الحمدلله و السّلام علی رسول الله و اله
همین که این برنامه را مقارن با ماه محرم قرار دادید، الهامبخش است،یعنی هرکس خبر را با ماه محرم میشنود، میتواند راه شما را خوب بفهمد که چه میخواهید و چه میگویید و چگونه میخواهید عمل کنید.
یکی از افتخارات ادیان آسمانی - و نه تنها اسلام - این است که برای رواج خوبیها و زدودن بدیها، آموزش، برنامه و ضامن اجرایی دارند. به عنوان وظایف افرادی که به آن مذهب و دین وابسته هستند، حقیقتاً سازمان درستی را پیشبینی کردند. البته اسلام این را کامل کرده است. ولی میتوان از قرآن فهمید که در ادیان گذشته هم مسأله امر به معروف و نهی از منکر جزء وظایف مهم بود. چون قرآن میفرماید: «اقوامی را، بخاطر اینکه امر به معروف و نهی از منکر نکردند، عذاب کردیم.» کسانی را که دعوت به بیتفاوتی میکردند و میگفتند: «چرا خودتان را زحمت میدهید.» و سرزنش میکند و میگوید: «چرا دنبال آدمهایی میروید که حرف نمیفهمند»اینها آیات صریح قرآن است.
کسانی که امر به معروف و نهی از منکر میکنند، حتماً سوره مائده را میخوانند و میدانند. اگر بشر خوب عمل میکرد و با عقل خودش میتوانست به جایی برسد، دیگر نیازی نبود که بساط رسالت و آن برنامهها باشد. خداوند انبیا را برای تکمیل رسالت عقل فرستاده و برنامه داده است.
الان ما از اسلام صحبت میکنیم و به ادیان گذشته برنمیگردیم، چون ریز احکام آنها را نمیدانیم. در اسلام خیلی برای ما روشن است، دستوراتی به ما دادند، عقایدی را آموزش دادند و براساس آنها، وظایفی برای ما تعیین شده است. واجبات، منهیات، مستحبات، مکروهات و مباحات مشخص شده است. همانطوری که واجبات مانند نماز، روزه در فروع دین اصل قرار گرفتهاند، در کنارش گفتند امر به معروف و نهی از منکر کنید. یعنی همان مقداری که نماز واجب است، جلوگیری از منکرات هم واجب است. همان مقداری که روزه واجب است و اگر ترک کنیم، عاق میشویم، اگر امر به معروف نکنیم، مستحق عقاب میشویم. این خیلی روشن است، اینها جزو چیزهایی است که معمولاً مسلمانها میدانند. از بچگی در خانهها و دبستانها اینها را یاد میدهند و ما بلد شدیم.
واقعاً کار مهمی است. یعنی این دو واجب در حقیقت ضامن اجرایی بقیه واجبات هستند. فکر میکنم یکی از افتخارات اسلام است که این را تبدیل به وظیفه عمومی و نه بخشی کرده است. البته آدمها فرق میکنند، هرکس روی موقعیت،سواد و قدرت خود و به نسبت امکاناتش مسئولیتش بالا میرود. انسان هرچه آگاهتر باشد، هرچه مقتدرتر باشد و هرچه زبان بیشتری داشته باشد، وظیفهاش قویتر میشود. ولی همه وظیفه دارند، «کلکم مسئول»، همه مسئولند، یعنی دیگر فرق نمیکند. همه در خانه، خیابان، بیابان، کارخانه، اداره و هرجا مسئولیم. این تعبیر درست و مهمی است.
