بسم الله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، اَلصَّلوةُ وَالسَّلامِ عَلی رَسولِ اللَّهِ آلِهِ اَجْمعین
اسباب شرمندگی بنده است که برادران بسیار عزیز و محترم و شخصیتهای علمی و اجتماعی در این گرما و ناراحتی هوای فشرده به اسم ملاقات بنده - که کوچکتر از آن هستم که حتی جزء شما هم به حساب بیایم - تحمل این مشکل را بفرماید، ولی به هر حال چیزی است که خودتان با محبت خودتان اراده فرمودهاید، اینجا یک مقدار شرمندگی را تسهیل می کند.
در مورد مسأله تبلیغات، آنچه که مربوط به خود شما است و آنچه که مربوط به کل نظام و انقلاب است، الان یک سرنوشت مشترکی پیدا کردهایم و آن این است که همان طور که شما احساس مظلومیت میکنید، جمهوری اسلامی در کل دنیا چنین احساس مظلومیتی را دارد؛ یعنی واقعاً در سطح جهانی در مورد انقلاب ما ستم بسیار رفته است و خیی از حقایق و امتیازات این انقلاب و مردم عمداً مخفی مانده است و خیلی چیزهایی [را] که مربوط به ما نبوده، به عنوان چیزهای نامناسب به ما نسبت دادهاند و در دنیا روی آن تبلیغ کردهاند.
این چیز تازهای هم نیست. اگر شما در کل تاریخ هم نگاه کنید، میتوانیم تا ابتدا به عقب برگردیم و تاریخ را ببینیم، این جریان رسالت و نبوت است که همیشه مظلوم بودند. و وقتی هم که نمیتوانستند منکر بعضی از صفات ارزشمند اینها شوند، یک چیزی اضافه میکردند؛ مثلاً، اینها ساحر هستند و یا از اجنّه میگیرند و چیزهایی از این قبیل. تا آن خوبیهایی را هم که مردم فهمیده بودند، با اسم سحر و جادو که حقیقت را قلب میکند. در تاریخ بپوشانند.
در مورد جمهوری اسلامی، خوب، معلوم است که اینجا مسأله نبوت و رسالت نیست، ما پیرو رسالت پیغمبر هستیم، بعد از هزار و چهارصد سال همان راه را داریم احیاء میکنیم، ولی ظلمی که الان دارد به ما میشود و حقایقی که از حرکتی که در این مقطع از زمان اینجا دارد اتّفاق میافتد، در دنیا دارد پوشیده میشود، خیلی زیاد است، حالا در داخل کشور هم کم و بیش همین طور است.
یعنی با همه این زبانی که ما داریم و با همه این اظهاراتی که ما میکنیم، باز هم میبینیم عدهای را در داخل کشور گمراه میکنند، گمراهی تا آن حد میرسد که دیدهاید که بچههای محارب و تیپهای محارب وقتی که به زندان میروند و کمی به آنها میرسند، این طوری درمیآیند و توبه میکنند.
اینها را چیز کمی ندانید. این توبهها و جریاناتی که همین الان دارد روزهای دوشنبه از تلویزیون پخش میشود ما و کسانی که در زندانها بودهاند و دوران مبارزات گذشته را دیدهاند، میدانند که با یک جوان مبارز برخورد کردن به صورتی که او توبه کند و بیاید جلوی دوربین، یعنی چه؟ خیلی از اینها هستند که میدانستند که بعد از توبهشان هم اعدام میشوند، اما به اینجا رسیده بودند که حقایق آنقدر در ذهن اینها مسخ شده بود که ترجیح میدهند که رسوا از دنیا بروند تا زشتیهایی که در جامعه ایجاد کردهاند و حقهایی که پوشانیدهاند، یک مقداری جبران بشود.
شما ببینید، با ذهن اینها چه کردهاند و تبلیغات بر سر اینها چه آورده است که این بچههایی که ته دلشان این طوری هستند و فطرتشان این طوری است، به این آسانی میشود اینها را متوجه کرد اینها را به آنجایی کشاندهاند که بمب برداشتهاند و آمدهاند از کسی که مثل پدر مهربان و دنبال آنها است که آنها را نجات بدهد، انتقام بگیرند.
