سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در در گردهمایی مبلغین حوزه علمیه قم

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در در گردهمایی مبلغین حوزه علمیه قم

  • پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۷۶
سازمان یافتن‌اعزام مبلّغ یکی‌از دستاوردهای‌انقلاب/ ترویج معارف آسمانی، وظیفه مبلّغین/ تشیع، مکتبی درست‌در زندگی بشری/ آگاهی، سومین‌عنصر خودسازی/ اهمیت استفاده از شیوه‌های متناسب با زمان/ اهمیت شناخت میدان‌مواجهه در تبلیغ/ لزوم هماهنگی عمل‌و حرف مبلّغین/ پیروزی انقلاب‌با تبلیغات رو درروی روحانیت/ تأثیر تبلیغات‌رو در رو/ ایران، مهد تشیع/ حضور همیشگی تشیع‌به عنوان یک جریان‌فرهنگی در ایران/ روحانیت، پناهگاه مردم‌در طول تاریخ/ مشروطه، اوج حضورروحانیت در تاریخ/ عدم موفقیت متجددهادر اداره مشروطیت/ سرکوبی روحانیت‌توسط رضاخان/ احیای حوزه توسط‌آیات عظام حائری و بروجردی/ انقلاب روسیه، یکی از عوامل انعطاف استکبار نسبت‌به روحانیت/ تهدید احزاب لیبرال‌دنیا توسط احزاب کمونیست/ رشد روحانیت درطول ۲۰ سال و آمادگی‌برای یک حرکت علمی، دینی و معنوی/ روحانیت شبکه‌ای باویژگی‌های کامل حزب/ نقش رهبری امام (ره) در جهت دهی فکری روحانیت/ نادلخوشی‌های غرب از روحانیت/ وحشت غرب از حرکتهای‌مشابه انقلاب‌اسلامی در دنیا/ وحشت غرب از قدرت اداره کشور/ تلاش غرب برای‌زیر سؤال بردن‌حرکت روحانیت/ رهبری‌های امام گونه آیت الله خامنه‌ای/ آیت الله خامنه‌ای مصداق واقعی شخص‌معرفی شده درقانون اساسی/ لزوم حفظ هوشیارو مواظبت از دستارودهای انقلاب

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

والسّلام والصلوة علی رسول الله و آله

از اینکه توفیق پیدا کردم تا شما برادران مبلّغ را در آستانه اعزام شما به‌نقاط مختلف زیارت کنیم، بسیار خوشحالم. سازمان یافتن اعزام مبلّغ یکی از دستاوردهای این زمان است و اگر نواقصی دارد، باید در آینده مرتفع شود. در گذشته که ما به تبلیغ می‌رفتیم، نمی‌دانستیم که ما را می‌پذیرند یا نه، لذا گاهی برمی‌گشتیم. همواره استادان و مراجع پیش از ماه رمضان، طلاب را نصیحت می‌کردند که اثر عمیقی دارد. بنده هم نکاتی را عرض می‌کنم.

اساس مطلب این است که می‌خواهیم دین خدا را عزیز کنیم و مروّج معارف آسمانی باشیم. مبلّغان ما درصددند، چیزهایی را که در سعادت دین و دنیای مردم مؤثر است، بیان کنند. گمان می‌کنم این تعریف روشنی برای تبلیغ باشد. می‌دانیم که راه سعادتی بهتر از این برای مردم نیست، زندگی ما شاهد و نشان عقیده ماست که این راه را با مشکلاتش انتخاب کردیم. چرا که عمل به مسئولیت «سخنگوی دین بودن» کار کوچکی نیست.

به‌عنوان کسی که همه بخش‌های مختلف زندگی شهری و روستایی، تحصیل، مبارزه، جنگ، مدیریت و ارتباط با کشورها و سیاستمداران و متفکران را تجربه کرده‌ام، معتقدم که راه درستی را رفته‌ایم و آن ارتباط با اهل بیت (ع) و تشیع است که لبّ اسلام می‌باشد و در میآن‌همه کشورها، ایران راه درستی را انتخاب کرد. ما درصددیم تا آن را برای دیگرآن‌هم ترسیم کنیم. برای تبلیغ در این زمینه آمادگی‌هایی لازم است.

