سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع مسئولین و کارکنان سازمان تبلیغات اسلامی
شوروی شصت سال دور خود پرده آهنین کشید و همه چیز را عجیب کنترل کردند، اما عاقبت متلاشی شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والسلام علی رسول الله و آله
از زیارت دوستان و برادرانمان که در این سمت اصیل، یعنی رساندن پیام اسلام زحمت میکشند و برای جامعه دل میسوزانند، خیلی خوشحالیم. خوشبختانه در بین همکاران شما افراد بصیر و باسواد فراوانند و این خودش میتواند مایه امید به آینده باشد. از این که در مجموع، روحانیت در یک جمعبندی کلی در تبلیغش موفق بوده، نباید تردید کنیم. اما اینکه آیا توضیحاتمان به اندازه نیاز و همچنین به اندازه حق آن مطالب بود، این قابل بحث است.
به هر حال در این زمان بسیار متحوّل، روحانیت ایران توانست با حضور خود رژیم پهلوی را از پا درآورد و نظام جدیدی را به وجود بیاورد و همه این توطئهها را پشت سر بگذارد و در سختترین شرایط و فشارها، یک جامعه نمونه اسلامی را بسازد و نزدیک بیست سال مقاومت و جنگ و سازندگی را در دنیا داشته باشد. در بین محافل منصف دنیا باید سرافراز و موفق باشیم که این کار خیلی بزرگی است. اما ممکن است قانع نباشیم و باید خیلی بهتر از این باشیم. ممکن است بپذیریم که شاید کسانی بهتر از ما کار میکردند و بیش از این پیشی میگرفتند. به هر حال کلیات توفیق را باید قبول بکنیم و در عین حال همیشه میتوان بهتر بود و به حدی رسید که بهتر و پرثمرتر باشد. لذا باید سعی کنیم که بهتر کار کنیم. عیوبی که در کار میبینیم، تشخیص دهیم. اشکالاتی را که بروز میکند، بررسی و اصلاح کنیم. نباید دو روز ما یکسان باشد. همیشه این کار میشود؛ اتفاقی که میافتد و اطلاعی که پیدا میکنیم، اگر نقصی در کارمان هست، دلسوزانه به فکر میرویم که چه کاری باید انجام دهیم. الان در این کشور روحانیت واقعاً پناهگاه مردم و محور حرکت است. مردم هم حقیقتاً به روحانیت اعتماد دارند. در همه افکارسنجیها و انتخاباتها گذشته و امروز نشان میدهد که در هر حال سهم زیادی از آراء مردم مال روحانیت است. این هم بیدلیل نیست.
به هر حال مردم واقعیتهایی را میبینند و طبق آن واقعیتها تصمیم میگیرند. خوشبختانه پرونده روحانیت در بین مردم افتخارآمیز است، ایران تقریباً همیشه به این صورت بوده است، حال دوران خودمان را میگویم. در واقعه بیداری ایرانیها، در مقدمات مشروطه تا به حال، قبل از آن هم در دوره قاجار، دوران صفویه و ملیگرایان، روحانیت همیشه در سنگر آخر غیرقابل تصرف بود. در این دوره هم نقش آن برای ما خوب ملموس است، چون خودمان در کارها دست داشتیم. ما باید همیشه مطالعه کنیم تا در جامعه وضع بهتری داشته باشیم. هر روز اشکالاتی را که وجود دارد، رفع کنیم. از تاریخ پند بگیریم و از واقعیتها درست برداشت کنیم. فهمیدن واقعیتها مسئله بسیار مهمی است تا گمراه نشویم.
در تشخیص مسیر حرکت تاریخ، مسئولیت سازمان تبلیغات اسلامی روشن است. معلوم است برای چه به وجود آمده است. نیروهایی را هم که انتخاب میکند، در همین راستا هستند. در ابزار تبلیغ هم اساسش نیروی انسانی است. در تبلیغاتمان پیامی با محتوای درست داشته باشیم که چه میخواهیم به مردم بگوییم. آن نیرویی که این حرف را میزند، صلاحیت داشته باشد، محتوا هم محتوای قابل قبول و درستی باشد. ابزار رساندن پیام هم تأثیر زیادی دارد.
