بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السلام علی رسول الله و آله
بسیار خوش آمدید. امیدوارم که در آغاز سال تحصیلی این اجتماع شما بتواندتأثیر سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی در محیط دانشگاهها داشته باشد. بنده تحلیل کوتاه برادر ما را در مورد ویژگیهای جنبش دانشجویی را قبول دارم و فکر میکنم باید یک نکته به آن اضافه شود. آن هم آیندهدار بودن قشر دانشجو، هم به عنوان جوان و هم به عنوان دانشجو است. تحقیقاً با هر محاسبه و هر زاویه که به آن نگاه کنیم، میبینیم که آینده کشور متعلق به دانشجویان امروز است و در سایر بخشها چنین امید و اطمینانی به آینده نیست و اگر هم باشد، درست است. چون یک جریان تحصیل کرده، محقق، دانشمند و آگاه به علم روز وارد صحنه عملیاتی جامعه میشود و بتدریج امور کشور را چه در دولت و چه در خارج از دولت به دست میگیرد.
بنابراین بسیار بسیار مهم است که در دوران تحصیل علاوه بر آموختن علوم رسمی، از آموزشهای خاصی که به جامعه و نیز مدیریت جامعه و جامعه جهانی بر میگردد، غافل نباشید که از رشتههای تحصیلی شما فراگیرتر است و باید به آنها هم بپردازید. البته در حدی که به دانش شما خیلی صدمه وارد نکند و اصل کار شما این است که در رشتهای که تحصیل کنید، واقعاً باسواد باشید و به اهداف آن رشتهای که انتخاب کردید، برسید.
بحث کلی که میخواهم با شما در میان بگذارم این است هم دنیا و هم ایران در حال تحول و عبور از شرایط خاص هستند و ما در آینده شاهد تحولات مهم در سطح جهانی و ایران خواهیم بود. خیلی بجاست که در محافل دانشجویی و دانشگاهی که دانشگاه اعم از استاد و دانشجو است، این مسائل مورد بحث قرار بگیرد و شرایط امروز و شرایط فردا ارزیابی شود. در گذشته، دنیا در محاصره دو اردوگاه شرق و غرب بود که تقریباً بر همه دنیا مسلط بودند و نوعاً کشورها وانسانها سعی میکردند در یکی از دو اردوگاه فعالیت کنند و این دو اردوگاه مثل دو حزب بودند. در آمریکا، انگلیس، فرانسه و جاهای دیگر میبینید که آنها کشور را در اختیار خودشان دارند. در ظاهر با هم مبارزه میکنند، ولی بههرحال یا حزب دمکرات و یا جمهوریخواه به سرکار میآیند و با کمی تفاوت کار خودشان را انجام میدهند.
به هرجایی نگاه کنید که در آنجا دمکراسی پایدار شده و شکل نهایی به خود گرفته، از این طریق است و آنجایی که احزاب متعدد هستند و ائتلافها شکل میگیرند تا مجلس یا دولتی شکل بگیرد، نوعاً در این جور کشورها وضع متحوّل و خیلی پرفراز و نشیب است. ولی در کشوری مثل چین که یک حزب کار میکند، شرایط خاص خود را دارد. دنیا وقتی از اردوگاههای دوگانه با شکست اردوگاه سوسیالیسم و شرق رها شد، غربیها فکر کردند که نوبت تأسیس اردوگاه واحد جهانی آن هم به سرکردگی سرمایهداری غرب رسید که فعلاً زمام امورش در دست آمریکاست و اروپاییها هم با توسعه اتحادیه اروپا تعداد آن را به 25 کشور رساندهاند و جمعیت 450 میلیون نفری دارند و فکر میکنند ظرفیت مجموعهشان از ایالات متحده آمریکا بیشتر خواهد شد. با آمریکا رقابت میکنند، ولی در هرمان ظرف امپریالیسم غرب که یک اردوگاه فکری متفاوت نیست، بلکه یک اردوگاه جغرافیایی متفاوت است. اینها دنبال یک منطقه و آمریکا هم دنبال منطقه دیگری برای خود هستند. آمریکا میخواست به عنوان پدرخوانده جهان در دنیای یک قطبی عمل کند که بنظر میرسد در حال شکست است. با اتفاقاتی که در دنیا به چشم میخورد، آمریکا موفق نبوده است. آنها فکر میکردند با پشتیبانی عمیق و سنگین درآمد و سرمایه علمی، فنی، مالی و سیاسی میتوانند دنیا را قبضه کنند. لذا در گامهای عملی که در میدان عمل به این نیت برداشتهاند، مشکل پیدا کردند.