قدم اوّل آن است که خودمان را بسازیم تا بتوانیم مبلّغ این حقیقت آسمانی باشیم. البته ساختن به عناصری نیاز دارد که مهمترین آن‌ها ایمان است که شما از آن برخوردارید.

پس از این مرحله از نظر معنوی و اخلاقی، خود را بر آنچه که می‌خواهیم دعوت کنیم، منطبق نماییم. اگر انسان حرفی بزند که قبول ندارد، نوعی نفاق است، چنانچه اگر ناخالصی در مقام عمل هم باشد، مؤثر نخواهد بود. عالم بی‌عمل هر قدر هم مخفی نگه دارد، بالاخره روزی برملا می‌شود و مورد استهزا قرار خواهد گرفت.

عنصر سوم آگاهی است، مبلّغ هر قدر خبیرتر و بصیرتر به مبانی و ادّله و متون باشد، قوی‌تر خواهد بود. در این زمینه، روش صحیح تحصیل و تحقیق و دانستن مهم است.

نکته چهارم استفاده از شیوه‌های متناسب با هر زمان است. باید محیط، زمان، تاریخ، دوست، دشمن، اهداف و حربه‌های دشمن را شناخت. امروز تبلیغ منحصر به ما نیست، جنبه مواجهه پیدا کرده است. دیگرآن‌هم از مذهب و مرامشان دفاع می‌کنند، اسرائیل، ملی‌گراها و ادیان دیگر نیز ساکت نیستند، لذا شناخت میدان مواجهه اهمیت دارد. نوع تبلیغ رو در رو که در میان ما به‌عنوان تبلیغ سنتی رایج است، در دنیا مطرح نیست. این روش، بسیار خوب و مؤثر است. البته از همه روش‌ها باید استفاده کرد، امّا روش تبلیغ در مسجد و حسینیه را نباید از دست داد. ما تجربه کردیم که لشکر حق و خدا با همین شیوه سنتی برامواج رادیوها پیروز شد. اتفاقاً دشمنان ما از این روش رودررو و ارتباط تنگاتنگ با مردم ناراحتند. در همین بخش، نقش مساجد بسیار مهم است و باید محفوظ بماند. عدّه‌ای معتقدند که امروز ارتباط با رادیو و تلویزیون انجام می‌گیرد. ولی به‌نظر ما اشتباه می‌کنند، باید از هر دو روش استفاده کرد. همین که یک طلبه مؤمن به میان مردم برود و با آنان مستقیماً سخن بگوید، بسیار ارزشمند است و راهه‌ای دیگر، همچون رادیو و تلویزیون و سینما چنین اثری ندارد. حالتی که انسان در مسجد دارد، با حالی که در سینما دارد، تفاوت زیادی دارد. باید به مساجد بها بدهیم.

از ابتدای ظهور اسلام، ایران مهد تشیع گردید و به‌نظرم مسئله مهمی است و باید بررسی کرد که چه عواملی باعث شد که تشیع در ایران رشد کرد؟ به نظرم نباید اراده الهی را در این زمینه نادیده گرفت. ایرانی‌ها همیشه مردمی با هوش و اهل تحقیق بودند و زودتر از دیگران به‌این نقطه رسیدند. از قدیم تشیع در ایران حضور داشت. گر چه مذاهب دیگر هم بودند و چه بسا حاکم هم بودند، امّا تشیع همیشه به‌صورت یک جریان فرهنگی متّصل به اهل بیت (ع) حضور داشته است. گاهی سرکوب شدند و سرانجام در زمان صفویه تشیع را در ایران رسمیت بخشیدند و خدمت عظیمی در این زمینه کردند. البته ممکن است به‌عنوان معارف شیعه کارهای افراطی انجام داده باشند که از نظر ما پذیرفتنی نباشد.