پس معلوم میشود که در داخل کشور و در محیط خودمان هم تبلیغات کافی نیست و عده زیادی میتوانند گمراه بشوند و مسأله هم تا حدودی روشن است که چرا این طور است. برای این که کارها و ادعاها و اهداف فرق میکند. آدم اگر یک انقلاب محدود کرده بود، مثلاً فرض کنید انقلاب صنعتی، کشاورزی و یا انقلاب محدود سیاسی و به یک گوشه از زندگی دنیا ما میخواستیم دست بزنیم، این همه دشمن نداشتیم. این کار نیست، این انقلاب در دنیای امروز واقعاً انقلاب است.
البته اگر به زمان پیامبر، هزار چهارصد سال پیش، برگردیم، انقلاب نیست. ما تازه سایهای از آنچه هستیم که پیامبر آورده است. یعنی ما نوآوری به آن معنا نکردهایم. اما آنقدر دنیا خراب شده است که ما حرفی را که هزار چهارصد سال پیش پیامبر(ص) فرمود و اجرا هم کردهاند، الان داریم مطرح میکنیم، انقلاب است.
چون دنیا حسابی روی مسیر دیگری رفته است و برگردانیدن دنیا یعنی برگرداندن بسیاری از اصول و ارزشهایی که در دنیا حاکم است و مردم در آن مسیر حرکت میکند.
ما میدانیم و این برای مستکیران دنیا و دنیادارها و برای طاغوتها خیلی گران است که این جوری یک کشوری که دهها و صدها سال بار استکبار را تحمل کرده و زیر ستم و در اختیار مستکبران بوده، این ندای بزرگ را سر بدهد و موفقیت سریع را بدست بیاورد و دل دیگران را هم روشن کند و یک افقی جلوی چشم محرومان باز کند. این برایشان تحملش مشکل است.
من همین حالا پیش از اینکه خدمت شما بیایم. در طبقه بالا جمعی از فرماندهان ثاراللّه، یکی از محورهای عملیات والفجر 3 آمده بودند و گزارش کار خودشان را میدادند. همین حرفهایی که چند دقیقهای طول کشید که گزارش بدهند، کافی است که در اختیار دنیا بگذارند و دنیا با این آدمهای تازهای که در دنیا پیدا شدهاند آشنا شوند در کدام مقطع از برخوردهایشان این طور بوده که در یک دشتی در این مراحل اخیر که عراق پاتک میکرد گزارشی میدادند. حدوداً چهارصد تا تانک بر سر این بچهها ریخته باشند و بعضی از تانکهایشان هم طوری بود که حتی آر. پی. جی و موشکهای ما روی آنها کاربرد نداشته است؟!
یعنی موشک میخرود و منفجر میشد، ولی آن تانک راه خودش را ادامه میداده است!
اینها میگفتند، ما اینطور با این تانکها مقابله کردیم که صبر کردیم و اینها را نزدیک خاکریزهایمان کشاندیم، با نارنجک میرفتند و سوار این تانکها میشدند و آن جایی که در سوراخها نارنجک را بایستی میگذاشتند، قرار میدادند. این جور با تانک میجنگیدند که عراقیها که فرماندههایشان اسیر شده بودند، میگفتند که تصور چنین سربازهایی اصلاً برای ما نمیشود و واقعاً هم نمیشد.
شما این را خیلی مهم بدانید که تانکها ریخته بودند روی خاکریز و آنقدر گلوله به خاکریز زده بودند که خاکریز را صاف کرده بودند؛ یعنی گلوله خورده و خاکها ریخته پایین و پایینتر تا خاکریز صاف شده است. اینهایی که آمده بودند، در گزارششان بودند که سیو پنج، شش نفر بودند و میگفتند، همهشان و اکثراً در این عملیات مجروح هستند و با این جراحت به اینجا آمدهاند. یعنی، یک سرباز، حالا چقدر باید خوب باشد و چقدر باید روحیهاش عالی باشد که این گونه، بجنگد. همین یکی را دست هنرمند مخلص بدهند و بگویند این را آرایش تبلیغاتی کند و به خورد مردم بدهد و این قهرمان را به دنیا نشان بدهید مکتبی که این طور قهرمانانی درست میکند.