بنده نمیگویم شکست کامل خورده، ولی مشکل پیدا کرده است. مثل گام اول که در افغانستان بود. مشکلات آن به اندازه عراق نبود. اما آنجا هم هنوز مشکلات جدّی دارد و نمیتواند مخالفین خود را به آسانی از میدان بیرون کند. با اینکه افغانستان از خیلی جهات جای حساسی نیست و یک کشور محصور در خشکی و فاقد منابع مهم اقتصادی و بنیههای علمی و فنی است. ولی مشکل انسانی دارد. چون مردم آن غیورند.
عراق به خاطر شرایط ویژهای که دارد و انتخاب مهم آمریکا هم بود، کشوری هست که اگر بتوانند در آنجا لانه کنند و حاکمیت را به دست بگیرند، کشورهای عربی هم فرمانبردار آنها خواهند بود. لذا مشکلی برای خودشان نمیبینند. ولی محاسبات آنها به ظاهر اشکال پیدا کرده و اشتباه کردند. کندی که سناتور مجرّب آمریکاست، امروز گفت: «در عراق در باتلاق هستیم، هم راه جلو رفتن و هم راه عقب ماندن برای ما مشکل شده است.» درست هم میگویند. ما هم قبلاً این مطلب را پیشبینی کرده بودیم که این اتفاق میافتد. چون منطقه را بهتر از آنها میشناسیم. آنها حالا که به داخل آمدند و دارند با این منطقه آشنا میشوند، میتوانند حرف بزنند.
بههرحال تلاش آمریکا برای حکومت دهکده جهانی ناموفق است. البته خیلی نفوذ دارند و خیلی جاها را هنوز با نفوذ مخفی و دیپلماسی مخوف اداره میکنند که نمونه آن را در اجلاس اخیر آژانس هستهای دیدیم. درسهای زیادی برای تاریخ ما داشته و آن، اینکه غیرمتعهدها نگران بودند که مسائل ایران در آینده در مورد خودشان تکرار شود و مصمّم شده بودند که قطعنامهای در مقابل قطعنامه اروپاییها بدهند و آن را آماده کردند که در جلسه مطرح کنند. دو سه ساعت نمایندگان را در جلسه حبس کردند. یعنی جلسه بیدستور بود. آنها را نشاندند و به آنها گفتند که ما در پشت پرده با هم تفاهم میکنیم و حدود پنج، شش ساعت این تفاهم طول کشید. وقتی وارد جلسه شدند، نتیجه این شد که غیرمتعهدها قطعنامه خودشان را مطرح نکنند و حتی طبق یک بند آییننامه که بند استعماری است و نمیتواند در هیچ جلسه آزادی مطرح باشد، جلوی مذاکرات گرفتند. شاید اصلاً با چنین جلساتی آشنا نباشید که از اول چیزی تصویب میکنند که در این باره نباید مذاکره شود.
ما هم درجلسات خودمان کفایت مذاکرات میدهیم. یعنی یک مقدار که بحث کردیم و وقتی که حرفها تکرار شد و وقت تلف میکند، پیشنهاد کفایت مذاکرات را ارائه میکنیم. اگر پذیرفته شد، رأیگیری میشود. ولی آنها این بند را اول قرار دادند. یعنی از اول میگویند فلان موضوع مذاکره ندارد و قطعنامه مطرح میکنند. افراد را از قبل دیده بودند. 20 نفر رأی دادند که دیگر مذاکره نشد و بقیه آنها هم که 13 نفر بودند، در مقابل آنها قرار گرفتند که این قطعنامه تصویب شد و اعلام شد که قطعنامه اروپاییها به اجماع تصویب شد. میتوانید معنای دمکراسی و آزادی را در مراکز سازمان ملل ببینید که چگونه عمل میکنند!