امروز از افتخارات دنیای متمدن این است که کم کم به طرف واگذاری کارها به مردم میرود، تشکیل NGO ها از دستاوردهای تمدنی، جامعه مدنی و بشری امروز است. تجربه هم نشان داده، هرکاری که مردم با عشق، علاقه، ایمان و میل خودشان انتخاب کنند، آن کارها در جامعه تثبیت میشود. هرکس بخواهد هرکاری را به عنوان حکومت و قدرت، انجام دهد، عمق پیدا نمیکند. کارهای تحمیلی فشار است، البته نمیتوان تا خلوتها فشار آورد، در داخل خانهها نمیشود. قدرت به خیلی جاها نمیرسد، نه چشم قدرت میبیند و نه دستش میرسد. ولی اگر به NGO تبدیل شود و خود مردم احساس وظیفه کنند و بیتفاوت نباشند، این ضامن قوی است، در همه جا حضور دارد. البته این احتیاج به آموزش دارد.
خوشبختانه ستاد شما جهتگیریهای خیلی خوبی کرده، اینکه آموزش بدهید، اینکه نمونهها و الگوها درست کنید و اینکه سراغ نخبگان و افرادی که اعتباری در جامعه دارند، بروید تا آنها بیایند پیشقدم شوند، کارهای درستی برای ترغیب مردم است. منتها من فکر میکنم مهمترین کار ستاد و همه ما باید این باشد که کم کم مردم را قانع کنیم که به عنوان مسلمان، همانطور که نماز میخوانند، هرجا که هستند، مواظب اطراف خودشان باشند. از خودشان شروع کنند. بدیها را از خانوادههایشان پاک کنند و خوبیها را توسعه بدهند.
بدیها و خوبیها یک مقدار فطری است. همه میدانند، ولی یک مقدار آموزشی است، باید آموزش داده شود. اینهمه ابزار آموزشی داریم، صدا و سیما، روزنامهها، تریبونهای نمازجمعه، نمازجماعتها و خطبا زیاد هستند. امروز سخت نیست که خوبیها را به مردم گفت و از بدیها هم نمونههای خوبی را مشخص کرد. البته مراحل امر به معروف خیلی فرق میکند، یک وقت انسان با گناهان کوچک مواجه است و یک وقت با ترک واجبات کوچک مواجه است، که برای هرکدام رفتار میکند. مردم هم باید ببینند، هرچه گناه، انحراف و خطر بزرگتر میشود، انسان هم باید سرمایه بیشتری برای جلوگیری بگذارد.
بهترین کار برای امر به معروف و نهی از منکر حادثه عاشوراست. با عقل خیلیها جور در نمیآید که اباعبدالله برای امر به معروف و نهی از منکر با انسانهای شریفی که همراهشان بودند، قیام کردهاند. همراهانی که نخبهترین انسانهای زمانشان بودندو به قافله کربلا ملحق شدند. یا بچههای پیغمبر(ص) که در اسارت، تحقیر و سلب احترام شدند و در خیابانها، کاخها و جادهها گردانده شدند و دشمنان را شماتت آنها را اذیت کردند.
خوب خیلی روشن است که اگر اباعبدالله با منکرات معمولی روزمره مواجه بود، اینگونه عمل نمیکرد، جرم خیلی بالا رفته بود. بزرگترین انحراف داشت اتفاق میافتاد که اباعبدالله(ع) با اقدامشان انحراف را معرفی کردند. اگرچه عملاً نتوانستند جلویش را بگیرند. تا زمان معاویه بحث ارثی شدن حکومت در میان نبود، بعد از آن عدهای بصورت شورایی، نشستند و کسی را تعیین کردند. معاویه با زور و جنگ این موقعیت را گرفت، ولی تصمیم گرفت که قضیه را ارثی کند و سلطنت را به جای خلافت بیاورد. شاید منظورش نیابت از مردم یا جانشینی پیغمبر باشد. شاید بیشتر نیابت از مردم در آن مفهوم باشد.
اگر این مسأله به این مهمی میخواست در کشور اسلامی اتفاق بیفتد که از آن به بعد حکومت اسلامی در خانوادهها موروثی شود و فرزندان خودشان را – صالح باشند یا نباشند- به ارث برسر مردم مسلط کنند، گناه بزرگی بود و انحرافی بود که پایه اسلام را میزد و همه زحمات را از بین میبرد. مثل بقیه نظامهای طاغوتی دنیا میشد. لذا اینجاست که احتیاج به ذبح عظیم دارد، به قیام خیلی عظیمی احتیاج دارد.
