخیر است تا به نتیجه مثبتی برسیم.
• انتخابات یک مسأله است. اما اینکه حزبی، برنامه داشته باشد و آموزش بدهد و مردم بفهمند به چه چیزی رأی میدهند و دنبال چه هستند، مهم است. اگر به آن برسیم، روحیه حزب را داریم.
○ در تشکیل حزب در ایران دو سه نکته باید مورد توجه قرار بگیرد: یکی اینکه افرادی که دستاندرکار تشکیل حزب میشوند، افرادی باشند که در زمینه تحقق مطالبات مردم سابقه خوبی داشته باشند. در شورای شهر تهران به غیر از چمران و آقای شیبانی بقیه را کسی نمیشناخت. این دو نفر که در رأس قرار گرفتند، همه به این جمع رأی دادند. نکته دیگر اینکه نباید از الگوهای غربی استفاده کنیم. آنها فرهنگ خود را دارند. باید دقیقاً اسلامی حرکت کنیم و مردم اعتقاد پیدا کنند که این حزب، حزبی است که راه دنیا و آخرت آنها را هموار میکند.
• اینها نکتههایی است که آقایان گفتند. ولی عوامل زیاد دیگری هم است. خوشنامی مسألهای است که اگر مردم بخواهند بیایند، باید خوشنامی در آن باشد و اگر بخواهند نفوذ داشته باشند، باید جامعه، خدمتگذاری و صداقت را ببیند. میتوانیم خیلی بیش از این را بشماریم و فعلاً دو نکته کافی است. باید چیزهای زیادی را داشته باشیم. از دیدار شما استفاده کردیم.