ثانیاً نفوذی که دولتمردان دارند، به طرق مختلف است. بعضیها تجاری، بعضیها سیاسی و بعضیها اطلاعاتی است. از بعضیها هم نقاط ضعف دارند و آنها را تهدید میکنند. در این مذکرات هم این کارها شد تا این قطعنامه تصویب شود. وقتی تصویب شد که مذاکره بنا شد، رئیس غیرمتعهدها گفت: «شما به صورت یک حرکت قانونی جلوی حق بخش عظیمی از دنیا را گرفتهاید و ما قانوناً راهکارهای دیگری نداریم و نمیدانیم باید چکار کنیم. دنیا اینها را دارد. ولی وقتی به ملتها میخورد و پای مردم به کار میآید، دیگر اینها خیلی کاربرد ندارد. وارد وضع جدیدی میشود.
نمونه اینکه آمریکا خیلی سریع صدام را میشکند و ظرف چند روز حزب بعث و ارتش بعث را مثل کرباس پاره میکند و وارد میشود. ولی وقتی سر و کار آنها با مردم میافتد، حدود 20 ماه شب و روز رنج میبرد و گرفتار است. واقعاً این رسواترین شیوه است که کشوری آمده و خودش دولت موقت تشکیل داده و گفته ما در اختیار دولت هستیم، ولی تقریباً هر روز عراق را بمباران میکند. مثل بمباران فلوجه، شهرک صدر، سامره و نجف. اینگونه نیست که کسی حاکم باشد و هر روز مردم را بمباران کند. اگر شما قدرت دارید، زمینی با مردم طرف شوید. هواپیما با مردم چه تناسبی دارد؟ البته آنها هم به اسم آزادی آمدند و به مردم میگویند که آمدیم عراق را آزاد کنیم.
شیوهای که الان در فلسطین هم هست. یک عده از مردم مقاومت میکنند و میبینند که هر روز هواپیما، هلیکوپتر و موشکهای اسراییلی فعال هستند. وقتی که با مردم برخورد میکنند و با توده مردم طرف میشوند، خشنترین حکومتها هم کمکم به زانو در میآیند. نفس آنها جای دیگر میبرد و میبینند که اینگونه نمیشود. مردم هم در مقطعی دست به فعالیت منفی میزنند که به صورت مبارزه منفی است. همه چیز را تعطیل میکنند. همان کاری که ما در رژیم شاه کردیم. همه امکانات دست رژیم شاه بود و خارجیها هم خوب حمایت میکردند، ولی مردم ایران مبارزه کردند تا به جایی رسید که مبارزه منفی مطرح شد ودیگر آنها تاب مقاوت نداشتهاند. چون نفت را تعطیل کرده بودند و هرجا که رژیم نیاز داشت، مردم آن را عمل نمیکردند. لذا رژیم تسلیم شد. حضور مردم در خیابانها دائمی بود.
سابقه آن در هندوستان هم بود که شاید مبتکر آن گاندی بودند. زمانی که انگلیسیها در هندوستان خیلی شرارت میکردند و گاهی بین دو شهر بزرگ در بین راه داخل جنگلها سر مردم را آویزان میکردند. یعنی مخالفت با حکومت استعماری اینگونه است. بعد از آن گاندی دستور مبارزه منفی داد. و مردم هم با حکومت همکاری نکردند که موجب شد حکومت انگلیسی فلج شود و بعد از آن هندوستان مستقل شد.
