سخنرانی
  • صفحه اصلی
  • سخنرانی
  • سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در خطبه های عید قربان

سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در خطبه های عید قربان

  • مصلای تهران
  • شنبه ۴ اسفند ۱۳۸۰
عدم بهره‌برداری مناسب ‌دنیای اسلام از عید قربان/ وجوه تسمیه کلمه عید/ عید از ریشه عود/ کلمه عید در قرآن/ آیه 114 سوره مائده/ مائده آسمانی محور کلمه ‌عید در قرآن و عدم توجّه‌ انجیل و تورات به این ‌مسئله مهمّ/ پیام‌های فراوان‌ عید قربان/ فداکاری، مهمترین پیام‌ امروز عید قربان/ حرکات شوم آمریکا و ارتباط ‌با عید قربان/ حضرت ابراهیم و عید قربان/ استجابت دعای حضرت ابراهیم و تولّد فرزند/ آیه 102 سوره صافات/ خواب حضرت ابراهیم/ آمادگی اسماعیل برای‌قربانی شدن/ بیان تاریخی قربانی اسماعیل در قرآن/ سوره صافات و داستان ‌حضرت ابراهیم/ هیجان جبرئیل در قبول ‌قربانی حضرت ابراهیم/ روایات مختلف ذبیح حضرت ‌ابراهیم/ صراحت قرآن در ذبیح بودن ‌اسماعیل/ آیه 71 سوره هود/ عظمت ماجرای قربانی‌ حضرت ابراهیم در تاریخ/ تفاسیر مختلف درباره ذبح عظیم/ روحیه فداکاری، ذبح‌عظیم‌بیان شده در قرآن/ آیات 14 تا 18 سوره اعلی/ حب الدنیا رأس کلّ خطیه/ فداکاری، محور سعادت ‌جامعه/ تفاوت توجّه به دنیا با دنیا پرستی/ آخرت راه درست انتخاب‌انسانی/ دوستی دنیا، ریشه‌ی همه‌ی‌فسادها/ آمریکا و احساس یکه‌تازی در دنیا/ تحریف تاریخ با هدف تحقیر مسلمانان توسط‌ آمریکایی‌ها/ اشکرافت و تعابیر شرم‌آور ایشان درباره مسلمانان/ نزاع دائمی و طولانی یهود و نصاری/ ادعای مسیحیان درباره ‌یهودیان/ نظر اسلام درباره حضرت‌مسیح/ اشتباه یهودیان درباره‌کشته شدن حضرت عیسی/ بی‌نیازی خدا از قربانی انسان‌ها/ دست کاری معارف الهی ‌توسط آمریکایی‌ها/ تضاد ادعای حقوق بشری ‌آمریکا با جنایات بی‌شمار آن در جهان/ عزم آمریکا برای جنگ با ارزش‌ها/ ارزش‌های بشری رقیب واقعی آمریکا/ رویارویی ارزش‌های آسمانی‌و مادی در جهان معاصر/ مبارزه با فرهنگ ایثار،بدترین نوع برخورد با فضیلت‌های انسانی/ آیات 27 و 28 سوره حج/ تبلور منافع جهانی اسلام ‌در حج/ لزوم توجّه کنفرانس اسلامی‌به حج/ ناهماهنگی در روز عید قربان نشان از ضعف جهان اسلام/ حماسه راهپیمایی22 بهمن/ اعتراف دشمنان به شکوه‌راهپیمایی مردم در 22بهمن/ تلاش دشمنان برای ایجاد فاصله بین انقلاب و مردم/ حضور حماسی مردم تهران‌در راهپیمایی 22 بهمن/ انصاف و بی‌انصافی رسانه‌های ‌خارجی در انعکاس اخبار راهپیمایی 22 بهمن/ حضور 30 میلیونی مردم ‌در راهپیمایی 22 بهمن/ حضور مردم در صحنه‌ها،گنج بی‌بدیل انقلاب اسلامی/ تأثیر حضور مردم در صحنه در اوج بمباران تبلیغاتی ‌دشمنان/ ایجاد شرایط خطرناک در دنیا، سیاست ‌جدید آمریکا/ آشفتگی وضع داخلی آمریکا/ قطع مکرر برق، زنگ خطری برای آمریکا/ وضع نابسامان انرژی در آمریکا/ 11 سپتامبر، نشان دهنده‌ میزان امنیت در آمریکا/ وضعیت پلیسی امنیت داخلی ‌آمریکا/ عقب‌نشینی آمریکا در دولتی کردن بسیاری از امور/ سانسور و بازجویی شیوه‌ جدید آمریکایی‌ها در داخل کشور/ سرنوشت نامعلوم 1500 زندانی مظنون به دست داشتن در حادثه 11 سپتامبر/ ادعای آمریکایی‌ها درباره ‌محیط فاشیسمی داخلی/ تلاش آمریکا برای برون‌افکنی مشکلات داخلی/ هزینه سنگین حضور نیروهای نظامی‌ در منطقه‌ برای ‌آمریکا/ بیداری مسلمانان در مقابل قساوت‌های اسرائیل و آمریکا/ غرور کذایی آمریکا از پیروزی در افغانستان/ لزوم هوشیاری نیروهای مبارز افغانی در دوری از دسیسه‌های‌آمریکایی/ بوش و نطق حیرت‌انگیز/ عکس‌العمل جهانیان درباره‌ نطق بوش/ سیاست‌های ساده لوحانه‌کاخ سفید/ سیاست‌های آمریکا دورکننده دنیا از مسیررشد و کمال/ عکس‌العمل وزیر امور خارجه ‌سوئد درباره نطق بوش/ عکس‌العمل کره‌ شمالی درباره‌ تقاضای مذاکره آمریکا با این کشور/ فاصله بین اتحادیه اروپا با آمریکا/ مخالفت اتحادیه اروپا با سیاست آمریکا در قبال فلسطین/ توجّه اتحادیه اروپا به‌نقش مؤثر ایران درافغانستان/ اسرائیل تنها حامی آمریکا/ تلاش آمریکا برای روشن‌کردن سابقه جنگ جهانی‌در ذهن مردم/ خطرناک بودن سیاست‌های‌آمریکا برای جهان/ نابخردی آمریکا در مراسم‌ افتتاح المپیک زمستانی/ سابقه دشمنی آمریکا نسبت به ایران/ علل کینه‌توزی آمریکا نسبت به انقلاب اسلامی/ سیاست‌های آمریکا، یعنی ‌مغز گنجشک در جمجمه یک ‌دایناسور/ ایستایی ایران بر عقاید اصولی/ لزوم همکاری داخلی برای مقابله با دشمن خارجی/ عقب‌نشینی آمریکا در سیاست‌های جنگ‌طلبانه علیه‌ ایران و کره شمالی/ فشارهای رسانه‌های اسرائیل بر شارون/ نقشه شوم ایجاد دیوار در فلسطین

* خطبه اوّل:

بسم‌اللّه الرحمن الرحیم

الحمدللّه والسّلام والصلاه علی رسول‌اللّه و علی آله ائمه المعصومین

اعوذباللّه من الشیطان الرجیم

قل افلح من تزکّی و ذکراسم ربّه فصلّی بل تؤثرون الحیوه ‌الدنیا و الاخره خیرٍ و ابقی انَّ هذا لفی الصّحف الاولی**

این روز فرخنده و مقدّس را خدمت شما مردم بزرگوار و همه امت عزیز اسلام تبریک عرض می‌کنم. عید اضحی روز بسیار مهمّ و سرنوشت سازی است که متأسفانه دنیای اسلام تاکنون نتوانسته از این مائده آسمانی و الهی بهره‌برداری مناسب کند. فکر می‌کنم اگر بتوانیم روزی پیام عید قربان را عملی کنیم و تعبیر و تفسیر درستی از آن داشته باشیم، پایگاه عظیمی برای توسعه و عظمت اسلام است.