من فکر میکنم از لحاظ نیرو کمبودی نداشته باشیم و اگر هم داشته باشیم، با این همه طلبه پسر و دختر که امروز در این کشور هستند که جوانانی پرنشاطند، واقعاً قابل تأمین است. همچنین علمای تجربه اندوختهای که سرمایههای بزرگی هستند و بسیاری از جوانان غیر طلبه هم در بخشهای مختلف میتوانند سرباز این راه باشند.
در این کشور باید ابزار وجود داشته باشد که هست. ابزار تبلیغ ما مسجد است که در اختیار مراسم عید، وفات، سالگردها و از این قبیل مناسبتهاست. صداوسیماست که در اختیار ماست، روزنامهها و کتابها هستند. الان چیزی نیست که نتوانید از آن ] برای تبلیغ[استفاده کنید. مدارس، دانشگاهها، رسانهها، اردوگاهها، سربازخانهها و در بین کارکنان دولت راه و ابزار تبلیغ، باز و موجود است. سرمایه نیروی انسانی بسیار خوبی داریم که روبه رشد است. ابزار تبلیغات مناسبی داریم. سهمی هم که در بودجه عمومی کشور، رسمی و غیررسمی برای تبلیغات وجود دارد، سهم کمی نیست. هزینههای حوزههای علمیه، مساجد، معابد، مراکز دینی، امامزادهها و خیلی چیزهای دیگر وجود دارد که دولت هم دخالتی در آن ندارد. این یک قدم بسیار عظیم است که وجوه شرعی در این راه مثمر است و میتواند مصرف بشود. بودجههای دولت هم به صورت رسمی در مؤسسات فراوانی مثل صداوسیما و همه مؤسسات فرهنگی که شامل کتابهای آموزشی، کتابهای درسی و سایر چیزهایی که از این ناحیه عمل میشود، به کار برده میشود و سهمی از آن را دولت در عمران مساجد و مدارس به عهده میگیرد. در بسیاری از نهادهای انقلابی مثل بنیاد شهید، بنیاد مستضعفان و بنیاد پانزده خرداد، نیروهای بسیج، سپاه و جهاد، سهم قابل توجهی از بودجه مربوط به خودشان را در امور فرهنگی مصرف میکنند که رقم قابل توجهی است.
تا به حال ما کاملاً موفق بودیم، اگر موفق نبودیم، اصلاً نمیگذاشتند به میدان بیاییم. اگر هم میآمدیم، به زور بیرونمان میکردند و شکست میدادند. الحمدلله ما امروز علیرغم خواست قدرتهایی مثل آمریکا، انگلیس و لیبرالیسم در سراسر دنیا و همه چیزهایی که با حاکمیت دین مخالفند، در شرایط خوبی هستیم. الان بحث برای بهتر کردن اینهاست. یعنی اینکه هم بهتر عمل کنیم و هم مانع پیشرفت نباشیم.
به نظر من باید به تربیت نیرو اهمیت بدهیم. زوایای وجود مخاطبینمان را با شرایط زمان در نظر بگیریم. اینها را باید قاعدتاً یک گروه متخصص روانشناس، جامعهشناس و اسلامشناس مطالعه و تحقیق کنند که میکنند. در این کارها همه نظراتشان را بگویند، فکر کنند و مسیر را دائماً اصلاح کنند.