این یک گوشه کوچکی از سه سال جنگ ما است؛ یعنی یک روزنه و دو روزنه از سه سال تاریخ این جنگ است. باید تکان بخورند، باید فکر بکنند که چه است و جریان در کجا است، یا همین چیزی که الان اشاره کردم: این صحنهای که شبها در تلویزیون میبینید صدها نفر بچههای جوان نشستهاند آنجا و خودشان اینطور تاریخ کثافتکاریهای خودشان را حلاجی میکنند و توضیح میدهند و گذشته خودشان را این طور باز و رسوا میکنند.
به خدا در تاریخ همه انقلابهای دنیا و مبارزات و درگیری یک حکومت با معارضینش چنین چیزی وجود ندارد.
ما موج توبه دیدهایم، اما خیلی فرق میکند. یک جاهایی هست که توبه کردهاند و برگشتهاند، اما این جوری که این بچهها بحث و تحلیل میکنند و بزهکاریها، بدبختیهای خودشان را به رخ مردم میکشند، خیلی مهم است.
یادتان است هفت، هشت سال پیش در زمان طاغوت اگریک نفر را پیدا میکردند که توبه میکرد و برمیگشت و اظهار ندامت میکرد، در همین حد اظهار ندامت چقدر بزرگ میکردند.
ما در زندان که بودیم، اگر میشنیدیم یک نفر مصاحبه کرد(حالا هر که میخواهد باشد از مذهبیها که کم اتفاق میافتاد که مصاحبه بکنند، از تودهای و چپیها گاهی اتفاق میافتاد که مصاحبه میکردند) در زندانها واقعاً دق میکردیم، یعنی همه دردها و شکنجهها و فراقها و مشکلات و کمبودها یک طرف، اینکه میدیدیم یک مبارزی رفته پشت رسانههای جمعی و از کار خودش اظهار ندامت کرده، این بیشتر زندانی را خرد میکردو بعد این چهرههای بزرگشان، قهرمانهایشان، پیشتازانشان، تحلیلگرانشان و مغزهایشان بعضی از اینها در دوره سابق طولانی در زندان بودهاند. آن موقع شکنجه هم میشدند، اذیت هم میشدند، خیلی هم تحت فشار بودند و خم به ابرو هم نیاوردند. اما حالا در مقابل حق که قرار گرفتهاند و در زندان فرصت پیدا کردهاند فکر کنند، این طور برمیگردند.
این صحنه را آدم کجا ببرد؟ حالا غربیها دارند مینویسند. همان برنامههای تکراری که ایران دارد! اگر این برنامهها تکراری و آسان است، شما درست کنید؟ چرا شما نمیتوانید بین مبارزان ایرلند بروید؟ چنین کاری بکنید؟ شما چپیها نمیتوانید در لهستان مخالفانتان را وادار کنید که یکیشان با شما حرف بزنند و در همه جا، شورویها چرا از این توبه کردهها ندارند، این چیز کمی نیست که شما همینطور بنشینید و بگوئید که تکراری است.
اینها خیلیهایشان سی سال است، سیو پنج سال است، چهل سال است که به اصطلاح خودشان در میدان مبارزه بودند، قهرمان شده بودند و در هجرت برای خودشان مبارزه میکردند، ولی خوب! مبارزه در خارج خیلی مایه نمیخواهد و با آن وضعشان بعضیهایشان بیست و پنج سال در زندان شاه بودند و مقاومت کردند، افسران حزب توده این طرف آمدند. حالا بگویند با فشار اینها آمدهاند. ببینید، شاه و ساواک چه کارهایی بر سر اینها میآورد و حرف نمیزدند. بازجویی هم پس نمیدادند.