الان دنیا در این وادی پیش میرود. اگر آمریکاییها، اروپاییها و غربیها حرفی برای گفتن دارند، همین حرف آزادی، دمکراسی و حقوق بشر است که این شعار در زمان ما با منافع ملی مردم منافات دارد. چون اگر آنها بخواهند وارد کشوری شوند، منافع مردم حقیقتاً با آنها در تضاد است. یا باید خالصانه این مطلب را بگویند و قبول کنند که اگر مردم آنها را انتخاب کردند و رأی دادند، بمانند. اگر راهی را رفتند، همان باشد که مردم آن را خواستند. که مردم میخواهند هیچوقت با منافع استعماری سازگار نمیشود.
نه ایرانی و نه عراقی و هیچکس نمیپذیرد که سلطه بیگانه بر آنها باشد و منابع کشور را ببرند و کشور بازار آنها باشد و فرهنگ ملی را از دست بدهند و نیروهای نخبه را ببرند و جذب کنند و در عوض بنجولهای خودشان را بر آنها تحمیل کنند. هیچ کشوری این شرایط را نمیپذیرد و الان هم مردم این مطالب را میفهمند.
خیلی کم افرادی هستند که سر از این مسائل در نیاورند و شاید بعضی از خانوادههای قدیم این مسائل را درک نکنند، ولی وقتی دانشجویی در یک خانواده هست، بقیه اعضا خانواده هم بسیاری از مسائل را میفهمند که در دنیا چه میگذرد. حتی یک دانشآموز هم میتواند این مسائل را عنوان کند. در ایران یک روستا هم پیدا نمیشود که یک دانشجو و یا افراد تحصیل کرده در آن نباشد. یعنی مردم بطور طبیعی - بخواهیم یا نخواهیم – درحال پیدا کردن دانش سیاسی هستند. سطح تفکر جامعه بالا میآید.
در سالهای اول انقلاب که بحث دانشگاه آزاد اسلامی بود، یک بحث جدی بین افراد بود. بعضیها میگفتند که چرا باید این همه دانشجو داشته باشیم؟ دولت میتواند با حدود 300 هزار نفر کشور را اداره کند و آن مقدار کافی است و بقیه مردم هم باید کار کنند. همه کارهای خودشان را انجام میدهند و تحت فرمان هستند. مثل گذشته و یا کمی بهتر از آن زمان میشود. معلوم است که دولت نمیتواند در سطح وسیعی جوانان را در دانشگاهها جمع کند. وقتی دانشگاه آزاد اسلامی مطرح شد، حضرت امام که خیلی پیشبین و آیندهنگر بودند، فوراً این مطلب را تأیید کردند. علیرغم اینکه آن روزها تب دولتی کردن خیلی تند بود و نبض دولتی کردن بشدت میزد. حتی مدرسههای غیردولتی را که از قبل بودند، تعطیل کرده بودند. لذا صحبت از دانشگاه غیردولتی کردن خیلی سخت بود. لازم بود امام دراین مسئله وارد شوند و بدون حضور امام نمیتوانستیم عمل کنیم. بعنوان یک کار سمبلیک یک میلیون تومان پرداخت کردند تا برکت دانشگاه باشد. الان میبینیم که بیش از یک میلیون دانشجو در این دانشگاه درس میخوانند که از لحاظ کمی و تعداد واحدها بزرگترین دانشگاه دنیاست. الان هیچ دانشگاهی در دنیا به این اندازه وسعت ندارد. و نقطه مثبتی هم دارد که این دانشگاه در سراسر کشور هست.
البته اگر در جایی متمرکز بود، آثار بهتری داشت، ولی به همه جا رفته و همه مردم به آن دسترسی دارند. نکته بسیار مهم و بکری است و هنوز این چیزها را در برنامههای گذشته خودمان تجربه نکرده بودیم.
