بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
آقایان و خانمها خیلی خوشآمدند و محبت فرمودند. بهرهای که از زیارت شما میبرم، اطلاع بیشتر از آنچه که در مساجد میگذرد، است. توضیحات جناب آقای ابراهیمی دلگرم کننده و نشانه این است که مساجد فعلاً دوره خوبی را میگذرانند. بطور نسبی باید راضی باشیم از اینکه بهرحال تحرک دستهجمعی، هماهنگ و سازماندهی شده برای مساجد به چشم میخورد. شما نیازی ندارید که من درباره اهمیت مسجد حرف بزنم، چون خودتان در میدان هستید و بیشتر از من تأثیرات مسجد را میفهمید. در عین حال بد نمیدانم که خودمان را قدری بیشتر در این مساله توجیه کنیم و مسئولیت خود را بیشتر بشناسیم که واقعاً چه در دست ماست و چه باید بکنیم و چقدر تا به حال موفق بودیم و چه کارهایی نکردیم.
سرمایه مساجد محوری است که اسلام در اختیار مسلمانها گذاشت. در همه ادیان تا آن موقعی که دین در جوامعشان عزت داشته و هرجا که هنوز هم دارد، معابد آنها محوریت دارند. معابد در ادیان ابراهیمی و توحیدی و حتی ادیان غیرتوحیدی و به گونهای دیگرشاید در ادیان بشر ساخته محوریت دارند، اما محوریت در اسلام خیلی قویتر است و این مساله قابل توجه است و با دیگران قابل مقایسه نیست. چون آنها در معابدشان بیشتر مسائل عبادی و مناسک و ... را پیگیری میکنند و مذاهبی که از معابدشان در همه زندگیشان در مسایل سیاسی، اقتصادی، قضایی و خیلی چیزهای دیگر استفاده کنند، خیلی کم هستند.
این از ویژگیهای اسلام است و علت آن هم این است که آن ده سالی که با پیامبر(ص) مسجد سر و کار داشتند، دوره واقعاً طلایی اسلام است و همه چیز به آن دوره برمیگردد. مسجد محور بوده و هیچ جای دیگر را در زمان پیغمبر نمیشناسیم که مرجع عمومی باشد. گاهی به خانه پیغمبر مراجعه میکردند، اما همان نزدیک مسجد بود و وقتی به مسجد میآمدند، گاهی پیغمبر در صحن مسجد نمیآمدند و افراد را در خانهشان میپذیرفتند و اصولاً هم پیغمبر وقتی که در مدینه بودند، تقریباً همیشه ارتباط ایشان با مردم در مسجد برقرار بود و وقتی هم بیرون میرفتند، یا برای جنگ بود و یا بعضی کارهای دیگر که آنها مسایل دیگری است.
به همین دلیل، یک حرکت غیراسلامی و جنبی نبوده، بلکه جزء محورهای اصلی حرکت پیغمبر بود، یعنی اینگونه سازماندهی شده بود. البته آن موقع جامعه اسلامی کوچک بود، مسائل جامعه زیاد نبود و مسائل پیچیدهای نداشت، بیشتر گرفتار جنگ و دفاع بودند و مقداری مسائل آموزشی بود که در مسیر مقدور بود.
معلوم است وقتی که به اندازه بخش مهم جهان وسعت پیدا کند و سر و کارش با همه مسائل باشد، خیلی از کارها تخصصی میشود و هرچیزی به جای خودش منتقل میشود. اینها منافاتی با هم نداشتند. همین قداست و محوریتی که مسجد کسب کرد، به همراه آیاتی که در قرآن داریم که روی مسجد بحث میکنند، خیلی گویاست.
نمیدانم در تحقیقات مشخصاً دنبال این رفتید که از قرآن نسبت به انتظاراتی که از مسجد است و ظرفیتی که مسجد دارد، چه استفادههایی میشود؟ اگر کردید که خوب است و اگر من ببینم، استفاده میکنم، اما اگر کار نشد، از محققین شما کسانی کار کنند. کار متمرکزی هم میخواهد، با دقت بیشتر تفاسیر، تاریخ و شیوههای منطبق کردن آن بخصوص در صدر اسلام را ببینید. آن موقعها بیشتر بحثها روی مسجد بوده است. آنچه که من الان در زمان خودمان میتوانم روی آن تکیه کنم، این است که مسجد به خاطر موقعیت ویژهای که دارد، احکامی به عنوان خانه خدا دارد و به خاطر انتسابی که به خدا دارد، هیچ امکان دیگری این احکام را ندارد.