می‌خواهم امروز در خطبه‌ها به خاطر روح و پیام عید قربان مسایل بسیار مهمّی را مطرح کنم. امیدوارم تأثیر خود را در مستعمین و غیر مستقیم بر دیگران بگذارد.

عید از ریشه «عود» به معنای برگشت است. شاید وجه تسمیه آن، این باشد که انسان به خاطر نُسک، مراسم و تکالیف روز عید اسلامی، به فطرت اوّلیه و پاک خود بر می‌گردد. شاید وجه تسمیه آن این باشد که خداوند به خاطر برکات این عید، برکات جدید و اصلی خود را به ما برمی‌گرداند. هر چه در طول سال از دست داده‌ایم، دوباره عود می‌کند و برمی‌گردد. شاید وجوه تسمیه دیگری هم داشته باشد.

فکر می‌کنم در قرآن یک بار کلمه عید آمده باشد که مربوط به حواریون و شخص حضرت عیسی است. گویا معجزه‌ای خواستند و معجزه‌شان را این قرار دادند که خداوند مائده‌ای از آسمان نازل کند و آنها با چشم خودشان ببینند و بخورند و با این معجزه ملموس، ایمان خود را تقویت کنند. شاید در رقابت با بنی‌اسرائیل بود که بعد از گذشتن از آب، خداوند برای آنها منّ و سلوی فرستاد.

خداوند در مقابل این تقاضای آنها، تهدیدی هم کرد. فرمود: من این معجزه را می‌دهم. امّا اگر کسی بعد از دیدن معجزه، تردید داشته باشد و تخلّف کند، عذاب سختی دارد. حضرت عیسی در یکی از جملات خود از خداوند تقاضایی می‌کند و می‌گوید: خدایا! این مائه را برای ما بفرست «تکون لناعیداً لاولنا و آخرنا»* یعنی در اوّل و آخر تاریخ ما عید باشد. تا قیامت عید ما باشد.

پس عید اینجا آمد. محورش مائده آسمانی و برکت خدا برای هدایت مردم است. البته در تورات موجود و اناجیل اربعه و بعضی از اناجیل دیگر این قطعه مهمّ تاریخی نیست. این را قرآن آورده و زنده کرده است. اشاراتی دارند. ولی با صراحت نیامده است. واقعاً عجیب است. چون مسئله بسیار مهمّی است. خوب است که مسیحیت روی این مسئله تحقیق کند و این عید را که قرار بود تا آخر باشد، به نحوی در زندگی خودشان نگه دارند.

امّا عید قربان پیام‌های بسیار فراوانی دارد و من امروز می‌خواهم یک پیامش را عرض کنم و آن فداکاری است. کلمه اضحی و قربان که اسم این روز شدند هم این پیام را دارند. معلوم است که مهمترین پیام امروز فداکاری است. همه می‌دانید که ریشه آن به سنت حضرت ابراهیم برمی‌گردد که ابوالانبیاء است. تفاخر و افتخار ادیان دیگر در طول تاریخ این بود که چقدر به ابراهیم نزدیک هستند که دین حنیف است؟ آن هم مربوط به حادثه بسیار عجیبی است که اتفاق افتاد. واقعاً تفسیر عظیمی می‌خواهد. بیش از اینهاست که ما مرور می‌کنیم و آسان از آن می‌گذریم.

اینکه من امروز تأکید می‌کنم، به‌خاطر حرکت بسیار شوم و مرموزی است که در آمریکا شروع شد تا این ارزش‌ها را پایمال کنند. درست با این مسئله ارتباط پیدا می‌کند. شاید برای شما عجیب است که بین حرکات آمریکا، عید قربان، حضرت ابراهیم و مسئله ذبح حضرت اسماعیل چه ارتباطی است؟ این مسئله الان در محور مسایل ارزشی آمریکا قرار گرفت و حاکمان آمریکا حرکات ضد ارزشی خود را در همین مورد شروع کردند.

خوب است که اوّل کمی تاریخ را توضیح دهیم و بعد به اصل مسئله بگردیم. می‌دانید که حضرت ابراهیم کار مهمّ خود را از مبارزه با بت‌پرستی شروع کردند که موفق شدند و بتها را شکستند. وقتی که خواستند ایشان را کیفر دهند، آن آتش عظیم را افروختند و خداوند آتش را بر ابراهیم گلستان کرد و او را نجات داد. این در تاریخ انبیاء قطعه بسیار درخشانی است. ابراهیم بعدها هجرت می‌کند که از سنت‌های انبیاء است. آن روزها ارتباطات کم بود و پیام‌ها را معمولاً با هجرت‌ها می‌رساندند.

در همین دوره از خداوند تقاضا می‌کند که فرزند و وارث رسالتش را به او اعطا کند و خداوند این دعا را مستجاب می‌کند. «و فبشّرناه بغلام حلیم»* همه آرزوهای حضرت ابراهیم در فرزندی خلاصه شده بود که وارث رسالت او باشد. این فرزند هم به دنیا آمد. از پیش هم به او غلام حلیم گفته بودند. غلام در تعبیر ادبی به معنی نوجوان - نه سن بلوغ، نه سن طفولیت - است. می‌گویند اسماعیل هنگام قربانی 13 ساله بود.

تعبیر قرآن این است که «فلمّا بلغ معه السّعی»** وقتی که به سن کار رسید. سعی به معنی کوشش است. وقتی حضرت ابراهیم فرزندش را در سنّ بزرگی دید که می‌تواند با او همکاری کند و در تلاش‌ها با او شریک شود، این داستان اتفاق می‌افتد. سه شب پشت سر هم خواب می‌بیند که دستور می‌گیرد تا فرزندش را ذبح کند. خدایا این چه ماجرایی است! همه آرزوها، امیدها و دلخوشی‌ها در این فرزند غلام حلیم خلاصه شد که الان باید ذبح شود. شب سوم که خواب را دید که خوابشان رویای صادق است، فهمید که دستور است. با فرزند نو رسیده‌اش در میان گذاشت. نگران بود که اسماعیل چه می‌کند؟ دید که اسماعیل با همه جوانی خود از او آماده‌تر است. «قال یا ابت افعل ماتؤمر»*** هر چه به تو امر کردند، انجام بده «ستجدنی ان‌شاءاللّه من الصّابرین»**** خواهید دید که من صبر می‌کنم. مسئله ظریف و مهمّی است. خیلی عظمت دارد.

در قرآن ریزه‌کاری‌های «کارد راتیزکن» که در روایات و تاریخ آمده است، نیست. قرآن همین را دارد. به این می‌رسد که «وتلّه‌للجبین»* او را برای قربانی کردن با جبین روی زمین مرتفعی خواباند که اتفاق مهمّی افتاد. تعبیر قرآن این است که «وفدیناه بذبح العظیم»** «و نادیناه‌ان یا ابراهیم»*** به آهنگ آیه نگاه کنید. در سوره والصافات است. از آسمان ندا آمد که ای ابراهیم «قدصدّقت رویا»**** تو رویا را خوب تصدیق کردی و پذیرفتی و به دستور عمل کردی.

در روایات است که تا این جمله گفته شد، یک دفعه جبرئیل که مثل همه موجودات به هیجان آمده بود، صدایش بین آسمان و زمین بلند شد و گفت: اللّه اکبر، اللّه اکبر. مثل همین اجتماعات شما که مردم بی‌اختیار فریاد تکبیر خود را بلند می‌کنند. وقتی صدای جبرئیل بلند شد، ابراهیم هم فریاد زد: اللّه اکبر واللّه الحمد و اسماعیل هم فریاد کشید : اللّه اکبر علی ما هدانا.

این جملاتی است که باید در روز عید، قبل و بعد از قربانی و در شرایط مختلف بخوانیم. پایگاه تاریخی این جملات این روایت است. در قرآن نیست.

در اینجا بحث بسیار مهمّی مطرح می‌شود که این ذبیح چه کسی بود؟ روایات و تفاسیر شیعه می‌گویند که حضرت اسماعیل بود. بعضی از تفاسیر سنّی می‌گویند: حضرت اسحاق بود. یهودیان هم اصرار دارند که بگویند حضرت اسحاق بود. بحث طولانی و مهمّی است. ظواهر قرآن می‌گوید حضرت اسماعیل بود. چون در همین آیات، بعد از نقل این ماجرا می‌گوید: «و بشرّنا به اسحاق نبیاً من ‌الصالحین و بارکنا علیه و علی اسحاق»* یعنی به ابراهیم بشارت فرزند دیگری دادیم که اسحاق بود. در آیه دیگری می‌گوید: «فبشّرناها باسحاق و من وراء اسحاق یعقوب»**  یعقوب که پدر بنی‌اسرائیل است، از فرزندان اسحاق است.

این یک بحث جدّی تفسیری است. آنهایی که اهل تحقیق هستند، می‌توانند مطالعه کنند. در این جهت مسئله برای ما زیاد مهمّ نیست که اسحاق یا اسماعیل باشد. جهت تاریخی و تعصّب فامیلی و نژادی پیدا کرده است. اصل ماجرا در تاریخ عظیم است. یهودیان به خاطر عظمت این واقعه خواستند خود را وارث این قطعه از تاریخ کنند که بیشتر روی اسحاق تکیه کردند. احتمالاً اسرایلیات سنّی‌ها را هم تحت تأثیر قرار داد. شیعه از منبع ناب وحی به این نکته رسید که اسماعیل بود که جدّ حضرت پیامبر(ص) است. از یک تیره هستند. به این خاطر قضیه از نظر تاریخی حساس شده است.

در ذکر آیات گفتم که «فدیناه بذبح العظیم...» ذبح عظیم چیست؟ آیا منظور یک قوچ بود که جبرئیل آورد که ذبح شد؟ شاید این باشد. آیا منظور همین قربانی‌هایی است که می‌کنیم و خداوند اسم آن را ذبح عظیم گذاشته است؟ شاید منظور قرآن اصل مسئله فداکاری باشد. یعنی فدیه این اقدام فداکارانه ابراهیم و اسماعیل این شد که خداوند با این سابقه، این کار را با فرهنگ قراردادن فداکاری، گذشت و جهاد در راه عقیده و مردم، در بشر تثبیت کرده است. بنده فکر می‌کنم مورد سوّمی باشد. ولی هر سه مورد هم می‌تواند باشد. مانعی ندارد که منظور از ذبح عظیم هر سه مورد باشد. الان می‌خواهم روی سوّمین احتمال حرف بزنم. یعنی روحیه فداکاری و گذشت که در این داستان به‌عنوان ذبح‌عظیم معرفی شده است. «وفدیناه بذبح العظیم»

سه، چهار آیه آخر سوره اعلی که در نماز خواندیم، می‌تواند مربوط به این باشد. البته صریح نیست «قد افلح من تزکیّ و ذکر اسم ربّه فصلّی» خداوند می‌فرماید: رستگاری و نجات مال کسانی است که تزکیه کرده باشند و با یاد خداوند نماز خوانده باشند و بخوانند که در تفاسیر قولی است که می‌گوید: منظور آن نماز عید قربان و قربانی است. البته این روایت است. آیه با این صراحت نیست.

بعد از آن اصل مسئله مطرح می‌شود. «بل تؤثرون الحیاه ‌الدنیا»* اشکال شما این است که دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهید. «والاخرة خیر وابقی» در حالی که آخرت هم بهتر و هم بادوام‌تر و ابدی است. این اشتباه شماست که دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهید که «حبّ الدنیا رأس کلّ خطیه» همه گرفتاری‌های بشر به خاطر این است که روحیه دنیاپرستی در انسان‌ها رسوخ پیدا می‌کند.

قرآن بعد از آن به صورت جالب می‌فرماید: «انّ هذالفی صحف الاولی، صحف ابراهیم و موسی»** این مسئله‌ای نیست که فقط در اسلام باشد. در کتاب‌های آسمانی گذشته هم آمده است. کتاب‌های ابراهیم و حضرت موسی نیز به این اشاره دارند. همین داستان نمونه‌ای از آن کتاب عظیمی است که اصل قویم انسانی و محور سعادت جامعه، بشر و انسانیت را فدکاری، گذشت و ترجیح آخرت بر دنیا می‌داند و محور همه نکبت‌ها این است که انسان به دنیا توجّه کند و هیچ توجّهی به آخرت نداشته باشد. البته معنایش این است که نسبت به دنیا بی‌توجّه باشیم. معنایش این است که دنیاپرست نباشیم و آن را بر آخرت ترجیح ندهیم. والّا دنیا باید در حدّ خود مورد توجّه باشد، زندگانی مردم خوب، آباد و مرفه باشد. نکته اساسی این است که اگر امر بین معنویت و مادیت، خدا و غیر خدا، فرشته و شیطان و آخرت و دنیا دایر شود، راه درست این است که انسان آخرت و حقّ و حقیقت را انتخاب کند.