دو سال پیش فارغالتحصیلان دانشگاه شما جلسه داشتند، شرکت داشتم که گفتید: یک میلیون و 300 هزار فارغالتحصیل داریم. الان نسبت به آن موقع خیلی بیشتر شده است و نزدیک به 3 میلیون فارغالتحصیل و دانشجو در دانشگاه آزاد اسلامی دارید. دانشگاههای دولتی که حدود 70 سال شروع کردند، تعداد دانشجو آنها از دانشگاه آزاد اسلامی کمتر هستند. این عظمت حجیم تحصیل کردههاست که به سرعت با تصاعد هندسی در حال رشد است.
همان موقع گفتیم باید جامعه را اینگونه رشد داد و اگر بخواهیم جامعه ما رشد کند، باید تعلیمات سیاسی - (البته روزنامهای و رادیویی خیلی جواب نمیدهند- جدّی گرفته شود. انسانها باید از درون خودشان بزرگ شوند و رشد کنند و کارهای خودشان را تنظیم کنند.
عین این بحث من مال خانمها بود که در آن زمان عجله بود که چرا اینها به میدان نمیآیند؟ خانمها در گذشته در دانشگاهها خیلی کم بودند و الان شاید ایران یکی از ممتازترین کشورهای دنیا باشد که تعداد خانمها در برنامههای علمی و کنکورها بیشتر شدند و این کار سیاسی کاری نیست، بلکه به صورت طبیعی است. چون دختران مسؤولیت کمتری در خانه دارند، بیشتر میتوانند مطالعه داشته باشند و تحقیق کنند. شاید برای بعضی کارها روحیات آنها مناسبتر باشد. آقایان هم گرفتاری دارند و هم در بیرون خانه میتوانند اوقات فراغت بیشتری را بیخودی بگذارند. بعضی خانمها به درس بیشتر میرسند و در نتیجه برد با آنهاست.
اتفاق مهمی در کشور ما افتاده که بخش عظیمی از مردم ما جوان و تحصیل کردهاند و روبه آینده دارند و شما دانشجویان وظیفه مهمی دارید و جوان هستید. اگر چه به اندازه ما تجربه ندارید، اما از ما امروزیتر هستید و از اول فکر شما جهانیتر از فکر ما شکل میگیرد. این دوره در دنیا اینگونه است که ملتها قدرت خودشان را نشان میدهند. کشور ما از همان نوع است. در مقابل خارجیها و قدرتهای استعماری بحث ما این است که اگر رویه آزاد گذاشتن ملتها ادامه پیدا کند، به خیر دنیاست و شعار حقوق بشر آنها به نفع خودشان نیست.
اگر صادق بودند و واقعاً میخواستند، خوب بود. ولی آنها صادق نیستند و فقط شعار میدهند. ما باید همراهی کنیم که خیلی هم خوب است. در داخل کشور خودمان بحث همین است. نباید اراده کنیم که نظرات خود را بر مردم تحمیل کنیم. مردم باید رشد کنند و خوب تشخیص دهند و خودشان را اداره کنند و وارد میدان شوند و خیر و شرّ تصمیمات را بفهمند و به آن عمل کنند. در دورهای لازم بود دخالتها و هدایتها بیشتر باشد تا کمکم به نقطهای میرسیم که مصلحت همه این است که افکار عمومی قضاوت کنند. تقریباً روشن شده است که افکار عمومی کمتر از افراد اشتباه میکنند. فرد میتواند زیاد اشتباه کند. وقتی برآورد مجموعه را نگاه کنیم، اگر سالم عمل شود، به نقطه بهتری میرسیم.
البته نصیحت من به عنوان کسی که دوره شما و دوره عملی را در کار گذراندم، این است که خیلی مواظب باشید تا آلت دست ناخالص سیاسی قرار نگیرید. در طول تاریخ مرسوم بوده که تاریخ احزاب برای خودشان شاخههایی اعم از دانشجویان زنان، کودکان، کارگران و غیره درست کنند که برای جریانی که بخواهند کارهای سیاسی کنند و درهمه جا باشند. تا آنجا که این کارها آموزش و رشد سیاسی دادن و آشنا کردن باشد، خیلی خوب است و در صورت انجام، جزو خدمات ملی محسوب میشود. ولی اگر میخواهند از بیتجربگی، خامی، جوانی و احساساتی بودن بچهها سوء استفاده کنند، کار خیلی بدی است. البته ممکن است این کار را بکنند که این طبیعت کار همه احزاب سیاسی دنیاست. لذا شما باید هوشیار و اهل مطالعه و فکر باشید و چیزهایی درست را در مجموعه خودتان بفهمید و در یک فضای دمکراتیک و کاملاً عقلانی بحث کنید. به همدیگر انگ نزنید و همدیگر را نترسانید. فضایی باشد که همه، حرفهای خود را بزنند و بعد قضاوت کنید که حرفهای کدامیک بهتر است.
وقتی کار خودمان را در مجلس و مجمع مقایسه میکنیم، میبینیم در مجلس همه چیز متصل به مردم است و تریبون باز و در معرض دید مردم است. وقتی که کسی حرفی میزند، ملاحظاتی را برای خود دارد. چون در جامعه شنیده میشود و ممکن است خوب یا بد باشد. ولی در مجمع با هم بحث میکنیم و تریبون آزاد است و هرکس هرچه دلش میخواهد، میگوید. بعد استدلالها را میفهمیم. لذا در انتخاب کردن خیلی آزاد هستیم. البته این دو نوع کار در همه جا لازم است. در مجلس بخاطر اینکه مردم باید در جریان امور قرار بگیرند، ولی جاهای دیگری هم باید باشد که بتوانیم آزادانه و بدون واهمه و جوّسازی با هم حرف بزنیم و عقل خودمان را به کار بیندازیم که این نوع کارها میتواند برای شما مفید باشد. شما در جلسات دانشجویی خود با هم بحث، انتخاب و راه خودتان را پیدا کنید و برای کشور خودتان فکر و برنامهریزی داشته باشید. بالاخره این کشور خیلی چیزها دارد که ما هنوز آن را نقد نکردیم. حقیقتاً ایران این حق و ظرفیت را دارد که یک وزنه مهم جهانی باشد.
اگر از لحاظ جمعیت حساب کنید، 70 میلیون جمعیت تعداد کمی نیست. اگر از لحاظ بههره هوشی بررسی کنید، بههره هوشی ما کمتر از دیگران نیست. حتی از اروپاییها که خیال میکنند با هوشند، کمتر نیست. اگر از لحاظ منابع طبیعی حساب کنید، ایران کلکسیون منابع دنیا میباشد. در مطالعاتی که بنده دارم دو یا سه کشور در دنیا به اندازه جامعیت ایران منابع طبیعی دارند، روسیه و آمریکا میباشند و غیر از اینها جای دیگری را نمیشناسیم که مثل ایران همه چیز در درون خود داشته باشد. عظیمترین منابع نفتی و گازی را دارد. بخشی از گاز کشور کشف شد و دومین کشور دارای گاز هستیم و اگر کشفیات خودمان را ادامه بدهیم، شاید اولین کشور باشیم. در زمینه معادن نزدیک به دو برابر شد. واقعاً منابع ایران عظیم است.
از نظر جغرافیایی ایران خیلی دارای اهمیت است. چون بهترین راه زمینی و هوایی بین شرق، غرب، شمال و جنوب را دارد. حقیقتاٌ چهار راه و نقطه تقاطع طبیعی عبور و مرور دنیاست. اگر درست برنامهریزی کنیم و شرایط جهانی ما هم درست باشد، از طریق عبور هواپیماها میتوانیم ثروت عظیمی بدست آوریم. ایران طبیعیترین راه برای عبور خطوط گاز و نفت و کابلهای نوری به شرق و غرب و شمال و جنوب است. این کشور در قلب دنیا قرار گرفت.
انشاءالله شما دانشجویان وارد میدان میشوید و کشورتان را بهتر میسازید و منابع خودتان را نقد و یک کشور ثروتمند و آزاد و روبه بیش درست میکنید. در کشوری که این هم تحصیل کرده باشند، نباید کارهای بیمعنا انجام شود.
بنده بعنوان یک روحانی که با دنیای طلبگی و دانشجویی و کارهای اجرایی آشناست، میگویم که فرهنگ اسلامی و سرمایه دینی ما مهمترین سرمایه شماست. در همه ادیان الهی از جمله مسیحیها، کلیمیها، هندوها، بوداییها و هر آیین دیگری که شما در نظر داشته باشید، با مطالعه کتابهای آنها با علمای آنها وارد بحث شدیم.
واقعاً این مجموعه در مسیحیت و دین حضرت موسی نیست. آنها در زمان خودشان هم مثل اسلام بودند و نمیخواهند آنها را تحقیر کنیم. زمان آنها گذشته و تحریف شدند و بعد از آمدن پیامبر خاتم دوره آنها تمام شد. اسلام یک مجموعه پیشرفته پیام الهی است که در اختیار شماست و مکتب اهل بیت که در ایران وجود دارد، نابترین نوع آن است. به این سرمایه فکریو فرهنگی که دارید، افتخار کنید که منبع بسیار بسیار عظیمی است. آنگونهای که گاهی متحجران مطرح میکنند، نیست. اسلام دینی است که همه چیز را آزاد گذاشته است.
الان در کشور یک نمونه از هزاران نمونه را به شما جوانان میگویم و آن مسئله فرهنگی است که فعلاً مطرح است. انتقاد زیادی از اخلاق مبتذل در جامعه مطرح میشود و مشکل پیدا میکنند. اگر هست، به این خاطر هست که مسائل به صورت غیراسلامی در کشور عمل میشود و اگر مسائل به صورت اسلامی عمل میشد، اصلاً نیازی به این گرفتاریهای فرهنگی و اخلاقی نبوده است. اسلام نسبت به روابط نامشروع بسیار حساس است و سخت برخورد میکند. ولی از طرف دیگر فضای روابط مشروع را خیلی باز گذاشته است.
اگر شما صدر اسلام را در نظر بگیرید، هر جوانی که به سن تکلیف میرسید، مشکل تأمین نیاز غریزی نداشت. راههای مختلف قرار داده بودند و آنها میتوانستند نیازهای غریزی خود را تأمین کنند و هیچ زن بیوهای مشکل غریزه جنسی نداشت. چه زمانی که شوهران آنها در جنگ کشته میشدند و یا به هر دلیل نمیتوانستند ازدواج کنند. مگر اینکه خودشان به این امر میل نداشتند. وقتی راههای فرهنگی سنتی بسته شود، تشکیل خانواده نیز مشکل میشود. با این پیرایههایی که به ازدواج بسته شد، مشکل میشود. طبعاً وقتی یک جوان 10 تا 15 سال از ازدواج محروم باشد، حرکت دیگری میکند و گرفتاریهای پیدا میکند. اگر مسلمان نباشیم، این گرفتاریها وجود دارد، ولو اینکه اسم ما هم مسلمان باشد.
ولی اگر مسلمان واقعی باشیم و راههایی را که اسلام طراحی کرده، ندیده بگیریم، اینگونه مشکل داریم که غریزه به افرادی فشار میآورد. لذا به راههای غیرمعقول روی میآورند، بقیه مسائل هم اینگونه است.
اسلام در همه مسائل اقتصادی، سیاسی، حکومتی و هنری اعتدال را در پیش دارد. انشاءالله همراه پیشرفت کشورمان اعتدال هم رشد کند. من به عنوان کسی که شما را دوست دارم و به سرنوشت شما علاقه دارم، به شما توصیه میکنم که اعتدال را در زندگی به عنوان یک مسلمان مراعات کنید. در معاش، اخلاق، معاشرت و تحصیل اعتدال جواب میدهد و افراط و تفریط انسان را از مسیر دور میکند. شما را به خدا میسپارم و برای توفیق بیشتر شما در زندگی دعا میکنم.
والسّلام علیکم و رحمه الله