سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای شورای مرکزی اتحادیه انجمن اسلامی فارغ‌التحصیلان اروپا

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای شورای مرکزی اتحادیه انجمن اسلامی فارغ‌التحصیلان اروپا

  • ساختمان قدس
  • دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم
الحمدالله و السلام علی رسول‌الله وآله
بسیار خوش آمدید. وقتی بحث اتحادیه‌های انجمن‌های اسلامی دانشجویان می‌شود، جوانانی به ذهن انسان متبادر می‌شود که نمونه‌های آن را همیشه در بحث‌های انجمن دیدیم. ولی الان با چهره‌هایی مواجه هستیم که هرکدام جزو استوانه‌های امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور هستند و تا به حال مسؤولیت‌های بزرگی داشتند.
کار جدیدی که درصدد آن هستید، کار لازمی بود که پس از 40 سال تجربه انجام دهید. الان وارد شرایطی شدید که حتماً  با گذشته تفاوت دارد. صاحبان تجربه و دوره دیده این میدان هستید و باید تجربیات خود را جمع‌بندی و تحلیل و وضع موجود را شناسایی و تحلیل و آینده را پیش‌بینی و کمک کنید تا فرزندان شما و دانشجویان جوان و مسلمان بتوانند با چشم بازتر این فضایی را که در اختیار دارند، اداره کنند. البته تجربه ما همین است که جوانان دانشجو برای دریافت موقعیت زمان خودشان در دوره‌های مختلف، تیزهوشی به خرج دادند و با اینکه جوان بودند و تجربه کاری نداشتند و اوایل فضای سیاسی جامعه برای آنها مناسب نبود، ولی به موقع درک و اقدام کردند و تا به حال هم ادامه دادند.
من به صورت تاریخی تقریباً از اول تا امروز به خاطر وظایف و برنامه‌هایی که در مبارزه و اداره کشور داشتم، در دانشگاه‌ها با انجمن‌ها سر و کار داشتم. شروع کار انجمن‌ها در ایران آن روز برای ما یک مائده بود که نمونه‌هایی از آنها را عرض می‌کنم.
آن زمان ورود به مراکز رسمی و دولتی به عنوان مبارزه خیلی سخت و دشوار بود. اگر بنا بود کسی در مدارس، دانشگاه‌ها، کارخانه‌ها، ادارات و ... وارد مبارزه شود، خیلی سخت برخورد می‌کردند.
ورود ما که چهره‌های شناخته شده مبارزه بودیم، بسیار سخت بود، مگر اینکه از شیوه‌های غیرمرئی استفاده کنیم و با عناوین پوششی وارد شویم. رژیم هم بعد از 15 خرداد و دیدن بعضی از مسایل هوشیار شده و کاملاً مواظب بود که دوباره موج حرکت مذهبی‌ها، ملی‌گراها و دانشگاهی‌ها با هم پیوند نخورد.
در بازجویی‌ها و در برخورد با ساواک خوب می‌فهمیدیم که یکی از حساسیت‌های آنها همین بود. بالاخره انجمن‌ها تشکیل شد و پوشش‌هایی هم برای برنامه‌هایشان پیدا کردند. ما هم از طریق انجمن‌ها به دانشگاه‌ها راه پیدا کردیم. خودم را می‌گویم و رفقای دیگر هم به طرق دیگر وارد شده بودند. شهید مطهری، شهید مفتح و شهید باهنر، هم دانشجو و هم عضو هیأت علمی بودند و مسؤولیت داشتند. ما که طلبه و واعظ بودیم، برای کار خود از انجمن‌ها استفاده می‌کردیم. برای ما روشن بود که باب جدیدی است و نیروی جدیدی از تلاقی نیروهای حوزه و دانشگاه به وجود آمد که عملاً مشخص شد می‌توان روی آن خیلی حساب کرد.
در شروع کار آیت‌الله بهشتی در اروپا نهضت انجمن‌ها را خیلی خوب تقویت کرد. انجمن‌های اسلامی دانشجویی از اروپا، الهام‌بخش داخل شد. جالب بود که در آن زمان از خارج منتظر بودیم تا خبرهای مطلوبی از تحرکات انجمن‌های اسلامی برسد و جوانان ما در داخل خود را هماهنگ کنند که این کار شد. تا مدتی وضع طبیعی و رو به تکامل بود. تا اینکه به مقطع نفوذ منافقین، چریک‌های خلق و نیروهای مارکسیست در دانشگاه و تلاقی نیروهای اسلامی و التقاطی و مارکسیست به هم رسیدیم.