من پیش خودم فکر میکنم بهترین منبع برای تشخیص اینگونه مسائل و کلیات، خود اسلام است. یک اصل که خیلی مهم است و من همیشه، از اوایلی که وارد کار اجتماعی و سیاسی شدم، آن را تشخیص داده و هنوز هم در آن تردید نکردهام، این است که اسلام، جامع به بشریت و تربیت نگاه میکند و یک بعدی برخورد نمیکند. آنجایی که یک بعدی برخورد کنیم و انتظار نتیجه جامع داشته باشیم، اشتباه است. در هر کاری که وارد شدیم، ممکن است در همان بعد نتیجه بگیریم. ولی اگر جامع برخورد کنیم، در همه مسائل میتوانیم نتیجه بگیریم. ما الان در شرایط حاکمیت اسلام، یک گروه نیستیم و یک روحانیت قبل از اسلام نیستیم. ما خودمان را مسئول همه چیز مردم معرفی کردیم. چون اسلام مسئول همه چیز است و خودمان هم اجازه نمیدهیم در هیچ جایی منهای اسلام فکر بشود. بالاخره باید با محاسبه دینی وارد همه امور زندگی مردم شویم. طبیعتاً در چنین شرایطی مخاطبان ما از ما توقع دارند که در همه زوایا جوابگو باشیم. امروز حتی اگر افراد ضد دین هم در دستگاهها باشند یا کارهایی در جامعه - چه در بخش خصوصی و چه دولتی- بر عهده داشته باشند، اگر بد کنند به حساب ما گذاشته میشود.
مردم، حاکم را مسئول میدانند و روحانیت را حاکم میدانند. یک روحانی وقتی میخواهد صحبت کند، خطابه بخواند و اسلام را معرفی میکند، نمیتواند خودش را از خیلی مسائل مبرا کند. این را داریم میگوییم که شما توقعتان همین باشد. در جامعه توقع نداشته باشید که مردم همه چیزشان را به شما واگذار کنند. اگر مردم بخواهند انتخاب کنند، وکالت بدهند و حق بدهند که از طرف آنها کارهایشان را انجام بدهند، به همه چیز نگاه میکنند، مدرسهها، تحصیلات، شغل، زندگی، آزادی، آینده فرزندانشان و بالاخره هر چه را که در زندگی مؤثر است، از جریان حاکم میخواهند. اسلام هم به این عنوان آمده و همین را میخواهد. اگر ما به قرآن عمل و سیره پیغمبر (ص) نگاه کنیم، میبینیم که مسائل را جدا نمیکردند که مثلاً ما مسئول این بخش نیستیم. ما هم این را میگوییم، ما باید با مخاطبینمان اینگونه رفتار کنیم.
مسئله دیگری که واقعاً در این روزها مهم است، مخصوصاً در حوادث اخیر، بهترین واقعیت این است که ما نباید اجازه بدهیم هر گروهی و هر جریانی با سلیقههای خودشان، مفسّر اسلام باشند و آنها اسلام را معرفی بکنند. با عمل خودشان به گونهای رفتار کنند که مردم جامعه آنها را اسلام بدانند و بگویند این است اسلامی که آنها میخواهند. این اتفاق میخواهد بیفتد. ممکن است سلیقههای مختلفی باشند. حق هم دارند که بالاخره مردم یک نوع زندگی را که انتخاب میکنند. یک گروه، تند، یک گروه، لاابالی و یک گروه معتدل هستند. هر گروه تصوراتی دارند و با انتخابی که میکنند حالاتی دارند. اما اینکه کسانی به خودشان حق بدهند که بگویند اسلام همین است که ما میگوییم و انجام میدهیم و به گونهای عمل بشود که حقیقت اسلام روشن نشود، خطرناک است. بله، اگر این گروه کارشناس، عالم و دانشمند باشند، با توجه به موانع اگر از عهده مسئلهای برآیند به عنوان یک نظریه معتبر میتواند پذیرفته بشود.
عمل این افراد خیلی مهم است. گاهی زیاد احتیاط میکنند یا اینکه برعکس بی بندوباری دارند و حدود را مراعات نمیکنند. اگر اینها را به اسم اسلام درنظر بگیریم، از این ناحیه خیلی ضربت میخوریم؛ خودمان هم متوجه نیستیم. مثلاً آن چیزی که امروز در افغانستان دارد به اسم اسلام و حتی اسلام خالص میگذرد. این کارهایی را که انجام میدهند و ما از دور اینها را نگاه میکنیم، چقدر بیآبرویی برای اسلام درست میکنند! خیلیها در دنیا فکر میکنند اسلام همین است. اگر ما یا بعضی علمای دیگر نبودیم، همه میگفتند اسلام همین است و همه دنیا میگفت اسلام در عصر حاضر این را میخواهد. آن وقت چقدر مردم گمراه میشدند! آنها آدمهای متعصب مسلمانی هستند و برای اسلامی که تشخیص دادهاند، جان میدهند. این حق آنها نیست که سخنگوی اسلام و نمونه متبلور اسلام باشند.
