بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
خیلی خوش آمدید. از محبتهای همه شما تشکر میکنم. میدانید که در آن ایام، یعنی 14 و 15 خرداد مهمانان زیادی داریم که گاهی شخصیتهای خارج از کشور هستند. قرار ما این است که در آن دو سه روز برنامهای نداشته باشم. به علاوه اینکه هرساله شب 15 خرداد یک سخنرانی در آرامگاه امام دارم. این برنامه مورد علاقه من است.
نمیدانستم وضع مقبره شهدا چگونه است. فکر میکنم حرف شما کاملاً برحق است. نظام باید آنجا را به شکلی بسازد که ماندگار باشد. علاقهمندم که در برنامه شما باشم. چه ساعتی است؟
○ ساعت 5 بعدازظهر 15خرداد است. حضور حضرتعالی و انعکاس خبرش موجب آغاز حرکت جدیدی میشود.
● فکر میکنم میتوانم از همانجا به مرقد امام بروم.
آقای روحانی: حضور حضرتعالی برای همه ما و مردم منطقه حائز اهمیت است. میدانیم که هرساله در نمازجمعه عنایت ویژهای به 15 خرداد دارید.
● اخوی شما کجا شهید شدند؟
○ ساعت 8 صبح که باخبر شدند، حضرت امام را به تهران آوردند، همه قم یکپارچه تعطیل میشود و در صحن حضرت معصومه (س) تجمع اعتراضآمیزی میکنند. رژیم برای تفرقه افراد وارد میشود که اکثر شهدا در سه راه غفاری به شهادت رسیدند. یک دسته در میدان فعلی شهید مطهری شهید شدند. ظاهراً آب انباری بود که مردم در آن جمع شده بودند. شهدا و مجروحین را با ماشینهای کمپرسی به تهران آوردند.
● آن موقع میگفتند 5 نفر شهید شدند. آمار دقیق آن را میدانید؟
○ در روزنامه 15 نفر بود. ما که در صحنه حضور یافتیم، آثاری بیش از 15 نفر ندیدیم. الان مقبره 17 شهید را در آنجا داریم.
● اینها را از قم آوردند؟
○ قم، تهران و ورامین
● شهدای تهران را به آنجا برده بودند؟
○ میگویند آوردند، ولی نتوانستیم شناسایی کنیم.
● این 17 شهید شناسنامه دارند؟
○ بله
● از تهران، ورامین و قم هستند؟
○ نه، این 17 نفر منحصر به قم هستند. مقبره شهدای ورامین برای ما مبهم است.
● حادثه عجیب و غریبی بود. نمیتوانم قبول کنم شهید آن حادثه این مقدار است. من آن موقع در باغشاه بودم. میدیدم سربازها و نیروهایی که از پادگان جی میآمدند، میرفتند و حتی لشکرگارد هم شرکت کرده بود. یک درجهدار قزوینی در دسته ما بود و یا چتربازها که بودند، از جنایات فجیعی تعریف میکردند. میگفتند خیلی راحت آدم را میکشند.
○ میگویند در جوی جلوی صدا و سیما در میدان 15 خرداد فعلی خون راه افتاد بود. من هم آن روزها در پادگان میدان سپاه فعلی سرباز بودم.
● آن روز سرباز بودید؟
○ بله، آن روز ما را به عنوان دسته یکم لشکر یکم تا دم درب پادگان آورده بودند که ببرند، ولی نبردند. امام را هم به پادگان ما که به عشرتآباد معروف بود، آورده بودند.
● طلبه بودید؟
○ مقدمات بودم. ملبس نشده بودم.
● طلبهها که حدود 50 نفر بودیم، در باغشاه بودیم. ما را هم تا دم خیابان آوردند. حتماً بین ما مأمور بود. در ماشین که نشسته بودیم، طلبهها از من پرسیدند: اگر ما را بردند، چکار کنیم؟ گفتم: اگر دستور تعمیر دادند، برمیگردیم و خودشان را میزنیم. چند دقیقه بعد ما را برگرداندند. نفهمیدم کسی گزارش داد یا نخواستند ببرند.
○ به ما گفتند از جاهای دیگر نیرو آوردند.
● ما آموزشی بودیم، ولی اردوی تیراندازی چیتگر را رفته بودیم. به هرحال علاقهمندم که در مراسم شما شرکت کنم. ظاهراً برنامه شما با برنامه مرقد همزمان نیست. چون من شب پانزدهم در مرقد هستم و برنامه شما روز پانزدهم است. انشاءالله شهردارها باید کمک کنند که مقبره شهدا درست شود. هر اطلاعاتی که از شهدای آنجا دارید، به من بدهید.
آقای نصر: طرح آنجا دو فاز داشت. فاز اول اجرا شد، ولی ناقص است.
● خوب است که طرح را ببینم. آنجا هم که آمدم، بازدید میکنم و با آقایان هم صحبت میکنم. به هرحال با میل میآیم. قرار ما این بود که آن دو سه روز برنامهای نداشته باشیم، ولی آنجا استثناء است.