شرایط هم به گونه‌ای نبود که حضور پیدا کرد و توضیح کاری کرد. القائات غلط عقیدتی که می‌شد، دور از چشم همه در خانه‌های امن ایجاد می‌شد و بعد به سطح نیروها می‌رسید. ناگهان متوجه شدیم که تخم تفرقه بسیار بدی بین انجمن‌های اسلامی و نیروهای مبارز پاشیده شد. عده‌ای رسماً مارکسیست و جمعی التقاطی شده بودند. التقاطی‌ها هم دو سطح داشتند. در یک سطح منافقین تظاهر به مذهب می‌کردند و شاید واقعاً معتقد بودند. آن روشنفکرهایی هم از خود نشان می‌دادند. نوعی آزادمنشی داشتند که دستاوردهای مارکسیست و اسلامی را تلفیق می‌کردند.
اشکالش این بود که اطلاعاتشان از مسایل دینی کافی نبود. مسلط مبانی نبودند. مسایل را مخلوط می‌کردند و گاهی نتایج  نامطلوبی می‌گرفتند. همین پلی شده بود که از جایگاه اصلی، یعنی موطن اصلی روحشان به فضایی عبور کنند که برایشان فضای پرجاذبه و بی‌ارزشی بود.
به سال‌های سخت فشار کمیته مشترک ساواک و پلیس و نیروهای امنیتی رسیدیم که فضای داخل واقعاً خراب بود. در این فضای بد اختلافات به خارج منتقل شد. شما که در خارج بودید، می‌دانید که در آنجا چه می‌گذشت! جمع زیادی که از اول ادعایی نداشتند، با اعضای چپ و شبه‌چپ عمل می‌کردند و بین آنها با جمع زیادی که مسلمان بودند، مشکل پیدا شد.
من در آن مقطع به همین منظور دو سفر به خارج کردم تا تجربه‌های داخل را به بچه‌های خارج منتقل نمایم و به آنها اطلاع دهم که در داخل چه گذشت تا راهی که مبارزه و امام انتخاب کرد و نیروهای اسلامی باید آن راه را بروند، مشخص شود. در سوریه، لبنان، پاکستان، اروپا و آمریکا با چند جبهه مواجه شده بودم. یک جبهه بچه‌های مخلص، جوان و در راه انجمن‌های اسلامی بودند که اکثریت داشتند. یک عده هم منافقین و هواداران آنها بودند. چپی‌ها هم بودند که اکثریت را داشتند. نیروهای نهضت آزادی بود که حرکت‌های کاملاً اسلامی داشتند، ولی نمی‌توانستند دانشجویان متخصص را جذب کنند. سطح برخورد آنها با اینکه اختلافات ایدئولوژی بین آنها دیده نمی‌شد، تفاوت داشت. در اروپا، آمریکا و حتی لبنان این گونه اختلافات را نمی‌دیدم. فقط بحث‌های محافظه‌کاری و تندروی بین آنها مطرح بود.
سیاستمداران ما مثل آقایان بنی‌صدر، قطب‌زاده، یزدی و دکتر حبیبی که قطب کارها بودند، متفق نبودند و اختلاف سلیقه داشتند. آن مقطع برای انجمن‌های اسلامی خوب نبود. برای کسانی که در راه ماندند، خیلی خوب بود، به خصوص با ارتباطی که با امام برقرار کردند و مستقیماً از امام رهنمود می‌گرفتند، کارشان شسته و رفته و راحت‌تر از دیگران بود.
بعداز پیروزی انقلاب همین نیروها که در مبارزه مؤثر بودند، تبدیل به نیروهای کارگزار شدند و در خدمت انقلاب بودند که شما از همان افراد هستید. این جریان چه درداخل و چه در خارج از مراکز قابل قبول و اطمینان بخش مبارزه بود. همه این مسایلی را که عرض می‌کنم، می‌دانید و هرکدام در بخش‌های مختلف بودید و برایتان ملموس است.
جمع‌بندی این قسمت این است که در همه این دوران، از موقعی که تفکر انجمن اسلامی در دانشگاه‌ها شروع شد و بعداً به همه ارگان‌ها و محیط جامعه سرایت کرد، تا الان بدون استثناء تأثیرگذار بودند. هیاهو و غوغا هم بین آنها بود. گاهی اوقات کارهای تند و گاهی اوقات کارهای سازنده و موفق در ابعاد آموزشی، تربیتی و ارتباطی داشتند که واقعاً برای انقلاب سرمایه‌های بسیار عزیز، ثابت و رو به پیش بودند. در تاریخ 45 ساله انقلاب نمی‌توانیم مقطعی را خالی از انجمن‌های اسلامی دانشجویی ببینیم. الان هم همان نیروها در ارکان کشور در خدمت هستند و بعداً هم باید باشند.