آن ذبح عظیم هم غیر از اباعبدالله نیست. هرکس دیگر اقدام میکرد، نمیتوانست آن اثر ویژه را داشته باشد. اباعبدالله با شهادتشان و با اسارت بچههایشان به مردم و تاریخ فهماندند این مسیر درست نیست که مهمترین مقطع امر به معروف و نهی از منکر و حد بالای کار است. به خصوص آوردن خانواده به همراه خودشان که میدانستند اینها اسیر میشوند و میدانستند مثل اسرای کفار در خیابانها و کاخها میگردند و مورد تحقیر قرار میگیرند. ولی میدانست برای مردم سؤالانگیز میشود و مردم جواب سؤالاتشان را میگیرند. به همین خاطر حضرت این کار بزرگ را در مسأله جهادشان کردند. البته، خیلی محکم نمیتوان گفت که ایشان آمدند تا شهید شوند.معلوم بود اباعبدالله (ع) از لحاظ اظهارات پیغمبر(ص) و خبرهای دیگری که بود، در راه خدا شهید میشوند. عاشورا برای خیلی از اهل سرّ شناخته شده بود، اما نمیتوانیم مطمئن شویم که این حادثه در همین سفر و کربلا اتفاق بیفتد.
ظاهر قضیه را که نگاه میکنیم، قیام اباعبدالله(ع) یک قیام جهادی برای تغییر حکومت بود که در حیات خودشان این کار را انجام دهند. مقدماتش هم طبیعی بود، مردم کوفه درخواست کردند، عده زیادی نامه نوشتند، حضرت، انسان شجاع، عارف و مطمئنی مثل حضرت مسلم را فرستاد و گفت: «برو ببین چقدر صادقند و میدان وفاداری آنها چقدر واقعیت دارد؟» حضرت مسلم هم آمد و دید وضع خوب است. هزاران نفر بیعت کردند و خیلیهایشان را میشناختند. چندسال قبل اینجا بودند و اهل کوفه را میشناختند. ایشان گزارش داد که مردم آمادهاند، همه از کار معاویه و از جانشینی یزید عصبانی و ناراضی هستند و حاضرند همکاری کنند.
ظاهر قضیه درست است. حضرت اباعبدالله (ع) به کوفه میآید تا مرکز ابتدایی قدرتی تهیه کنند. همان کاری که پدرشان کردند، حضرت علی (ع) هم به کوفه آمدند. بعد از اینکه مردم با ایشان بیعت کردند، اول جنگ بصره را تمام کردند و بعد در کوفه ماندند. زمینه عادی بود که حضرت بیایند و در مقابل یزید یک حرکت قوی جهادی درست کنند و جلوی او بایستند. شاید خودشان هم نتیجه را میدانستند که چه میشود. بعضیها میگویند معلوم نبود در این سفر آن اتفاق میافتد.
ولی دو طرف قضیه برای حضرت اباعبدالله (ع) روشن بود. اگر موفق شوند در کوفه حکومت تشکیل بدهند و جلوی یزید بایستند، توفیقی بود. اگر هم شهید شوند، باز اثر شهادتشان و اسارت بچههایشان، همان کاری را میکند که اگر خودشان قیام کرده بودند، میشد. دنیا و تاریخ را روشن میکند. راه اسلام را روشن میکند، پایه یزید را سست میکند، همه اینها هم شد.
یعنی حرکت موفق نهی از منکر و امر به معروف- متنها در یک سطح بالا- بود. آنجایی که اصل اسلام در خطر بود که به آن نحو عمل کردند. الان در جامعه ما مسأله این نیست، افرادی هستند که خطای سیاسی، اجتماعی و یا گناه میکنند و یا وظایف مسئولیتهایشان را انجام نمیدهند، همه اینها وظیفه نهی از منکر وامر به معروف را برای ما میآورد. شما هم خوشبختانه سربازان خوبی برای این راه هستید.