مزارها و قبور بزرگان جزو مقدسات ماست، اما احکام ویژه ندارند. اما مسجد مثل نماز احکام ویژه خود را دارد و یک نهاد ریشهدار است و کاملاً اسلامی و برای همه مسلمانهاست.
قداست مسجد، خودش یک سرمایه است. غیراز ساختمان، امکانات و ابزار آن که مقدس است، جاذبه و سازندگی دارد. آدمی که به مسجد میآید، با آدمی که به سینما میرود، فرق میکند. زمانی یک آدم به مسجد میرود، یا زمانی که به دانشگاه، اداره، ورزشگاه و هرجای دیگر میرود، فرق میکند. حالتی که در مسجد به سراغ انسان میآید، حالت دیگری است که خودش را برای نورگیری آماده میکند. اگر مستحباتی را که دارد، مراعات کنند، خیلی بهتر میشود که باید این آموزش را هم همیشه به مردم بدهیم که در مسجد چگونه بیایند.
نکته دوم وجود یک روحانی در مسجد است. از اول قرار نبوده روحانی در مسجد باشد. یکی از افراد صالح و حداقل ظاهر الصلاح و در صورت امکان صالح واقعی در مسجد محور بوده است. کم کم روحانی شده و تقدس مسجد و روحانی هم چیز اضافهای است. مردم در همه این دورانی که سر و کارشان با روحانیت بوده - چه در شیعه و چه در اهل سنت- روحانی را نمایندهای از خواستههای اسلام و قرآن میدانند و خیلی وقتها هم اینگونه است.
در مقایسه با جاهای دیگر میبینند که علما ویژگیهایی دارند که میتوانند مورد اعتماد مردم قرار بگیرند. تقدس مسجد و تقدس روحانی که هست و تقدس انسانهایی که مسجدی هستند، هم اضافه میشود. همه مردم در عصر ما و عصرهای دیگر مسجدی نبودند. در زمان پیغمبر(ص) هم، همه به مسجد نمیآمدند. آنهایی که بیشتر با پیغمبر و اسلام سر و کار داشتند و در میدان بودند، میآمدند. عامه مردم گاهی میآمدند و گاه نمیآمدند. مسجدیها تعهدی برای خودشان قابل بودند.
همه این مجموعه را که با هم نگاه میکنیم، مجموعه الهامبخشی برای جامعه است. به تاریخ دنیای اسلامی هم که نگاه میکنیم، مسجدها همیشه در مواقع مشکل نجاتبخش بودند. اگر یک وقت کسی تاریخ را با این دید مطالعه کند، متوجه این امر میشود. البته این کار مشکل است، ولی باز از شما با محققینی که دارید، ساخته است. زمانها و حوزههای جغرافیایی را تقسیم کنید. مثلاً از قرن اول تا امروز ممکن است هفت، هشت مقطع را انتخاب و جدا کنید. در این مقاطع هم بخشهای مختلف آسیا، آفریقا و خاورمیانه و جاهای دیگر را تقسیم کنید. دایرهالمعارف خوبی از تأثیر و سرنوشت مساجد و انسانهایی که دراین مساجد کار میکردند، تدوین میشود.
بخصوص جنبههای آموزشی مساجد مهم است. چون در بعضی از مقاطع آموزش در مساجد بوده، یعنی اصل مسجد و در کنار آن مدرسه بوده است. مدارس دینی جدا از مسجد کم ساخته میشد. گاهی مکتب به نام مسجد خوانده شده است. الان فیضیه برای ما یک محور است، ولی در تاریخ که نگاه میکنیم، اگر فیضیههایی هست، آنها در حول یک مسجد شکل گرفتهاند.