الان شرایط دانشگاه‌ها، جامعه، روشنفکران، نخبگان و افکار مختلف را خیلی خوب می‌دانید. ما هم علی‌القاعده با این تحولّی که به تدریج در فضای فکری بشری پیش می‌آید، به تدریج جلو آمدیم و شاید در بخش‌هایی جلوتر از سایر جریان‌های سیاسی و مذهبی باشیم. فکر می‌کنم در شرایط جدید و با وضعی که در دانشگاه‌ها می‌بینیم و با تفاوتی که در انجمن‌های اسلامی هست و با نیروهای جوانی که وارد دانشگاه و با افکار دیگری مواجه می‌شوند، باید برنامه‌ریزی داشته باشیم. الان سطح تفکرات دانشجویی دوران مبارزه پایین‌تر آمد و به مدارس رسیده است و جوانترها وارد این معرکه شدند و می‌شوند.
می‌خواهم بگویم که در این مقطع شما بزرگانی که تجربه، دانش و قدرت تحلیل دارید، با شور و نشاط دوران جوانی برای هدایت جریان جدید به طرف اهداف قابل استفاده در این زمان حاضر باشید. گزارشی از جهاد دانشگاهی به دست من رسید که نتیجه افکارسنجی دانش‌آموزان دبیرستانی بود که نگران کننده است. یعنی الان تفکراتی که به همراه سؤالات و ابهامات در جوانان ریشه می‌کند، بسیار جدّی است که حتماً تبدیل به شبهات می‌شود. نقطه مقابل همه افراد فراوانی هستند که آن موقع این مقدار نبودند. اینها به ایدئولوژی اسلامی، انقلابی، فداکاری، جهاد و مبارزه مسلح هستند. ولی توقع همه این بود که بعد از 30 سال از عمر انقلاب، بدنه نیروهای جوان را در همان مسیری ببینیم که شما بودید.
نمی‌توان از این مسئله به آسانی گذشت و به امید خدا رها کرد. اگر الان مواظب نباشیم، روزی متوجه می‌شویم که دیر می‌شود. فضای موجود باز است و مسایل سابق نیست. همه چیز مطرح و سؤال می‌شود. هر نقدی، به خصوص نقدهای فکری و ایدئولوژی خیلی صریح مطرح می‌شود و اگر ملاحظاتی بر مسایل اجرایی باشد، در این مسایل کمتر است. اگر بعضی‌ها نخواهند صریح مطرح کنند، حداقل این است که در محافل خاصی که خاص نخواهد ماند، مطرح می‌شود.
با این ظرفیت و تجربه‌ای که داریم و با این شناختی که پیدا کردیم و با امیدی که ایران توانسته در بین جوانان مخلص و مسلمان در سایر نقاط دنیا به وجود آورد، در این مقطع وظایف بسیار جدّی داریم. باید بسیار صریح و شفاف بنیان‌های انقلاب، راهکارها و تفکرات موجود را ارزیابی کنیم و با منطق، صریح و عالمانه از این راه حفاظت و صیانت کنیم تا نیروهای جوان در جامعه مصون بمانند.
مسایلی که بعد از 11 سپتامبر اتفاق افتاد و برنامه‌ریزی آمریکا برای آمدن به منطقه ما و قطعاً برنامه تغییر عمده‌ در جهت منافع استکباری، دوره کاملاً جدیدی را پیش آورده است. اسمش را مبارزه با تروریسم گذاشتند، ولی واقعیت این است که قبلاً جمع زیادی از مسلمانان از نوع افکار غیرشیعی، یعنی سلفی و وهابی و غیرآنها به طرف مبارزات مسلحانه رفته بودند. متأسفانه آنها گرفتار نظرات طالبانی شدند. زادگاهشان عمدتاً در جایی بود که طالبان، سلفی‌ها و وهابی‌ها از آنها استفاده و آنها را تربیت کردند. اینها در همه کشورها پراکنده هستند. کشورهای ثروتمند عربی ـ چه دولت‌ها و چه مردم ـ پول‌های فراوانی در اختیار آنها گذاشتند و خیلی‌ها خودشان از خانواده‌های پولدار هستند.
آن جریان‌ دارد کار می‌کند و ما، روی آن جریان تأثیری نداریم. آنها ضررهایی به مامی‌زنند که همین حالت القای تروریستی و افراطی‌گری به امت اسلامی است که وقتی این بحث‌ها مطرح می‌شود، بیشتر به طرف ما نشانه می‌گیرند. چون حرکت اسلامی جدید، زاییده انقلاب اسلامی است و طبیعی است که برداشتی شود تا بفهمند که اینها به ما مربوط نیست، طول می‌کشد. البته کم کم متوجه می‌شوند و الان خودشان هم می‌دانند که خواستگاه وهابیت ضدخواستگاه تشیّع است و این را می‌فهمند. منتهی گاهی عمداً مخلوط می‌کنند و گاهی حرکت‌ها در نقاطی به هم تلاقی می‌کند و آنها مسایل را با هم می‌بینند.