امروز مسئله مهمّ دنیا همین است. اگر به همه جنگ‌های بشری نگاه کنید، به این می‌رسید که بشریت از این ناحیه صدمه خورده است. همه این فسادها، دزدی‌ها و غارتها به حبّ بی‌حساب دنیا بر می‌گردد. این مسئله امروز در آمریکا تبلور پیدا کرده است. اتفاقاً آمریکایی‌ها نقطه مهمّ را فهمیدند و می‌خواهند همین نقطه را بزنند.

یعنی به جنگ روحیه فداکاری آمدند. آمریکا احساس کرد که بعد از شکست بلوک کمونیست، به‌خصوص شوروی، در دنیا رقیبی جز انسان‌های مؤمنی که حاضرند برای حقّ خود فداکاری کنند، ندارد. به جنگ اینها آمد. جنگی که آقای بوش این همه گنده می‌کند و آن را جنگ صلیبی و به قول خودش عدالت بی‌پایان می‌خواند، برای این است. دنبال این هدف است. مصداقش مسئله مربوط به ذبح اسماعیل است. این نکته را می‌خواهم توضیح دهم.

چند روز پیش «اشکرافت»، دادستان کلّ آمریکا حرفی زد که برای من خیلی بامعنا بود. به حرفش فکر می‌کردم. می‌خواست مسلمانان را تحقیر کند و از تعبیر بسیار بدی استفاده کرد. این تعبیر حدود 40 سال پیش در تاریخ مربوط به یهودیان و ونصارا بود. او این تعبیر را علیه مسلمانان به‌کار برد. تحریف بزرگی در تاریخ و جنگ با فضلیت و ارزش‌های اصیل انسانی است. جمله را می‌گویم و بعد از آن، قطعه تاریخی آن را عرض می‌کنم. گفت: «فرق بین ما و شما مسلمانان این است که خدای شما دستور می‌دهد بچه‌هایتان را برای من بکشید و خدای ما پسرش را می‌فرستد تا در راه بشر قربانی شود.» حرف عجیب و غریبی است که وقتی به ریشه‌هایش نگاه می‌کنیم، نشان می‌دهد که چه فکری در ذهن اینهاست که با این جملات متبلور می‌شود! این حرف به عقیده نصارا اشاره می‌کند که حضرت مسیح را پسر خدا می‌دانند که برای نجات بشر کشته شد. اینکه می‌گوید خدای شما می‌گویدبچه‌هایتان را قربانی کنید، قضیه حضرت ابراهیم است که فرزندش را به قربانگاه آورد که داستانش را عرض کردم.

سابقه تاریخی آن هم این است که یهودیان و نصارا برای یک دوره طولانی نزدیک چند صد سال با هم نزاع داشتند که کتاب‌های زیادی با عنوان «العداوه بین یهود و النصارا» نوشته شده است. علّت آن، این بود که مسیحیان، یهودیان را قاتل حضرت مسیح می‌دانند. کینه پدر کشتگی برای این مسئله بسیار سخت است و برای این مسئله همیشه بین آنها نزاع، جنگ، خونریزی و دعوا بود. آن موقع این حرف را مسیحیان، به یهودیان می‌گفتند. عرض کردم که یهودیان خود را فرزند اسحاق و او را ذبیح می‌دانند. به این قطعه توجّه کنید. آن موقع مسیحیان، به یهودیان می‌گفتند شما فرزند کسی هستید که دین شما می‌گوید فرزندانتان را بیاورید و برای خدا قربانی کنید. این جمله را الان اشکرافت علیه مسلمانان به‌کار می‌برد.

می‌بینید که در این جمله چقدر پستی است!! اوّلاً خدا پسر، اولاد و شریک ندارد. ثانیاً مسیح پسر خدا نیست. مشرکین می‌گفتند ملائکه دختران خدا هستند و بعضی از مسیحیان به حضرت مسیح ابن اللّه می‌گفتند که خداوند این را به شدّت رد می‌کند، ثالثاً مسیح کشته نشده -است. به عقیده قرآن حضرت عیسی به آسمان رفت. یهودیان آن زمان که خیال می‌کردند او را کشتند، اشتباه می‌کردند. خداوند او را به آسمان برد و طبق نصوصی که وجود دارد، باید روزی برگردد. رابعاً بحث بر سر این نیست که خدا تشنه‌خون است تا انسان‌ها فرزندان خود را برای خدا بکشند.

خداوند در همین آیات قرآنی جواب اشکرافت را داد. خداوند درباره قربانی ما می‌فرماید: «لن‌ ینال ‌اللّه لحومها و لادماؤها»* فکر نکنید این گوشتها و خون‌ها نصیب خدا می‌شود. «لقوی منکم» هدف از قربانی ایجاد روحیه تقوی، گذشت و فداکاری در شماست. یعنی، اصل مسئله این است که خداوند می‌خواهد بشریت را تقویت کند و متقّی و فداکار بار بیاورد.

این چه روحیه‌ای در سران آمریکاست که معارف اصیل بشریت و ادیان و فضایل آسمانی و اصولی را که راه سعادت بشریت از آنها می‌گذرد، دست کاری و برخورد می‌کنند!! عوام‌فریبانه، شعارگونه و تحریف‌گرانه است. قربانی آن برای خدا نیست. به قصد قربت و برای فداکاری و تمرین حرکت در راه خدا قربانی می‌کنیم.

خامساً، اگر بنا باشد کسی ادعای فداکاری در راه بشریت کند که شما می‌گویید دین ما می‌گوید خدا فرزندش را فدای بشریت کرد، آن کشور آمریکا نیست. آمریکایی که صدها هزار انسان را در یک لحظه با بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی ژاپن از بین برد، چطور می‌تواند دم از این حرف‌ها بزند؟ مگر خون مردم ویتنام و کره‌شمالی از دندان چه کسی می‌چکد؟ مردم افغانستان این روزها توسط چه کسی بمباران می‌شوند؟ هر روز در هر گوشه دنیا جنگ افروزی می‌کنید.

آمریکایی‌ها با تحریف تاریخ، شعار غلط و ایجاد انحراف در معارف، می‌خواهند مردم را گمراه کنند. حرف بسیار مهمّی است. 60 نفر از روشنفکران بنام دنیا برای بوش نامه می‌نویسند و او را به جنگ تشویق می‌کنند و در بین آنها شخصی مثل «هانتون» است که پایه‌گذار اندیشه جنگ تمدن‌هاست. با این روش به جنگ تمدن‌ها و ارزش‌ها می‌روند. آمریکا امروز ارزش‌های بشری را رقیب خود می‌داند. دیگر حرف از کمونیست نیست. ارزش‌های بشری است که در انسان‌های فداکار جلوه می‌کند که حاضرند در هر میدانی جانشان را برای خدا، مردم، افتخارات و عقایدشان فدا کنند و صحنه‌های نزاع حق و باطل به وجود می‌آید.