این کار نشدهای است که حتماً وقت و زمان میبرد. ولی برای ما طلبهها خیلی خوب است. چون خود این یک سوژه تحقیق و کار است. اگر منبری هم باشیم، مطالعه کردن آنها برایمان مفید است. اگر گوینده هم باشیم، برای ما مفید است و جزو کارهای مهم است. شما میتوانید تقسیم کنید، خیلی نیرو در مجموعه مساجد دارید. بعضی قطعات آن را به مناسبتهایی خواندم.
مثلاً دورهای که مغول به ایران آمدند. فقط ایران هم نبود. از شرق تا غرب و تا مصر هم رفتند. مغول خیلی خرابی کرد. چیزی که ماند و مغولها نتوانستند خیلی کار کنند، مساجد بود، خیلی از مسجدها را هم خراب کردند و علما را کشتند، از این چیزها هم زیاد دارند، ولی بدنه و شاکله مساجد ماند و بعد هم همین مساجد آنها را به زانو درآورد، نه در میدان جنگ، بلکه کم کم آدمهایی که در جامعه مانده بودند، دیدند بهترین جا مسجد است و جذب نیروهای مسجد و علما شدند و بعضیها هم مسلمان شدند، وقتی مسلمان شدند خیلی تأثیر گذاشتند.
آن موقع علمای عاقلی مثل خواجه نصیر هم بودند که در همان مرحله اول شیعه را خوب حفظ کردند. واقعاً مساله تاریخی خواجه نصیر قابل توجه است. چون شیعه را از فتنه بزرگی که میتوانست در آن جریان منهدم شود، نجات داد و در مواردی هم تقویت کرد. در مقاطع دیگر هم به اینگونه است.
شاید یکبار به شما گفتم و شاید هم نگفتم. در زمان مبارزه، انقلاب الجزایر برای ما مهمترین الگو بود. در جوانی برای ما خیلی الهامبخش بود. مقایسهای بین دو انقلاب میکنم که برای ما الهامبخش بود. در الجزایر چیزی که مردم را نجات داد، مسجد بود. الجزایر برای فرانسه خیلی مهم بود. مخازن نفت و گاز الجزایر را شناخته بودند و واقعاً برایشان حیاتی بود. مثل خلیج فارس که برای آمریکا حیاتی است، الجزایر برای فرانسه حیاتی بود و خیلی نیرو گذاشت تا آنجا را حفظ کند.
الجزایریها وقتی که انقلاب کردند، بدترین ظلمها را در آن زمان فرانسویها کردند و واقعاً چهره زشت فرانسه در انقلاب الجزایر نشان داده شد. خیلی ستم و کشتار و بیعفتی کردند، بدیهای زیادی کردند. مسلمانها هم در آنجا هیچ چیز نداشتند. پناهگاهی برایشان نبود، حکومت دست فرانسویها بود. در داخل هم اگر قدرتی بود، تابع آنها بود. فقط به مساجد پناه بردند و موفق شدند با سنگر مساجد شبکه خود و مردم را حفظ کنند. آنها مدعی بودند یک میلیون شهید دادند که شاید هم درست بود. در نظر بگیرید، ما که انقلاب کردیم، تعداد شهدایمان چقدر بود! شهدای جنگ را به همراه ترورها حساب کردیم، دویست و خردهای هزار شهید است. ولی الجزایریها در انقلابشان یک میلیون شهید دادند و در آن چیزهای عجیب و غریبی دیدیم.
بعد از انقلاب وقتی پیروز شدند، نماینده آنها که جوان خوبی بود، یعنی دکتر محمود شعلال به اینجا آمد. ما به مسجد هدایت محل استقرار آیتالله طالقانی در خیابان استانبول رفتیم. او به آنجا آمد که سخنرانی کند و توضیح بدهد. میگفت: «وضع الجزایریها اینگونه بود که فرانسویها همهچیز جز مساجد را از ما گرفته بودند. فقط با سرمایه مسجد مردم را جمع و انقلاب را پیروز کردیم.» آن سخنرانی مفصل بوده است، این جملهاش برایم جالب بود و در خاطرم هنوز همانطور زنده مانده است. مسجد باعث شد که انقلاب آنها اسلامی درآمد.