به هر دلیل وارد منطقه ما شدند و امروز مورد تهاجم هستیم. تهاجم آنها هم جدّی است. آنها فکر می‌کنند اگر الان رها کنند، در آینده مشکلات بیشتری دارند. مسایل انرژی هم جدّی شد و الان دنیا در این مسئله لبالب است. الان رشد انرژی در سال 2 تا 3 درصد است که اگر تأمین نکنیم، تعادل جهانی به هم می‌خورد. تأمین انرژی مورد نیاز با انرژی‌های معمولی آسان نیست. صرفه‌‍‌جویی‌های زیادی شد و بازهم می‌شود، ولی خیلی روشن است که معضل انرژی وجود دارد. در این شرایط منطقه ما و خاورمیانه بسیار تأثیرگذار و در آینده رکن است.
مسایل فکری، سیاسی، انرژی و اقتصادی دست به دست هم داد کشورهای و استکباری به منطقه ما طمع کردند و دارند هزینه می‌کنند. تا الان زیاد موفق نبودند، ولی رها نمی‌کنند. امروز در رسانه‌ها بود که آقای بوش در جلسه ویژه پنتاگون گفت: «ما این همه سرمایه‌گذاری کردیم و مردم عراق به جای تشکر از ما، از ایران و حزب‌الله تشکر می‌کنند.» از دیگران هم گله کرد و گفت: «شخصیت‌های عراقی در جلسات خصوصی به ما حرف‌هایی می‌زنند که در بیرون حرف‌های آنها متفاوت است. از ما تشکر می‌کنند که ما را از شرّ صدام نجات دادید، ولی در عمل این‌گونه نیست و حاضر نیستند این حرف‌ها را در صحنه نشان دهند.» تعبیر دیگرش در آن جلسه این بود که «عراق دارد شیره بودجه آمریکا را می‌مکد.» راست هم می‌گویند. خیلی زیاد خرج کردند.
همه این مسایل به خاطر این است که زمینه استقلال‌طلبی و اسلام‌خواهی و روحیه ضداستعماری را محاسبه نمی‌کنند و ابعاد دیگری را محاسبه می‌کنند. آنها در منطقه مشکل دارند. وقتی در عراق و افغانستان این مقدار مشکل دارند، مشکلات آنها در کل منطقه بیشتر خواهد شد. حتّی در پاکستان هم مشکل دارند.
به هر حال می‌خواهم بگویم که در شرایط ویژه‌ای هستیم. در داخل ابهامات، شبهات و سؤالات فراوانی هستند که نسل جوان ما دارند. به خود ما مربوط است که با کار درست جوانان را قانع کنیم. نباید بعضی از تحجرها، خشکی‌ها و کارهایی را که قطعاً نمی‌توان جوان را هدایت کرد و جواب سؤالش را داد، با نام اسلام عمل کنیم. از آن طرف باید جواب‌های واقعی منطبق با زمان را بدهیم. در زندگی مردم، در بهره‌گیری از منابع و در راهکار درست باید هوشیارانه عمل کنیم. اگر با هوشیاری عمل کنیم، می‌توانیم از زمینه‌هایی که در عراق، افغانستان، لبنان و سوریه پدید آمده، بهره‌های خوبی بگیریم و انقلاب را به عنوان محور و معیار نیروهای بالنده این زمان معرفی کنیم.
اگر درست عمل نکنیم، باید جواب خداوند را بدهیم. چون خداوند حجت را تمام کرد و همه چیز را در اختیار ما گذاشت. وسعت دانشگاه‌ها، وسعت امکانات اطلاع‌رسانی، سرمایه‌های طبیعی و انسانی و تجربه سال‌های مبارزه با ماست. در این دنیای عجیب و غریب توانستیم حکومت اسلامی را تثبیت و مستقر کنیم. بسیاری از کارهایی که فکر می‌شد نمی‌توان در حکومت اسلامی عمل کرد، عمل کردیم. البته اشکالاتی هم وجود دارد که ان‌شاءالله قابل رفع است.
بنده می‌خواهم نتیجه بگیرم که شما باتجربه انجمن اسلامی در این مقطع مسؤولیت کمتری ندارید و بیشتر است . همه ما باید کار کنیم. جناب آقای اژه‌ای ارتباط خوبی بین انجمن‌های امروز داخلی و خارجی برقرار می‌کنند. ان‌شاءالله با همین روحیه و پشتکار کارتان را ادامه دهید و همکاری کنید تا ان‌شاءالله در آینده شاهد عمقی در حرکت باشیم که عمق از سطح مهمتر است. خیلی محبت کردید و خوش آمدید. ان‌شاءالله عید مبعث برای همه مبارک باشد و بتوانیم از پیروزی‌هایی که مجاهدان خلق کردند، بهتر بهره بگیریم.
والسلام علیکم و رحمه اله