سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت و خانواده‌های شهدای هفتم تیر

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت و خانواده‌های شهدای هفتم تیر

  • ساختمان قدس
  • یکشنبه ۳ تیر ۱۳۸۶

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسول الله و آله
   خیلی خوش آمدید. مجمع تشخیص مصلحت و دفتر ما را مصفا کردید. آیاتی که اول برنامه قرائت شد، در زمان ما مصداقی بهتر از شهدای 72 تن ندارد. همه شهدای ما عزیز و بزرگ هستند و از طرف خداوند برگزیده شدند و به مقامات عالی انبیا و اولیا رسیدند و ان شاء الله در بزم خوبان خداوند هستند. ولی این آیات با ویژگیهایی که انقلاب در سالهای اولیه داشت و با ویزگیهایی که شهادت این مجموعه داشت و آثاری که از آن گرفتیم،  مصداق روشنی است.
اگر آیات در زمان نزول ناظر به آینده باشد،  بهترین مصادیق آن همین حوادث است. آیت‌الله باغانی که خودشان از بازماندگان آن حادثه تلخ هستند،  توضیحاتی فرمودند که خوشحال کننده است. ما بعد از این مدت طولانی این بزرگان را فراموش نکردیم که حق زیادی در تثبیت انقلاب دارند.
می‌خواهم مسئله را کمی عمیق‌تر نگاه کنم. برای جوانترها که آن موقع نبودند و الان جزو شخصیتهای نظام هستند و آن روز خیلی جوان بودند و تحلیلی از اوضاع نداشتند،  توضیح می‌دهم که چطور مصداق این آیات شریفه که مربوط به احد است، شهدای 7 تیر می باشند.
آن موقع شرایط ما به گونه‌ای بود که انقلاب اسلامی بسیار نوپا و جوان بود. گروهکهای بسیار زیادی که با نیروهای خط امام موافق نبودند و با کلیت انقلاب از زاویه دید خودشان مخالف بودند و خیلی‌ها مصادره انقلاب را حق خود می‌دانستند،  در مقابل نیروهای اصلی انقلاب که مردم بودند، صف کشیده بودند. مردم بودند که انقلاب را پیروز کردند. احزاب سهم داشتند، کارکردند و مؤثر هم بودند. باید به سهم هر یک از احزاب در تداوم انقلاب اعتراف کنیم. اما آنها با همه کوچکی خود می‌خواستند همه انقلاب باشند.
جریان اصلی را که نزدیک 10 درصد افکار عمومی همراهش بود،  انحصارطلب و صاحب انقلاب را مصادره کننده انقلاب معرفی می‌کردند که الان در نشریات آنهاست وخودشان را ذی‌حق می‌دانستند. به خصوص منافقین و بخشی از ملی‌گراها که هوای دیگری داشتند،  به این مسائل دامن زدند.
در رفراندم و انتخابات وتظاهرات معلوم بود که مردم کجا هستند. بعضی از انتخاباتها را تحریم می‌کردند،  ولی حضور مردم بیش از 95 درصد بود که نگذاشت مردم به حرفهای آنها گوش کنند. چنین وضعی داشتند. البته ورزیده بودند وسازماندهی داشتند و با شیوه‌های حرفه‌ای برخورد می‌کردند ونشریه وکلوپ داشتند.
این طرف بیشتر گرفتار امور کشور بود ودر عین حال با همتی که دوستان کردند، حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دادند وشروع به سازماندهی کردیم که کار دشواری بود. مردم استقبال کرده بودند. اما سازماندهی حزب با راه انداختن جمعیت خیلی متفاوت است. آموزش،  انضباط و خیلی چیزهای دیگر می‌خواهد که ساده به دست نمی‌آید. باید روی آن کار کنیم وما هم شروع کرده بودیم.