میخواستم با فلسطینیها مقایسه کنم. فلسطینیها مظلومتر از الجزایریها هستند. چون در طول این قرن و تقریباً از اول قرن تا الان گرفتار صهیونیستها هستند. الان هم که وضعشان را میبینید. فلسطینیها آن موقع که مبارزات را شروع کردند، اوج نهضتهای کمونیستی در دنیا بود. چون غربیها طرفدار اسرائیل بودند، اینها متکی به شورویها شدند. بیشتر جریاناتشان چپ بودند. همین شخصیتهایی که الان ماندند. این گروههای دهگانه فلسطینی همه از نیروهای چپ هستند، قهرمانانشان هم از همین گروهها هستند.
میخواستم از انقلاب اسلامی و مبارزات آن بگویم. تفاوتمان با تودهایها، ملیگراها و بقیه گروهها سر همین چیزها بود. ما میگفتیم: «میخواهیم با محور اسلام و مسجد مبارزه کنیم.» همان موقعها به فلسطینیها میگفتیم بیایید محورتان را اسلام قرار بدهید و مبارزه را اسلامی کنید. به عربها میگفتیم شما به جای اینکه به قیامتان صبغه عربی بدهید، آن را اسلامی کنید. چون یک چهره آن عروبت بود که جنبه ناسیونالیستی قومی داشت، یک چهره آن هم وقتی به میدان میآمدند، چپی بود. آن روز فریادی که از مستضعفان و محرومان در مقابل غربیها دفاع میکرد، چپیها و کمونیستها بودند.
مرکزی مثل ایران نبود که خودش یک پایگاه و الهامبخش باشد. اصلاً چنین چیزی آن موقع نبود. ما به اینها میگفتیم که به این وادی بیایند و وارد شوند. البته بعضی از آنها آمدند و ما همان موقع ارتباط برقرار کردیم.
خودم در یکی از سفرهای سختم به بیروت رفتم. آقای عرفات در یکی از همین اردوگاهها بود. ساختمان چهارطبقهای بود که من و آقای امام موسی صدر با هم رفتیم و ملاقات خوبی با آقای عرفات داشتیم. آن جلسه اولین دیدارم با آقای عرفات بود. تا آن موقع او را ندیده بودم. در آن زمان او برای ما یک بت در مبارزه بود و خیلی اهمیت برای او قائل بودیم. من با اشتیاق سفر بیروت و دیدار عرفات را جزو دستاوردهای آن زمان خود میدانستم. آن جا که رفتم، بحث عمدهام با او سر اسلامیشدن بود. او با من آشنا بود، به خاطر اینکه کتاب سرگذشت فلسطین را ترجمه کرده بودم و او هم مطلع شده بود و خودشان هم یک مقدار خریده و پخش کرده بودند و با من از دور آشنا بود. ما هم که او را میشناختیم. بحث ما بسیار جدی شد. البته عرفات مایههای مذهبی قویای داشت، ولی فضا، فضای آرتیستی و حداقل سوسیالیستی آن زمان بود.
مقایسهای که من میخواستم بکنم این بود که بگویم ببینید الجزایریها شهید دادند، ولی پیروز شدند و فرانسه را شکستند. یعنی از دست فرانسه که از اسرائیل قویتر بود، کشورشان را گرفتند. امّا فلسطینیها نتوانستند. اسرائیل اول که اینقدر قدرتمند نبود. یک عده یهودی آمده بودند و جمع شده بودند. اگر ملت فلسطین با محور اسلامی به آنها میتاخت، آنها را بیرون میریخت، بد مبارزه کردند. کم کم در این مسیر اسلامی افتادند و بعد از انقلاب اسلامی ایران آنها وارد این میدان شدند که محورشان بیشتر همین حماس و جهاد اسلامی است. گروههای اسلامی دیگری در آنجا نیستند. هر دوی اینها قوی هستند. بعد از گذشت زمان نسبتاً کوتاهی حماسیها بردند. الان آنی که در میدان مبارزه و جهاد فلسطین است، اینها هستند.
در کنار آنها حزبالله لبنان است که باز حزبالله اگر قدرتی دارد، به خاطر همین محوریت اسلامی، دینی، مسجدی و قرآنی آن است. اگر از خودمان بخواهیم بگوییم که همه شما دستتان در کار است، میبینید. بالاخره ایران توانست با انقلاب اسلامی پیروز شود و بماند. همه اینها به مساجد و مسجدیها و هادیان مسجد برمیگردد.
تأکید من در این ملاقات و در هفته جهانی این است که بیشتر سعی کنید از مسائل عمیق اسلامی استفاده کنید. مسائل شکلی هم لازم است. بالاخره کار ما از لحاظ شکلی و سازمانی در مساجد ضعیف بود. باید به محتوا بیشتر نزدیک شویم. یعنی بیشتر به طرف محتوای مساجد و قوی کردن روح مسجد که مساله عمده است، برویم.
امروز صبح میدانستم که با شما برنامه دارم، در ذهنم بود و بعد از نماز فکر میکردم که چه بگویم، این آیه شریفه به ذهنم آمد که «وان المساجد لله و لاتدعوا مع الله احدا» و با خود گفتم که خوب است روی این قدری تکیه کنم. فرصت هم نشد که مراجعه کنم و قدری با تفاسیر و روایاتی که مربوط به آن هست، از همان ذهنیت سابق خودم استفاده میکنم.
مهمترین مسالهای که در مساجد میتواند کارساز باشد، اخلاص و توحید است. این آیه را به صورتهای مختلف معنا کردند. مساجد چیست؟ آیا همه مسجدها هست؟ آیا مواضع هفتگانهای است که انسان موقع سجده از آنها استفاده میکند؟ به نظر من، هرچه میخواهند باشند، ولی روح مساله این است که در مسجد نباید بوی شرک بدهد. یعنی هرچه غیرخدایی است، نباید داخل مسجد باشد. معنای غیرخدایی این نیست که مسائل مادی زندگی نیاید. آنها همه خدایی است و خدا خواسته که ما زندگی خود را به کمک مساجد اصلاح کنیم. این غیرخدایی نیست.
خودتان میتوانید حس کنید که شرک در مساجد یعنی چه؟ یعنی از این جایی که باید مخلص ناب باشیم و آنجایی که باید مخصوص خداوند باشد، یک وقت خدای نکرده برای اغراض ناصحیح استفاده کنیم. این ناصحیح، غیرخدایی است. مصادیق غیرخدایی را ائمه جمعه و جماعات و هادیان باید تشخیص بدهند که این جریانی که در مسجدشان است، سخنرانیهایی که میشود و آموزشهایی که میدهند و ارتباطهایی که دارند و امثال اینها واقعاً برای خداست یا نه؟ اگر واقعاً برای خدا باشد، هدف مسجد است و مصداق این آیه است: «ولا تدعوا مع الله احد» یعنی ما حق نداریم هیچ چیز را شریک خدا کنیم. نمیگوید به جای خدا، مع الله میگوید، یعنی ضمن این که خدا را هم داریم، یک چیز غیرخدایی را همراه آن استفاده کنیم. این کار را نکنید.
اگر واقعاً مساجد را خالص خالص در خدمت اهداف الهی و حق قرار دهید و کاری به افراد و جریانها نداشته باشید، خوب است. ممکن است یک وقت در تشخیص حق اشتباه کنیم که آن را خداوند میبخشد. اما وقتی خودمان تشخیص میدهیم که چیزی حق است، باید در مساجد عمل شود. ائمه مساجد نگذارند غیرحق وارد مسجدشان شود، هر راهی میخواهد باشد.
بدون اینکه مصداق خاصی درنظرم باشد، فکر میکنم که کلیت قضیه برای ما بسیار مهم است که مساجد را برای حمایت، تعریف و شناخت از حق محور قرار دهیم. اگر این کار را بکنیم، مزه رضایت خداوند را میچشیم. بالاخره برای شما که در خانه خدا هستید، این عنوان خیلی مهم است که داریم روی ،زمین خانه خدا را مدیریت میکنیم.