دعا میکنیم که موفق شوید، حقیقتاً این وظیفه الهی را احیاء کنید. این وظیفه الهی بر دوش ماهها گذاشته شده است. بخصوص اگر بتوانید این کار را بین مردم ببرید تا خودشان همانطور که مواظب کارهای معمولی اطراف خودشان هستند، درجامعه عمل کنند. بعضی از مردم مواظب کارهای شخصی و لااقل مواظب منافع خودشان هستند. اگر چیز بدی ببینند، جلویش میایستند، اگر ببینند مأموری نسبت به آنها کوتاهی کرده و وظیفهاش را انجام نداده، درگیر میشوند. این کار را نسبت به وظایف اجتماعی هم میکنند، وظایف دینی هم انجام میدهند. اگر این حالت در مردم اتفاق بیفتد، پیروز میشویم.
این اتفاق در دوران مبارزه افتاد، یعنی با یک مبارزه طولانی از وقتی شروع شد تا به پیروزی رسید، ده سال طول کشید- کم کم مردم ایران آگاه شدند، راهشان را پیدا کردند، فهمیدند مسیری را که دولت شاه دارد میرود، مسیر ضداسلامی، ضدمیهنی و ضد بشری و یک نوع غارتگری است. مردم، عامل خارجی بودن خیلی چیزها را در مبارزات دیدند. لذا این آمادگی را پیدا کردند که هزینه کنند. البته لازم نبود مردم هزینه زیادی کنند، وقتی که دعوت میشدند به خیابانها بیایند، میآمدند. وقتی که اجتماعی میشد و مبارزین میگفتند: «بیایید میخواهیم حرفی بزنیم»، انصافاً آمدند. اگر مردم نمیآمدند، مبارزه پیروز نمیشد، انقلاب پیروز نمیشد.
اوایلی که امام قیام کردند، خیلی زود به پانزده خرداد رسیدیم. مردم هم خوب آمدند، اما با فشاری که رژیم آورد، عقب نشستند و در اجتماعات به آن صورت شرکت نکردند. وقتی امام را بازداشت کردند، مردم قیام کردند، ولی وقتی امام را تبعید کردند، یکی دو سال بعد سخن از مبارزه نبود. اگر یک مأمور سرکوچهها و خیابانها میگذاشتند، مردم به خیابان نیامدند و یا خیلی کم آمدند. ولی دوباره حرفها شروع شد، تبلیغ شروع شد، آگاهی شروع شد. کم کم مردم آگاه شدند که راه درست همین است و هفت هشت ماهی مردم خوب به میدان آمدند و یکدفعه آن رژیم ستمگر، پولدار، حامیدار خارجی، سفاک و اطلاعاتدار از پادرآمد و شکست خورد و انقلاب پیروز شد که ما این روزها دهه فجر را داریم.
شما میتوانید نمونههای خوبی از امر به معروف را پیدا کنید و ببینید. مسائل خارجی هم اینگونه است. در بحثهایی که الان هست، دنیا گرفتار چند قدرت متجاوز ظالم است. به دنیا زور میگویند، البته آنها شکل ظاهری را برای خودشان درست میکنند. مثل دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، و مخالفت با تروریست واژههای مقدسی پیدا و در پناه آنها این همه جنایت میکنند که دارید میبینید چه اتفاقاتی میافتد. لشکرکشیها، غارتها و زورگوییها دارند.