با خصومتی که از طرف آمریکا،  عراق،  شوروی وارتجاع علیه ما وبه نفع دشمنان انقلاب می‌شد، آنها در خارج از کشور پشتیبانی عظیمی ‌داشتند. در ایران پشتوانه خدا، اسلام ومردم بودند، ولی پشتوانه آنها قدرتهای جهنمی بود. مصاف واقعاً جدّی بود. یعنی از یک طف جمعیت آنها با تشکیلات و سابقه و پشتیبانی‌های رسانه‌های خارجی خود را نیرومند احساس می‌کردند و در این طرف مردم بودند که نشان داده بودند پیروزی وتداوم انقلاب با حضور آنهاست.
بالاخره سیاست فرضی آنها بر این شد که اگر نیروهای مؤثر و بسیج کننده از مردم جدا شوند، مردم آرام می‌گیرند. ما با آنها ارتباط و بحثهای ایدئولوژیک داشتیم که خیلی صریح می‌گفتند: الان مردم با موج بسیج‌کنندگان در صحنه هستند. اگر اینها از میدان بیرون بروند، وضع به گونه‌ای دیگر می‌شود. لذا سیاست آنها این شد که افراد مؤثر را حذف کنند. خیلی زود شروع کردند. از شهید قره‌نی شروع کردند که آن موقع مسئول امنیت کردستان بود. خیلی از نیروهایشان در کردستان بودند. کردها در مبارزات قوی بودند، کار می‌کردند و سهم داشتند. بعد از مبارزه به فکر استقلال کردستان افتادند.مردم کرد راهم بسیج کرده بودند. لذا درگیریهای عجیبی داشتیم که در حقیقت یک جنگ واقعی بود
قاطعیت شهید قرنی کار آنها را مشکل کرده بود. با اینکه دولت موقت، شهید قرنی را تحت فشار آنها برکنار کرده و خانه‌نشین شده بود، ولی کار خوبی در کردستان کرده بود و می‌خواستند زهر چشمی از نیروهای انقلاب بگیرند تا از این کارها نکند و او را از انقلاب گرفتند.
بعد به سراغ دیگر نیروهای مؤثر مثل شهیدان مطهری و مفتح رفتند و به جان رهبری هم سوء قصد کردند. شما این مسائل را می‌دانید. ولی به کشتار فردی قانع نبودند و در فکر این بودند که در جایی ضربه بزنند. وقتی در مصاف سیاسی شکست خوردند و مجلس با اجازه امام به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری رأی داد، کارهای تروریستی را شروع کردند. ما بدون اجازه امام هیچ کاری نمی‌کردیم تا موقعی که امام مصلحت می‌دیدند، با بنی‌صدرکار می‌کردیم. ولی وقتی امام متوجه شدند که بیشتر از این نمی‌توان مماشات کرد، موافقت کردند. مجلس هم کاملاً آماده بود. فکر می‌کنم فقط یک نفر مخالفت کرد. دقیقاً یادم نیست. شاید چند رأی ممتنع هم بود، ولی مجلس یکپارچه بود. البته وقتی مجلس تشکیل شد، فکر می‌کردند مجلس را دارند. چهره‌های بزرگی از آنها در مجلس بود و کار می‌کردند. ولی مجلس در این مسئله یکپارچه شد وآن کار بزرگ را کرد وامام هم بی درنگ موافقت کرد.
آنها دیدند که محور کارها از دستشان بیرون رفت. اینکه می‌گوییم مصاف جدی بود، به این علت است که رئیس‌جمهور، بخشی از دولت و خیلی از افراد مؤثر یک طرف بودند. در ارگانها حضور داشتند. فرماندهی نیروهای مسلح با آنها بود. فرماندهی سپاه با آنها بود. خیلی چیزها در اختیارشان بود. این طرف مردم و نیروهایی از تبار شما خانواده‌های شهدای 7 تیر بودند.
مجلس کار بزرگی کرد. محور صف آنها آسیب دید و به هم ریخت. ولی منافقین از پیش آماده بودند که با یک حرکت فضای مسئله را حل کنند. کسانی که در مجلس و میدان بودند، همه مسائل را می‌دانند، ولی جوانان نمی‌دانند آن موقع چه خبر بود. در مجلس صدای رگبار مسلسل را همیشه خیلی نزدیک می‌شنیدیم. می گفتند:500هزار چریک مسلح، آن هم از آن نوع می‌خواهند کاری در تهران بکنند که مشکلات زیادی ایجاد می‌شد.
به هر حال مسائل با حضور مردم حل می‌شد. در آن برنامه هم نتوانستند نتیجه بگیرند. بدترین خبر از دید خودشان و حتی ما، همین فاجعه 7تیر بود که هدف آسانی را بدست آوردند. در ساختمانی که استحکامی نداشت واز قدیم مانده بود. آن موقع کلنگی بود وسالن جلسات خیلی ساده بود، آن جنایات را مرتکب شدند
فکر می‌کردند دولت، مجلس و قوه قضائیه را یک دفعه از کار می‌اندازند. ما بنی صدر را حذف کرده بودیم. آنها می‌خواستند با این کارشان هر سه قوه را غیر قانونی کنند. حساب کرده بودند که اگر شخصیت های حاضر در جلسه کشته شوند، چنین اتفاقی می‌افتد. فردای آن روز که می‌خواستیم در مجلس جلسه علنی داشته باشیم، مجروحین حادثه را از بیمارستان روی تخت به صحنه علنی آوردیم تا نمایندگان به تعداد باشند
در خاطراتم نوشتم که لذت بخش‌ترین موزیکی که در گوش من در عمر من وارد شده، همان زنگی بود که با آن رسمیت جلسه مجلس را اعلام کردیم. فکر می‌کردیم مجلس از رسمیت افتاده است. آن حالت روانی را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. وقتی صدای زنگ بلند شد، مجلسی‌ها صلوات فرستادند (صلوات حاضران)
قوه قضیه شخصیتهایی را از دست داد که سرآمد آنها آیت الله شهید بهشتی بودند. حقیقتاً ایشان یک فرد معمولی نبودند. پشتوانه عظیمی برای انقلاب و اداره کشور و حزب و اصولاً تشکیلاتی بود که بنا بود نظام را سازماندهی کند. قبل از اینکه به این فاجعه برسیم، دنبال این بودند که ایشان را از دست انقلاب بگیرند. قبل از اینکه ایشان را ترور فیزیکی کنند، خیلی سعی کردند تا با ترور شخصیت ایشان را از چشم مردم بیندازند. خیلی شرارت تبلیغاتی، بی‌حیایی و گستاخی کردند. واقعاً فکر نمی‌کردیم که افراد کوچک و حقیر در حیات ایشان به آسانی به خود حق بدهند که آن‌گونه با استوانه انقلاب برخورد کنند. چقدر شایعه، چقدربدگویی، چقدر اهانت!!
یکی از بخشهای سخت کار آن زمان برای ما همین مسائل بود. نسبت به همه ما این کار را می‌کردند، ولی نسبت به ایشان بیشتر از ما کار می‌کردند. وضع سخت ما این بود که دائما سخنرانی کنیم و در سخنرانی جواب سوالات را بدهیم و سؤالات هم همه از این مسائل بود.
آنها می‌دانستند سوالاتشان جواب دارد. فقط می‌خواستند مطرح و به رسانه‌ها کشیده شود. کاری به جوابها نداشتند. خیلی شرارت کردند. ولی عجیب است که با این حادثه مهم و واقعاً شکننده باعث تقویت پایه‌های نظام شد. چون مردم فهمیدند و وارد صحنه شدند. همین آیات مربوط به جنگ احد را در سخنرانی جلوی مجلس برای مردم که جمع شده بودند و اشکهایشان به پهنای صورتشان به زمین می‌ریخت، خواندم و صحبت کردم. خودم همه کنترلم را از دست داده بودم، ولی روحیه مهم بود و می‌بایست روحیه مردم راتقویت می‌کردیم. البته روحیه مردم قوی بود. می‌بایست جهت‌دار تحلیل می‌شد که این ضربه‌ها انقلاب را نیرومندتر می‌کند که کرد.
در تمام حوادثی که منافین و لیبرالها به انقلاب ضربه زدند، آنها را بی‌ارزش کرد که این حادثه مهمترین بود. آنها را واقعاً کمرشان بعد از آن حادثه راست نشد. جنایت بعدی خود را در نخست وزیری کردند که جمع بزرگی از بزرگان نظام را گرفتند. هدفشان این بود که دولت را از کار بیندازند.