این مربوط به زمان ما نیست. بالاخره از زمان پیغمبر (ص) که عبور میکنید، میبینید گروههای فراوانی بروز کردند و هر یکی از آنها خودشان را حق میدانستند و همدیگر را تکفیر میکردند. این کشتارهایی که در تاریخ میبینید، خیلی از آنها به نام دین تمام میشد. مثلاً موقعی که خوارج دوستان صمیمی علیابنابیطالب (ع) را میگرفتند و شهید میکردند، خیال میکردند مشغول جهاد هستند و گمان میکردند اگر در آن را شهید شوند، به بهشت میروند. مسائل کلی، عقیدتی و غیر قابل اندازهگیری ریاضی و طبیعی همینطور درمیآید. به هر حال در مسائل فلسفی هم وقتی که مینشینیم و فکر میکنیم، میبینیم به همین شکل است و به گونهای دیگر فکر میکنند. بر سر اینکه اصل ماهیت، وجود آنهاست، چقدر بر سر هم زدند! وقتی مسائل این طوری در زندگی میافتد، در هست و نیست مردم اندوخته میشود. آن موقع خیلی حساس میشود و از مدرسه که بیرون میآید و درون زندگی میافتد، این چیزها را از ما توقع دارند.
مردم باید آن اسلام خالص را از عمل و زبان ما بفهمند، نگذارید هیچ جریان سوئی به خاطر ارتباطات و امثال اینها به پای روحانیت نوشته بشود. مسائل روز بسیار متحول است. اگر ما افراد دانشمند داشته باشیم و با مسائل روز آشنا باشند، مسائل روز را درست مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهند، میتوانیم محتوای پیاممان را اصلاح کنیم. همیشه به این شکل بوده است. چیزهایی امروز در دنیا هست که به هر حال روانشناسان میخواهند پیدا بکنند. مثلاً آیا در عصر ما مردم اینجوری که ما میخواهیم، به تدریج با فشار، ترس و تهدید بار میآیند؟! این قابل بحث است. البته رها کردن قضایا به یک شکل باعث میشود که آنها ندانند از کجا سر در بیاورند.
ما الان به تدریج نظام را تثبیت میکنیم. به نظرم کار بسیار دشواری است. اما بچهها هر چه در توانشان باشد و هر اطلاعی که لازم داشته باشند، میتوانند پیدا بکنند. وقتی هم بخواهند، به گوششان میرسد، میبینیم که الان رادیوهای کوچک دو موج را اگر شبانهروز بگیرند، عدهای در دنیا نشستهاند آن حرفهای نخبه را پیدا میکنند و در رادیو میگویند و یکی که میفهمد، فردا در کلاس میگوید و آن یکی به دیگری میگوید و به هر شکل حرفی باقی نمیماند. ما حقیقتاً باید در فکر اقناع باشیم.
مهمترین مسئله ما به خصوص در دانشگاهها و مدارس این است که به گونهای برخورد بکنیم، بچهها گمان کنند در آنجا هستند. امروز شیوه تدریس و تحصیل مثل خود طلبهها استدلالی است. زمانی که به تحقیق میافتیم، هر حرفی را نمیپذیریم. آنها نیز به اینگونه عمل میکنند. به خصوص مسائل اجتماعی را با تحقیق میخواهند بفهمند. روحانیت نیاز دارد که به تحقیق و اقناع مسلح شود و ابزار اقناعی را که من میگویم، دلیل بر این نگیرید که تا به حال به این شکل نبوده است.