یکی از نمونهها همین مسأله خود ماست، میگویند کشور بزرگی مثل ایران که تمدن قویتر، سرزمین بهتر، مردم بهتر و مکتب بهتری دارد، حق نداشته باشد از تکنولوژی و دانشی که مال بشر است و خداوند در طبیعت زمین قرار داده، استفاده کند و آنها انحصاری داشته باشند. تصمیم دیشب آنها عبرتی برای جامعه بشری است. پنج قدرت بزرگی که حق وتو در شورای امنیت دارند، جمع شدند و آنهایی که قیافه حمایت از ما را گرفته بودند، با اجماع آنها تصمیم میگیرند که اگر ایران همه چیز را ترک نکند، باید به شورای امنیت برود که واقعاً عبرت است. باید جامعه بشری را آگاه کرد تا مقابل چنین طغیانی بایستدکه کار آسانی نیست، ولی به هرحال باید کار کرد. چون نباید فکر کنیم هرچه در آنجا میگذرد، به ما مربوط نمیشود. الان همه دنیا به هم مربوط است و ما هم وظیفه خاصی داریم. البته باید با تدبیر،عقلانیت و راهکارهای قابل قبول وارد عرصه شد. واقعاً الان جریان ظالمانهای بر بشر حاکمیت پیدا کرده است. اینها دروغ میزنند. به حرفهایی که میزنند، ایمان ندارند. همین اتفاقی که در عراق و فلسطین افتاد، شاهدی بر دروغ آنهاست. مردم به چیزی رأی دادند که آنها قبول ندارند و دارند جلویش مقاومت میکنند. در انتخابات مجلس افغانستان عدهای از نیروهایی که جهاد کرده بودند، پیروز شدند که باز جلوی آنها حرف دارند. میخواهم بگویم اینگونه نیست که آنها به حرفهایی که مطرح میکنند- حرفهای زیبایی است- ایمان دارند. اینها پوششهایی است که با این پوششها دارند بشر را فریب میدهند.
این یک انحراف کلی است. از نوع انحرافاتی است که واقعاً در سطح جامعه بشری به مظلومان و کشورهای فقیر و نیازمند و انسانهای حقطلب آسیب میرساند. در وظیفهای که خداوند در قرآن به ما داده، روی این موضوع هم تأکید کرده است. منتها بعضیها همتشان در حد کارهای کوچک است و همان مقدار وارد میشوند، ولی باید انسانهایی باشند که کارهای بزرگ را در نظر بگیرند و وارد آن میدان شوند و تسبیب اسباب و تجهیز قوا کنند.
در جریان دوران مبارزات بودیم و میدیدیم که خیلیها فکر میکردند و میگفتند: «این چه کارست؟!، مشت و سندان نمیشود. چه کسی دستش را روی درفش میکوبد؟» اینگونه حرفها را میزدند. «سری که درد نمیکند، چرا دستمال ببندیم؟ جواب این خونها را کی میدهد؟ جواب این جسمها را کی میدهد؟» ولی امام که عالمترین فقیه زمان بودند، برای انقلاب حجت داشتند. کمتر در تاریخ داریم که اینگونه کارها حجت داشته باشد.
در مشروطه به خاطر اینکه سه نفر از بزرگترین فقهای نجف پیشقدم شدند، مردم هم آمدند و زود موفق شدند. در مبارزات ما هم شخصیتی مثل امام(ره) و جمع زیادی از فقهایی که شاگردان ایشان بودند، در میدان بودند. حجت را برای مردم تمام کردند. آنی که میگفتند نشدنی است، شدنی شد و انجام شد و معلوم شد که میشود.
به هرحال، فکر میکنم در مسائل جهانی هم اگرچه قدرت ما با قدرتهای بزرگ از لحاظ مادی نمیتواند همسنگ باشد، ولی حرف حق و توضیح کاری و پیمودن راهها به شیوه درست و منطقی و بطوری که بتواند صاحبنظران را جلب کند، میتواند بالاخره روزی به این ظلم بسیار عمیق جهانی پایان دهد و مردم کشورها بر سرنوشت خودشان مسلط شوند. این راه اباعبدالله (ع) و مسیر عاشورا است. انشاءالله شما هم در آموزشهایتان سعی کنید مسائل را با ابعاد وسیعتر، خیلی روشن به مردم ارائه دهید. ما هم دعا میکنیم و هم هرجا بتوانیم، به شما خدمت میکنیم.
والسّلام علیکم و رحمه الله