از آن تاریخ به بعد دشمنان اسلام و تشیع نتوانستند ایران را از افکار شیعی جدا کنند. در طول تاریخ هم، همیشه روحانیت ملجأ مردم بود و حتّی در خطرها، حکومت‌ها به روحانیت پناه می‌بردند. در قضایای نهضت تنباکو، مشروطه و استبداد صغیر، علما و حوزه نجف پناهگاه بودند و همواره مردم را تغذیه می‌کردند. البته در قرون اولیه، شیعیان، قبل از نجف، قم را به عنوان پایگاه اهل بیت (ع) انتخاب کردند.

اوج حضور روحانیت، در جریان مشروطه است که با کمک مردم، حصار شوم استبداد را بیرون کردند، امّا به زودی جریانهای انحرافی فرهنگی و سیاسی متجددّ، روحانیت را از صحنه خارج نمودند. البته جریانات به‌گونه‌ای بود که چون خودشان پایگاه مردمی نداشتند، به روحانیت محتاج بودند. آن‌ها نه زمینه نیروی نظامی داشتند و نه نیروی مردمی، یا باید با استبداد می‌ساختند یا با روحانیت، از طرفی استبداد نمی‌توانست تداوم یابد، متجددها هم زمینه موفق شدن نداشتند، هیچ‌کدام هم نمی‌توانستند روحانیت را تحمل کنند. غربی‌ها به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند در ایران بمانند، باید روحانیت را سرکوب کنند که روحانیت را به دست رضاخان، به طرز عجیبی سرکوب کردند. به‌طوری که در اواخر دوره رضاخانی، چیزی از روحانیت باقی نماند، لباس و عمامه با اجازه آن‌ها بود، روضه و حسینیه و هیئت و سینه‌زنی را تعطیل کردند. عدّه‌ای از حوزه به‌دستگاه قضایی آن روز رفتند، البته نسبتاً خوب عمل کردند، قوانین مدنی خوبی پایه‌ریزی کردند که ما هنوز به‌آن عمل می‌کنیم.

بعد از شهریور ۱۳۲۰ وضع تغییر کرد، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری و مرحوم آقای بروجردی حوزه را احیاء کردند. اینکه چرا دوباره روحانیت عظمت پیدا کرد؟ یک احتمال این است که آنان با تبلیغاتی که کرده بودند، فکر نمی‌کردند که ایران به‌وضع سابق برگردد. امّا نکته مهم این است که در زمانی که آن‌ها درصدد حذف روحانیت در ایران بودند، انقلاب روسیه رخ داد. خطر بزرگی جهان غرب را تهدید می‌کرد، از شوروی شروع شد و به جنوب شرقی آسیا و بسیاری از مناطق گسترش یافت. احزاب کمونیست در اروپا، احزاب لیبرال را تهدید می‌کردند، در افریقا هم حکومتهای انقلابی و کمونیستی ظهور می‌کردند. در چنین شرایطی حضور دین و روحانیت در برابر کمونیسم معنا پیدا کرد. حالت خصمانه خود را نسبت به روحانیت کم کردند. شرایط دنیا هم عوض شده و دوره استبداد شدید گذشته بود. برای آنکه کمونیست‌ها، استبداد غربی‌ها را به عنوان نکته ضعف مطرح نکنند، فشار را کم کردند.

در یک دوره بیست ساله روحانیت رشد کرد و طلبه‌ها برای حرکت حضرت امام (ره) شکل گرفتند و آماده شدند. از سال ۱۳۴۰ یک حرکت علمی، دینی و معنوی به‌دست روحانیت آغاز شد و ۱۷ سال طول کشید تا به‌هدف خود برسند. یکی از کارهای مهم این است که این بستر حفظ شود، و اجازه ندهیم افکار مادی و غیردینی در بین جوانان شکل بگیرد.

