سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع گروه ویرایش سخنرانیها و سفرنامهها
وقتی ملاقات یک ساعته یا نیم ساعته با یک شخصیت دارم، هر چه هم گفته میشود، سند است.
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول اللّه و آله
بنده باید از مجموعه شما تشکر بکنم. به خاطر اینکه برای نوشتن تاریخ اقدام کردید. با سندها و مستندهای خاصی که این روزها میتوان تهیه نمود و با سرعت کار شما، اسناد تاریخ گم نمیشود. اگر من خودم محور زحمات شما نبودم، بیشتر و بهتر میتوانستم کار شما را تأیید و توضیح بدهم و ترویج بکنم، ولی چون مربوط به خودم میشود یک مقدار زبانم بسته است و مناسب نیست که در مورد کارهای خودم بحث خاصی کرده باشم.
از دید کلّی مسئله را یک مقدار باز میکنم، شاید از موارد نادر تاریخنویسی باشد، به این صورت که کسی که در حال حیات باشد و هنوز هم کار داشته باشد، جریان امور تاریخ به شکل جامعی در شرح ماجراهای او شکل میگیرد. البته نمونه است. ولی با این توضیحاتی که اینجا داشتند، مثل اینکه این وسیعتر است، فصلهای مختلفی در زندگی خودم داشتم که با تقسیمبندیهایی که کردید میشود گوشهای از تاریخ معاصر را ثبت کرد.
ویژگیهای آثاری که شما خلق میکنید، این است که عمدتاً در آن زمانی که اتفاق افتاده که اسناد و مطالب و گفتهها با شرایط زمان جمع میشود و زبانش امروز برای ما قابل لمس است. هنوز در این زمان هستیم. معمولاً تاریخ موقعی شکل خاص خودش را میگیرد که آدم گذشته را ارزیابی، تعبیر و بندهای مختلف را به هم مربوط بکند. ولی اینجا خیلی نگذشته است. اگر هم گذشته است، ارتباط دارد یا قطعهای از وضع موجود شمرده میشود. اینها یک مقدار کار را دشوار و از جهتی کمک میکند، خیلی زحمت ندارد، انسان آسان میتواند آنها را کشف بکند. که چرا این حرف زده شده و چرا این اتفاق افتاده است و محتوی آن چیست. احتیاج بهاستنباط و اجتهاد ندارد. خیلی سریع میتوان فهمید که چه موضوعی اتفاق افتاده است. البته بعداً تاریخنویسان از این استفاده میکنند با کمک سایر قطعات، تاریخ کلّیتری به دست میآید.
در جمع شما گروه قم را نمیبینم، مثل اینکه آنها خبر نشدند. آن هم یک بخش مهم از دوره کار من در دوره فراغت و پیش از انقلاب است که صرف قرآن کردم و در آنجا دو بخش داریم، یکی مربوط به قرآن و دیگری مربوط به ائمه است که گروهی کار میکردیم.
قبل از بازداشت آخر تاریخ ائمه را شروع کردیم که آقای معادیخواه هم با ما همکاری داشتند. ایشان بیشتر روی نهجالبلاغه کار میکردند. فصول، بحثها و بندهایش را تدوین کردیم. همان کار عامل شد که تمام کتابهای تاریخ اسلام را بخوانیم. کتابها را بین عدهای زیادی از طلبهها تقسیم کردیم که نوعاً ممنوعالمنبر بودند و برای معاش زندگیشان مشکل داشتند. رژیم از منبر رفتن آنها ممانعت میکرد.
در آن موقع ساعتی ۵ تومان میدادیم که کتاب را مطالعه و برای ما فیش تهیه نمایند. فیشها تنظیم میشد. البته چون ما دنبال زندگی ائمه بودیم و بحثهای سیاسی حساسی را دنبال میکردیم، ممکن بود سند بشود و رژیم ما را تحت تعقیب قرار دهد. بحث حکومت بود، بحث مبارزه مسلحانه بود، بحث اینکه ائمه دنبال حکومت بودند یا نه، تشکیلات داشتند یا نه، بحث اینکه منابع مالی آنها برای مبارزه چه چیزهایی بود و اصلاً دیدشان نسبت به حکومت زمان چه بود.