حالا یک کسی که اول افسر بود و سیسال در زندان بود، حالا آمده بعد از انقلاب رفته آن طرف، حالا که او را میگیرند، در وجدان خودش میبیند که مقابل چه حقی قرار گرفته؟ چه کسی طرف شده؟ با این نیروهایی که در جبههها میجنگند، با این محرومانی که در پشت جبهه هستند، با این بچههایی که این طور فداکاری میکنند، با این بازجوییهایی به آن خوبی، به آن قاضیهایی با آن خوبی. اما دین و وجدان هم حد کافی دارند. وقتی که مواجه میشوند، وجدانشان به اینها میگوید که بیایید و تسلیم بشوید. این حماسه و این ارزش و این چیز بسیار زیبا را دنیای استکباری حاضر نیست در دنیا مطرح بکند. این برنامهای را که آقای مهندس موسوی، نخست وزیر ما، در مجلس خواندند، حالا آقایان فرصت پیدا میکنید مطالعهای کنید.
یک انقلاب با این خصوصیاتی که ما داشتیم، یعنی از روزی که پیروز شده، تا امروز ما میدانیم چقدر مشکل داشتیم و چقدر دست و پنجه نرم کردیم. خوب، ما یک جمعی از مردمی بودیم که هیچ گونه تجربه سیاسی، نظامی، اقتصادی، انتظامی، تبلیغاتی، اطلاعاتی، امنیتی هیچ چیز نداشتیم. ما طلبهها بودیم. اساس کار با آن بازاریها بود و با آن دانشجویان و مردم عادی، فقرا و روستائیان و اینها. ما که در گذشته در صحنه نبودیم که چیز یاد بگیریم، نه مجلس بلد بودیم، نه قانون نویسی بلد بودیم، هیچ چیز.
ما از روز اول که وارد حکومت شدیم و به اندازه همه دنیا هم مشکلات بر سرمان ریخت، لانه جاسوسی آمریکا اینجا بود، توطئه میکرد، در خود یک دستگاه فاسدی را تحویل گرفتیم، همه را بیرون نکردیم، چقدر از این ادارات و این کارخانجات و این مؤسسات اقتصادی و این شرکتها و این همه تأسیسات که ما در همه آنها نبودیم. اینها همه آنهایی بود که تحویل گرفتیم. یک عده مدیرانشان فرار کردند و رفتند و پولها را هم برداشتند و رفتند، فنیها خیلیهایشان رفتند، دانشگاهها همانها بودند، مدارس همانها بودند.
خوب، هنوز هم اکثریت این قسمتها، آن کادر اداری و اینها همهشان هستند. سطح بالاها بیشتر عوض شده است. اینها را گرفتیم، دشمن هم در داخل، خدا میداند که چه بود. نیروهای چپی، این لیبرالها و این گروهکها و ساواکیها و این طرفداران شاه که همهشان مانده بودند، آنهایی را که برای قانون اساسی در زمان بختیار تظاهرات میکردند ما قتل و عام نکردیم، همهشان هستند، نه تنها قتل عام نکرده بودیم. یک ماه بعد ساواکیها آمده بودند در همین چهارراه، راه بندان ایجاد کرده بودند و حقوق میخواستند و میگفتند چرا حقوق ما را نمیدهید؟!
همانهایی که آن طوری بودند ، چند تا از آنها را گرفتند، به زندان بردند، بقیه را رها کردند و رفتند و هنوز هم طلبکاری میکند. این وضع ما بود. با این جامعه و این اوضاع، و دشمنان را که میشناسید، از بیخ گوشمان گرفته تا آن سر دریاها، این کشورهای همسایه که یکی از آنها عراق است و ظالم و متجاوز است و بقیه هم آنهایی هستند که پول در اختیارش گذاشتند، اینها همسایهمان بودند. این طرف هم شوروی که آمد و افغانستان را در بیخ گوش ما گرفت و آمریکا هم اینجا برای کودتا برنامهریزی میکرد. که پشت سرهم دیدید که کودتا کشف شد، بعد هم که ما اینها را این طوری کشف کردیم، آن محاصره اقتصادی به وجود آمد. اصلاً سابقه ندارد که این همه کشور در دنیا بنشینند و تصمیم بگیرند که از یک کشوری بخرند و یا بفروشند، آن هم کشوری که آنچنان وابسته بود. هیچ چیز نداشتیم، ما اگر در این کشور پول میخواستیم، باید نفت میفروختیم، اگر کارخانهمان میخواست بگردد باید مواد و یا قطعه میگرفتیم، اگر ارتشمان هم خواست کار بکند، باید قطعه میگرفتیم و همه کارهایمان یک سرش به آنجا بسته بود در داخلمان هم این طور کردند، که خوب با آن آزادی که ما از اول داریم، آن مطمئن نبود، که زیر سرش هم بمب نگذارد و ضدحزب جمهوری اسلامی، همین نخست وزیری، خیلی جاهای دیگر، دادستانی انقلاب و نمونههای دیگر حساسترین جاها بودند.