بار دیگر غربی‌ها غافل شدند، اجازه رشد احزاب را ندادند، غافل از اینکه، روحانیت هر چند حزب نبود، امّا به عنوان یک شبکه قوی عمل می‌کرد، در همه شهرها و روستاها جای پایی داشت، از نظر بودجه، زندگی خود را اداره می‌کرد. برای مراجع سهم امام می‌آوردند تا حوزه تأمین شود. هیچ حزبی را نمی‌توان در دنیا سراغ گرفت که این مقدار نفوذ مردمی داشته باشد. به هر حال این بار روحانیت خوب عمل کرد و سر آن‌هم، رهبری امام (ره) بود. همه علماء خوب و دلسوزند، امّا با اختلاف نظر و برداشت‌های گوناگون، کسی نمی‌توانست از این سربازان و سرمایه‌ها استفاده کند، احتیاج به‌رهبری داشت تا نیروها را جهت بدهد، امام در این مقطع این نقش را بر عهده گرفت.

کسانی که ایران را با شرایط فعلی نمی‌خواهند و درصدد استفاده از سرمایه‌های منطقه‌اند، جریان جدید روحانیت و انقلاب اسلامی را نمی‌پسندند. غرب روز سیاهی را در آینده می‌بیند. به طوری که اگر کشورهای دیگر هم تصمیم بگیرند از منافع و سرمایه‌های خود، درست استفاده کنند، برای آن‌ها مشکلات زیادی پیش می‌آید، کارخانه‌ها مختل می‌شود، و دنیا دچار وحشتی می‌شود که تصوّرش برای آن‌ها سنگین است. اگر دیگرآن‌هم مثل ما فکر کنند، قطعاً اسرائیل نمی‌تواند بماند. طبیعی است که با ما دشمنی کنند. باید مراقب باشیم.

نقطه مشکل کار ما همین‌جاست، آن‌ها که گمان می‌کردند روحانیت در انقلاب پیروز شود، نمی‌تواند مملکت را اداره کند، جنگ را سامان دهد، کشور را در مدّت کوتاهی بسازد، با مشاهده همه این‌ها، وحشت وجودشان را فرا گرفت. در شرایط کنونی روی حساس‌ترین مسئله، یعنی رهبری و ولایت فقیه تکیه کرده و بدان حمله‌ور شده‌اند. قصد دارند مردم را از سازندگی کشور غافل کنند. با این دو حرکت می‌خواهند پایه حرکت روحانیت را در این کشور زیر سؤال ببرند. البته دشمنی آن‌ها طبیعی است.

تعجب از بعضی دوستان است که چرا شرایط حساس را درک نمی‌کنند. منصفانه می‌گویم، بزرگان و مراجع را از نزدیک می‌شناسم، به‌همه آن‌ها ارادت دارم، واقعاً کسی غیر از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نمی‌بینم که بتواند در این میدان، مسئولیت را برعهده بگیرد. از شأن دیگران کم نمی‌کنیم، ولی تجربه و سابقه کار و افکار و اندیشه لازم دارد. قبل و بعد از وفات حضرت امام (ره) هیچ‌کس به ذهنش نمی‌رسید که مصداق این فرد که قانون اساسی معین کرده، چه کسی است؟ مسلماً از تضعیف ولایت فقیه کسی جز دشمن سود نمی‌برد. البته مانعی ندارد که اصل ولایت فقیه، ماهیتش و شرایطش در مدارس طلبگی مورد بحث باشد، ولی بحث را سیاسی کردن و به جامعه کشاندن و به عنوان اهرمی سیاسی به‌دست دشمن دادن، به‌نفع هیچ کس نیست. نباید ریشه درخت را کنیم، باید مواظب و هوشیار باشیم. البته کشور و ملّت آن‌قدر محکم و قوی است که نمی‌توان این مردم را فریب داد. در شرایطی که اسلام از حاشیه به‌متن آمده، باید تقویت کرد که درس‌ها ناظر به نیازهای حکومتی باشد. من بیشتر از این وقت شما را نمی‌گیرم و شما را به خداوند بزرگ می‌سپارم. امیدوارم در امر تبلیغ دین مبین اسلام موفق باشید.

والسّلام علیکم و رحمه الله