این بحثها، بحثهای جدی آن کتاب بود. اگر دست رژیم میافتاد حساس میشد و آن مدارک هم گم میشد. الحمدلله گم نشد و الان دارند روی آن کار میکنند کار مهمی است. اگر اثر تدوین بکنند چیز مهمی است که جای آن در کشور ما خالی است، فکر میکنم باید در بحث شما اضافه بشود. بحث قرآن از نظر من مهمتر است که الان در جمع شما نیست. قبل از انقلاب دنبال تحقیق در رابطه با مسائل دینی میرفتیم. برای هر موضوعی که مطرح میشد، میبایست یک بار قرآن را بخوانیم. مثلاً اگر میخواستیم معنی زهد و صدر را بفهمیم یک بار میبایست قرآن را نگاه میکردیم. خودم در زندان، اشرافیت در اسلام را به دلیلی که اسلام را دینی اشرافی معرفی کرده بودند، مطالعه کردم و دیدم که واقعاً برای موضوعات مهم یک بار قرآن را باید بخوانیم.
این نمیشود که هر محققی بیاید کلّ قرآن را با همه تفاسیر مطالعه کند. لذا به فکر افتادیم که برای هر موضوعی که در قرآن است، به صورت جداگانه کار کنیم. این کار از یک نفر در آن زمان ـ و در هیچ زمانی ـ مقدور نبود جز در زندان که محدود بود. من این کار را ظرف سه سال در زندان انجام دادم. سه سال تمام وقت مرا گرفت. از سحر که برای نماز بلند میشدم تا نزدیک ظهر که وقت فعال فکری بود، کار میکردم. وقتهای دیگر را صرف کارهای زندان میکردم. در آنجا هم آقای معادیخواه خیلی به من کمک میکردند و بعداً هم که ایشان زودتر آزاد شدند بیشتر کمک میکردند. آقای فاکر هم در زندان مقداری کمک کردند. آن دیگر الان شکل گرفته است که چهار عنوان از آن خارج میشود. یکی از آنها تفسیر است که وقتی همه اینها را نوشتیم در حقیقت قرآن را به زبان ساده تفسیر کردیم. هر آیهای که میخواندیم، میگفتیم ۲۰ موضوع از این آیه استفاده میشود.
موضوع را نوشتیم و آن نقطهای هم که از هر آیه استفاده میشود، اضافه کردیم. هر کس اندکی سواد داشته باشد، خیلی آسان میتواند بفهمد که در این آیه چه مطالبی هست. این خودش یک تفسیر بود. آقایانی آمدند این را تفسیر کردند. این هدف من نبود و بهاهداف اضافه شد. مهمش این بود که این آیات را که متفرقه است، یکجا جمع کنیم. مثلاً ببینیم قرآن درباره عالم چه میگوید.
همین روزها خودم دارم در رابطه با آب در سراسر قرآن تحقیق میکنم که صد هزار فیش است. بعداً اگر شما خواستید بدانید قرآن در رابطه با آب چه میگوید، هیچ نکتهای از قلم نیافتاده است. سعی کردم در تفسیر باشد، در روایت باشد، نظر مفسرین باشد، نظر صریح قرآن باشد، استنباط خود من باشد. هر چه شما درباره آب حتی در کلمات قرآن بخواهید پیدا کنید و بفهمید در این کار موجود است در رابطه با آب شور، آب تلخ، آب سطح، تأثیر آب برای انسان در زندگی و حیات، آب چاه، و چاههای تاریخی که قرآن نظر دارد، تحقیق کردم. در همین دو سه روز اخیر موضوعاتی از این دست را جمعآوری کردم.
همه چیز در آنجا جمع شده است. یک کار واقعاً نادری است که جایش در کتابخانههای اسلامی واقعاً خالی است. تفسیرالآیات و والمعجم کتب خوبی هستند که الفاظ را محور قرار دادند واقعاً خوب هستند. ولی کار ما، مضامین را محور قرار داده که آن هم بهکارهایی که شما دارید انجام میدهید اضافه میشود. حدود ۲۰ جلد تفسیر و ۲۰ جلد تقسیمات موضوعی است که اسمش را تفسیر راهنما و کلید قرآن گذاشتیم.