انشاءالله که هفته مبارکی برای شما و مساجد باشد. کم کم مردم دارند به ارزش مساجد بیشتر توجه میکنند. بالاخره مردم در قطعهای از تاریخ و با مطالعه جریان نیم قرن گذشته به خودشان میآیند و میبینند که مسجد برایشان پناهگاه خوبی بوده است، در مبارزه و انقلاب، فراز و نشیبها گاهی مشکلاتشان در آنجاحل شده است. آنهایی که بچههایشان را به مسجد فرستادند، حداقل بچههایشان را در آنجا حفاظت کردند و خیلی خیر و برکت دیدند. همینها قدری بیشتر برای مردم باز و روشن شود تا رابطه مردم را با مسجد قویتر کند. خداوند به شما توفیق بدهد که سفیران خوبی در مساجد باشید و ما هم قدرشما را انشاءالله بدانیم.
O من هم از شما تشکر میکنم که دعوت ما را پذیرفتید.
● من هم استفاده کردم. من با قبرستان شهدای آنجا آشنا نبودم. آمدم و دیدم که چه جای خوبی است. از خوبیهای شماست که آنجا را نگاه داشتید. نکتهای که من دفعه قبل هم گفتم و این دفعه هم عرض میکنم، اینکه بهرحال مسجد در بحثی که مقام معظم رهبری امسال مطرح کردند – بحث انسجام اسلامی – شاید بهترین نقطهای که ما میتوانیم به روشنی به انسجام برسیم، از طریق مساجد است. ما با همه فرق اهل سنت در بسیاری از امور مسجد مشترکیم و اختلاف ما خیلی کم است. این به سازمانی احتیاج دارد که از همین اجلاس شما در بیاید. هفته جهانی مساجد را دارید که خودش سازمانی برای کار شما شده است.
O محورهای بحثهایمان همین است.
● از طریق مسجد ببینیم که بخصوص برای انسجام اسلامی چه کار میتوانیم بکنیم. ائمه مساجد با هم ارتباط داشته باشند. این خودش یک مسئله است. مجموعه مساجد یک کشور با مجموعه مساجد کشور دیگر تبادل اطلاعات کنند، تبادل نشریات مساجد مثلاً کتابخانه مجازی مشترک مهم است. اینترنت وسیله خوبی است که در گذشته نبود. میتوانیم یک سایت مشترک برای مساجد درست کنیم و هر مسجدی هم که بخواهد، شریک شود. البته مساجد بزرگ ممکن است زودتر بیایند و آن جا به هم تلاقی و تجربیاتشان را ردّ و بدل کنند. شما ابتکار کنید. قاعدتاً در بین افرادی که میآیند، آدمهای خوش فکر زیاد هستند. این مساله را که مطرح کنید، ممکن است راهکارهای خوبی از آن بیرون بیاید یا حداقل آنجا که بیایند، مجموعهای انتخاب کنید و کار مشترک مساجد را با هدف انسجام اسلامی انجام بدهید.
O محور فراخوان ما مسجد پایدار است.به شورای عالی مساجد هم پیشنهاد کردیم که انشاءالله با حمایت حضرتعالی اجرایی شود.
● از پارسال تا به حال پیشرفت کردید.
O فرهنگ وحدت یعنی مفاهیم اسلامی مشترک بین شیعه و اهل سنت را از منابع دسته اول شیعه و اهل سنت استخراج و به نام فرهنگ وحدت عرضه میکنند. چه موضعی در برابرعلمای اهل تسنن باید داشته باشیم؟
● دعوا به نفع ما نیست. من خودم راهکارهایی را شروع کردم که از ریشه بتوانیم مساله را حل کنیم. خودشان جلوی آنها را بگیرند. وقتی در میدان دعوا وارد شوند، اگرچه وهابیها بیشتر از ما نیستند، ولی بهرحال آنها از موضع اهل سنت حرف میزنند و ممکن است ضرر کنیم. من دعوا را نمیپسندم. بدتر میشود. اما بیتفاوت نمیتوانیم باشیم. هرکسی با هر راهی که دارد، باید جلوی قضیه را بگیرد، تفرقه خطرناک است. من از همان راه دارم استفاده میکنم، منتها نمیخواهم خبریاش کنند. آنها در معذور میافتند. من از آنها خواستم که خودشان حل کنند،بدون اینکه ما دعوا کنیم. شاید اثر بدهد. آنها هم تحت فشار هستند. این یک شیطنت ریشهدار است و حرفی نیست که اینگونه به ذهن کسی رسیده باشد. شیاطین رفتند و تحریک کردند.
والسّلام علیکم و رحمه الله