محور کاملاً روشن است. دنیا پرستی و آخرت پرستی، توجّه به مادیات و معنویات، شیطان و فرشته، خدا و غیر خدا و شرک و توحید در مقابل هم صفوف مشخصی دارند. جنگ امروز دنیا جنگ ارزش‌های آسمانی و ارزش‌های مادی و پست بشری است که سردمدار یک طرف آمریکایی‌ها و در صف دیگر و سربازان گمنام، انسان‌های مؤمن، فداکار و آماده جانبازی هستند.

معنای این اندیشه آمریکایی‌ها این است که سربازی بی‌معناست. در حالی که سربازی در همه فرهنگ‌های دنیا ارزشمند است. آنهایی که قهرمان ندارند، برای خود سرباز گمنام درست می‌کنند. چه کسی حاضر است که فداکاری، ایثار و گذشت را در راه مقدّسات از بشریت بگیرد؟ این بدترین جنگ با معنویات است. بدترین نوع برخورد با فضیلت‌های تاریخی و انسانی است. واقعاً نغوذبالله من شرّالمستکبرین که تا این حد زیرکانه و مرموزانه به جنگ واقعیات می‌روند. (شعار مرگ بر آمریکای نمازگزاران)

هیجان شما مثل هیجان حضرت جبرئیل بود که برای ذبیح حق آن شعار را داد. ما را متوجّه کردید که خطبه ما طولانی شد. قطعش می‌کنم.

اعوذباللّه من الشیطان الرجیم

بسم‌اللّه الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر/ فصلّ لربّک وانحر/ انَّ شانئک هوالابتر*

* خطبه دوّم:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصّلاه والسّلام علی رسول اللّه و علی علی(ع) امیرالمؤمنین و علی‌صدیقه ‌الطاهره و سبطی‌الرّحمه و علی ‌بن ‌الحسین ‌و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد والحسن بن علی والخلف الهادی المهدی صلوات اللّه علیهم اجمعین

اوصیکم عباداللّه بتقوی اللّه و اتباع امره

مهمترین مناسبت‌های زمان ما مسئله حج است که الحمدلله به خوبی، با آرامش و امنیت و با حضور انبوه مسلمانان در حال برگزاری است. خوشبختانه زوّار ایرانی و بعضی از زوّار عرب حضور معنادار و آرمانی خوبی دارند که نمونه‌هایش را در خبرها شنیدید. البته بنده به این حدّی که در حج انجام می‌شود، راضی نیستم. خداوند حج را قرار داده است تا محور، منبر و مرکز عزّت، عظمت و حاکمیت اسلام قرار دهیم. از این فرصت مهمّ الهی که در احکام ما تعبیه شد، درست استفاده کنیم. تعبیر قرآن از زبان حضرت ابراهیم این است که «و اذّن فی‌الناس بالحج»* در ادامه می‌گوید: «لیشهدوا منافع لهم»** یعنی مردم باید در حج شاهد منافع خودشان باشند.

این تعبیر خیلی گویاست. بعضی‌ها سطح این را آن قدر پائین می‌آورند که در حدّ قربانی می‌گویند. این نیست «منافع لهم» مصالح جهان اسلام است. مصالح اسلام هر ساله باید به صورت شیره کشیده، خلاصه شده و مشخص، تابلویی باشد که وقتی میلیون‌ها انسان به حج می‌آیند، برایشان مشخص باشد. نه تنها برای دو میلیون نفر حاضر در حج باشد، بلکه باید تصمیم‌گیری‌های حیاتی مسلمانان سالانه در حج انجام شود و همه دنیای اسلام هم متعهد شوند که آن تصمیم‌گیری‌ها را پیگیری کنند. الان خیلی سخت نیست. سازوکاری برایش درست کنیم. مثلاً کنفرانس اسلامی که پنجاه‌وچند کشور اسلامی در آن عضو هستند، برای این کار پیش قدم شود. سازمانی وجود داشته باشد. تصمیمات فهرست شود. کارشناسان در حج آماده باشند. بحث شود. تصمیم بگیرند و به همه دنیای اسلام ابلاغ شود. حج ابراهیمی یعنی این. آن موقع دنیای اسلام در طول سال اینها را اجرا می‌کند. بقیه دنیا هم می‌فهمند دیگر نمی‌توانند در برابر دنیای اسلام مقاومت کنند. متأسفانه الان حجّ نیمه مرده‌ای داریم. حتّی این قدر عقبیم که نمی‌توانیم روز معینی را برای عید قربان تعیین کنیم. دیروز در مکه بود و امروز در اینجا و بعضی از کشورهای دیگر است. این کارها نشان از ضعف و عقب‌افتادگی ماست که باید جبران شود که ان‌شاءاللّه می‌شود.

مسئله دوّم بحث راهپیمایی عظیمی است که مردم ما در 22 بهمن انجام دادند. خوشبختانه رسانه‌های جهانی نمی‌توانند این را ندیده بگیرند. حداقل تفسیرها و تحلیل‌ها هنوز انجام می‌شود. با اینکه اخبار انقلاب را در دنیا خیلی بد منتشر کردند، ولی به تدریج جای خود را باز کرد. کار مهمّی بود. باید از این مردم خوب، هوشیار، بیدار و وفادار، به صورت خاضعانه، صمیمانه و عاجزانه تشکّر کرد که موقعیّت را خوب درک می‌کنند. متأسفانه همه بوق‌های تبلیغی داخل و خارج جمع شده بودند که مردم را از انقلاب دلسرد کنند. بحث از این باند و آن باند نیست. می‌خواهند بین انقلاب و مردم فاصله بیندازند. می‌خواهند بگویند مردم فراموش کردند و اکثریت مردم که نسل جوان کشور هستند، وفایی به انقلاب ندارند.

در این شرایط آن راهپیمایی خیلی خیلی معنادار بود. در تهران و سایر شهرها مردم به خیابان‌ها آمده بودند. اوّلاً باید از مردم تهران تشکّر کنیم. چون مرکز است و بیشتر چشمها به تهران خیره شده بود. هر چه از تهران دور می‌شدیم و حتّی به روستاها می‌رفتیم، گزارش می‌آمد که همه مردم در صحنه هستند. عجیب است. متأسفیم که با ادبیات غلطی که در آمار دادن استفاده می‌شود، سطح این کار را پائین می‌آورند. خارجی‌ها از هزاران، دهها هزار و خیلی‌ها که کمی انصاف داشتند صدها هزار نفر گزارش دادند. خودمان هم گاهی چنین گزارشی می‌دهیم. انصافاً این کار ظلم به تاریخ و حقیقت مردمی این کشور است.

اگر به همه کشور نگاه کنید، متوجّه می‌شوید که حدود 30 میلیون نفر آن روز به خیابانها آمده بودند. روستاها را حساب کنید و آمار بگیرید. 800 شهر داریم. ببینید از شهرها و روستاها چقدر آمدند. از کارخانه و اجتماعات دیگر هم آن روز به خیابانها آمدند تا خودشان را نشان دهند. باید تعبیر این راهپیمایی دهها میلیونی بود. ایران که فقط تهران نیست. رسانه‌های غرب اجتماعات دهها میلیونی را هزاران معرفی می‌کنند. این کار ظلم بدی است.

اگر آمریکایی‌ها و اروپایی چنین اجتماعی داشتند، آن را حماسه تاریخی می‌کردند. فیلم‌های عجیب و غریبی درست می‌کردند. ادبیات خلق می‌کردند. ما سرمایه به این عظمت را داریم و خیلی ساده از آن می‌گذریم و دنیا هم خوشحال می‌شود که قدر گنج خود را نمی‌دانیم. گنجی که در اطراف ماست و مشعل آن در اطراف ما روشن است. در نور غرقیم و متوجّه نمی‌شویم. به نور خیره می‌شویم و عمق آن را تشخیص نمی‌دهیم.

خیلی مهمّ است که در این موقعیتی که گرفتار موج تبلیغی غرب هستیم و به معنای صحیح و جدّی بمباران تبلیغاتی می‌شویم، مردم این‌قدر هوشیاری نشان می‌دهند که تأثیر خود را گذاشت. تأثیر شما را در بحث بعدی عرض می‌کنم.

مسئله دیگر شرایط بین‌المللی در فلسطین، افغانستان و شاید همه دنیاست. سیاست جدید آمریکا این شرایط  کاملاً خطرناک را در دنیا به وجود آورد. آمریکایی‌ها خیلی بی پروا، روشن و گستاخ دارند مسئله جنگ‌افروزی، جنگ‌طلبی، اعمال زور و قدرت، تحمیل عقیده، سلیقه و به قول خودشان ارزش‌های آمریکایی را که نمونه‌اش را در خطبه قبل گفتم، مطرح می‌کنند. داد و بیداد همه دنیا را در آوردند. چیز عجیبی است. هنوز هم دست از تکروی و دیکتاتوری جهانی بر نمی‌دارند.

البته علل زیادی دارد و شاید مهمترین علّتش وضع داخلی خود آمریکا باشد که واقعاً خراب است. به زرق و برقهایی که دارند، نگاه نکنید. اقتصاد آمریکا رو به نزول است و رشد منفی دارد. بیکاری در آمریکا خطرناک شده است. چند ماه قبل مسئله انرژی در آمریکا حاد شده بود و قطع مکرر برق در غرب آمریکا برای این کشور زنگ خطر بود که شاید برای سالهای آینده مهمترین مشکل آمریکا باشد. البته آنها در مصرف انرژی اسراف دارند و کاخ سفید وادار شد که به صورت یک طرفه از پیمان کی‌یوتو بیرون آید که نمی‌توانیم ذغال سنگ نسوزانیم. همین امروز در اخبار بود که کنگره آمریکا علیه آقای دیکشنی معاون رئیس جمهور آمریکا که رئیس کمیته انرژی این کشور هم است، در رابطه با مسئله شرکت امرون که به خاطر ربط آن به انرژی، داغ‌ترین مسئله آمریکاست، اعلام جرم کرده است.

از لحاظ امنیتی نشان دادند که چقدر امنیت دارند! در یک لحظه ضربه‌ای آن‌گونه خوردند. البته اصل کار مبهم است. حساس‌ترین ساختمان در حساس‌ترین مرکزشان که پنتاگون است، ضربه خورد. محور و نماد اقتصادشان فرو ریخت. این کار بسیار بسیار مهمّ بود. بعد از آن هم مشکلات بیشتری برایشان پیش آمد. صنایع هوایی و هوانوردی به کلّی ضعیف شد. بسیاری از مسایل که به این بخش مربوط می‌شد، به خاطر ناامنی فلج شدند.

از لحاظ امنیت داخلی حالت  کاملاً پلیسی در کشور پیدا شد. این خیلی مهمّ است. تقریباً در همه مراکز اجتماعات مردم، در متروها، فروشگاه‌ها، ادارات مهمّ و میدان‌ها دوربین مخفی گذاشتند و الان دارند کامپیوتر بزرگ و غول‌پیکری طراحی می‌کنند تا بسازند و همه آمریکا را به آن وصل کنند تا هر حادثه‌ای را که دوربین‌ها گزارش می‌دهند، کامپیوتر بزرگ تجزیه و تحلیل کند و پلیس مطلع باشد. یعنی همه زندگی مردم آمریکا که به آزادی و بی‌بندوباری عادت کرده بودند، زیر دوربین رفته است.

با اینکه پنج ماه در فرودگاه‌های آمریکا جدآ تفتیش می‌کردند، کافی نبود. چون هر روز خبر بردن اسلحه از گیت‌ها منتشر می‌شود. در عین حال آمده بودند اصل بسیار مهمّ خودشان را که کارها را به بخش خصوصی داده بودند و تمرکز را از بین برده بودند و افتخار اقتصاد و اجتماعشان می‌دانستند، پس گرفتند. همه را زیر نظر حکومت فدرال آوردند. اینها تا به حال در فدرال‌ها در دست بخش خصوصی بود. حرکتشان گام غول‌آسایی به عقب بود. در شرایطی که در دنیا برای خصوصی‌سازی و جهانی کردن اقتصاد و کم کردن دولت‌ها تلاش می‌شود، این اتفاق می‌افتد.

الان تمام بسته‌های پستی مردم سانسور می‌شود. قبلاً به ما ایراد می‌گرفتند که نیروهای اطلاعاتی کاغذ را بین راه سانسور می‌کنند. بسیاری از تلفن‌های مردم شنود می‌شود. دادستان‌ها حق دارند هر کسی را که خواستند، بازداشت کنند و هر مقدار که خواستند در زندان نگه دارند.

اگر به تلویزیون نگاه کرده باشید، من چند روز پیش از تلوزیون خودمان دیدم که مسلمانان و مهاجرین آمریکا در نیویورک تظاهرات کردند. جمعیت زیادی هم بودند. یکی از حرف‌هایی که زدند این بود که ما بعد از حادثه سپتامبر 1500 زندانی داریم که سرنوشت مجهولی دارند. هیچ اطلاعی به ما نمی‌دهند. وکلایشان هم نمی‌توانند با آنها تماس بگیرند. من این را نمی‌دانستم.

یک نفر در همان اجتماع گفت: «50 سال پیش دنیا با پیش قدمی آمریکا از فاشیسم نجات پیدا کرد. ولی ما احساس می‌کنیم الان در آمریکا در محیطی فاشیستی هستیم.» او برگشت فاشیسم را اعلام خطر کرد. وضع اقتصادشان که آن‌گونه است. آینده و اختلافات سیاسی آنها هم که معلوم است. همه اینها کمک می‌کند که آمریکا وارد فاز جدیدی می‌شود و متأسفانه به اشتباه فکر می‌کنند با برون‌افکنی و منتقل کردن بحران‌ها به خارج، داخل کشور آرام می‌شود. اشتباهی بزرگ و محاسبه‌ای خطرناک است. فکر می‌کنم کا را در داخل آمریکا بر عکس می‌کند. چون عکس‌العمل دارد. بودجه عظیمی که آقای بوش برای امور نظامی گذاشت و 50 میلیارد دلار را به بودجه سالانه نظامی اضافه کرد و بودجه پلیسی را چند برابر کرد، به قیمت کم کردن بودجه راه‌ها، سد و کارهای فرهنگی است. این کار در داخل خیلی تأثیر دارد.

قبلاً جنگ خلیج فارس را با هزینه اعراب انجام دادند. عربستان، کویت و دیگران می‌دادند. الان همه مخارج با خودشان است. سربازانی که می‌آیند، هزینه‌های فوق‌العاده و هنگفتی می‌خواهند. این لشکرکشی‌ها برای آمریکا گران تمام می‌شود و تأثیر آن به داخل آمریکا می‌رسد. دست آخر ملّت‌های مظلوم کفاره این اشتباهات را می‌دهند.

در پیام رهبر معظم انقلاب به حج که انصافاً پیام مهمّی بود، این نکات ذکر شده و قابل توجّه است. یک اخطار است. فکر می‌کنند می‌توانند با سرکوب، مسایل فلسطین را حلّ کنند. بر عکس شده است. جنایاتشان در فلسطین باعث شد که دوستانی که بین اعراب و در دنیای اسلام داشتند، نمی‌توانند با آمریکا دوستی کنند. کدام مسلمان می‌تواند ببیند هر روز روی مردم تنها و مظلوم فلسطین بمب ریخته شود و حاکم اسرائیل با آمریکا نرد عشق ببازد؟ نفرت می‌آورد. مردم متنفر می‌شوند.

آمریکا خیال کرد در لشکرکشی به افغانستان توانست به تنهایی مسئله افغانستان را حل کند. به خاطر این کار مغرور شد. در حالی که غفلت کرد. اگر نیروهای متحد شمال از زمین به طالبان حمله نمی‌کردند، بمباران هوایی آمریکا، وضع را برای آمریکا بدتر می‌کرد. القاعده و طالبان از زمین، یعنی از خود افغانی‌ها خوردند. البته افغانی‌ها از قبل هم با طالبان می‌جنگیدند. اگر آلت دست آمریکا شوند، اشتباه خواهند کرد. در آن صورت سرنوشتشان با نفرتی که مردم از استکبار دارند، جوش خواهد خورد. این خطر را برای بعضی‌ها می‌بینم که دارند چنین حرکاتی از خود بروز می‌دهند.

آمریکا مغرور شد و خیال کرد می‌تواند مسایل دنیا را با هیمنه و قلدری حل کند. در همین زمان آقای بوش آن نطق عجیب و غریب و حیرت‌انگیز را در کنگره کرد و اعضای کنگره هم با نادانی برای او کف زدند و موج عجیب و غریبی در دنیا درست کردند.

به عکس‌العمل‌هایی رسمی و غیررسمی مسؤولان کشورها و رسانه‌ها در مقابل این نطق نگاه کنید. اگر کسی به خودش زحمت دهد و تحقیق کند و جمع‌آوری نماید، کتابی بسیار شیرین و خواندنی می‌شود. همه تعبیرات گویاست. هر کس فکر می‌کند تا کلمه قصاری علیه این سخنرانی بوش نقل کند.

در خطبه‌های نماز جمعه چند مورد را گفتم. موارد جدیدی هم پیش آمد. وزیر خارجه فرانسه گفت: «سیاست آمریکا در کاخ سفید ساده لوحانه است.»

وزیر خارجه آلمان گفت: «ماجراجویی جدید کاخ سفید دنیا را در آستانه جنگ جهانی قرار داده است و بسیار خطرناک است.»

رهبران چین گفتند: «ادبیاتی که بر سیاست بین‌المللی کاخ سفید حاکم است، اگر در دنیا مرسوم شود و بخواهیم محور شرّ و خیری در روابط جهانی درست کنیم، دنیا را از مسیر رشد و کمال دور می‌کند و جنگ عمیق و کینه‌توزانه‌ای در دنیا درست می‌شود.»

وزیرخارجه انگلیس گفت: «نمی‌توانیم با تک روی‌های آمریکا همراهی کنیم.»

وزیرخارجه سوئد که یک زن است، گفت: «حرفهای آقای بوش را ابلهانه می‌دانم».

دولت کره شمالی در جواب حرف بوش که در دیدار از کره جنوبی گفته بود، می‌خواهیم با کره شمالی مذاکره کنیم، گفت : «دولت کره شمالی نمی‌تواند با انسانی که افکاری کودکانه و عقب‌افتاده دارد، مذاکره کند.»

آقای جنتی در ایران روی دست همه اینها زدند و گفتند: «بوش دیوانه زنجیری است.»

این‌گونه استقبال از حرف یک رئیس جمهوری که خودش را فاتح و پیروز می‌داند و مسایل را با ابروهای گره کرده در کنگره مطرح می‌کند، چه معنایی دارد؟ خیلی روشن است که بین اتحادیه اروپا و آمریکا فاصله افتاده است. اتحادیه اروپا مخالفت خود با آمریکا را در دو محور صریحاً اعلام کرد:

یکی در محور فلسطین است که سیاست آمریکا این است که عرفات را با زور و بمباران بیرون کند و فلسطینی‌ها گفتند: ما این سیاست را رد می‌کنیم و مجاهده می‌کنیم و اروپایی‌ها گفتند: نمی‌توانیم با آمریکا همراهی کنیم. همین الان بین آنها بحث است.

محور دوّم، شرارت مطرح شده بوش است. اروپایی‌ها صریحاً گفتند نمی‌توانیم با آمریکا همراهی کنیم. تثبیت کردند. دوباره افغانستان گفتند که اگر ایران ضلعی از اضلاع بازسازی نباشد، این کار شکست می‌خورد و نقش ایران در مرحله اوّل ممتاز بود. حتّی انگلیسی که همراه آمریکا بود، اخیرآ در ادبیات این کشور آمده که انگلیس نباید پادوی آمریکا شود.

آمریکا جز اسرائیل را که خود اسیر سیاست‌های هیتلر مأبانه خود در فلسطین است، دولتی را همراه خود ندارد. از تعابیر تاریخی که در افکار مردم سابقه دارد، استفاده می‌کند. محور و مثلث شرارت مربوط به ژاپن، آلمان و ایتالیاست که قبلاً با هم کار می‌کردند. می‌خواست سابقه جنگ جهانی را در ذهن مردم روشن کند. یا امپراطوری شرق مربوط به شوروی‌ها بود که قبلاً رؤسای جمهوری آمریکا به حاکمان شوروی می‌گفتند. استفاده این واژه برای القای یک فکر عمیق و ایجاد وحشت در ذهن مردم است.

به هر حال، آن وضع داخل آمریکا و این دوستان آمریکا هستند. آیا آمریکا موفق بود؟ آیا می‌تواند موفق باشد؟ مطمئنآ موفق نخواهد بود. آیا ما خوشحال باشیم؟ جای بحث دارد. اگر قدرتمندی مثل آمریکا که انصافاً امکانات اقتصادی خوبی دارد و ابرقدرت است، با این افکار اداره شود، خطرناک است. دلشان نسبت به نیروهای آرمانی و فداکار پر از کینه است.

گزارشی خواندم که خیلی تعجب کردم. خدا کند که درست نباشد. در المپیک زمستانی امسال که ورزشکاران برای شروع بازی‌ها در مراسم افتتاح رژه رفتند. وقتی تیم ایران می‌خواست عبور کند، بلندگوی مراسم حرف‌های آقای بوش در کنگره را می‌خواند تا ایرانیان را تحقیر کند. وقتی تیم ایران به جایگاه رسید، آقای بوش اخموتر شد. البته همیشه اخمو هستند. اخموتر شد. ابروانش را در هم کشید. این حالت نشان از روحیه درون است.

سابقه ما و آمریکا را می‌دانید. چند سال پیش وزیر دفاع آمریکا در اواخر جنگ ایران و عراق گفته بود: «باید ریشه ایران را به عنوان یک ملّت بخشکانیم.» عین تعبیر او بود و رهبری ما هم همان موقع تعبیر طنزآمیزی درباره چهره آن آقا داشتند. بعد دولت کلینتون به ما لقب دولت یاغی دادند. همیشه این‌گونه بودند. کینه دارند. کینه آنها به خاطر این است که انقلاب ایران آنها را از جایی که خانه امن و پستوی خودشان و منافع حیاتی شان می‌دانستند، بیرون کرد و ملّت ایران مستقل شد و کشور را خودش به دست گرفت.

با این کینه و با این اوضاع بر ماست که مسئله را ساده نگیریم. مواظب و هوشیار باشیم. یکی از عکس‌العملهایی که در برابر آمریکا شده بود، تعبیر گویای دارد: گفته شد: «وقتی سیاست‌های آمریکا و مدیریت بوش را می‌بینم، به نظرم این گونه می‌آید که مغز گنجشک در جمجمه یک دایناسور کار می‌کند.»

تعبیر معناداری است. باید از دایناسوری که با مغز گنجشک حرکت می‌کند، ترسید. الان دنیا در مقابل چنین شرایطی است. ما روی ایمان، عقیده، راه و اعتمادی که به خودمان داریم، اتکّایی که به خداوند داریم و اهداف مقدّسی که برای انقلاب داریم، برای همیشه آماده‌ایم که با هر مشکلی مواجه شویم. راه جهاد را دائمی و تا قیامت می‌دانیم. بشر را در مسیر جهاد رو به کمال می‌بینیم. فکر نمی‌کنیم که سفره جهاد از دنیا جمع می‌شود. می‌گوییم همیشه خواهد بود. ولی به این صورت به استقبال خطر نمی‌رویم.

بنده فکر می‌کنم اولاً باید در داخل متحّد و منسجم باشیم و دور از درگیری‌ها، برخوردها، حذف‌کرد‌ن‌ها و تهمت زدن‌ها کار کنیم و حرکات خود را به گونه‌ای تنظیم کنیم که بهانه‌ای به دست دایناسورهای دنیا ندهیم. اگر بهانه پیدا کنند، با آن حالت روحی، با آن مشکلات داخلی و این احساس تنهایی خطرناک هستند.

البته ‌کمی ‌اعلایم هوشیاری ‌دیده ‌می‌شود. سفری که بوش و همراهانشان به شرق یعنی، ژاپن، کره جنوبی و چین رفتند و رئیس سیا هم همزمان به منطقه آمد و با سران بسیاری از کشورها ملاقات کرد، مجموعه گزارش‌ها نشان می‌دهد که کمی عقل به افکارشان برگشته است. به کره شمالی پیشنهاد کردند که با هم مذاکره کنیم. اعلام کردند با ایران هم جنگ نداریم. ان‌شاءالله این‌گونه باشد. در فلسطین هم علامت کوچکی نشان دادند و گفتند: «اسرائیل یک هفته از بمباران مناطق فلسطینی خودداری می‌کند.»

البته این می‌تواند تحت تأثیر فشارهای داخلی باشد. چون رسانه‌های اسرائیل در هفته اخیر به طرز عجیبی با آقای شارون وارد بحث شدند. گفتند: «شما قول داده بودید که قضیه را سه ماهه حل می‌کنید. الان امنیت، اقتصاد و اشتغال نداریم. خیلی از مهاجرین در سفارتخانه‌های کشورهای قبلی صف کشیدند که تابعیت خود را بگیرند و برگردند. توریست ما خوابیده است و شما نمی‌توانید امنیت درست کنید.»

شارون برای اوّلین بار به صورت یک طرفه اعلام کرد که بمباران را یک هفته متوقّف می‌کند. البته اطمینانی نیست. در عین حال طرح درست کردن دیوار برلن را بین دو فلسطین مطرح می‌کند. می‌خواهد دو فلسطین را از هم جدا کند. ما قبول نداریم. فلسطین، یک فلسطین است و باید برای فلسطینی‌ها بماند. (مرگ بر اسرائیل نمازگزاران)

باز هم یادآوری کردید که خطبه طولانی شد.

بسم‌اللّه الرحمن الرحیم

قل هواللّه احد/ اللّه الصّمد/ لم یلد و لم یولد و لم یکن ‌له کفواً احد

 

** سوره مبارکه الاعلی (87)، آیات شریفه 14 تا 18

* سوره مبارکه مائده(5) آیه شریفه 114

* سوره مبارکه صافات (37)، آیه شریفه 101

** سوره مبارکه صافات (37)، آیه شریفه 102

*** سوره مبارکه صافات (37)، آیه شریفه 102

**** سوره مبارکه صافات (37)، آیه شریفه 102

* سوره مبارکه صافات (37)، آیه شریفه 103

** سوره مبارکه صافات (37)، آیات شریفه 107

*** سوره مبارکه صافات (37)، آیه شریفه 104

**** سوره مبارکه صافات (37)، آیه شریفه 105

* سوره مبارکه صافات (37، آیات شریفه 112 و 113

** سوره مبارکه هود (11)، آیه 71

* سوره مبارکه الاعلی (87)، آیه شریفه 16

** سوره مبارکه الاعلی (87)، آیات شریفه 18 و 19

* سوره مبارکه حج (22)، آیه شریفه 37

* سوره مبارکه کوثر

* سوره مبارکه حج (22)، آیات شریفه 27 و 28.

** همان منبع