اینها در زبانهای دیگر هم درخواست دارد. همین الان که چند جلد تفسیر منتشر شده است، به عربی و اردو و زبانهای دیگر تقاضای ترجمه نمودند که ما هم قبول کردیم. به خصوص کلید قرآن را همه زبانها نیاز دارند که ترجمه بکنند.
هیچ محققی که در علوم انسانی بخواهد تحقیق کند، بینیاز از کلید قرآن نیست. الان یک کلیدهایی هست، ولی چون یک کلید جامع نداریم و کلیدهای قرآن را هم کامپیوتری کردند و ناقص است، ما آن را قبول نداریم، به جز روش کارشناسان که کاری را انجام دادند و نواری پخش کردند.
به هر حال آنها اضافه میشود. در مورد کارهایی که شما الان اینجا جمع هستید چند موضوع است که دارای بحثهای مشخص است. یکی خطبههای نماز جمعه است. من وقت محدودی را روی این کار کردم و نتوانستم وقت وسیعی بگذارم. چون تمام اینها را در موقعی انجام دادم که مشغول جنگ یا مجلس و کارهای دولت که اخیراً مشغول بودم.
البته همیشه سعی کردم مطالعه کنم و به نماز جمعه بیایم. چون بحثهای آنجا تحلیلی است. علمی و اخلاقی و دینی است که قبلاً مطالعه کردم و فکر میکنم حرفهایی که آنجا گفتهام اگر سند آن را هم نیاوردم مستند است. بحثهای خطبههای دوم نوعاً مسائل روز است که یک بحث عمومی است که در جاهای دیگر هم میگفتم و همه جا است. از لحاظ تاریخ تسلسل مهم است چون معمولاً بین هفتهها هر اتفاقی میافتاد، در خطبهها گفته میشد. به هر حال قطعهای از تاریخ ایران و شرایط جامعه ما را نشان میدهد.
در خاطرات من مطالب خاصی هست که هنوز معلوم نیست همه آنها را بتوانیم الان منتشر بکنیم. ولی قاعدتاً خیلی از آنها را میتوانیم منتشر بکنیم. خاطرات جنگ که مسایلی دارد که الان نمیتوان بعضی از آنها را منتشر کرد. چون گاهی مشکلات جنگ را مینوشتم. وقتی مشکلی پیش میآمد ـ هر چند با اشاره ـ این مشکل را مینوشتم که مثلاً امروز فلان مشکل را داشتیم.
این مشکل میتواند بعداً برای دشمن و دیگران اطلاع مفیدی باشد که اگر بخواهیم آنها را در نشریات بیاوریم، درست نیست. البته خیلی از چیزها را اصلاً ننوشتم. مثل جلسات ۴ الی ۵ ساعته قرارگاهی را به اشاره مینوشتم. در میدان جنگ یا تهران یا جاهای دیگر که همه چیز عملیات جنگ را بررسی میکردیم، که وضع دشمن چگونه است؟ ما چگونه هستیم؟ امکانات ما چقدر است؟ امکانات دشمن چقدر است؟
نواقص و مشکلات ما چه چیزهایی هستند؟ اطلاعات ما چگونه است؟ چقدر میتوانیم؟ چقدر داریم؟ بحثهای مختلف در مورد شیوههای عملیات که ارگانها میآمدند و نوع عملیات خود را تشریح میکردند. اینها را در خاطرات نمیآوردم. فقط یک جمله مینوشتم که در مورد عملیات بحث داشتیم مشکلاتی داشتیم اشاراتی میکردم آنها را در کلیاتش تا آنجایی که اشکال نداشته باشد میتوان منتشر نمود.
ولی چیزهایی هست که قاعدتاً اینطور نیست که ما بتوانیم در اختیار جامعه بگذاریم. منتها امروز آنها را میخوانم. اگر روزی بنا شد خاطرات بعد از انقلاب را منتشر بکنیم باید بخوانم و آن قسمتهای مفید و بیضرر را در اختیار بگذارم که پخش بشود.
این بخش از کارها را که آقایان در مورد سفرها و کارهای مثل این انجام میدهند، از جهاتی اهمیت دارد و برای استانها هم مهم است. معمولاً به استانها که میرفتم، به اکثر مسائل استان میرسیدم. طرحها را میدیدیم، کارها را که میدیدم. با مردم و بخشهای مختلف ملاقات میکردم عمده مسائل استان در یک سفر ۴ الی ۵ روز مطرح میشد. این اسناد علنی و نوار و عکس و فیلم آن در اختیار شما هست. چیزهایی هم خودم نوشتم. معمولاً روز در سفر و دید و بازدید بودم و شب در آخر کارم، بیشتر از یک صفحه - معمولاً دو صفحه یا سه صفحه - مینوشتم.
معمولاً خیلی فشرده، جاری و تازه در میآید. مثلاً امروز یک وزیر بهملاقات میآید و در مورد موضوعاتی بحث شده در یک یا دوسطر میتوان نوشت. امّا کارهای سفر متنوع بود و بایستی قدری توضیح بدهیم و خاطرات آن یک مقدار وسیعتر میشود. فکر میکنم در آینده برای استانها، شهرها و نقاطی که مسافرت کردم و مطالبی که آنجا گفته شد و حرفهایی که توسط استاندار و فرماندار گفته شد و مذاکرات خصوصی و تقاضاهایی که میشود، مهم است. عموماً اینها در این نوشتهها و گفتههایی که شما دارید منعکس نمیشود. اینها را در خاطراتمان داریم. فکر میکنم اکثر اینها قابل انتشار باشد. اگر بخواهیم آنها را با خاطرات همراه بکنیم مجموعه خوبی را میشود برای قطعهای از استان که قطعهای از کشور هم هست، به دست بیاوریم. مسائلی هم وجود داشت که ما اصولاً فکر جمعآوری آن نبودیم که اینها بیشتر به مسائل اوایل انقلاب برمیگردد.
در مورد شورای انقلاب خیلی اسناد کمی داریم. در صورتی که هیچ کدام از اسناد مجلس از دست نمیرود. مذاکرات دولت و جلسه شوراها همه ثبت میشود. در مورد شورای انقلاب این ذهنیت در بین ما وجود نداشت.
زمانی منشی آقای دکتر شیبانی بود که خیلی خلاصه و شکسته یادداشت میکرد. آقای مهندس بازرگان هم خیلی مختصر یادداشت میکرد و این قدر هم جهتدار بود که معمولاً یادداشتهای ایشان را میدیدیم. ولی در کل قبول میکنیم که سندی مدّون نیست. مسایلی را که حساس بود در دو، سه یا چهار ساعت مطرح میکردیم. در آن چیزهایی که آقای مسجد جامعی آوردهاند، یک مقدار از اسناد شورای انقلاب استفاده کردهاند. ولی بالاخره یکی از جاهایی است که باید روی آن کار شود.
در همین دوره کوتاه ما کارهایی داریم که ضبط شده نیست، حالا صحیح بود یا نه، بماند. ملاقاتهایی با شخصیتها، وزرا و مراجعین دارم که در روز سه، چهار ساعت وقت صرف میکنیم، اینها را ضبط نمیکنیم. علت ضبط نکردن این بود که اینهایی که میآیند با من کار دارند، مشکل اظهار صحبت نداشته باشند و حرفهای خود را بزنند.
نگران نباشند که ما میخواهیم از آنها سند بگیریم. خواستم بیشتر به واقعیتها بپردازم. کسی بداند حرفش ضبط میشود و روزی قابل استناد است، ممکن است بعضی از حرفها و مسائل را نگوید، البته شما میدانید که در چنین شرایطی بعضی از حرفها خیلی محکم نیست. چون در تاریخ ثبت میشود.
در یک بررسی فکر کردیم باید برای کسانی که با من کار دارند، فضای راحتی درست کنیم تا حرفها خیلی راحتتر زده شود. وقتی ملاقات یک ساعته یا نیم ساعته با یک شخصیت دارم، هر چه هم گفته میشود سند است، ولی برای من یک سطر، دو سطر، یا کمتر و بیشتر، قابل ثبت است. همه حرفهای را نمیتوانم بنویسم. اگر بخواهم بنویسم بیشتر از یک صفحه تقویم میشود. این کار را نکردم. البته بعضی از حرفها در جاهای دیگری ثبت است. برخی از وزرا حرفهایی را که من بهآنها میزدم، یادداشت میکردند.
در همان جلسه در تقویم و دفترچههای خود یادداشت میکردند. دیگران ممکن است اینها را داشته باشند. اگر روزی در موقع تدوین، نیاز شد که بیشتر بدانیم در آن جلسه چه صحبت شده، میتوان از خود آنها پرسید. میشود دنبال کرد. ولی به هر حال الان یک قطعه از مسائل مهم تاریخ در ملاقاتهایی است که آن ملاقاتها به طور مفصّل در جایی ثبت نشده است.
حتماً در خاطرات ملاقات شونده و ملاقاتکننده چیزهایی است که با هم تطبیق نمیکند. هر کسی برداشت خودش را مینویسد و اینها با هم مختلف است و این از مواردی است که بعداً بررسی میشود.
پیامها، سخنرانیها، لوحها و اینها جزو اسناد معمولی هستند که اکثراً در روزنامهها هستند. الان چیزهای دیگری به طور متفرق دارد کار میشود و شاید شما نمیدانید. الان کتابی را دارم مطالعه میکنم که شهرداری شیراز به استناد آنچه در روزنامهها دیدند نوشتند. معلوم نیست همه روزنامه باشد یا چند روزنامه است. گاهشماری تهیه و حرفهای روزانهها مرا تنظیم کردند. البته آن را با نظر خودشان انتخاب کردند. هر چه سخنرانی کردم، روح مسئله را در دو سه جمله درآوردند. مثلاً اگر ما یک مصاحبه مطبوعاتی کردیم و یک، دو یا سه ساعت بود، آنها نکات مهم را از آن درآوردند. طبعاً کسان دیگری دارند از این کارها میکنند و ما هم مانع آن نیستیم. کسی به تناسب و با دید خود دارد کاری را میکند. البته اگر مجموعه این متون یک جا و به یک شیوه تنظیم شود، خیلی خوب است.
به هر حال برای اصل مسئله خوشحال شدم که شما مایلید ملاقاتی با هم داشته باشیم. خوشبختانه الان من یک مقدار فرصت دارم که بهشما کمک بکنم تا اسناد و آثار صحیحتر تنظیم شود و مطمئنتر باشد.
در راه که میآمدیم، آقای مسجدجامعی سئوالی مطرح کردند. چون حتماً برای شما که این مسائل را مینویسید، سؤالات جدّی پیش میآید.
چند سؤال مطرح کردند که رسیدیم به این سؤال که چطور شد که به فکر سازندگی افتادید و این تفکر بر شما حاکم شد؟ ممکن است امثال این سؤال برای کسانی که در جاهای دیگر سندها را تنظیم میکنند، به وجود بیاید. من الان آمادگی دارم که بهاین سؤالات جواب بدهم. ممکن است بعداً کسی بهاین سؤالات جواب ندهد و مخفی بماند. اگر سؤالاتی اینجوری به ذهن شما رسید، حتماً برای من بنویسید. یا حضوری یا کتبی من بهاین سؤالات پاسخ میدهم.
به هر حال مجموعه این اسناد - هر چه باشد – بخشهایی از جریان تاریخ ما را در این دورهای که در صحنه بودیم و خدمت میکردیم، نشان میدهد که بعدها مورد نقد و بررسی قرار میگیرد. به هر حال دوستانی که میخواهند مطلع باشند، میتوانند بهآنها استناد کنند. خداوند توفیق دهد که صادقانه و حقیقتنگر و بدون تعصب برای ثبت در تاریخ انقلاب کار کنید. موفق باشید.
والسلام علیکم و رحمه الله