ولی مردم پایگاه عظیم انقلاب بودند و مدیریت استثنایی و رهبری الهی امام مایه التیام این گونه حوادث بود. مردم خیلی خوب تحمل می‌کردند. امام، مردم و نیروهایی‌که با هم همکاری می‌کردند، از این حوادث در جهت تحکیم انقلاب استفاده می‌کردند.
می‌خواهم از این مقدار صحبتی که کردم و داریم به نماز هم نزدیک می‌شویم، نتیجه بگیریم که موضوع شهادت این 72تن را معمولی نگیرید. البته انبوه شهدای دفاع مقدس را داریم که بیش از 200 هزار نفر می‌شوند و انبوه جانبازان، آزادگان و مفقودان را داریم. عرضم این است که باید فرزندان خانواده 72تن انفجار حزب جمهوری اسلامی به عنوان محور و ستون خیمه این مجموعه در میدان باشند.
در بین جوانان و یادگاران 72تن شخصیتهای عالم، متخصص فرهنگی ومدیر فروان است و بحمدلله شما با ارزش هستید. کاری را بیش از کار فصلی که ما انجام می‌دهیم، شروع کنید. یک سازمان دائمی تشکیل دهید که بتواند اهداف، شخصیت ومرام این جریان را خوب توضیح دهد و بیشتر به جامعه معرفی کند وبرای راه آنها سرباز جذب کند. این سرمایه کم پیدا می‌شود، دردست هر کسی نیست.
 سرمایه همه شهدا را داریم که خیلی بهره گرفتیم. الان جامعه ما به خاطر شهدا حقیقتاً طراوت انقلابی دارد. ولی این مجموعه خودش موضوعیت دارد. چون برای دشمنان هم موضوعیت داشت و سرمایه مخصوصی است. مؤید آن سرمایه کلی است. ممکن است موارد کوچکتر و بزرگتر دیگری هم باشد که سازماندهی هم داشته باشند. ولی شما فرزندان 72تن که الان با مجموعه خانمها و آقایان، صدها تن هستید، پا در رکاب باشید و میراث ارزشمند همه انقلاب و اسلام را که از آستین پدران شما بیرون آمده، جلا بدهید. اگر شناخته شوند و هدف آنها درست تبیین شود، سربازان فراوانی دارند.
این نیاز به کار مستمر دارد. کارهای فصلی خیلی باارزش است، ولی باید کار مستمر و روزانه داشته باشید. سایت داشته باشید که اگر دیگران می‌خواهند، مراجعه کنند. جمعیتی باشد که متولی این کار باشد. فکر می‌کنم که در بیرون از مجموعه شما این کار می‌شود. ولی بهتر این است که شما پیشتاز باشید و ما هم به عنوان دوستان و همسنگران این بزرگواران کمک می‌کنیم.
در هر حال در شرایط فعلی که انقلاب مورد تهاجم قرار گرفته و دشمن این بار با تجربه و برنامه‌ریزی بیشتر و با پهنه‌ای قابل توجه وارد میدان شده است، رسالت 72تن که آن روز خودشان این دفاع را بر عهده گرفته‌اند، امروز به عهده ماست تا این رسالت را انجام دهیم و نقش دفاع از انقلاب را به عهده بگیریم و اگر لازم باشد در این راه فداکاری کنیم.
چون به وقت نماز رسیدیم، بیشتر از این شما را معطل نمی‌کنیم. حرف با شما خیلی زیاد است. شما را که می‌بینیم، حالت دیگری غیر از حالت معمولی پیدا می‌کنیم ودل ما می‌خواهد حرفهایی را که در سینه داریم، با شما مطرح کنیم. خداوند به شما صبر و اجر مقاومت و توفیق ادامه راه شهیدان را عنایت فرماید که این همه زحمت می‌کشید، صمیمانه تشکر می‌کنیم.
                                                                   والسلام علیکم ورحمه الله