یک وضع این طوری برای ما درست کردند. در طول چند سال، ما خودمان رااز آب کشیدهایم، همه ارگانهایمان را کم و بیش سالم کردهایم، ارگانهای جدید انقلاب ساختهایم، امکانات به مردم رساندهایم، ماده یک مقدار کم و زیاد رساندهایم، طوری بوده است که نگذاشتهایم قحطی به جود بیاید. این محتکرین و نیروهای زشت انسانی که همیشه از چنین موقعیتی سوء استفاده میکنند.
ما باز نخواستیم جلاّدوار با آنها برخورد کنیم، میخواستیم مهلت به آنها بدهیم که خودشان را اصلاح بکنند. اگر اینها نبودند، این گرانی و این چیزها هم پیش نمیآمد و اوضاع عادیتر از اینها بود، منتها اینها هستند.
در شرایط این جوری، سازندگی کار خودش را گرفته، کارخانهها راه افتادند، نفت راه افتاده، صنایعمان راه افتادهاند، راهها دارند تأمین میشوند و میبینید دیگر در این پنج سال ما خیلی از جبهههای اقتصادی را فتح کرده و به جلو رفتهایم، در کنار این دولت موفق شده و تلاش کرده و برنامهریزی کرده، موفق شده است که این برنامهای را که در این شرایط جنگ، ضد انقلاب، محاصره اقتصادی و مخالفتهای مرموزی که در این مدت وجود داشته است، تنظیم و عرضه کند.
عدهای خبر دارند؛ یعنی دولتهای خارجی خیلیهایشان از پیش، از گوشه و کنار با گزارشهای سفارتخانهها از نکات این برنامه خبر دارند؛ زیرا در گذشته پخش شده و سری نبوده است. برای آنها واقعاً اعجابانگیر است. یک ملتی این گونه در حین حرکت مبارزه میکند، مخالفین را دفع میکند و برنامهریزی میکند و آیندهنگری میکند و برای بیست سال آینده برنامه میریزد و میدانند که چقدر میخواهند نیروی انسانی داشته باشند، چقدر میخواهند برق داشته باشند، چقدر میخواهند راه داشته باشند، چقدر میخواهند راه آهن داشته باشند، همه اینها را نشستهاند روی کاغذ آوردهاند و برنامه کردهاند آن هم نه خیالی، یعنی با توجه به امکانات همه این برنامه را تنظیم کردهاند و دادهاند.
اگر دنیا منصفانه با این انقلاب برخورد میکرد، باید میپذیرفت که مردمی در این قرن دارند اعجاز میکنند، مردمی که جنگشان آن طوری است و مبارزه با ضدانقلاب داخلشان و استکبار جهانیشان این گونه است و برنامههای سازندگیشان و عادی سازی کشورشان این طوری است.
تنها ما هم نیستیم، نه به خاطر ما، چون اگر امروز در دنیا ثابت بشود یک ملتی میتواند با شرق و غرب دربیفتد و با داخل و خارج مبارزه کند، ضمن حل مشکلاتش آن هم نه به صورت بولدوزروار، تر و خشک را با هم سوزاندن و گناهکار و بیگناه را اذیت کردن، بلکه با حساب و در عین حال؛ برنامهریزی که آیندهاش را تنظیم بکند. اگر دنیا قانع بشود که میشود بسیاری از کشورها دنبال این راه میافتند و فردا دلیلی ندارد که ملت عراق و مصر، ملت عربستان سعودی و سایر مردم کشورهای مسلمان به فکر بیفتند که چر ما راه ایران را نرویم، آزاد زندگی میکنند، در سمینارها و کنگرههای بینالمللی و جهانی سرشان از همه بالاتر است، نه ملاحظه آمریکا میکنند و نه ملاحظه شوروی را میکنند، نه ملاحظه ارتجاع را میکنند، نه ملاحظه پولدارهای دنیا را میکنند، نه وحشت از نخریدن دارند و نه وحشت از نفروختن دارند. حرفشان را میزنند. آنچه که عقیدهشان است، ابراز میکنند.