موضوع این است که اگر نبودیم، موفق نمیشدیم و توده مردم و اکثریت آنها را نمیتوانستیم با خودمان داشته باشیم. بحث این است که بهتر ملاقات کنیم. اینکه چگونه برخورد کنیم، به نظر میرسد ما باید به فکر اقناع باشیم. تحصیل با اجبار، تردید، ارعاب و این چیزها بدون استثناء در هر جا خفقان ایجاد میکند. در هر جای دنیا، دورهای را به زور نگه میدارند، یک دفعه که برداشتند، مثل یک دیگ زودپز که درش را باز میکنیم، همه چیزش بیرون میریزد و پخش میشود که شوروی بهترین مثال آن است. شصت سال دور خود پرده آهنین کشیدند و همه چیز را عجیب کنترل کردند، اما عاقبت متلاشی شد. در زمان ما به هر حال ماهوارهها، امواج صوتی و منافذ دیگری که پیام آزاد دنیا را میتوان به آنجا برد، نفوذ کردهاند. یک آقای گرباچف پیدا شد که باعث شد 15 کشور در جهان مستقل شوند، ولی هیچ کس نتوانست کار خودش را جمع کند. به زودی هم نمیتوانند و وقتی دیگران هم مشاهده کردند، تجربهای برای آنها شد. من فکر نمیکنم هیچ دولتی از این به بعد بتواند قویتر از آنچه که شورویها کردند، انجام بدهد. حزب توده و احزاب کمونیسم بودند. در آن دورهها ما طبیعتاً این مسائل را زیاد مطالعه میکردیم. ایدئولوژی، تاکتیک، جهانبینی و شیوههایشان را از کتابهای لنین، انگلس و سایر متفکرین با دقت میخوانیدیم، بحث میکردیم و ریزههایش را میدانستیم. البته الان خیلی در یادمان نمانده است. آن روزهایی که در مورد ریزهکاریها در زندان بحث میکردیم، خیلی استبداد به خرج میدادند و توانستند شصت سال را به این شکل بگذارند. ما که به عنوان مسلمان این طور فکر نمیکنیم؛ اسلام برای هزار سال آینده و تا ابد است. اگر امروز ضعیف و درآینده قوی باشیم، برای ما مطلوبتر است. ما باید آیندهنگری کنیم. بنابراین من فکر میکنم باید به دنبال اقناع و محتوای درست پیام برویم. شیوههای برخورد را دمکراتیک کنیم. ممکن است در بعضی از مقاطع دچار ضررهایی بشویم. اما زمانی که به خود اسلام هم مراجعه کنیم، متوجه میشویم که خود اینها هم مطلق نیست. احکام اسلام شاهد این مسئله است. در کنار «لااکراه فی الدین»*، قلم ارتداد نیست. چون بخشی از قرآن میگوید: «عباد الذین یستمعون القول فیتبعون الاحسنه»** که در مقابلش کسانی هستند که تبلیغ میکنند و مردم را از خط صریح منصرف میکنند. مجازاتهای جدیدی در آن هست. در حدود، دیات و تغریرات ما مواردش مشخص است و به این شکل هم نیست که دست اشرار را باز بگذارند.
به بهانه دمکراسی در هیچ جای دنیا حتی آنجایی که دمکراتترین کشورهای دنیا هستند، دست اشرار را باز نمیگذارند و مواظب فتنه گرها هستند. بیبندوباری محیط فکری هم نمیتواند حاکم باشد، ولی قطعاً راه علاجش اجبار، تهدید و تحمیل عقیده نیست. اگر زمانی بود، در این زمان نیست و در این زمان واقعاً دنیا دهکده کوچکی است که ارتباطات همه چیز را به مردم میرساند.
به هر حال افراد متفکری در جمع شما هستند. انشاءالله ارزیابی میکنید و بهتر از گذشته وظایف رسالت تبلیغ الهی را انجام میدهید و ما هم هر قدر بتوانیم، در خدمت شما هستیم. در مورد آییننامه مساجد هم در حال آماده کردن آن هستیم. یک بار آوردیم در هیأت دولت که ناقص تهیه شده بود، داریم آماده میکنیم که انشاءالله تکمیل بشود.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته