بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله و السّلام علی رسول الله و آله
روی سخنان چند نفری که حرف زدید، خیلی حرف حاشیهای ندارم. فقط نکاتی را خدمت شما عرض میکنم. البته شما موفق شدید. تصور شما درست است و من همان شدم که شما میخواهید. چون واقعاً مصمم بودم که نیایم و نمیتوانستم مثل آقای موسوی به طور قطع بگویم که نمیآیم. برای اینکه ما این مردم را دعوت کردیم و به میدان آوردیم و الان اگر از ما میخواهند، نمیتوانیم بگوییم نمیآییم. حتماً برای آن باید دلیل محکمی داشته باشیم تا مردم را قانع کنیم.
نکتهای که گفتید اگر نمیآمدم شما آنطرف قضیه را میگرفتید، من هم میدانم. خیلی از نخبگان به صورت حضوری، مکاتبهای و ... همین دعوت را داشتند. در جلسات واقعاً به من سخت میگذشت. خیلی کوتاه خواستههای چند ساعته افراد را در چند کلمه جواب میدادم که خیلی سخت و گاهی بدور از ادب بود. نکاتی را در محاسبات خودتان نیاوردید که شاید بعضی از آنها را نمیدانید و در بعضی از مسایل هم تفکرات شما آزادتر از ماست.
ما پیش از انقلاب جلساتی با آقا سیدرضا و آقاسیدابوالفضل و آقای دکتر شریعتی داشتیم. ایشان دکتر شریعتی را نصیحت میکرد. دکتر شریعتی دچار مشکل شده بود. چون علیه حوزه حرفهایی زده بود. ایشان به شریعتی میگفت: شما جامعهشناس هستی، ولی جامعه خودت را نمیشناسی و جامعهشناسی جهانی داری. این وقتی بود که ایشان به مرحوم مجلسی حمله کرده بود که در زمان صفویه بود. مردم برای صفویه چندان قداستی قائل نیستند، ولی آقای مجلسی در دل همه مردم است، میگفت: شما که به آقای مجلسی حمله میکنی، چه نتیجهای از این کار میخواهی بگیری؟باید ملاحظاتی داشته باشیم و اگر نداشته باشیم، اصلاً نمیتوانیم کار کنیم و کارها به هم میخورد. تفکر انقلابی را که ما در زمان شاه داشتیم، با این تفکری که الان میتوانیم داشته باشیم، مقایسه نکنید.
اینجا باید خیلی چیزها را حفظ کنیم تا بتوانیم کار درستی انجام دهیم و کار ما پیش برود. اینها چیزی نیست که من به شما و جامعه بگویم. یکسری کارهاست که سنت شکنی و بسیار هم سخت است و تدبیر میخواهد.
مثلاً گروگانهای آمریکایی مسئلهای بود که بیخ ریش نظام مانده بود و ما بودیم که خدمت امام رفتیم و راهحل دادیم و امام از طریق مجلس مسأله را حل کردند. این را ما نباید مطرح کنیم. جنگ از این بدتر بود. وقتی که امام خواستند مرا فرمانده جنگ کنند، خدمت امام گفتم: هرچه شما بگویید، انجام میدهم و میروم. ولی من الان به این امید میروم که کاری کنم تا جنگ تمام شود. البته از موضع عزت، نه از موضع ضعف. از نظـر خودم این بود که نقطهای را در عراق بگیریم که گروگان خوبی باشد تا عراق بعد از خاتمه جنگ حقوق ما را بدهد. مثلاً بصره را بگیریم، در جبهه هم وقتی با فرماندهان صحبت کردم، برای آنها غیرقابل باور بود، میگفتند: همه میگویند «جنگ جنگ تا پیروزی» ایشان میگویند «جنگ جنگ تا یک پیروزی» من گفتم: همان یک پیروزی را میخواهم.
یا تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی آنموقع کفر بود و فقط با امام مـیتوانستیم این کار را بکنیـم. به یک
میلیونی که امام دادند، قناعت کردیم و آن یک میلیون برای ما ارزش چند میلیارد را داشت که اعتباری به قضیه میداد.
به هم زدن سیستم کوپنی که حتی دستمال کاغذی، قاشق و چنگال را بصورت کوپنی به مردم میدادیم، سخت بود. این کارها باید بشود، منتهی هر کاری زمانی و شرایطی دارد. ممکن است محافظهکاری کنیم که کار از لحاظ امنیتی بهم نخورد. خیلی از مسایلی که میفرمایید « الامور مرهونه باوقاتها»، است که حدیث آن را از معصومین داریم. بهتر است اوقات آن را اهل نظر تشخیص بدهند. الان شرایط و خیلی چیزها عوض شد. افکار عوض شده و انسانها شکل دیگری پیدا کردند.
اخیراً دو سه ملاقات با نوجوانان داشتم. درست مثل شما حرف میزنند. از یارانهها، سیاست خارجی و وضع کشور بحث میکنند که فکر کردم به آنها آموزش دادند، سؤالاتی کردم و متوجه شدم افکار خودشان است. افکار الان خیلی تفاوت کرده است. بتدریج این افکار خود را تحیمل میکند.
آنموقع از پشتوانهای مثل پشتوانهای که شما الان دارید، واقعاً محروم بودیم. روزنامه همشهری و ایران را تأسیس کردیم تا قدری از حرفهای ما را بزنند که البته آنها هم با احتیاط حرف میزدند. الان خودتان این حرفها را میزنید.
این بحث را در مطبوعات مطرح و بر فضا غلبه کردید. اگر چنین اتفاقی بخواهد بیفتد، واقعاً به چنین پشتیبانیهایی هم نیاز دارد. به هرحال چنین اتاق فکری خوب است و میتواند وسیعتر و جامعتر باشد و با ابزار و افراد بیشتری کار کنید و این را به سایر رسانهها هم برسانید. اگر چنین سنگری وجود داشته باشد، مسئولان خیلی راحتتر میتوانندکار کنند. فرق است وزیری کار کند و خودش هم دفاع کند و کسی نپذیرد و او را ذینفع بداند یا ببیند مطبوعات دارند از او دفاع میکنند. وقتی میبینند کار درست است، به میدان میآیند که خیلی کار را راحت میکند.
حرفهایی که میزنید، منطق دارد. بقیه حرفها منطق ندارد. آرمانهایی است که راهکارش را بلد نیستند و آرمان را مطرح میکنند، ولی راهکار نمیدهند. بحث عدالت اجتماعی برای همه مقدس است، مبتکر بحث عدالت اجتماعی در جامعه من بودم. وقتی که مطرح شد، آن را به سطح جامعه آوردم و حدود سی تا چهل خطبه برایش خواندم تا نهادینه شد. همه عدالت اجتماعی را میخواهند، ولی بعضیها فکر میکنند عدالت اجتماعی تقسیم فقراست. اول باید چیزی را خلق و بعد آن را درست توزیع و رانتها را حذف کرد. اگر همه چیز دولتی باشد، رانت است.
به هرحال میدان سختی است. اینکه شما خیال کنید یک نفر میتواند همه این کارها را انجام بدهد، درست نیست. یک جبهه لازم دارد که فرهنگی، رسانهای، متین و بدور از غوغا، اهانت و بیادبی باشد. تحلیل روز اول، جواب نمیدهد. ولی وقتی تکرار شد، بتدریج جای خود را باز میکند. میتوانیم به این آرزوهایمان برسیم.
با آقایانی که مقامات بالایی در مسائل مذهبی دارند، در روزهایی که در حوزه کنار هم کار میکردیم، بحث میکردیم. وقتی که بحث میشد، از همه اینها جلوتر بودیم و نظرات ما در بحثها فائق میشد. اینطوری نیست که شخصیتهای ممتاز اسلامشناسی هستند. من اسلام را به خوبی میشناسم و خیلی بیشتر از اینها هم میشناسم. اینها بیشتر فرمول فقهی را میگویند. من ابعاد اجتماعی اسلام را میشناسم. اسلام میتواند آرزوهای ما را تأمین کند، به شرط اینکه بتوانیم با ادبیات درست به بچهها و جوانان برسانیم که الان کار سختی نیست.
اگر در اتاق فکر افرادی باشند که بتوانند محتواهای اسلامی را برای شما باز کنند، آن موقع میتوانید از زبان اسلام هم حرف بزنید. تخصص شما این نیست و ممکن است اشتباه کنید. باید خیلی حساب شده باشد. فکر میکنم اسلام جوابگوی نیازهای ماست و میتواند موجب ترقی ملت ما شود، به شرط اینکه تحجر و تفکر دگم را از دامن اسلام پاک و آن جوری که اسلام بود، نگاه کنیم.
به هرحال بنده آمدم. اول برنامه را اعلام میکنیم. باید روی برنامه نقادی شود که ببینیم چقدر جوابگو است و چقدر نیست. مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، هنری و ... خواهد بود.
فکر میکنم اگر در این چهار سال مسئول شوم، راه سختی است. ولی خودم را آماده کردم که در این چهار سال ملاحظهکاریهای نادرست نکنم. باید محافظهکاریهایی بکنیم که آنها را دریغ نخواهیم کرد. انشاءالله.
والسّلام علیکم و رحمه الله