این خیلی آزادی لازم دارد، نماینده ما آنجا آزاد، حرف میزند، آزاد فکر میکند و دیگران تحقیر میشوند. فلان نماینده کشوری که میآید و میبیند که رأیش باید همراه رأی آمریکا و شوروی باشد، در درون خودش کوبیده میشود که این آقا کنار من نشسته و حرف میزند و من باید طوطی باشم؛ این انسان است و من طوطی.
اگر دنیا ببیند، در اینجا چه میگذرد، آینده استکبار جهانی مخدوش است. این است که نمیخواهند واقعیت حال ما منتشر بشود و سختشان است. همین عربستان سعودی چقدر آدم از کشورهای دنیا میآیند آنجا، خودشان میگویند نزدیک دو میلیون آدم میآید. آن ایرانیها هستند در آنجا غصه فلسطینیها را میخورند و این ایرانیها هستند که غصه کشورهای اسلامی را میخورند، اینها هستند که حبسشان میکنند، اذیتشان میکنند و توی سرشان میزنند باز هم فریاد مرگ بر آمریکا را بلند میکنند.
هر کسی که آنجا باشد، وجدانش تحریک میشود که اینها چه هستند و چه کسی هستند؟ نمیشود آدم این قدر بیشعور باشد که این مسائل را نفهمد و الحمدللّه حماسهای که این ملت آفریده و این حمایتی که این مردم از انقلاب میکنند و آن قاطعیتی که امام دارند، چیز عجیبی در تاریخ دنیا است. اینکه یک شخصیتی این جوری مثل حضرت امام بروز کند، این نعمت را دیگران نمیتوانند داشته باشند، چون همه شرایط برای این انقلاب فراهم است و این مردم و این انقلاب با هم تناسب دارند. اگر رهبری مثل امام در جای دیگر بود، ممکن بود نیروهای رهبریاش هرز برود و این ملت هم اگر رهبری مثل امام نداشت ممکن بود که این فداکاریهایش هرز برود. این مجموعه واقعاً این طور خوب از آب درآمد و این مجموعه چیز بسیار باارزشی است، برای کشورمان است و در منطقه و جهان چیز وحشتناکی است و برای استکبار و ارتجاع و امپریالیسم بینالمللی کابوس شده است و ما باید قدر این را بدانیم. شما برادران سازمان دهنده تبلیغات کشور مسؤولیت عظیمی دارید و باید کار بکنید، یعنی همان فداکاری که بچههای شما در جبهه میکنند، شما هم باید به همان شکل فداکاری بکنید. خیلی از کارهایی که بچههای ما در جبهه الان میکنند، منعکس نمیشود. وقتی که میگوئیم سرباز گمنام، بعضیها حضرت علی(ع) را هم سرباز گمنام معرفی میکنند.
او که گمنام نیست و اسمش همه دنیا را پر کرده است این سربازان گمنامی که در جبهه با تانک مواجه میشوند و همان جا تانک را منفجر میکنند و خودشان منفجر میشوند، سربازان گمنام هستند. آنها پیش خداوند اجر عظیمی دارند که آن جوری دارند کار میکنند. خوب، بگذارید در جبهه تبلیغات هم همین طور باشد. چرا نباشد؟ چرا ما غصه بخوریم از اینکه ما یک کاری کردهایم که دنیا به اندازه کافی و حتی ایران به اندازه کافی نفهمیده است؟!
البته، بهتر این است که بفهمد ما طرفدار این نیستیم که مخفی بماند، ما طرفدار این هستیم که ارگانهایمان شناخته شوند، خدمات شناخته شود، سربازان ما شناخته شوند.
مردم مایل هستند که بشنوند و قدردانی کنند، ولی مواردی هم پیش میآید که از بس کار خوب میشود و از بس کار میشود که خیلیها هم شناخته نمیشوند. الان هر کسی هر جایی که هست آنهایی که مخلص این انقلاب هستند، بدون اینکه فکر بکنند که دیگری میبینندشان و یا نمیبینند، کار میکنند و آن کارها است که ارزش و اثر دارد. نامدارها خیلی مؤثر نیستند، یعنی آن اثر اساسی مال سریازهای گمنامی است که در جبهه خدمات دارند کار میکنند و عامل محرکشان خداوند و وجدانشان است و آنها میدانند که اجرشان پیش خداوند است و به خاطر وجدانشان و خداوند و آن حقیقتی که تشخیص دادهاند، کار میکنند و اینها مأجور هستند و البته اگر لطف خداوند شامل باشد، در دنیا اجرشان را میدهد و یا در آخرت میگیرند.
این معنایش این نیست که من بگویم سازمان تبلیغات مظلوم بشود و هیچ کس نشناسد، چرا که باید بشناسد. من هم قبول دارم که خدماتی را که انجام میدهید، به آن اندازه خود مردم نمیدانند، ولی این وضع در جبههها هم هست، در جهاد سازندگی هم هست، در سپاه هم هست، این وضع در خیلی جاها هست.
بعضیها البته هستند که تصادفاً زیان بیشتری دارند و در جامعه شناخته شدهاند، مثل خود من و امثال بنده، اما عده زیادی هستند که بیشتر از ما کار میکنند و شناخته شده هم نیستند. عیبی هم برای خودشان نباید باشد و میماند، وقتی که یک سازمان تبلیغاتی در [که] خودش مبلغ دیگران است، معرفی نشود مثل نمکی است که شوری خودش را در درون خودش بگوید، ندارم و غصه بخورد از نداشتن شوری!
بحثی نیست، شما آمدهاید که اصلاً دیگران را معرفی کنید، شما برای این آمدهاید که خدمات دیگران را معرفی کنید، به همین دلیل امکانات کم میشود. ولی یک نکتهای در سخن برادرمان آقای شروعی بود. دو نکته را یک جوری باید جمع بکنیم: خودیها یا وابستگی. این فقط در دولت و خارج و اینها نیست. در سازمانهای داخلی هم هست. اگر یک زمان بخواهد بدون وابستگی کار کند و بخواهد مستقل در خودش باشد، این جور است و اگر وابسته به دوست و جاهای دیگر باشد، این یک جور دیگر است و تفاوت میکند.
ما الان مطرح میکنیم، تبلیغات مردمی؛ مثل وضعی که روحانیت قبل از انقلاب داشت، ما پیشتاز انقلاب به هیچ نحوی مطرح نبودیم. آنقدر برای مردم مطرح بودیم که در مقالات تحلیلی آن زمان نوشتند که روحانیت شیعه با روحانیت سنی فرقش این است روحانیت سنی در کشورهای سنی وابسته به دولت است و روحانیت شیعه در کشورهای شیعه وابسته به مردم است و اثر بدی برایش قائل بودند و در تحلیلهای شهید مطهری هم هست که از بعضیها نقل میکردند که این ممکن است عوام زدگی برای مردم بیاورد؛ برای این که وابسته به مردم است و مردم را میخواهد راضی بکند و ممکن است نوعی تظاهر و با حالت غیرواقعی نشان بدهد.
آن موقعها ارزش توجه به مردم، مثل امروزه کشف نشده بود، یعنی در مقابل مردم، عوام زدگی و مردم زدگی مسألهای نیست. اصلاً در خود مردم آدم باید باشد و آن چیزی که روحانیت ما قبلاً داشت، در مقابل مردم خوب، یک وابستگی داشت.شما خودتان شاهد هستید، ما اگر یک ماه رمضانی نمیرفتیم و یا میرفتیم و کارمان نمیگرفت، چند ماه بعدش وضعمان بد بود. این وضع بود. اما حالا که به این وضع است، ما خوب احساس میکنیم که با مردم ارتباط داشتن خوب است، عیبی ندارد یعنی آن حسن است و یک نکته بسیار بالایی است.
این همه نیرویی که الان در جبهه هست. اگر ما میخواستیم حقوق بدهیم، مثلاً مثل حقوق ارتشیها اصلاً نمیتوانستیم، اگر میخواستیم این قدر حقوق بدهیم، اگر بنا بود تدارکات جبهه را خودمان بفرستیم، خوب نمیتوانستیم این همه نیرو را با این شرایطی داریم تأمین کنیم.
امروز مردم اینجوری هستند. روستایی خودمان آنجا میآید کوپن برنجش را میگیرد، کوپن روغن را میگیرد، کوپن چای و قند و شکرش را میگیرد، کمتر مصرف میکند برای این که آخر ماه یک مقدار بماند و بتواند به جبهه بفرستد. این خیلی خوب است، این گونه وابستگیها بسیار خوب است.
اینها جنگ را دارند اداره میکنند. امروز آدم میبیند، از هر دهی از هر روستایی از هر دهستانی و منطقهای یک کامیون، یک وانت راه افتاده و تدارکات جبهه را دارد میبرد. این جور حرکت باشد. تبلیغات را هم خیلی آسان میتوانیم این جوری تنظیم کنیم. شما ارتباطتان را با مردم درست کنید. صندوقهای خاصی داشته باشید، خودتان ابتکار کنید، لازم نیست ما بگوئیم.
ما یک وقتی که در رژیم سابق مبارزه میکردیم، به ذهنمان رسیده بود و جزء ایدههایمان بود، طلبهها یک صندوقی داشته باشند، وقتی که میخواهند بروند مسافرت تبلیغ، واقعاً غصه کرایه ماشینمان بود که تا آنجا برسیم برای برگشت، اگر آنجا منبر نمیگرفت، معلوم نبود چطوری برگردیم. اکثر طلبهها این جوری بودند. از خانه یکی از آقایان مجبور بودیم یک مقدار قرض کنیم و برگردیم.
آن موقع فکر میکردیم که موقع رفتن به اندازه خرج رفت و برگشتمان و مخارج زن و بچهامان بگذاریم و برویم و بعد هم هر چه درآمد بود، اینها را در یک صندوق بریزیم، یعنی یک صندوق درست بشود درآمدها را در آن بریزیم و به اندازه مخارجمان برداریم که از مردم مستقیماً چیز نگیریم. جزء فکرهای آن زمان بود، من نمیدانم الان آنها کاربرد داشته باشد، به هر حال، اگر یک نظامی به وجود بیاید که مردم این تبلیغات را اداره بکنند. این ممکن است مفیدتر و مؤثرتر باشد و ممکن است در ذهن مردم مسائل این جوری بشود، مسائل یک اثر بیشتری دارد. در عین حال وابستگی به دولت جمهوری اسلامی هم هیچ عیبی نیست جمهوری اسلامی غیر از شما که کسی نیست. اگر جوری باشد که دولت همان طور که الان خرج بقیه کارها را میدهد، من به این وابستگی اعتراض دارم و عیبی میبینم.
و خوشبختانه ما الان در وضعی هستیم که هر دو شکلش خوب است و شما سعی کنید، انشاءاللّه تلاش بیشتری بکنید برای این که مردم را روشن بکنید، تلاش بیشتری بکنید برای این که شبهههایی را که ضدانقلاب و رادیوهای بیگانه در ذهن بچههای مردم میکنند، در بیاورید.
و این هدایتی که آدم الان میکند، اثرش خیلی زیاد است، من شما را زیاد معطل کردم و زیاد حرف زدم و از اینکه وقت زیادی گرفته شده، معذرت میخواهم و از حضورتان در مجلس شورای اسلامی تشکر میکنم.
بنده به عنوان یک فرد، آن مقداری که در توان دارم، ارزش خدمات شما را خوب میشناسم و تا آنجایی هم که بتوانم، حمایت میکنم.
شما از خداوند و بعد از خداوند، از این ملت و امام شاکر باشید و از خدا بخواهید که به شما توفیق بدهد که این وظیفه مهم را به خوبی انجام بدهید.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته